سرجمع که حساب کنیم دقیقا از فردا 466 روز به پایان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور م.ش.نگ( منتخب شورای نگهبان)، معروف به محمود هسته ای، هاله نور، محمود دمپایی، الف نون و نام های دیگر مانده است. ممکن است در این روزها باد بیاید و توفان بشود و برف بیاید و بوران بشود و مملکت بریزد به هم و احمدی نژاد هم برود. من چنین آرزویی نمی کنم، چون مطمئنم که اگر حکومت با یک توفان داخلی یا یک جنگ خارجی به هم بریزد نه فقط نظام جمهوری اسلامی نابود می شود، بلکه ایران هم از بین می رود و تمام قدرتی که در منطقه داریم به باد خواهد رفت و نه از تاک نشان می ماند و نه از تاکستان و تازه آرزوی مان این می شود که بشویم پاکستان. البته در این دنیای دیوانه دیوانه دیوانه، که قدرتش دست بوش و احمدی نژاد است و مهد دموکراسی آن یعنی فرانسه توسط سارکوزی اداره می شود و پایتخت اتحادیه اروپا، یعنی بروکسل قرار است تا بیست سال دیگر مسلمان شود و فعلا به دلیل کوتاه شدن قد نسل سیاستمداران کنونی جهان، مغز همه وسط شکم شان است، چاره ای نداریم که به فکر راههای معقول باشیم. از حالا باید خودمان را برای انتخابات ریاست جمهوری بعدی آماده کنیم. روزهای سختی تا آن زمان در پیش داریم و هر روز که از دست برود، چیزی را از دست داده ایم. تا اینجا همه چیز دست دوستان احمدی نژاد است، طبق عادت این 24 سال همه روسای جمهور دوبار انتخاب می شوند، تمام رسانه های دولتی که کنترل افکار عمومی را در دست دارند، دست دولت هستند. مخالفان رسانه ندارند و مهم تر از رسانه نداشتن این است که تکلیف ندارند. خاتمی، هاشمی، کروبی نامزدهای ریاست جمهوری می توانند باشند. البته می توان به دیگران هم فکر کرد. مثلا چرا به کسانی مثل محمد علی نجفی، محمد قوچانی، عارف، صادق خرازی فکر نمی شود کرد؟ به نظر من اگر قرار است اصلاح طلبان و کارگزاران به انتخابات فکر کنند، این چهره های تازه که هر کدام شان برای ریاست جمهوری مناسب اند و تصور آمدن شان بر قدرت عجیب نیست و دردسرهای آدم های شناخته شده را ندارند، نامزدهای مناسبی هستند. اشتباه می کنم؟
بزن بریم به سرعت برق و باد
چیزی به دور دوم انتخابات نمانده است. قطعا دور دوم مهم تر از دور اول است. چرا که هنوز زمان تبلیغات وجود دارد. اصلاح طلبان دقیقا می دانند که در کجا باید از نامزدها حمایت کنند. موضوع تحریم هم منتفی است، چون در هر حال شاخصی برای میزان حضور مردم وجود ندارد و به همین دلیل آمار مشارکت مردم نشان دهنده هیچ چیزی نیست. اگر هم قرار بود مشروعیت رژیم از بین برود در همین انتخابات اسفند از بین رفته و اگر بنا بود اثبات شود که شده. طبیعی است که در این مرحله اصلاح طلبان باید از همین امروز تبلیغات را برای نامزدهای شان شروع کنند و سعی کنند هر چقدر که می توانند مردم را برای آوردن رای به حوزه ها بکشانند، فعلا 81 کرسی دیگر مانده است و مقادیر معتنابهی جای رقابت وجود دارد. آماده باش کامل اعلام کنیم و یادمان باشد که تعداد بیشتر نماینده مهم ترین هدف انتخابات است. البته گویا اصلاح طلبان دارند فال ورق می گیرند که اگر بد آمد از ادامه رقابت در انتخابات انصراف بدهند، ولی اگر خوب آمد می خواهند فال نخود بگیرند که اگر بد آمد در انتخابات شرکت نکنند و اگر خوب آمد فال قهوه می گیرند و بعد از آن آیینه بینی می کنند و بعدش کف بینی می کنند و تا یک روز قبل از انتخابات همان آش است و همان کاسه ای که زیر نیم کاسه است. این ها به کنار، جبهه مشارکت اعلام کرد: « نتایج تک تک صندوق های تهران را اعلام کنید.» البته پیشنهاد خوبی است، منتهی آدم وقتی چنین پیشنهادی داد، بلافاصله خودش را برای مرحله بعد آماده می کند و از طرفی پافشاری هم می کند که صندوق های رای که می دانیم بازشماری نخواهد شد، بازشماری شود. رئیس ستاد انتخابات کشور هم گفت: « سرعت اعلام نتایج شمارش آرا در دور دوم انتخابات کمتر از 48 ساعت خواهد بود.»
