۳۰ خرداد و جنایت تمام عیار در انقلاب

سیامک قادری
سیامک قادری

لکه های خون کف خیابان، فضایی آکنده از گاز اشک آور، صدای شلیک گلوله، غرش موتورهایی با راکبانی خشن مسلح به سلاح های گرم و سرد، پرواز مداوم هلی کوپتر ها با ارتفاع کم، دهانهایی کف به لب آورده و دشنام هایی از اعماق فرهنگ رجاله ها، این ها همه پس زمینه آنچه بود که ۳۰ خرداد ۸۸ را در “انقلاب” رقم زد.

فرمانداری تهران پس از سخنان روز جمعه ایت الله خامنه‌ای تاکید کرده است که مجوزی برای تظاهرات معترضان صادر نشده و با هرگونه تجمع غیر قانونی برخورد صورت می گیرد.
شورای امنیت کشور و فرمانده نیروی انتظامی نیز در بیانیه‌های جدا گانه‌ای به میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مورد تداوم اعتراضات پس از سخنان رهبری اخطار جدی دادند.
اندکی کمتر از ۲۴ ساعت از سخنرانی آیت الله خامنه ای گذشته است که در آن تکلیف خود و ملت را در این بحرانی که یک هفته است به طور روز افزونی رو به گسترش است، روشن کرد.
او اعتراضات میلیونی مردم در یک هفته گذشته را تحریک “دشمن” خواند که نقشه ان را ماهها پیش از انتخابات طراحی کرده است و التهابات کنونی را به صراحت لهجه در انتقادات نامزدها در مناظرات نسبت داد. او رئیس جمهور بر کرسی نشانده را “خدوم، صدیق و قابل اعتماد” خواند و داعیه تقلب را رسما رد کرد.او بی پرده گفت که در مورد مسایل متعدد با هاشمی اختلاف نظر دارد و دیدگاه احمدی نژاد به نظر او نزدیک تر است.
او تلاش کرد تا صف منتقدان را با دلجویی از هاشمی رفسنجانی، دچار گسست کند و در عین حال از انتساب دروغگویی، خرافه گویی و رمالی به رییس دولت انتقاد کرد.
او نظام اسلامی را یکی از سالم ترین نظام های سیاسی جهان خواند و گفت نباید با استناد به گزارش های مراکز خارجی، این نظام را به فساد گسترده متهم ساخت. او گفت که “زیر بار بدعت های غیرقانونی” نمی رود و تاکید کرد باید به تظاهرات خیابانی پایان داد.
او “عوامل دشمن” و دست نشاندگان سرویس های جاسوسی غربی و صهیونیست ها را به ایجاد اغتشاش و تخریب اماکن متهم کرد و سپس گریست و اعلام کرد حاضر است جان خود را در راه دفاع از اسلام و انقلاب فدا کند.
اکنون میانه روز شنبه ای است که به در خواست مجمع روحانیون مبارز مردم به میدان انقلاب آمده اند.
اینجا نزدیک ترین خیابان فرعی به میدان انقلاب در خیابان آزادی است. مردم سراسیمه به سوی آزادی می دوند. با صورت های خونین می دوند و همه به یکدیگر در حال فرار کمک می کنند، تعلل و احتیاط مسن ترها موجب می شود عده ای از آنان هنگام فرار، زیر دست و پا بمانند.
پس از این گریز وحشت زده جمعیت به شعاع های دورتر از انقلاب، صدها لنگه کفش عمدتا زنانه، کیف، عینک، ساعت و حتی کوله ای مدرسه ای، همه چیز در خیابان رها بود. 
اینجا و آنجا، لباس های خونین که معلوم بود در حین درگیری و فرار از تن تظاهر کنندگان به در آمده بود و یا از بیم شناسایی چند قدم جلوتر از تن به در آورده بودند، به چشم می خورد.
خیابان پر است از دود و گاز اشک آور، فضا برای نفس کشیدن وجود ندارد. خفقان کامل حکمفرماست و حتی اگر قصد نفس کشیدن هم داشته باشی، باید گازهای جانسوز اشک آور و فلفل به ریه هایت داخل کنی.
