‏466 روز تا پایان آقای 666

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

سرجمع که حساب کنیم دقیقا از فردا 466 روز به پایان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، ‏رئیس جمهور م.ش.نگ( منتخب شورای نگهبان)، معروف به محمود هسته ای، هاله نور، ‏محمود دمپایی، الف نون و نام های دیگر مانده است. ممکن است در این روزها باد بیاید و ‏توفان بشود و برف بیاید و بوران بشود و مملکت بریزد به هم و احمدی نژاد هم برود. من ‏چنین آرزویی نمی کنم، چون مطمئنم که اگر حکومت با یک توفان داخلی یا یک جنگ خارجی ‏به هم بریزد نه فقط نظام جمهوری اسلامی نابود می شود، بلکه ایران هم از بین می رود و ‏تمام قدرتی که در منطقه داریم به باد خواهد رفت و نه از تاک نشان می ماند و نه از تاکستان و ‏تازه آرزوی مان این می شود که بشویم پاکستان. البته در این دنیای دیوانه دیوانه دیوانه، که ‏قدرتش دست بوش و احمدی نژاد است و مهد دموکراسی آن یعنی فرانسه توسط سارکوزی ‏اداره می شود و پایتخت اتحادیه اروپا، یعنی بروکسل قرار است تا بیست سال دیگر مسلمان ‏شود و فعلا به دلیل کوتاه شدن قد نسل سیاستمداران کنونی جهان، مغز همه وسط شکم شان ‏است، چاره ای نداریم که به فکر راههای معقول باشیم. از حالا باید خودمان را برای انتخابات ‏ریاست جمهوری بعدی آماده کنیم. روزهای سختی تا آن زمان در پیش داریم و هر روز که از ‏دست برود، چیزی را از دست داده ایم. تا اینجا همه چیز دست دوستان احمدی نژاد است، طبق ‏عادت این 24 سال همه روسای جمهور دوبار انتخاب می شوند، تمام رسانه های دولتی که ‏کنترل افکار عمومی را در دست دارند، دست دولت هستند. مخالفان رسانه ندارند و مهم تر از ‏رسانه نداشتن این است که تکلیف ندارند. خاتمی، هاشمی، کروبی نامزدهای ریاست جمهوری ‏می توانند باشند. البته می توان به دیگران هم فکر کرد. مثلا چرا به کسانی مثل محمد علی ‏نجفی، محمد قوچانی، عارف، صادق خرازی فکر نمی شود کرد؟ به نظر من اگر قرار است ‏اصلاح طلبان و کارگزاران به انتخابات فکر کنند، این چهره های تازه که هر کدام شان برای ‏ریاست جمهوری مناسب اند و تصور آمدن شان بر قدرت عجیب نیست و دردسرهای آدم های ‏شناخته شده را ندارند، نامزدهای مناسبی هستند. اشتباه می کنم؟

بزن بریم به سرعت برق و باد

چیزی به دور دوم انتخابات نمانده است. قطعا دور دوم مهم تر از دور اول است. چرا که هنوز ‏زمان تبلیغات وجود دارد. اصلاح طلبان دقیقا می دانند که در کجا باید از نامزدها حمایت کنند. ‏موضوع تحریم هم منتفی است، چون در هر حال شاخصی برای میزان حضور مردم وجود ‏ندارد و به همین دلیل آمار مشارکت مردم نشان دهنده هیچ چیزی نیست. اگر هم قرار بود ‏مشروعیت رژیم از بین برود در همین انتخابات اسفند از بین رفته و اگر بنا بود اثبات شود که ‏شده. طبیعی است که در این مرحله اصلاح طلبان باید از همین امروز تبلیغات را برای ‏نامزدهای شان شروع کنند و سعی کنند هر چقدر که می توانند مردم را برای آوردن رای به ‏حوزه ها بکشانند، فعلا 81 کرسی دیگر مانده است و مقادیر معتنابهی جای رقابت وجود دارد. ‏آماده باش کامل اعلام کنیم و یادمان باشد که تعداد بیشتر نماینده مهم ترین هدف انتخابات است. ‏البته گویا اصلاح طلبان دارند فال ورق می گیرند که اگر بد آمد از ادامه رقابت در انتخابات ‏انصراف بدهند، ولی اگر خوب آمد می خواهند فال نخود بگیرند که اگر بد آمد در انتخابات ‏شرکت نکنند و اگر خوب آمد فال قهوه می گیرند و بعد از آن آیینه بینی می کنند و بعدش کف ‏بینی می کنند و تا یک روز قبل از انتخابات همان آش است و همان کاسه ای که زیر نیم کاسه ‏است. این ها به کنار، جبهه مشارکت اعلام کرد: « نتایج تک تک صندوق های تهران را ‏اعلام کنید.» البته پیشنهاد خوبی است، منتهی آدم وقتی چنین پیشنهادی داد، بلافاصله خودش ‏را برای مرحله بعد آماده می کند و از طرفی پافشاری هم می کند که صندوق های رای که می ‏دانیم بازشماری نخواهد شد، بازشماری شود. رئیس ستاد انتخابات کشور هم گفت: « سرعت ‏اعلام نتایج شمارش آرا در دور دوم انتخابات کمتر از 48 ساعت خواهد بود.»‏