مقام سوم امنیت ترافیکی
دولت نهم روز به روز در حال پیشرفت است، تا به حال برای این که معلوم شود چه دولت خوبی داریم، مسوولان کشور آمار دروغ می دادند، از این پس جوک هم می گویند. البته، در شرایطی که آدم کلی غم و غصه دارد، هیچ چیز بهتر از این نیست که شوخی کنیم و بخندیم. بالاخره دنیا دو روز است و ما هم که مشکلی برای روز سوم نداریم. اصلا هم مهم نیست که ایران در میان کشورهای جهان دومین کشور به لحاظ آمار تصادفات رانندگی است و سالی سی هزار نفر در تصادفات کشته می شوند. آدم که نمی تواند همیشه غصه بخورد و عذاب بکشد. بالاخره باید گاهی هم شوخی کنیم تا وقتی داریم تصادف می کنیم خیلی هم چهره غمگینی نداشته باشیم. سردار رویانیان که در یک اجلاس بین المللی در مکزیک شرکت کرده بود و به نظر می آمد حال اش خیلی خوب است، گفت: « ایران مقام سوم دنیا را در زمینه ایمنی ترافیک کسب کرد.» آگاهان گفتند: باز خدا را شکر، این همه مردم بخاطر تصادف کشته می شوند، حداقل مقام سوم را در امنیت ترافیکی به دست آوردیم.
نقش اصلی را کدام نقاش برعهده داشت؟
پیش بینی های سیاسی و امنیتی چیز بسیار مهمی است. بخصوص اینکه گاهی اوقات این پیش بینی ها چنان دقیق است که آدم دهانش باز می ماند از این همه دقت و وقتی هم که دهانش باز بماند یک دفعه باران می ریزد به همان دهان باز. در همین راستا، یک منبع نزدیک به تحقیقات درمورد ترور عماد مغنیه گفت: « رژیم صهیونیستی، آمریکا، عربستان و اردن در ترور مغنیه دست داشته اند.» البته به نظر می رسد که این منبع آگاه خیلی خجالتی است و رویش نشده که بگوید که رژیم کویت و عراق و لبنان و مراکش و الجزایر و امارات و آفریقای جنوبی و پاکستان هم در این توطئه نقش داشتند. به نظر می رسد که فقط کانادا و سوئد و ایران در توطئه ترور عماد مغنیه نقش نداشتند. و همین موضوع نشان می دهد که آن مرحوم چه محبوبیت جهانی داشت.
