سلطانیسم فرهنگی 7

اکبر گنجی
اکبر گنجی

شبیخون و قتل عام دشمن

3- شبیخون دشمن و قتل عام دشمن: علی خامنه ای با ذهنی نظامی و توطئه اندیش، به قلمرو فرهنگ بسیار حساس بود. به گمان او، این قلمرو، مهمترین حوزه ی نفوذ دشمن بود و هست.نگاه فقهی(اسلام فقاهتی) او به فرهنگ و تمدن غرب، قابل تأمل بسیار است. فساد و فحشأ، مهمترین نمادهای فرهنگ غرب نزد وی هستند. کثرت گرایی معرفتی- فرهنگی- سیاسی- اجتماعی- ارزشی؛ یکی از ارکان فرهنگ مغرب زمینیان است. اما اسلام فقاهتی آیت الله خامنه ای و دیگر فقیهان، فقط یک سبک زندگی را مجاز و مشروع به شمار می آورد. گویی غربیان باید به فقه مسلمین متعهد و متعبد باشند. به تعبیر دیگر، گویی غربیان باید از حجاب فقهی مسلمین استفاده کنند، چون هر نوع پوشش دیگری، فساد و فحشأ است. روابط دختران و پسران، باید مطابق فقه مسلمین باشد، وگرنه فساد و فحشأ است. همان فقهی که این قدر انحصارگراست، روابط جنسی با شیرخواره گان را هم مجاز می داند.

انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری، این فرصت را برای او مهیا ساخت تا نظرات فرهنگی اش را به اجرا گذارد. او تمامی مفاهیم نظامی را به کار گرفت تا سپاهیان و بسیجیان را وارد این جبهه ی جدید، یعنی جنگ با دشمن کند. او خطاب به فرماندهان گردان های عاشورا گفت:

“دشمن از راه اشاعه‌ ی فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی می ‌کند جوان های ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می ‌کند، یک “تهاجم فرهنگی” بلکه باید گفت یک “شبیخون فرهنگی” یک “غارت فرهنگی” و یک “قتل عام فرهنگی” است. امروز دشمن این کار را با ما می ‌کند. چه کسی می ‌تواند از این فضیلت ها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می ‌تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی ‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان با اخلاص می ‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی می‌ تواند دفاع کند.لذا، چندی پیش گفتم: “همه امر به معروف و نهی از منکر کنند”. الآن هم عرض می‌ کنم: نهی از منکر کنید. این، واجب است.این، مسؤولیت شرعی شماست. امروز مسؤولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست”[66].

فقهای شیعه، اجرای حدود را مسئولیت امام معصوم می دانستند و در عصر غیبت آنها را تعطیل کرده بودند. ولایت فقیه که مبنایش به اجرا نهادن حدود بود، تعطیل شده ها را دوباره به صحنه آورد. نماز جمعه برپا شد. امر به معرف و نهی از منکر فیزیکی، دوباره به صحنه آمد. پروژه ی امر به معرف و نهی از منکر، طرح جدیدی بود که علی خامنه ای کلید زد. با کلید خوردن این طرح، بسیجیان به نام حزب الله به همه ی تجمعاتی که تابع رهبری نبودند حمله می کردند، و سخنرانها را مضروب می ساختند. وی در همین سخنرانی می گوید، شنیده است که نیروهای انتظامی و قضایی از بسیجیانی که مشغول امر به معروف و نهی از منکر هستند، حمایت نمی کند. اما امر به معروف و نهی از منکر از جهاد هم بالاتر است و همه ی قوای حکومتی باید از بسیجیان و نیروهای حزب اللهی ای که در حال عمل به این وظیفه اند، حمایت به عمل آورند. علی خامنه ای برای حمایت از بسیجیان در قتل عام دگراندیشان، راه قضایی را هم برای آنها گشود تا خاطر جمع باشند که به دلیل قتل بازداشت و محاکمه نخواهند شد. ایران تنها کشور جهان است که در آن کشتن مخالفان در هر نقطه ای مجاز است.

مطابق ماده ی 226 قانون مجازات اسلامی: “قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعاً مستحق کشتن نباشد و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند”.

مطابق تبصره ی 2 ماده 295 قانون مجازات اسلامی: “در صورتی که شخصی کسی را به اعتقاد قصاص یا مهدورالدم بکشد و این امر بر دادگاه ثابت شود و بعداً معلوم گردد که مجنی علیه مورد قصاص و مهدورالدم نبوده است قتل به منزله ی خطاء شبیه عمد است. و اگر ادعای خود را در مورد مهدورالدم بودن مقتول به اثبات برساند قصاص و دیه از او ساقط است”.