از دور میدان انقلاب پیداست. هنوز در اطراف میدان عده ای به چشم می خورند که پس از عزیمت ضاربان در پی معترضان، حیران و گیج به این صحنه توحش می نگرند.
لباس شخصی هایی مسلح به باتوم و کلاه خود و سربازانی که سراسر بدن خود را با زره های کائوچویی پوشانده بودند، مردم را دنبال می کنند و با فحاشی و داد و فریاد مردم را از خیابان اصلی دور می کنند، آنها را می زنند و بازداشت می کنند.
همه جای خیابان پر است از نیروهای گارد ویژه که بی محابا باتوم خود را در هوا رها می کنند. هدف مهم نیست. تظاهر کننده یا پیر مرد و یا پیرزنی و یا حتی کودکی رهگذر.
کفش های رها شده زنانه که بندهای آن بر اثر حرکت های انفجاری گسسته شده و نشان از پای افزار مردمانی عادی داشت در وسط خیابان، نشان می داد که زنها بیشتر هدف قرار گرفته اند. 
در جای جای خیابان، عده زیادی زخمی رها شده اند، کسی به آنها توجه ای نداشت و هیچ کس جرات رفتن به طرف آنها و تیمار و انتقالشان به مراکز درمانی را هم ندارد.
نیروهای ویژه که موفق شده بودند از شکل گیری اعتراض و تجمع مردم در میدان انقلاب جلوگیری کنند، و آنها را تا تقاطع خیابان توحید تارانده بودند، بی توجه به مجروحان بدحال به پاکسازی خیابان از آثار جنایات مشغولند.
اینگونه بود که اعتراض و درگیری در انقلاب، به خیابان امیر آباد شمالی و جنوبی هم کشیده شد. 
در امیر آباد شمالی دختری جوان به تیر شقاوت کشته شده است – این را یکی از جوانانی می گفت که با سر و صورت خونین در پارک زرتشت برای مردم سخن می گفت.
شوک ناشی از قتل با گلوله، نام را ذهنش برده بود و به خاطر می آورد که تلاشهای یک دانشجوی پزشکی یا کسی که به زخم بندی وارد بود نیز نتوانسته از فوران خون از دهان دخترک جلوگیری کند.
او وحشت زده و با صدایی که شبیه ناله بود می گفت مردم یک بسیجی موتورسوار را که عامل تیراندازی بوده، دستگیر کرده و کارت شناسایی اش را ضبط کرده اند.
توصیف او از لحظه کشته شدن دختر مشابه همان شرایط هجوم ماموران در خیابان انقلاب بود و ظاهرا نیروها از مرکز میدان انقلاب به چهار جهت یورش برده تا تظاهر کنندگان موفق به شکل دادن تظاهرات از میدان انقلاب نشوند.
یکبار دیگر تلاش کردم تا به منطقه ای که دقایقی پیش محل درگیری بود بروم اما با برخورد خشن نیروهای انتظامی مجبور به بازگشت شدم.
بین راه با لشگری از مردم برخوردم که گویی بازماندگان تصادفی خونین بودند، اغلب از ناحیه سر و صورت دچار زخم های عمیقی بودند.
چند تنی از مجروحان جدی تر را مردم از دست و پاهایشان گرفته و آنها را حمل می کردند. به رغم حضور خودروهای معمولی و موتور سوارها در خیابان آزادی هیچ خودروی امدادی وجود نداشت تا به وضعیت این عده از مجروحان جدی رسیدگی کند.
مردی میانسال که کت و شلوار اسپرت کتانی شیری رنگ و کفش هایش نشان می داد برای شرکت در تظاهرات اینجا حضور ندارد، تکیه داده به درختی نازک چمپاتمه از درد به خود می پیچید.
