سازمان یونسکو از سال ۱۹۹۹، روز ۲ اسفند ـ۲۱ فوریه ـ را به نام “روز جهانی زبان مادری” نام گذاری کرده، تا دولتها و شهروندان جهان را به دادن اهمیت بیشتر به تدریس زبان مادری در مدارس فراخواند. به گزارش سایت رسمی سازمان ملل متحد، سیزدهمین جشنواره گرامیداشت زبان مادری در سال ۲۰۱۲ نیز به “چند زبانی برای همگرایی آموزش” اختصاص دارد.
سازمان ملل در بیانیه امسال خود به این مناسبت تاکید کرده که “چند زبانی” عاملی مهم در ارتقای سطح کیفی آموزش و از آن مهتر پایین آوردن “تبعیض” است.
دکتر علیرضا اصغرزاده، استاد جامعهشناسی دانشگاه یورک تورنتو در کانادا و از فعالان حقوق آذربایجانیهای ایران، منصور تیفوری، نویسنده، مترجم و مدرس سابق زبان کردی در ایران، عبدالستار دوشوکی، فعال سیاسی و رئیس مرکز مطالعات بلوچستان در سیزدهمین سالگرد مراسم جهانی “روز جهانی زبان مادری” به سئوالات روز پیرامون محدودیتهای زبانی در ایران، پاسخ دادهاند.
زبان و تحصیل
بر اساس اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی، زبان، خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.
اما با وجود تاکیدات زیاد گروههای سیاسی و فرهنگی غیر فارس زبان در ایران، هنوزاین اصل به صورت کامل به اجرا در نیامده و همواره به عنوان یکی از اصول معلق مانده قانون اساسی مورد انتقاد افراد و گروهای مختلف و حتی نمایندگان مجلس قرار گرفته است.
این در حالیست که به عقیده کارشناسان، محرومیت از تحصیل به زبان مادری پیامدهای فرهنگی، روانشناسی واجتماعی ناگواری دارد. تاثیرات این امر اما بیش از همه بر ساختار اجتماعی جوامع محروم از تحصیل مشاهده میشود. در بعضی موارد هم پیامد محرومیت از این حق بشری منجر به دامنه دار شدن اختلافات سیاسی و عقیدتی شده است.
عبدالستار دوشوکی، فعال سیاسی و رئیس مرکز مطالعات بلوچستان در لندن در این مورد به روز میگوید: “آموختن زبان فارسی و تحصیل به آن زبان، برای غیر فارس زبانان باعث افت نسبی در بازده آموزشی و در نهایت تحصیل و کسب مدارک دانشگاهی میشود، زیرا هموطنان فارس زبان از همان ابتدای کار برتری نسبی نسبت به غیر فارس ها دارند. این عدم توازن در زبان آموزشی کشور به همراه نابرابریها و تبعیضات متعدد در زمینههای فرهنگی، احتماعی، اقتصادی و اشتغال باعث تولید ستم مضاعف، نابرابری در رقابت برای اشتغال و موفقیت میشود.”
علیرضا اصغرزاده، استاد جامعهشناسی دانشگاه یورک تورنتو ـ کانادا ـ هم در مصاحبه با روز اعتقاد مشابهی را مطرح کرده است: “ممنوعیت تحصیل به زبان مادری از زمان ورود به مدرسه بر روند هویت یابی افراد تاثیر منفی میگذارد. زمانی که فرد در صدد مقایسه خود با دیگران بر میآید، احساس یک نوع عقده حقارت به او دست میدهد. از نظر پیشرفت در امر تحصیل هم، معمولا بچههایی که زبان مادری آنها زبان تحصیل نیست، نسبت به بچههایی که زبان تحصیل آنها زبان مادری است با افت تحصیلی چشمگیرتری مواجه خواهند شد، هر چند همیشه استثناهایی وجود دارد.”
به گفته این استاد جامعهشناسی رابطهای مستقیم بین امر تحصیل و زبان مادری وجود دارد و افراد زیادی به علت اینکه زبان آنها زبان تحصیل نیست از امر آموختن باز ماندهاند: “اکنون در سطح جهانی هفتاد میلیون کودک به دلایل مختلف با امر محرومیت تحصیلی روبرو هستند. تحیقات نشان میدهد که زبان حدود شصت در صد آنها زبان تحصیل نیست.”
