مهرداد شیبانی
هفته آخر آذر، که محمود احمدی نژاد همه مشکلات اقتصادی مملکت را در یک برنامه دو ساعته تلویزیونی حل کرد و با خیل همراهان، راهی چهارمین سفر حج خود شد که 300 میلیون تومان برای ملت ایران هزینه دارد، با بازی ظریف قدرت های جهانی در زمین غنی سازی، به زمستانی رسید که سردی آن از هم اکنون گزنده شده است.
هفته با “خبرخوش هسته ای” آقای آقازاده ـ که بعضی وقت ها اعلام خبرهای خوش از جانب آقای احمدی نژاد به وی محول می شود ـ در مورد آغاز تحویل سوخت هسته ای به نیروگاه بوشهر رنگ گرفت. حرکتی که دولتمردان دولت نهم آن را به نشانه بسته شدن پرونده هسته ای گرفتند.
اما این خبر خوش، پسوندی هم داشت: “وزارت خارجه روسیه گفته که تحویل سوخت از سوی آن کشور، شرایط جدیدی را پدید آورده است که به ایران امکان آن را می دهد تا برنامه غنی سازی اورانیوم برای دستیابی به سوخت نیروگاهی را متوقف کند” و “برای اعتماد سازی در مورد برنامه های هسته ای صلح آمیز خود گام بردارد.“
توپی که آمریکایی ها نیز آبشار خود را بر آن کوبیدند: “آقای بوش گفت اگر روسیه قصد دارد این کار را انجام دهد، بنابراین ایرانی ها دیگر نیازی ندارند یاد بگیرند که چطور اورانیوم را غنی کنند.“
پس از آن نوبت اروپایی ها بود که وارد زمین شوند. وزیر خارجه آلمان در مصاحبه با روزنامه “فرانکفورتر آلگماینه” گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا درباره برنامه اتمی ایران را فرصتی برای “مذاکرات بیشتر جهت یافتن راه حلی در این باره” دانست، اما این را نیز افزود که: “گرچه من تردید دارم تهران از این فرصت استفاده کند. این خبر بدی است که سرویس های مخفی آمریکا مطمئن هستند ایران تا سال ۲۰۰۳ بر روی برنامه ساخت بمب اتم کار می کرده است. ایران باید از توسعه ظرفیت های اتمی اش بازداشته شود تا به تولید موادی که می تواند در ساخت سلاح هسته ای کاربرد داشته باشد پایان دهد”.
نیکلا سارکوزی، رییس جمهوری فرانسه هم در مصاحبه با مجله نوول آبزوواتور، با تاکید بر اینکه “همه با این نکته موافقند که برنامه هسته ای ایران با ادعای استفاده از انرژی هسته ای قابل توضیح نیست” یادآوری کوچکی هم کرد: ”مسئله برای ما خطر حمله نظامی آمریکا [به ایران]نیست، اما این است که اگر اسرائیل احساس کند امنیت آنها واقعا مورد تهدید واقع شده است، آنگاه خطر جنگ همچنان وجود دارد.“
اتحادیه اروپاهم بر ای اینکه از رساندن پیام خود به دولتمردان جمهوری اسلامی مطمئن شود باز هم هویچ را نشان داد و هم چماق: “رهبران کشورهای عضو اتحادیه اروپا روز جمعه چهاردهم دسامبر در بیانیهای باردیگر تاکید کردند در صورتی که ایران فعالیت مربوط به غنی سازی اورانیوم را متوقف نکند، این اتحادیه احتمالا از تشدید تحریم ها حمایت خواهد کرد. در عین حال اتحادیه اروپا آمادگی این را دارد که تمامی ملزومات برای توسعه یک برنامه هستهیی غیرنظامی را در اختیار ایران بگذارد.“
اما صدایی که از تهران برخاست، صدای طبل غنی سازی بود، آن هم در حالیکه 333 فعال سرشناس ایرانی با شعار ”تعلیق در برابر تعلیق” اعلام کردند: “ما اگرچه برخورداری از دانش و فن آوری هستهای را، صرفنظر از کاربرد تسلیحاتی آن، حق مسلم مردم ایران میدانیم، اما بر این نکته تاکید داریم که ملت ایران حقوق اساسیتر و مهمتری چون برخورداری از حق «مردمسالاری و حقوق بشر»، «امنیت و آزادی» و «عدالت و رفاه» - و در این شرایط خاص سیاسی «حق برخورداری از یک انتخابات آزاد، سالم و عادلانه»- را نیز دارد.“
سخنی که در جار و جنجال کیهان و کیهانیان و البته آقای آقازاده گم شد: “در واکنش به بیانیه وزارت خارجه روسیه در مورد توقف غنی سازی اورانیوم در ایران، آقای آقازاده در مصاحبه با ایرنا تلویحا این نظر را رد کرده و گفته است:ما یک نیروگاه بومی با ظرفیت 360 مگاوات در حال احداث داریم که این نیروگاه به سوخت نیاز دارد.“
و همین “نیاز به سوخت” بود که باعث شد تا همین دیروز “پنتاگون در تازه ترین ارزیابی خود که هر سه ماه یک بار در اختیار کنگره آمریکا قرار می دهد” اعلام کند: “علیرغم قول اخیر ایران، نشانه ای از کاهش حمایت جمهوری اسلامی از گروه های شورشگر شیعه عراقی دیده نمی شود”. بر اساس این گزارش “ارسال سلاح و فناوری پیشرفته از سوی ایران به شورشیان در عراق ادامه دارد”.
