50 سال رفاقت و رقابت بین هاشمی و یزدی

نویسنده
اردلان صیامی

» روز بررسی می کند

اکبر هاشمی میگوید بوی توطئه می آید. محمد یزدی خطاب به او میگوید شما چه کاره هستید در انتخابات کمیته صیانت از آرا تشکیل میدهی؟ یا: شما چه کاره ای که خواستار آزادی زندانیان میشوی؟ این دعوا که با آخرین واکنش رفسنجانی می رفت تا به “جاهای باریک” بکشد، از کی آغاز شده؟ در گزارش زیر داستان 50 سال رقابت و رفاقت هاشمی رفسنجانی و محمد یزدی را بازخوانی کرده ایم.

وقتی محمد یزدی، حملات به سران اصلاحات، به ویژه کروبی و موسوی را افزایش بخشید و با همین بهانه، تندترین حملات را متوجه هاشمی رفسنجانی کرد، اول مهدی کروبی در پاسخ به وی گفت: آقای یزدی بهتر نیست از تمام مقام های خود استعفا دهید؟ !

و: آقای یزدی نکند به خاطر گفته های پالیزدار وشایعاتی که در خصوص لاستیک دنا وجنگل های شمال که پشت سر پسرتان مطرح است این اظهارات را میکنید؟

پس از آن اکبر هاشمی اما تهدید کرد که این بار دیگر  “سلام” برای شیخ محمد نمی فرستد ودست به قلم میبرد وروزهای بازنگری قانون اساسی را یادآور شد. و درست در این نقطه، احمد خاتمی، یک روحانی معمولا عصبانی که چند باری هم گوشه به رییس خود در خبرگان زده وارد میدان شد تا وحدت نظام ـ به گفته خودش ـ در آستانه دهه فجر حفظ شودومنازعه علنی رییس ونایب رییس مجلس خبرگان پایان گیرد. احمد خاتمی  در روایت رسمی میگوید “هر دو بزرگوار پذیرفتند که مطالبی علیه خویش مطرح نکنند” اما در روایت غیر رسمی می آید که او “به رییس مجلس خبرگان گفته که یزدی پذیرفته اشتباه کرده است شما چیزی را منتشر نکنید.”

 

شما چه کاره اید؟

26تیرماه که اکبر هاشمی رفسنجانی یک ماه بعد از انتخابات22 خرداد  نوبت یافت در نماز جمعه حضور یابد مطالبی را پیش کشید که آن نماز جمعه را بدل به یکی از تاریخی ترین نماز جمعه های 30سال گذشته نظام جمهوری اسلامی کرد. محور کلام او این بود که خیل کثیری از مردم در نتیجه انتخابات تردید دارند ومشروعیت حکومت از آن مردم است  واگر رضایت وخواست مردم نباشد حکومت معصوم هم مشروعیت نمی یابد. فردای آن روز به ظهر نرسیده، محمد یزدی برای پاسخ به هاشمی یک کنفرانس مطبوعاتی گذاشت که فقط  خبرگزاری فارس در آن شرکت کرد. وی در این کنفرانس، مشروعیت حکومت را نه از ان مردم که از جانب خدا دانست وهمان تئوری کشف را که مصباح یزدی واضع آن است، بیان کرد. به جمله اکبر هاشمی هم در خصوص تردید مردم در انتخابات حمله برد و بر این کنفرانس خود، پیرایه هایی افزود با ترجیح بند “شما چه کاره اید؟”

با اینکه پس از گفته های یزدی، هاشمی پاسخی به وی نداد اما گفته های هرکدام، دو نحله از فلسفه سیاسی یا دو چهره از اسلام سیاسی را به تصویر میکشید. یکی مشروعیت مردمی حکومت  ودیگری دولت اسلامی. تبار مشروعیت مردمی حکومت که هاشمی هم در نماز جمعه 26تیرماه طرح کرد به آیت الله منتظری میرسد ودیگری به آیت الله مصباح یزدی.

این دو سو ایستادن را این دو با اینکه 50سالی یا حتی بیشتر با هم همراه ورفیق اند قبلا هم تجربه کرده اند. در واقع بین اکبر ومحمد که هر دو از حلقه یاران آیت الله خمینی از قبل از انقلاب بودند، در این نیم قرن رفاقت، همراه با نوعی رقابت در جریان بوده که ظاهرا خاصیت صحنه قدرت است.    