تمام صورت و گردنش به رنگ خون بود و لکه ای پیش رونده بنفش بر روی پوستش از ناحیه سینه به سوی گردنش در حال گسترش بود، دستانش را به سوی تنها موجود ایستاده بر روی دو پا در خیابان که من بودم به نشانه کمک بلند کرد ولی پاها و بدن مجروحش دچار عدم تعادل شد و با یک طرف صورت روی کف آسفالت خیابان به زمین خورد و در حالیکه سفیدی تمام کاسه چشمانش را پر کرده بود، بی حرکت ماند.
خیابان ازادی به سمت میدان ازادی مسدود شده است. عده ای زن و مرد میان دو نیروی نظامی گیر افتاده اند و راه فراری برای آنان باقی نیست.
تنها مفر یک کوچه در شمال خیابان بود که عده ای از مردم برای اجتناب از کتک خوردن به آنجا پناه برده بودند.
قبلا برای بررسی وضعیت خیابان آزادی از خیابانهایی که به موازات این خیابان قرار دارد، بازدیدی کرده بودم تا مسیرهای امن تر را شناسایی کنم. از همین مسیرهایی که تا ساعتی پیش امن به نظر می رسید، مثل مور و ملخ موتورسوار بسیجی به داخل خیابان اصلی سرازیر بود.
۳۰ خرداد ۸۸ بود و غلب خیابانها و میادین مرکزی تهران در کنترل نیروهای انتظامی و نظامی و لباس شخصی‌ها.
ماشین‌های آب پاش برای مقابله با تجمع حضور داشت و هلی کوپترهای خاکی رنگ ارتش هم در ارتفاعی پست بر رعب و وحشت موجود می افزود.
تقریبا عمده نیروهای پشتیبان عملیات که سر و وضع معمولی تر و با تجهیزات کمتر در خیابانهای فرعی آماده بودند نیز به نیروهای عملیاتی پیوسته و به مردمی که از وحشت به کوچه ها پناه می بردند، حمله می کردند.
در های منازل مردم ساکن این کوچه ها، به روی مجروحان و زنان باز بود و در برخی از کوچه ها بین مردم ونیروها زد و خورد صورت می گرفت.
کمی بالاتر و نزدیک بزرگراه یادگار امام، خیابان با دو لایه از ماموران بسته شده بود و تنها خودروها مجاز به تردد بودند. 
ناگزیر سوار خودرویی شده و به سمت آزادی حرکت کردم.تا میدان آزادی فقط در اطراف دانشگاه صنعتی شریف عده زیادی در حال شعار دادن بودند. کسی از تظاهرکنندگان به میدان ازادی که قرار بود مقصد تظاهر کنندکان باشد نرسیده بود.
گزارش ها از خیابان آذربایجان حاکی از این بود مردم کتک خورده و رانده شده از خیابان اصلی پس از رسیدن به مسجد در این خیابان، هدف آتش بسیجیان مستقر در این پایگاه قرار گرفته و عده ای کشته و زخمی شده اند.
استفاده از هلی کوپتر به عنوان واحد شناسایی، یکی از نوآوری های روز شنبه برای مقابله با تجمعات بود. هر جایی که حضور آرام آرام جمعیت، احتمال تجمع را می داد، مورد توجه هلی کوپترها قرار می گرفت و این ماشین های پر سر و صدای رعب آور چون کرکس بر فراز ان دور می زد و تنها دقایقی بعد حمله ای از سوی نیروی انتظامی برای متفرق کردن تظاهر کنندگان صورت می گرفت.
ناگزیر مجبور به بازگشت بودم.نیروهای یگان ویژه مقابل دانشگاه شریف با مردم درگیر شده بودند. گاز اشک آور تمام فضای خیابان را پر کرده بود.
عده زیادی از مردم پشت پنجره ها و بر روی پشت بام ها شعار الله اکبر سر داده بودند. 
اگرچه نیروهای پرشمار، تجمع مردم در خیابان آزادی را ناممکن ساخته بود اما مردم در خیابانهای اطراف به اعتراض خود ادامه می دادند.
اغلب راکبان خودروهایی که از شمال به جنوب در ترافیک قبل از خیابان ازادی گیر کرده بودند، مدعی بودند درگیری ها به خیابان ستار خان، جایی که نیروهای کمتری حضور داشتند، کشیده شده است.