و چیزی نمی گذرد که تق “خبرخوش هسته ای” در می آید و درحالیکه “نیروگاه بوشهر قاعدتا باید تا حدود شش ماه دیگر راه اندازی شود” جرج بوش با اشاره به گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا مبنی بر توقف برنامه ایران برای ”تولید بمب اتمی در سال 2003” می گوید: “ایران خطرناک است. ما اعتقاد داریم ایران یک برنامهی مخفی برای تولید سلاح اتمی داشته و این کشور باید به جهان توضیح دهد، به چه دلیل چنین برنامهای داشته است.“
همان گزارشی که محمود احمدی نژاد آن را به معنی پیروزی جمهوری اسلامی در مناقشه هسته ای با غرب و “اعلام تسلیم ایالات متحده” ارزیابی کرد و منتظر “یکی دو قدم” دیگر آمریکا بود.
همان قدم هایی که خود در برداشتنش پیشقدم شد، ناخوانده به میهمانی شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس رفت و آن را هم “مثبت” خواند و به روی خود نیاورد که برادران عرب می گویند: “توسعه روابط کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایران منوط به حل مناقشه بر سر موضوع جزایر سه گانه تنب کوچک، بزرگ و ابوموسی است.”[ دبیرکل شورای همکاری کشورهای عرب خلیج فارس]
که البته “فارس” اش را ما اضافه می کنیم و عبدالرحمن بن حمد العطیه که در تلویزیون قطر سخن می گفت، زبانش با ما فرق می کرد: “کشورهای عضو شورای همکاری خلیج[ فارس] خواهان بهبود همکاری با ایران هستند. با این حال باید این موضوع را در نظر بگیریم که ایران اشغالگر سه جزیره امارات است و بدون حل این مناقشه یا از طریق حکمیت بین المللی و یا مذاکره مستقیم با امارات، دولت های خلیج [فارس] همکاری خود با تهران را توسعه نخواهند داد.“
و آقای احمدی نژاد حواسش به هیچکدام این حرف ها نبود؛ “دشمنانش” را بخشید، از مردم ایران به خاطر اینکه “در جاهایی که باید لبخند بزند” این کار رانکرده “حلالیت” طلبید و باز ناخوانده به میهمانی دیگری رفت: میهمانی حج و برای چهارمین بار. او حتی جواب روزنامه حزب الله را هم نداد که این حج، جایز نیست و هزینه 300 میلیون تومانی آن نباید از جیب ملت ایران برود.
همان طور که حتما “حاج آقا دکتر مهندس محمود احمدی نژاد” در بازگشت از حج نیز نخواهد گفت ماجرای دستگیری دانشجویان چپ که وزارت اطلاعات وی آنها را “مشتی معاند نظام” خواند که “کارت مجعول دانشجویی” دارند و بعد معلوم شد “همه دانشجو بوده اند و خطاهایی جزیی” مرتکب شده اند، چیست. طبعا از وی انتظار نمی رود در این باب هم توضیح دهد که چگونه تازه روشن شده است که “موارد اتهامی” احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی سه دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، که ماه های بسیار را در زندان و زیر شکنجه گذراندند “کار دانشجویان مذکور نبوده است”.