 

دو امضا در 45 سال پیش

 روایتی معتبر می گوید جمعی از فضلای قم در سال 43 نامه ای به امیر عباس هویدا نوشتند واز او حق آزادی بیان وحق تعیین سرنوشت مردم، محو خفقان وسانسور ورفع تفتیش عقاید را خواستار شدند. در بخشی از این نامه میخوانیم: “آقای هویدا! شما یک سری به زندان‌ها بزنید و بپرسید این اصناف مختلف زندانی؛ علما، وعاظ، اساتید دانشگاه، دانشجویان، تجار و اصناف به چه جرمی مدت‌ها در زندان به سر می‌برند؟ آیا جز دفاع از حریم قرآن و عظمت کشور و تظلم از خفقان و دیکتاتوری جرمی داشته‌اند؟ آیا اگر کسی گفت نباید اسلام و قرآن مورد تهاجم واقع شود، کشور در چنگ بیگانگان افتد، ثروت‌های سرشار مملکت به یغما رود، اختناق و فشار بر مردم حکومت کند، دولت‌ها در تامین خواسته‌های مردم باید کوشش نمایند، و بالاخره اگر کسی خواست با استفاده از حق قانونی خود در شئون کشورش اظهار نظر نماید، باید در سیه چال زندان زندگی کند و با محرومیت های همه جانبه دست به گریبان باشد؟ ما برای حفظ مصالح عالیه اسلام و کشور عزیز جدا می‌خواهیم به منظور پایان دادن به وضع خطرناک موجود و رفع اختناق و رفاه حال عامه مردم فکری کنید و به خواسته های مردم ترتیب اثر بدهید.”

این نامه 56 امضای پای خود دارد من جمله  سید علی خامنه ای، حسینعلی منتظری، اکبر هاشمی، ابراهیم امینی، محمدعلی گرامی، ابوالقاسم خزعلی، سید هادی خسروشاهی، سید ابوالفضل میرمحمدی، احمد جنتی، محمد یزدی، سیدموسی شبیری زنجانی، عبدالله جوادی، محمدتقی مصباح یزدی، حسین نوری، حسین شب زنده دار.
(اصل سند در کتاب کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه ص 55 الی 57 به نقل از اسناد ساواک )

 

نایب و نماینده هاشمی

همراهی هاشمی ویزدی تا پیروزی انقلاب ادامه داشت؛ هردو در دوران مبارزه دچار زندان وتبعید وخانه به دوشی. بعد از انقلاب در اولین  دور مجلس شورای اسلامی، هر دو در هیات رییسه مجلس بودند؛ اکبر رییس ومحمد نایب رییس. به همراه اسدالله بیات، موسوی خوئینی‌ها و مرتضی الویری. بعدها مهدی کروبی نیز به این جمع راه یافت. شیخ محمد از سنتی های حوزه بود اما همراه آِیت الله خمینی. ولی درمجلس او نقش دوگانه‌ای را ایفا می‌کرد: از یک سو نماینده روحانیت سنتی بود و از جانب دیگر آنجا که بحث دیدگاه‌های آیت الله خمینی  در تقابل با آن به میان می‌آمد جانب رهبر نظام را می‌گرفت. او از این حیث با افرادی چون  احمد آذری‌قمی متفاوت بود که تنها از سنت دفاع می‌کردند. یک بار که بحث‌مالیات در مجلس مطرح بود، آذری قمی ناگاه خواستار قطع مذاکرات و بیان یک تذکر شد و هاشمی رفسنجانی در جایگاه رییس مجلس شگفت‌زده پرسید: “آقای آذری! چه اشکال شرعی وارد می‌دانید که خواستار تذکر شرعی شده‌اید؟”

 او پاسخ داد: “مالیات حرام است”.

هاشمی گفت: “این فتوای امام است و در حکومت اسلامی مالیات شکل گذشته و قبل از جمهوری اسلامی را ندارد.”

 ولی آذری قمی از موضع خود عقب ننشست و تاکید کرد این نیز موضع من و عده‌ای از فقهاست. روزنامه اطلاعات نیز این جمله او را با تیتر درشت منعکس کرد که “مالیات حرام است”. با اینکه به نظر می‌رسید محمد یزدی نیز درباره مواردی چون اخذ مالیات توسط دولت، اشتغال و تحصیل و حق رای زنان، پخش موسیقی ـ ولو غیرغنایی ـ از صدا و سیما، پرداخت سود بانکی ولو با عنوان کارمزد یا علی‌الحساب، دخالت دولت در روابط کارگر و کارفرما و مواردی از این دست، دیدگاه‌های سنتی و مشابه آذری قمی و سنتی‌ها دارد که جملگی را حرام و ممنوع می‌دانند اما او به فقه حکومتی نیز نظر داشت و اقتضائات حکومت‌داری را می‌فهمید و اگر هم مخالفت می‌کرد برای افزایش نقش روحانیت سنتی بود نه کناره‌گیری آنها. وی در آنجا با هاشمی همراه شد هر چندشکاف فکری خود با او را به کنار نگذاشت.