اما خامنه ای به این میزان راضی نبود. وی به دنبال آن بود که دست بسیجیان را به وسعت تمام گشوده سازد. به همین دلیل، نظرش را از طریق دفترش به رئیس قوه ی قضائیه ابلاغ کرد:

“در مورد احکام قصاص صادره از محاکم در مورد مأموران و بسیجیانی که در مقام انجام وظیفه ی شرعی یا به اعتقاد مهدورالدم یا تحت عنوان نهی از منکر مرتکب قتل عمدی شده یا می شوند، مقام معظم رهبری ضمن تشکر از اعما ل حساسیت به موارد مذکور مقرر فرموده اند هر مورد از این قبیل با عنایت و تکیه بر جهتی که شایسته است موجب تبدیل قصاص به دیه شود به معظم له منعکس گردد”[67].

فقهای مسلمان، ساب النبی، زانی، مقتول به حد قصاص، محارب و مرتد را برخی از مصادیق مهدورالدم به شمار اورده اند. ولی آقای خامنه ای قتل در مقام نهی از منکر را هم در حکم خود بدان ها اضافه کرده است. دلیل این امر، این نگرش او بود که، کار دشمن دیگر محدود به دانشگاه ها نیست، دشمن به همه ی حوزه های فرهنگی (سینما، موسیقی، مطبوعات، کتاب و…) نفوذ کرده و لذا باید در تمامی این قلمروها به جنگ با آنها رفت.

راهکار او برای مقابله ی با دشمن، ورود نظامیان به قلمرو فرهنگ بود.برای این که، دشمن فرهنگی را هم باید جنگجویان نابود کنند. بدینترتیب بود که یکی از سپاهیان(علی لاریجانی) را به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزید. فرمانده ی سپاهی دیگری(عزت الله ضرغامی) را مسئول سینمای کشور کرد. حمله ی بسیجیان به سینماها در این دوران گسترش یافت. دوران قتل عام کتاب ها آغاز گردید. روشنفکران هم ستون پنجم دشمن به شمار آمدند. در سخنرانی دیگری خطاب به فرماندهان سپاه می گوید:

“اگر می ‏بینید که مسأله تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی یا قتل عام فرهنگی در این کشور به‏ شدّت از طرف دشمن دنبال می ‏شود؛ اگر می ‏بینید که تبلیغات دشمن در همه جای دنیا روی جمهوری اسلامی بیش از جاهای دیگر متمرکز است و اگر می ‏بینید که دائم تلاش می ‏کنند ذهن ملت - بخصوص جوانان و مؤمنین - را در داخل جمهوری اسلامی تصرّف کنند، به همین سبب است. دشمن و نهادهای دشمن، بر اثر تجربه فهمیده‏اند که انسان، آسیب‏پذیر است. می ‏گویند: “هر انسانی، قابل فاسد شدن است. هر کس باشد، می ‏توان فاسدش کرد”. البته راست می ‏گویند؛ با یک استثنا: الّا المتّقین. متّقین را نمی ‏توان فاسد کرد. آنها این را؛ یعنی معنای تقوا را دیگر نمی ‏فهمند. بله؛ انسان ها را می ‏توان فاسد کرد و می ‏توان زیبایی های دنیا را از طرق نامشروع در جلوِ چشم آنها به رژه در آورد و دل هایشان را بُرد؛ طوری ‏که همه ارزشها را دور بریزند و در مقابل جلوه‏های مادّی قربانی کنند. اما اگر تقوا نباشد: الّا المتّقین. تقوا در قیامت هم اثر می ‏کند، در دنیا هم اثر می ‏کند، در سیاست هم اثر می ‏کند، در حفظ نظام هم اثر می ‏کند، در جنگ هم اثر می ‏کند. و این را خود شما، درک و لمس کردید و دیدید”[68].

وی گرفتار این توهم است که خداوند مسئولیت سنگین تاریخی نجات دادن دیگران را بر دوش او نهاده است. برای نجات، در گام اول، بحث را به بحث روانشناختی تبدیل می کند. به تعبیر دیگر، ویژگی های مذمومی را به دگراندیشان نسبت می دهد.برای این کار، خودی ها را به چندین نوع تفکیک می کند: خودی های غافل، خودی های فریب خورده، خودی های به دام افتاده، خودی های جاهل، خودی های احمق، خودی های بیچاره، خودی های عقده ای، خودی های کینه ای، خودی های زمان نشناس.

