خبرهایی می رسد از بند 350 زندان اوین، بندی که در عمل و طی سالها تبدیل شده است به محل نگهداری زندانیان سیاسی و امنیتی و مردانی که محکومیت هایی از این رده داشته اند. همواره این بند خبرساز بوده است.کسانی که در این بند شبی، هفته ای، ماهی وسال و سالهایی گذرانده اند، اغلب از حیث اتهاماتی که بر آنها (درست یا غلط ) وارد شده شاخص بوده اند. ایین نامه سازمان زندان ها که در دوران ریاست جمهور محمد خاتمی از تصویب گذشت، بر طبقه بندی زندانیان بر پایه شخصیت و سنخیت تاکید دارد، هرچند از به کار بردن الفاظی که برضرورت مراعات حقوق متهمین ومحکومین سیاسی ومطبوعاتی دلالت دارد پرهیز کرده است. سازمان زندان ها در باره تفکیک زندانیان به صورت جدی، آن گونه که باید اقدامی نکرده است.با این وصف بند 350 زندان اوین در بیشتر موارد زندانیان سیاسی و مطبوعاتی را پذیرفته است.همین درجه از تفکیک زندانیان در مقایسه با وضعیت زندانیان سیاسی دو دهه پیش از آن همواره مثبت ارزیابی شده است.
حرف و سخن پیرامون حقوق زندانی در ایران تازگی دارد و مبنای زمانی ان آغاز دوران اصلاحات است. یعنی زمانی که پای بزرگان جمهوری اسلامی به زندان باز شد و کرباسچی شهردار وقت تهران و شهرداران نواحی راهی زندان شدند. تا پیش ازآن زندانی وحقوق او از جمله ممنوعه ها بود و مطبوعات به آن نمی پرداخت.همین آیین نامه هم در دسترس نبود تا بشود به ان استناد کرد.بنابراین مد ت ده دوازده سال است که ایران بعد از انقلاب با بحث حقوق متهم وزندانی از طریق مطبوعات آشنا شده است.جوانان امروز ایران شاید خبرنداشته باشند که همین اندازه از بحث پیرامون وضعیت زندان و زندانی تازگی دارد وپیش و بعد از انقلاب تعطیل بوده است.فقط دوران کوتاهی نزدیک انقلاب که حکومت شاه در عمل اقتدار خود را از دست داده بود بحث تیز شده بود و برضد نظام زندان های امنیتی شاه جریان داشت. همین که انقلاب پیروزشد ومطبوعات وحقوق دانان نگرش انتقادی نسبت به برخورد جمهوری اسلامی با مخالفان را پیش کشیدند دوران بحث سر آمد وبحث تعطیل شد.تا دوران اصلاحات که هرچند با بگیر وببند همراه بود ولی باب بحث مسدود نشد و همچنان حتی پس از تحولات معکوس سیاسی ادامه دارد.
عمادالدین باقی با هدف گسترش این بحث بسیارهزینه پرداخته وبه جرم آن بسیارکیفردیده است.نقش اودرحفظ بحث های مرتبط با حقوق زندانیان ستودنی است.هرگاه فعالانی با حساسیت وشکیبایی او می توانستند دراین صحنه باقی بمانند نظارت برزندان ها ممکن می شد وزندانیان مجبورنبودند صدای خود را به نهادهای جهانی برسانند وبرای بهبود وضعیت چشم امید به محافل جهانی داشته باشند. وقتی ناظران ایرانی را به بند می کشند وبه ناظران خارجی هم فرصت نمی دهند تا از زندان ها بازدید کنند، کاربه جایی می رسد که زندانی بی پشت وپناه می ماند وبازتاب یک چنین وضعیتی خشم وعصیان فردی وجمعی است.ازطرف دیگراطلاع رسانی توسط افراد و گروه هایی صورت می گیرد که به سبب نبود ناظران شناخته شده ومورد وثوق نمی توان درستی یا نادرستی خبرها ی منتشره توسط آنان را بررسی کرد.