مقام سوم امنیت ترافیکی

دولت نهم روز به روز در حال پیشرفت است، تا به حال برای این که معلوم شود چه دولت ‏خوبی داریم، مسوولان کشور آمار دروغ می دادند، از این پس جوک هم می گویند. البته، در ‏شرایطی که آدم کلی غم و غصه دارد، هیچ چیز بهتر از این نیست که شوخی کنیم و بخندیم. ‏بالاخره دنیا دو روز است و ما هم که مشکلی برای روز سوم نداریم. اصلا هم مهم نیست که ‏ایران در میان کشورهای جهان دومین کشور به لحاظ آمار تصادفات رانندگی است و سالی ‏سی هزار نفر در تصادفات کشته می شوند. آدم که نمی تواند همیشه غصه بخورد و عذاب ‏بکشد. بالاخره باید گاهی هم شوخی کنیم تا وقتی داریم تصادف می کنیم خیلی هم چهره ‏غمگینی نداشته باشیم. سردار رویانیان که در یک اجلاس بین المللی در مکزیک شرکت کرده ‏بود و به نظر می آمد حال اش خیلی خوب است، گفت: « ایران مقام سوم دنیا را در زمینه ‏ایمنی ترافیک کسب کرد.» آگاهان گفتند: باز خدا را شکر، این همه مردم بخاطر تصادف ‏کشته می شوند، حداقل مقام سوم را در امنیت ترافیکی به دست آوردیم.‏

نقش اصلی را کدام نقاش برعهده داشت؟

پیش بینی های سیاسی و امنیتی چیز بسیار مهمی است. بخصوص اینکه گاهی اوقات این پیش ‏بینی ها چنان دقیق است که آدم دهانش باز می ماند از این همه دقت و وقتی هم که دهانش باز ‏بماند یک دفعه باران می ریزد به همان دهان باز. در همین راستا، یک منبع نزدیک به ‏تحقیقات درمورد ترور عماد مغنیه گفت: « رژیم صهیونیستی، آمریکا، عربستان و اردن در ‏ترور مغنیه دست داشته اند.» البته به نظر می رسد که این منبع آگاه خیلی خجالتی است و ‏رویش نشده که بگوید که رژیم کویت و عراق و لبنان و مراکش و الجزایر و امارات و آفریقای ‏جنوبی و پاکستان هم در این توطئه نقش داشتند. به نظر می رسد که فقط کانادا و سوئد و ایران ‏در توطئه ترور عماد مغنیه نقش نداشتند. و همین موضوع نشان می دهد که آن مرحوم چه ‏محبوبیت جهانی داشت.‏