دوره شیخین سفید پوش در ماه عسل بود چنانچه بعد از سخنرانی 14اسفند بنی صدر در سال 59 وبالا گرفتن منازعه در درون قدرت بین رییس دولت از یک سو وهاشمی وبهشتی از سوی دیگر، مشی بنیانگذار جمهوری اسلامی به این رفت که هیاتی برای رفع اختلاف میان دو طیف شکل بگیرد. از طرف بنی صدر داماد آیت الله خمینی ـ اقای اشراقی ـ واز طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی، مهدوی کنی از سوی هاشمی وبهشتی شیخ محمد یزدی معرفی شد وسنت ریش سفیدی به پا شد. کار هیات اما به گل نشست وبه گل افتاد چرا که چهار ماه بعد از آن اتفاق، در آخرین روز خرداد60مجلس به عدم کفایت اولین رییس جمهور ایران رای داد. یزدی نماینده بهشتی وهاشمی ورجایی در هیاتی بود که تا پایان آن تابستان فقط از آن او مانده بود وهاشمی.

 

جدا شدن واسلام آمریکایی

حرارت انقلابی سالهای اول انقلاب فروکش کرد؛ شیخ محمد به صراحت نماینده طیف سنتی اسلام در حاکمیت شد؛ همانها که دردهه 60به گفته آِیت الله خمینی صاحبان “اسلام آمریکایی” بودند. همانها که رهبر اول جمهوری اسلامی در پیامش به میر حسین موسوی در توصیف آنان گفت: “مخالفان شما توان اداره یک نانوایی را ندارند.” یزدی چهره شاخص این جریان بود که با وجود نزدیکی به آیت الله خمینی اما افتراق ها واختلاف هایی هایی هم داشتند؛ بر خلاف اکبر هاشمی که هیچ اختلاف وتفاوتی با قرائت آیت الله خمینی از اسلام نداشت وهماره همراه بود. خط محمد واکبر جدا شدن را آغاز نموده بود. اوج این جدا شدن در نامه 99 نفره معروف است که نمایندگان مجلس دوم به آقای خمینی نوشتند تا میرحسین موسوی دوباره نخست وزیر نشود، که شد و رهبر انقلاب پرخاش شدیدی هم کرد. هاشمی بسیار تلاش کرد این نامه نوشته نشود اما چون رییس جمهورـ آیت الله خامنه ای ـ   وقت هم همراه نامه بودو گفته بود چرا 99 نفر؟ یکی هم من 100نفر، نامه نوشته شد وبه دست آیت الله خمینی رسید. بعد از رحلت رهبر اول جمهوری اسلامی، یزدی اما در پی ولی فقیه کردن آیت الله گلپایگانی برآمد ودر مجلس انتخاب رهبری، حجت الاسلام خامنه ای را فاقد تجربه برای رهبری دانست. اما آنچه به ویژه سنتی بودن محمد یزدی آن روزها رانشان میداد مخالفت هایی است که او در بررسی وبازنگری قانون اساسی با ولایت فقیه کرد. اودر آنجا گفته بود که: “یعنی چی مملکت را بسپاریم به یک آخوند این موجب تباهی میشود وصواب نیست.”

 

دهه 70 و بها دادن به سنتی ها

بعد از رهبری سید علی خامنه ای وتغییرات در هرم قدرت، نوبت بها دادن به سنتی ها بود، برخلاف دهه 60که رهبر اول بها وقدر را به نواندیشان وسیاسیون جوان تر میداد. شورای نگهبان در یک تقسیم قدرت، حتی در زمان آقای خمینی هم در دست سنتی ها بود اما قوه قضاییه خلاف این. موسوی خویینی ها وموسوی تبریزی و خلخالی چهره های شاخص در دهه60بودند. با آغازدهه70ونمودار تازه قدرت در جمهوری اسلامی نوبت سنتی ها بود وشیخ محمد یزدی شد قاضی القضات. این بار کنار اکبر بود اما نه به عنوان نایب بلکه سری در بین سران قوا. اما آنچه رخ داده نشان میدهد هاشمی چندان در دوره ریاست جمهوری خود دیگر سران قوا را به بازی نمی گرفت؛ نمونه آنکه در 8سال ریاست جمهوری خود تنها دوبار شورای عالی امنیت ملی را که سران 3قوه در آن جمع میشوند، تشکیل داد یکبار در سال68ویکبار هم در سال76وازاین نظر شیخ محمد همیشه گله مند بود.