گرانی کار کیست؟
این خط، این هم نشان. تا یکی دو ماه دیگر وزرای اقتصادی را عوض می کنند. دولت سعی می کند پول نقد را به اشکال مختلف در میان مردمی که احتمالا در انتخابات بعدی تعیین کننده خواهند بود، بشکلی توزیع کند که مردم احساس کنند دولت به فکر آنهاست ولی وزرای دولت ناتوانند. سیاست خارجی در چند ماه آینده آرام خواهد شد و بعید هم نیست که فضای فرهنگی در تلویزیون و وزارت ارشاد کمی باز شود. البته همه این چیزها، غیر از توزیع پول میان مردم که ما را وسط باتلاق اقتصاد ویران می برد، خوب است. ولی به نظرم دولت سعی خواهد کرد تا می تواند چهره رئیس جمهور را تمیز کند، در عوض چهره هر وزیر و وکیلی را خراب کند. الیاس نادران در مورد احضار وزیر اقتصاد و دارایی به مجلس گفت: « وزارت اقتصاد درباره گرانی ها به مجلس توضیح می دهد.» آگاهان پس از یک تحقیق عمیق و دقیق برخی عوامل ایجاد گرانی در سه سال گذشته را توضیح داده و معرفی کردند:
میکروفون: یکی از عوامل مهم گرانی که باعث شد صدای احمدی نژاد به جمعیت برسد و طبیعتا قیمت کالاها افزایش یابد.
هواپیما: یک وسیله برای بردن رئیس جمهور به سفرهای بین المللی و استانی که مستقیما باعث شد تا قیمت جهانی نفت و قیمت کالاها افزایش پیدا کند.
شانه: وسیله ای که عدم استعمال آن باعث دیده شدن چهره واقعی رئیس جمهور و در نتیجه افزایش دائمی قیمت ها می شود.
عوامل دیگر عبارتند از دوربین( که تصویر عامل ایجاد گرانی را نشان می دهد)، تلویزیون( که خبرهای عامل ایجاد گرانی را پخش می کند)، جوراب سوراخ، پروژکتور( که انواع هاله نور را برای افزایش گرانی منعکس می کند)، اورانیوم( که غنی سازی آن باعث کاهش قدرت خرید و فقیر سازی ملت می شود…. و غیره… آگاهان معتقدند تنها کسی که در افزایش قیمت ها نقش نداشته است وزیر اقتصاد و دارایی است.
سرویس بهداشتی، توریسم و نفرت
البته من به کل ماجرا شک دارم. هنوز نمی توانم بپذیرم که وسط این همه کشور که نه آزادی دارند و نه رفاه دارند و تصویر بدی از بسیاری از آن کشورها در جهان وجود دارد، چرا مردم جهان از ایران و اسرائیل متنفرند؟ در مورد اسرائیل نتوانستم به دلیل خیلی روشنی برسم. در مورد ایران هم فکر کردم. سووال اصلی برای من این بود که با توجه به اینکه تعداد توریست هایی که به ایران می آیند، این همه محدود و کم هستند، مردم جهان چه چیزی از ایران دیده اند که از کشور ما متنفرند؟ البته با خودم فکر کردم، اگر رفتاری که در این دو سال در ایران اتفاق افتاده است، در هر جای دنیا اتفاق بیفتد و در این حد وسیع اخبارش منتشر شود، طبیعتا مردم متنفر می شوند. البته باز هم پاسخ سووالم را نگرفته بودم. تا این که رحیم مشائی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، حرکات موزون و گردشگری گفت: « در سال 1386 دو میلیون توریست از ایران بازدید کردند که این بی سابقه بوده است.» حالا فهمیدید چرا از ایران بدشان می آید؟ وقتی احمدی نژاد رئیس جمهور باشد و دو میلیون توریست از کشور در یک سال بازدید کنند، طبیعی است که اثرات بدی دارد. رحیم مشائی پیش بینی کرد که این احساس تنفر در آینده ده برابر خواهد شد. وی گفت: « از ده سال دیگر، هر سال بیست میلیون توریست خارجی داریم.» البته سووال بسیار مهم در مورد اینکه مشکا اصلی توریسم در ایران چیست، همچنان سووال جدی است. رئیس سازمان میراث فرهنگی گفت: « بزرگترین معضل توریسم در ایران، سرویس های بهداشتی است.» و واقعا هم حل این مشکل چقدر سخت است؟ فکر کنید وقتی دولت مهم ترین تولیدش باعث آلودگی سرویس های بهداشتی می شود، برای حل این معضل ملی چه راهی وجود دارد؟
محمود به مارادونا می رود
و بالاخره میان لباس های کردی و لری و ترکمنی و عربی و بلوچی و لباس تیم ملی فوتبال که اکثرا اندازه ایکس لارج داشت و برای موجودات ایکس لارج تولید شده بود و چون رئیس جمهور ما « اسمال» می باشد، یک لباس که هم قدش مناسب باشد و هم مثل کت و شلوار و کفش بنددار باعث آزار احمدی نژاد نباشد، پیدا شد. هفته قبل احمدی نژاد لباس مارادونا را که برای جلب توجه به او اهدا شده بود، پوشید. در همین راستا، آگاهان برخی از شباهت ها میان رئیس جمهور عزیز و مارادونا را اعلام کردند.