انگیزه نوشتن این یادداشت خبری است که گروهی زیرعنوان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران انتشارداده اند.خبرشرحی است ازتغییروتحول دروضعیت زندانیان بند 350 زندان اوین که با ورود رییس جدیداتفاق افتاده وزندانیان این بند را با دشواری های تازه ای مواجه ساخته است. در گزارش آمده است بند را رییس جدیدی مدیریت می کند که بر حسب دستورات او شکنجه های تازه ای اعمال می شود. دراین بند مقرراتی وضع شده که به موجب آن زندانیان سیاسی اجازه ندارند دربند کفش بپوشند. جمع آوری پرده های نصب شده دراتاق ها، جمع آوری لامپ های راهروها، اجباربه شرکت دربرنامه سه ساعته صبحگاهی درهوای سرد زمستان، اجبار به شرکت درنمازجماعت به عنوان پیش شرط برخورداری ازحق ملاقات با خانواده و قوانین مشابه باعث زحمت ومشقت بیشترزندانیان سیاسی شده ودرتکمیل برخوردهای غیرمتعارف، ده ها زندانی عقیدتی بند به زندان های مختلف کشورمنتقل شده اند که در عمل ان تفکیک وطبقه بندی پذیرفته شده را درهم ریخته است. رییس بند درآخرین اقدام ازروزنهم دی ماه با آغازماه محرم دستورداده نوحه وسوگواری با صدای بلند از پخش کننده های قوی پخش بشود. این رویه کاملا بر خلاف رویه ای است که در دیگر بندها به آن عمل می کنند. درنتیجه زندانیان این بند احساس می کنند درشکنجه گاه به سر می برند. موضوع هنگامی پیچیده می شود که اعتراض به پخش نوحه خوانی با صدای بلند ممکن است زندانی معترض را با مشکلات تازه ای روبروکند. مثلا به این تعبیربشود که زندانی معترض با اسلام دشمنی دارد. حال آنکه سروصدای زیاد از هرقبیل محیط را غیربهداشتی می کند وآزردگی حس شنوایی دردرازمدت ربطی به دین و ایمان ندارد.
این گزارش صرفنظرازدرستی یا نادرستی که درنبود ناظران رسمی قابل اندازه گیری نیست، به فرض آنکه فقط درصدی ازان صحت داشته باشد گزارشی است ازاستفاده ابزاری ازدین که درضمن این استفاده ابزاری، به گونه ای ازشکنجه وجهه دینی می دهند. شیوه ای که دینداران واقعی از آن نفرت دارند. مقاومت حکومت برای به رسمیت شناختن ناظران داخلی وخارجی براحتمال خطا می افزاید. ناظری نیست تا برود وگزارش ها را درتماس مستقیم با زندانیان بررسی کند. ادامه این مقاومت برای حکومت چه سودی دربردارد ؟ این که درجهان زندان های ایران را چنین تصویرکنند ودین را درجای وسیله ای برای مشروعیت بخشیدن به شکنجه تعریف کنند واجد کدام منفعت عمومی وملی است ؟
هرگاه به نهادهای مدنی که رسیدگی به وضعیت زندانیان را انتخاب کرده یا می کنند به صورت قانونی ورسمی اجازه دهند تا زندان ها را بر پایه عدل وانصاف واستانداردهای جهانی مورد بازدید قراردهند، تغییرزندانبان به قیمت ازدست رفتن مختصرآسایش زندانیان تمام نمی شود. از آن مهمترسکوت سازمان زندان ها درباره رفتاری که با زندانیان می شود، نگران کننده است. دیری است سازمان قضایی کشورکه سازمان زندان ها پاره ای ازآن است به خود زحمت نمی دهد تا پیرامون آنچه درزندان ها می گذرد توضیحی بدهد. حتی مرگ مشکوک زهرا بنی یعقوب پزشک جوان ایرانی دربازداشتگاهی درهمدان درست بیخ گوش مقام ریاست، این قناعت وجدانی را درمقامات قضایی کشورایجاد نکرد تا برای خودسری زندانبانان و ستمی که بر زندانیان روا می دارند چاره ای بیندیشند.دراین شرایط اگرجمعی ازایرانیان حکومت را به معروف امرکنند وازمنکر برحذردارند جای شگفتی دارد وبه جای اصلاح زندان ها باید گزارشگران را مجازات کنند ؟