و چرا “پس از ماهها که رسانه های آلمان از ادامه خریدهای «غیر قانونی» ایران در آلمان گزارش هائی منتشر می کردند اکنون تائید شده است که یک دیپلمات ایرانی در این رابطه از آلمان اخراج شده است”. و یا چرا در حالیکه هنوز عکس هماغوشی گرم او و علی اف، رهبر آذربایجان، روی سایت هاست ناگهان خبر از آن می رسد که “پانزده نفر در جمهوری آذربایجان به اتهام همکاری با گروه هایی در ایران و تلاش برای براندازی” محکوم شدند.
برای رئیس دولت مهرورزی، این اخبار مهم نیست. مهم این نیست که دولت وی “دولت، اولین بار” است. دولتی که ”مظهر خروجی انقلاب فرهنگی” است و در آن انتقاد به دولت”انتقاد به دانشگاه” محسوب می شود.برای همین آن طور که سخنگویش می گوید: “دانشجویان باید از آزمایش دولت نهم سربلند بیرون بیایند و عقبه این دولت باشند.”[الهام]
همین حرف هاست که باعث می شود “دانا پرینو، سخنگوی کاخ سفید اظهارات محمود احمدینژاد درباره برآورد جدید سازمانهای اطلاعاتی آمریکا” را رد کند و آن را “خیالبافی” بخواند.
و خیالبافی کلمه زیبایی است. درست ترش را در داخل می شنویم: “ضربههای جبران ناپذیر به یک کشور با تقاضای حلالیت طلبیدن از مردم حل نمیشود” آن هم در دورانی که “ما امروز در منطقه به انسجام نیاز داریم، اما در داخل کشور بیش از آن. همه در یک کشتی نشسته ایم و در اقیانوس متلاطم حرکت می کنیم. علیرغم گزارش منتشر شده در امریکا، اهداف امریکا باقی و اصرار و تلاششان جدی است. نکته اصلی این گزارش آنست که ایران سیاست دستیابی به تسلیحات هستهای را در سال 2003 متوقف کرده است. یعنی قصد داشته، اما کنار گذاشته است. نباید سرمان را زیر برف کنیم.”[هاشمی رفسنجانی]
در این دوران اما اگرآقایان به حلاج “گیر” ندهند به چه کسی باید “گیر” داد: “در حالی که برخی کشورها درصدد تصاحب بزرگان تاریخی ایران هستند و از جمله ترکیه به شدت در حال تبلیغ این است که مولانا اهل این کشور بوده، تحرکاتی در جامعه ما به وجود آمده است که درصدد تخریب و نفی شخصیت بزرگانی چون مولانا، شمس تبریزی و منصور حلاج است…. اخیرا نشستی تحت عنوان «اجلاس حکمت» توسط سازمان ملی جوانان و با همکاری حوزه علمیه قم در مشهد برگزار شده است که طی آن، جوانان برگزیده نمایندگی های سازمان ملی جوانان در سطح استان ها در کارگروه های آموزشی با «عرفان های جدید، تصوف، مسیحیت و وهابیت» و نقد آنها آشنا شدند. نکته قابل توجه در این برنامه ها، حملات بی سابقه ای هم در کلاس ها و هم درجزوه منتشره توسط برگزارکنندگان این اجلاس به بزرگان ادب و عرفان ایران شده است به گونه ای که در برخی کلاس ها، اعتراضاتی از سوی جوانان صورت گرفت. به عنوان مثال در این دوره، همنوا با کسانی که منصور حلاج را تکفیر کرده و به دار آویختند، اتهاماتی به منصور وارد شده و از دار زدن او به عنوان کسی که بسیاری از انحرافات را وارد دین کرد و مورد مخالفت علمای شیعه و سنی بوده، حمایت شده است!“
و یا به “کافی نت” ها: “گزارشگران بدون مرز تعطیل کردن ۲۵ کافی نت از سوی نیروهای انتظامی به اتهاماتی چون استفاده از «تصاویر خلاف عفت و حضور زنان بدحجاب » و دستگیری ۲۳ نفر از مسئولان و مدیران کافی نتها از جمله ۱۱ زن را محکوم میکند”.
وماجرای فوتبال و دخالت رئیس دولت نهم و محرومیت تیم ملی ایران و…
به راستی که: “اکنون حکومت در تمام زمینهها برای خود نقش قائل است؛ حتی در مورد اینکه مردم چه نوع کفشی بپوشد، نظر میدهد. در حالی که باید به آنها گفت اینکه زنان چکمه بپوشند، ناپسند نیست اما اینکه سیاستمداران چکمه و پوتین پا کنند، زشت و نامقبول است.” [مصطفی تاج زاده]
.