گرانی کار کیست؟

این خط، این هم نشان. تا یکی دو ماه دیگر وزرای اقتصادی را عوض می کنند. دولت سعی ‏می کند پول نقد را به اشکال مختلف در میان مردمی که احتمالا در انتخابات بعدی تعیین کننده ‏خواهند بود، بشکلی توزیع کند که مردم احساس کنند دولت به فکر آنهاست ولی وزرای دولت ‏ناتوانند. سیاست خارجی در چند ماه آینده آرام خواهد شد و بعید هم نیست که فضای فرهنگی ‏در تلویزیون و وزارت ارشاد کمی باز شود. البته همه این چیزها، غیر از توزیع پول میان ‏مردم که ما را وسط باتلاق اقتصاد ویران می برد، خوب است. ولی به نظرم دولت سعی ‏خواهد کرد تا می تواند چهره رئیس جمهور را تمیز کند، در عوض چهره هر وزیر و وکیلی ‏را خراب کند. الیاس نادران در مورد احضار وزیر اقتصاد و دارایی به مجلس گفت: « ‏وزارت اقتصاد درباره گرانی ها به مجلس توضیح می دهد.» آگاهان پس از یک تحقیق عمیق ‏و دقیق برخی عوامل ایجاد گرانی در سه سال گذشته را توضیح داده و معرفی کردند:‏

میکروفون: یکی از عوامل مهم گرانی که باعث شد صدای احمدی نژاد به جمعیت برسد و ‏طبیعتا قیمت کالاها افزایش یابد.‏

هواپیما: یک وسیله برای بردن رئیس جمهور به سفرهای بین المللی و استانی که مستقیما ‏باعث شد تا قیمت جهانی نفت و قیمت کالاها افزایش پیدا کند.‏

شانه: وسیله ای که عدم استعمال آن باعث دیده شدن چهره واقعی رئیس جمهور و در نتیجه ‏افزایش دائمی قیمت ها می شود.‏

عوامل دیگر عبارتند از دوربین( که تصویر عامل ایجاد گرانی را نشان می دهد)، تلویزیون( ‏که خبرهای عامل ایجاد گرانی را پخش می کند)، جوراب سوراخ، پروژکتور( که انواع هاله ‏نور را برای افزایش گرانی منعکس می کند)، اورانیوم( که غنی سازی آن باعث کاهش قدرت ‏خرید و فقیر سازی ملت می شود…. و غیره… آگاهان معتقدند تنها کسی که در افزایش قیمت ‏ها نقش نداشته است وزیر اقتصاد و دارایی است.‏

سرویس بهداشتی، توریسم و نفرت

البته من به کل ماجرا شک دارم. هنوز نمی توانم بپذیرم که وسط این همه کشور که نه آزادی ‏دارند و نه رفاه دارند و تصویر بدی از بسیاری از آن کشورها در جهان وجود دارد، چرا ‏مردم جهان از ایران و اسرائیل متنفرند؟ در مورد اسرائیل نتوانستم به دلیل خیلی روشنی ‏برسم. در مورد ایران هم فکر کردم. سووال اصلی برای من این بود که با توجه به اینکه تعداد ‏توریست هایی که به ایران می آیند، این همه محدود و کم هستند، مردم جهان چه چیزی از ‏ایران دیده اند که از کشور ما متنفرند؟ البته با خودم فکر کردم، اگر رفتاری که در این دو سال ‏در ایران اتفاق افتاده است، در هر جای دنیا اتفاق بیفتد و در این حد وسیع اخبارش منتشر ‏شود، طبیعتا مردم متنفر می شوند. البته باز هم پاسخ سووالم را نگرفته بودم. تا این که رحیم ‏مشائی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی، حرکات موزون و گردشگری ‏گفت: « در سال 1386 دو میلیون توریست از ایران بازدید کردند که این بی سابقه بوده ‏است.» حالا فهمیدید چرا از ایران بدشان می آید؟ وقتی احمدی نژاد رئیس جمهور باشد و دو ‏میلیون توریست از کشور در یک سال بازدید کنند، طبیعی است که اثرات بدی دارد. رحیم ‏مشائی پیش بینی کرد که این احساس تنفر در آینده ده برابر خواهد شد. وی گفت: « از ده سال ‏دیگر، هر سال بیست میلیون توریست خارجی داریم.» البته سووال بسیار مهم در مورد اینکه ‏مشکا اصلی توریسم در ایران چیست، همچنان سووال جدی است. رئیس سازمان میراث ‏فرهنگی گفت: « بزرگترین معضل توریسم در ایران، سرویس های بهداشتی است.» و واقعا ‏هم حل این مشکل چقدر سخت است؟ فکر کنید وقتی دولت مهم ترین تولیدش باعث آلودگی ‏سرویس های بهداشتی می شود، برای حل این معضل ملی چه راهی وجود دارد؟