 

آغاز نزاع در پشت پرده

یزدی وهاشمی اما در سالهای اصلاحات در پشت پرده سیاست به هم پیچ  خوردند. یکی در تعطیلی روزنامه  ”زن” که متعلق به دختر هاشمی بود ودیگری در پرونده معروف وجنجالی کرباسچی. شیخ محمد پس از سالها این دو را اینگونه روایت میکند: “آقای هاشمی در زمان بررسی پرونده کرباسچی شهردار اسبق تهران نیز می‌گفت این پرونده معضل است، باید بدهند مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی کند. در مجمع هم معلوم بود چه سرنوشتی در انتظار آن است.”

یزدی بررسی پرونده کرباسچی را یکی از تاریخی‌ترین محاکمات کشور دانست.   وی همچنین عنوان کرد: “در خصوص پرونده دختر ایشان هم آقای هاشمی به من گفت: این پرونده را ببندید، بنده گفتم ما هر چه از دختر شما دعوت کردیم تا بیایید بررسی کنیم نیامد.”

غلامحسین کرباسچی از نزدیکان سیاسی هاشمی در آن دوران وفائزه هاشمی دختر وی چوب همراهی با اصلاح طلبان وخاتمی را میخوردند اما چوب خط را در پشت صحنه به نام هاشمی زدند چرا که خود اوهم پی رایزنی بود وحل مشکل. یزدی در دوسالی که در دوران اصلاحات کرسی ریاست قضا را داشت تمام قد جلوی اصلاحات ایستاد ولی ویرانه ای را به دیگر شیخ سنتی، هاشمی شاهرودی تحویل داد وچند سالی از سیاست کناره گرفت تا رییس مجلس خبرگان ایت الله مشکینی از دنیا رفت. در جا دوپست خالی شد که شیخ محمد برای هر دوسودا در سر داشت: هم ریاست جامعه مدرسین هم ریاست مجلس خبرگان. ریاست جامعه را راحت گرفت اما ریاست خبرگان را به شیخ اکبر باخت وباز شد نایب رییس او مانند سالهای اول انقلاب در مجلس اول.

 

مخالفت با خود در دهه 60

در انتخابات 22خرداد 88 یزدی تمام سابقه خویش را به کناری نهاد واز قالب یک شیخ سنت گرا که حتی به  بنیانگذار جمهوری اسلامی نامه اعتراضی می نوشت درآمد وبه یک روحانی صد در صد حامی احمدی نژاد بدل شد. کسی که آموزه های سنتی اسلام سیاسی را به چالش گرفته ودیگر علمای سنتی مانند مکارم وصافی معترض او هستند. شیخ یزدی امروز نماینده اسلامی شده که خود در دهه 60 با آن مخالف بود. هاشمی اما به کفه مردم در حاکمیت نزدیک شده ومشروعیت حکومت را کامل از آن مردم می داند. هر دو با خنده ولبخند اما روبه روی هم اند ووساطت کسانی چون احمد خاتمی فقط موقتا آرامش به همراه دارد. شیوه محمد یزدی، جدلی وآخوندی است، گفته ها وکردار طرف مقابل را به چالش میگیرد اما هاشمی از بازی رودر رو پرهیز دارد او تاریخ را ورق میزند وبه شیخ محمد وغیر مستقیم به رهبری یادآور روزهای پایان عمر رهبر اول جمهوری اسلامی میشود. هاشمی تا امروز به توصیه احمد خاتمی عمل کرده ونامه را بیرون نداده اما میشود یزدی هم به توصیه کروبی عمل کند واز تمامی پست هایش استعفا دهد؟ این سئوالی است که فقط شیخ محمد جوابگو نیست؛ تند روهایی که این روزها دار به پا میکنند ونفس کش در سیاست میطلبند، اما در نزاع با هاشمی فعلا مجبور شده اند خواهش به سکوت کنند، آنان نیز می توانند در معرض این سئوال باشند.