در میان جمعیت سخن از عدم تمکین ۴۰ تن از فرماندهان سپاه در مقابله با مردم شنیده شد که مورد تشویق حضار قرار گرفت.
کمی دورتر از تجمع مردمی، دو لباس شخصی، جوانی را دستگیر کرده و از پشت دستهای او را بسته بودند و تصمیم داشتند او را سوار موتور کنند.
فرد بازداشتی وسط نشست و مامور پشت سر او قبل از سوار شدن، بارها با مشت و سیلی به صورت او می کوبید.
حجم بازداشتها هم زیاد بود، عده ای در قالب شکارچی انسان، با هیکل های درشت، سوار بر موتور و لباس شخصی به شکار جوانان و عمدتا پسران جوان که اینجا و آنجا دورتر از جمعیت انبوه به نظاره ایستاده بودند، اقدام به ضرب و شتم کرده و سپس دست های آنان را از پشت با دستبند پلاستیکی به گونه ای می بستند که خون از تقلای دستان محکم بسته شده، تراوش می کرد.
پس از آن این اسیران را مجددا به گونه ای کتک می زدند و لباس هایشان را پاره می کردند که گویی در درگیری دستگیر شده اند.
جوانان وحشت زده تک به تک در بین دو راکب موتور سوار به سوی کانتینر ها یا خودروهایی که به همین منظور فراهم شده بود و یا به مراکز انتظامی، پایگاههای بسیج تحویل می شدند.
در میان جمعیت متمرکز در ابتدای خیابان شادمان شایعاتی از بازداشت فائزه هاشمی دختر هاشمی رفسنجانی هم شنیده شد.
چند خبرنگار آزاد ایرنا که برایم آشنا بودند با موتور و بی سیم هایی در دست، سعی داشتند گزارشهایی از این وضعیت تهیه کنند اما بیسیم، وسیله ارتباطی آنها نیز به کار نمی آمد، اگرچه می توان حدس زد، تلاش آنها برای توصیف چنین صحنه های وحشیانه ای هرگز بخت انتشار در ایرنا به عنوان رسانه ای که زودتر از همه نتیجه انتخابات را به نفع رفیق خود اعلام کرد، نمی یافت.
گزارش رسانه های خارجی که مجاز به پوشش میدانی تظاهرات نبودند و به نقل مراکز از منابع بیمارستانی حاکیست که حداقل ۱۵ نفر در این تظاهرات و درگیری کشته شده اند، آماری که با توجه به حجم خشونت اعمال شده به نظر کم شماری می آمد.
گزارش های تکمیلی نشان از کشته شدن بیش از ۵۰ تن از شهروندان در روز ۳۰ خرداد می داد که اغلب آنان به وسیله شلیک گلوله از پشت سر و هنگام فرار کشته شده اند.
بر این اساس غیر از ندا آقاسلطان در خیابان کارگر شمالی، حمید حسین‌بیگ عراقی، ابوالفضل عبدالهی، محسن حدادی، فاطمه سمسارپور، اشکان سهرابی، رضا طباطبایی، بهزاد مهاجر، مسعود هاشم‌زاده، ایمان هاشمی، میلاد یزدان‌پناه، کاوه علی‌پور، سعید عباسی فر، محمدحسین فیض و مسعود خسروی به دلیل اصابت گلوله در خیابان آزادی و محل اصلی درگیری ها به ضرب گلوله نیروهای امنیتی به قتل رسیدند.
دیدن صحنه ها خونین در مناطق درگیری نظامی در جنگ ها برای خبرنگاران جنگی شاید قابل تحمل باشد اما سبوعیت ناشی از یک حکم و کشتار مردمی که بدون خشونت و سلاح، خواستار روشن شدن سرنوشت و نتیجه مشارکت در انتخابات بودند، چیز دیگری است و اینگونه بود که دولت کودتا و اصحاب و اذناب آن ۳۰ خرداد ۸۸ را به برگی ننگین از کشتار مردم بی دفاع در تاریخ سیاسی ایران تبدیل کردند.
ادامه دارد