اول: مارادونا با استفاده از تقلب بزرگترین پیروزی زندگی اش را به دست آورد، احمدی نژاد هم همین کار را کرد. هر دوتاشان از « دست خدا» برای پیروز شدن استفاده کردند.
دوم: هر دو نفر عاشق دوربین هستند و حتما باید دیده شوند.
سوم: هر دو نفرشان از سمت راست آمدند و به سمت چپ رسیدند.
چهارم: هر دو نفرشان به هم علاقه دارند، ولی حاضر نمی شوند یک روز را با هم بگذرانند.
پنجم: هر دو نفرشان شهرت جهانی دارند، اما فقط به کوبا و ونزوئلا می روند.
کتاب خاطلات علی دائی
پیروزی پشت پیروزی، خاطره پشت خاطره، تاریخ ایران ثبت خواهد شد و ما برگ های زرین آن را خواهیم خواند. چه باشکوه است حضوری چنان در تاریخی چنین. بله! علی دائی اعلام کرد که بزودی کتاب خاطراتش را منتشر خواهد کرد. علی دائی که به دلیل پافشاری بی دلیل در جایی که آدم نباید پایش را فشار می داد، از یک قهرمان بزرگ تبدیل به یک سوژه ملی شده است، مشغول نوشتن کتاب خاطراتش است. بخشی از کتاب خاطرات علی دائی که دست ما رسیده است، منتشر می شود:
شنبه چهارم دوازده سال قبل: صبح بازی داشتیم، دو بال مجبول شدم بلگلدم توی زمین خودمون، خیلی خسته شدم.
دو شنبه، هشتم بهمن یازده سال قبل: با علاق مسابقه داشتیم، اومدم بلگلدون بزنم، توپ لفت یه جای دیگه گل خولدیم، خیلی عصبانی شدم، به دول بین نگاه کلدم.
جمعه، دوم اردیبهشت هشت سال قبل: پنج ماهه اومدم آلمان، نیمکت های اینجا خیلی خوبه، اگه نود دقیقه هم لوش بشینی خسته نمی شی. خیلی ملت آلمان آدمهای باحالی هستن، پر بنز و ب ام و هست.
یک شنبه سوم مارس هفت سال قبل: املوز توی مونیخ بازی داشتیم، یه توپ محکم اومد خولد به سرم، هر کالی کلدم سلم لو بکشم کنال فایده نداشت، گل شد، دویدم طلف نیمکت تماشاچی ها.
جمعه، چهارم تابستان پنج سال قبل: بلگشتم ایلان، لفتیم الدبیل، مملکت یه چیز دیگه است، مقدالی سلمایه گذالی کلدم.
دو شنبه چند سال قبل: ازدواج کلدم، با یه خانوم. عکس های خانومم لو تو اینتلنت دیدم.
جمعه سه سال قبل: با کلاوات لفتم جایزه بهترین گلزن تالیخ فوتبال لو گلفتم.
سه شنبه، دو ماه قبل: این کلمنته اومد و لفت. به من گفتن بشو سل ملبی تیم ملی، می خواستم با خدا لابی کنم، وقت نداشت، جواب مثبت دادم، بعدش خدا با من لابی کلد واسه یه زلزله توی اندونزی بهش جواب ندادم.
…. متن کامل خاطرات بعدا منتشل می شود.