منصور تیفوری، نویسنده، مترجم و مدرس سابق زبان کردی در کردستان بر این باور است که محرومیت از تحصیل به زبان مادری در چند سطح قابل دسته بندی است: “در سطح فردی میتوان به برخوردهایی اشاره کرد که یک فرد غیر فارس زبان درایران به هنگام ورود به مدرسه با آن روبرو میشود. زبان فارسی یکباره و بدون اینکه انتخابی در کار باشد، بر او تحمیل میشود. به عبارتی یاد نگرفتن زبان فارسی به معنی محرومیت از تمامی حقوق انسانی است.”
او میافزاید: “این همان تجربهای است که پناهندگان در بدو ورود به کشورهای دوم و سوم دارند. آنها تا زمانی که زبان کشور محل اقامت جدید را یاد نگیرند نمیتوانند از حقوق انسانی خود به صورت کامل برخوردار شوند.”
حلاوت مختص زبان فارسی نیست
حق تحصیل به زبان مادری، در بسیاری از اسناد و معاهدات حقوق بشری مانند منشور زبان مادری، اعلامیهی جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ مادهی ۴ اعلامیهی حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهبی، مادهی ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک، مادهی ۲۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و… مورد تاکید قرار گرفته است؛حقی که کارشناسان معتقدند در ایران، نه فقط در قانون اساسی بلکه از سوی برخی فارس زبانان نیز نقض شده است.
علیرضا اصغرزاده میگوید: “در ایران علاوه بر تبعیضهای قانونی، ما با یک نوع نژادپرستی نسبی در سطح اجتماع هم روبرو هستیم که نمودهایش را میتوان در مساله زبان جست. به نظرم نباید از کنار این مساله به سادگی گذشت. زبان امر پیچیدهای است. امتیازی که فارس زبانان ایران به لحاظ زبانی نسبت بقیه دارند و حاضر نیستند از آن دست بردارند، باعث دامن زدن به یک نوع نابرابری در تمام سطوح شده است.”
عبدالستار دوشوکی هم باور مشابهی دارد: “اگرچه عوامل تبعیض آمیز و ضد انسانی متعددی در تولید نابرابریهای اجتماعی تاثیرگذارند، ولی مسئله زبان مادری در صدر لیست قرار دارد. متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکز نشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر هنر نزد ایرانیان است و بس! و فارسی شکر است، بسیاری از درک این حقیقت ساده عاجزند که زبان مادری هر کسی برای او شکر است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچها نیز به زبان بلوچی میگویند عـسـل یا شـهـد.”
باز تولید نابرابری، موضوع دیگری است که به گفته برخی از کارشناسان، اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی در خصوص آزادی زبانی غیر فارس زبانان، به آن دامن میزند.
منصور تیفوری، یکی از مدرسان سابق واحد اختیاری زبان کردی در دانشگاه شهید بهشتی میگوید: “در دل تاکیدات قانون اساسی بر حقوق غیر فارس زبانان چند مساله اساسی نهفته است. از جمله ایده برتری یک زبان بر سایر زبانها. زبانی هست که تواناییهایش از بقیه زبانها بیشتر است و به تبع حاملان آن زبان نسبت به سخنوران زبانهای ممنوع شده برتر هستند. معنی این در سادهترین صورت خود تقویت نابرابری است. چون برابری وضعیتی نیست که ما به سمت آن در حرکت باشیم، بلکه شرایطی است که ما از آن خارج میشویم، چراکه اصولا فرض بر این است که همگان برابرند.”
زبان رسمی بارزترین مولفه فرهنگی
موضوع زبان رسمی، یکی دیگر از موضوعات مورد بحث در بین فعالان ایرانی است. عدهای بر این اعتقادند که جهت تسهیل در ایجاد ارتباط بین تمام ساکنان ایران، باید زبان فارسی تنها زبان رسمی کشور بماند و سایر زبانها نیز در کنار آن به صورت اختیاری تدریس شوند. این نگرش اما مورد انتقاد آندسته از فعالانی است که زبان مادری آنها، زبانی غیر از زبان فارسی است.