محمود به مارادونا می رود

و بالاخره میان لباس های کردی و لری و ترکمنی و عربی و بلوچی و لباس تیم ملی فوتبال که ‏اکثرا اندازه ایکس لارج داشت و برای موجودات ایکس لارج تولید شده بود و چون رئیس ‏جمهور ما « اسمال» می باشد، یک لباس که هم قدش مناسب باشد و هم مثل کت و شلوار و ‏کفش بنددار باعث آزار احمدی نژاد نباشد، پیدا شد. هفته قبل احمدی نژاد لباس مارادونا را که ‏برای جلب توجه به او اهدا شده بود، پوشید. در همین راستا، آگاهان برخی از شباهت ها میان ‏رئیس جمهور عزیز و مارادونا را اعلام کردند.‏

اول: مارادونا با استفاده از تقلب بزرگترین پیروزی زندگی اش را به دست آورد، احمدی نژاد ‏هم همین کار را کرد. هر دوتاشان از « دست خدا» برای پیروز شدن استفاده کردند.‏

دوم: هر دو نفر عاشق دوربین هستند و حتما باید دیده شوند.‏

سوم: هر دو نفرشان از سمت راست آمدند و به سمت چپ رسیدند.‏

چهارم: هر دو نفرشان به هم علاقه دارند، ولی حاضر نمی شوند یک روز را با هم بگذرانند.‏

پنجم: هر دو نفرشان شهرت جهانی دارند، اما فقط به کوبا و ونزوئلا می روند. ‏

کتاب خاطلات علی دائی ‏

پیروزی پشت پیروزی، خاطره پشت خاطره، تاریخ ایران ثبت خواهد شد و ما برگ های ‏زرین آن را خواهیم خواند. چه باشکوه است حضوری چنان در تاریخی چنین. بله! علی دائی ‏اعلام کرد که بزودی کتاب خاطراتش را منتشر خواهد کرد. علی دائی که به دلیل پافشاری بی ‏دلیل در جایی که آدم نباید پایش را فشار می داد، از یک قهرمان بزرگ تبدیل به یک سوژه ‏ملی شده است، مشغول نوشتن کتاب خاطراتش است. بخشی از کتاب خاطرات علی دائی که ‏دست ما رسیده است، منتشر می شود:‏

شنبه چهارم دوازده سال قبل: صبح بازی داشتیم، دو بال مجبول شدم بلگلدم توی زمین ‏خودمون، خیلی خسته شدم. ‏

دو شنبه، هشتم بهمن یازده سال قبل: با علاق مسابقه داشتیم، اومدم بلگلدون بزنم، توپ لفت یه ‏جای دیگه گل خولدیم، خیلی عصبانی شدم، به دول بین نگاه کلدم.‏

جمعه، دوم اردیبهشت هشت سال قبل: پنج ماهه اومدم آلمان، نیمکت های اینجا خیلی خوبه، ‏اگه نود دقیقه هم لوش بشینی خسته نمی شی. خیلی ملت آلمان آدمهای باحالی هستن، پر بنز و ‏ب ام و هست.‏

یک شنبه سوم مارس هفت سال قبل: املوز توی مونیخ بازی داشتیم، یه توپ محکم اومد خولد ‏به سرم، هر کالی کلدم سلم لو بکشم کنال فایده نداشت، گل شد، دویدم طلف نیمکت تماشاچی ‏ها.‏

جمعه، چهارم تابستان پنج سال قبل: بلگشتم ایلان، لفتیم الدبیل، مملکت یه چیز دیگه است، ‏مقدالی سلمایه گذالی کلدم.‏

دو شنبه چند سال قبل: ازدواج کلدم، با یه خانوم. عکس های خانومم لو تو اینتلنت دیدم.‏

جمعه سه سال قبل: با کلاوات لفتم جایزه بهترین گلزن تالیخ فوتبال لو گلفتم.‏

سه شنبه، دو ماه قبل: این کلمنته اومد و لفت. به من گفتن بشو سل ملبی تیم ملی، می خواستم با ‏خدا لابی کنم، وقت نداشت، جواب مثبت دادم، بعدش خدا با من لابی کلد واسه یه زلزله توی ‏اندونزی بهش جواب ندادم.‏

‏…. متن کامل خاطرات بعدا منتشل می شود. ‏