دکتر علیرضا اصغرزاده در این مورد می گوید: “زمانی که ما مجبور میشویم زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی یاد بگیریم، خود به خود در مقایسه با فارس زبانها با یک تبعیض روبرو میشویم. چون شهروندان بسیاری در ایران علاوه بر زبان مادری ناگزیر به یادگیری یک زبان دیگر آنهم به صورت غیر علمی میشوند. از نظر روانی هم یک عقده خود برتر بینی در میان دانش آموزان فارس زبان ایجاد میکند که در مراحل بعدی تاثیرات منفی آن در سطح جامعه نمود پیدا خواهد کرد.”
مدیر مرکز مطالعات بلوچستان نیز می گوید: “رفع تبعیض و نابرابریهای مختلف در حیطههای متفاوت زندگی در ایران است. رفع تبعیض زبانی و نابرابری در احراز فرصتها و بخصوص از همان عنفوان کودکی میتواند راهگشای مشکل اساسی و بنیادین باشد. زبان مادری اقوام باید در کنار زبان فارسی در مناطق وابسته به اقوام تدریس و فراگرفتن آن تشویق شود.”
عبدالستار دوشوکی بر این باور است که “جمهوری اسلامی باید اصل پانزده قانون اساسی را که در مورد حق آموزش به زبان مادری است اجرا کند، زیرا این سیاست قهرآمیز همگونسازی و تحقیر و تبعیض بر علیه اقوام ایرانی، نه تنها موجب عقب ماندگی مناطق قومی، بلکه باعث رشد نفرت، تولید شکافهای زیربنایی خطرناک قومی ـ فرهنگی و ایجاد گـُسلهای درازمدت مذهبی بین ایرانیان میشود. بارزترین مولفه فرهنگی و هویت جمعی هر قوم و ملتی، زبان آن است. اهمیت آموزش و تدریس به زبان مادری نه تنها بمثابه یک حق طبیعی و مسلم انسان، بلکه بعنوان اساسیترین وسیله ارتباط انسان و موثرترین واسطه کـُنش و واکـُنش او با محیط خویش است.”
منصور تیفوری، نویسنده و مترجم کرد اما معتقد است: “ایدهای که میگوید زبان فارسی باید زبان رسمی بماند و دیگر زبانها نیز قابل احترام، با وجود ژست دمکراتیک آن، کوبیدن مجدد بر طبل نابرابری است. در سطح جهانی نیز نمونههای بسیاری وجود دارد، از جمله تاکیدهای هایدگر بر زبان آلمانی و رابطه آن با فلسفه و آن جمله معروف که فلسفه به آلمانی سخن میگوید. نتیجه عملی این وضعیت، جوامع را به سوی یک نوع ژنوساید فرهنگی خواهد برد. تصوری که زبان ملی و رسمی را تبلیغ میکند، در عین حال تاکیدی است بر نابرابری سایر زبانها و حاملان آن. به نظرم این نگرش، که لاجرم به سمت ارزش زدایی از زبانهای ممنوعه در حرکت است، میتواند زمانی به تلاش برای حذف کامل یک زبان خاص و حاملان آن تبدیل شود.”
این مدرس زبان کردی بر این باور است که “وعده نهفته در دل زبان، سرکوب نیست، از خودبیگانگی نیست، حتی ملت سازی و ایجاد امپراطوری هم نیست. زبان اصولا به این سمت در حرکت نیست. کسانی که در این جهت حرکت کنند، دچار همان بلایی میشوند که در برج بابل پیش بینی شده: برج آنها محکوم به تخریب است. ممنوعیت زبان در عین حال ممنوعیت کل هستی حاملان آن و قالب زدن هویت شخصی است.”
آقای تیفوری در پایان میگوید: “زبان در ایران و حتی زبان فارسی به مثابه یک امر ایدئولوژیک نگریسته میشود نه یک امر رهایی بخش. هنوز یکی مکانیسم های بزرگ کار در زبان فارسی تولید و تقویت ایدئولوژی است نه تولید معرفت و دانش انسانی. به عبارتی تاکیدهای تقلیل گرایانه قانون اساسی بر زبانهای غیر فارسی، در عین حال گرفتار کردن خود زبان فارسی است در دام ایدئولوژی و تقلیل آن به ابزار و در نتیجه تخریب برج بر روی سازندگان آن.”
براساس آمارهای سازمان جهانی یونسکو، نیمی از حدود شش هزار زبانی که در حال حاضر در جهان وجود دارند، در پایان قرن ۲۱ از بین خواهند رفت.