در گام بعد، همه ی خودی ها را به بازیچه ی دست دشمنان، و بلندگوی آنها، تبدیل می سازد. شکست سنگین محافظه کاران مورد حمایت رهبری در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 1376، برای مدت کوتاهی همه ی آنها را به کما برد. اما آیت الله خامنه ای رفته رفته از کما در آمد و حمله ی خود را به اصلاح طلبان آغاز کرد. اصلاح طلبان را عده ای عقده ای، حقیر، جاهل، فریب خورده و بازیچه ی دست دشمنان به شمار آورد، که اسرائیل و سازمان سیا برای آنها کف می زنند. در یکی از سخنرانی های سال 1378 گفت:

“خدای متعال با همه ی حقارتِ این بنده ی حقیر، مسؤولیت سنگینی را بر دوشم گذاشته، احساس می‏ کنم و درمی ‏یابم که بایستی ذهن مردم را نسبت به این مطالبی که می ‏فهمم، روشن کنم. آنچه که من می ‏فهمم، اینهاست. دشمن سه هدفِ مرحله‏ای و مقطعی را تعقیب می ‏کند. سه تخریب، مورد نظرِ دشمن است: تخریب وحدت ملی، تخریب باورهای کارساز و مقاومت ‏بخش، و تخریب روح امید. اسم این تخریبها را هم اصلاح می ‏گذارند. من کاری به این دوستان و خودی های غافل ندارم؛ بحثِ من برسر دشمن است که سلسله جنبان این حرکت، به بیرون از این مرزها مربوط است. در داخل مرزها هم کسانی ‏که اساس کار دست آنهاست، جزو دشمنانند… منتها خودی های فریب خورده و به دام افتاده - یا به دام ثروت طلبی و مقام‏ خواهی و عقده‏های خودشان، یا به دام جهالت ها و حماقتها و تعصّبهای خودشان… جبهه ی دشمن، غیر از آن آدم غافلی است که خودی هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب می ‏شود؛ بر اثر حادثه‏ای، عقده و کینه‏ای پیدا می ‏کند و در مقابل نظام می ‏ایستد؛ در مقابل سخن حق می ‏ایستد؛ در مقابل امام و راه امام می ‏ایستد. این، آن دشمن اصلی نیست؛ این یک آدم فریب خورده است؛ این یک آدم قابل ترحّم است… از این حکومت می ‏ترسند و خودشان را جلو نمی ‏دهند؛ حرفشان را با یک واسطه، با دو واسطه، با سه واسطه، از زبان آدمهای غافل می ‏زنند. یک وقت می ‏بینید طرف یک روحانی است، اما غافل و فریب خورده و بی ‏خبر… یا یک فرد معمولی حتّی انقلابی است، اما زمان را نشناخته، دشمن را نشناخته، یا احیاناً دچار عقده و کینه‏ای شده است. حرف از زبان این فرد خارج می ‏شود؛ اما این بیچاره حرف خودش نیست؛ حرف دشمن است… شما امروز می ‏بینید که ایادی دشمن در تبلیغاتشان - چه در رادیوهای بیگانه، چه در ادامه آن رادیوها در داخل و در بعضی از رسانه‏های داخلی - مرتّب حرفهایی می ‏زنند و کارهایی می ‏کنند که این‏طور احساس شود که تشنّج عظیم سیاسی‏ای وجود دارد؛ در حالی که واقعیت این نیست. شما به بعضی از این رسانه‏های داخلی نگاه کنید! البته همه اینها بیگانه نیستند؛ اما بعضی چرا؛ بعضی مال آن دشمنانند! البته اینها را هم می ‏شناسید؛ همه‏اش هم فریاد می ‏زنند که اختناق هست. حالا نمی ‏فهمند همین فریادی که می ‏زنند اختناق هست، این آنها را بیشتر رسوا می ‏کند؛ به‏خاطر این که هرروز حرفهای دروغ و خلاف و تشنّج آفرینشان منتشر می ‏شود؛ دستگاهها هم می ‏بینند. مادامی که یک جرم مشخّصی را مرتکب نشده باشند، کسی به آنها کاری ندارد؛ حرفهایشان را می ‏زنند و در واقع خودشان را تخطئه و تکذیب می ‏کنند؛ اما هستند و سعی می ‏کنند فضا را آشفته، مغشوش، متشنّج و ناآرام جلوه دهند. در حالی که چنین چیزی نیست… بعضی عناصری که هیچ سودی در سلطه ی امریکا بر این کشور ندارند، از روی غفلت و اشتباه و ضعفها و عقده‏ها، برای سلطه امریکا بر این کشور تلاش می‏ کنند… در خدمت دشمن قرار می ‏گیرند… چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمّه معصومین زدند، حالا طوری مشی کنند که اسرائیل و امریکا و سیا و هرکسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند… نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه ی انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه انقلابها، همه فکرها، همه جریانهای گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش”[69].

این مدعیات، زمینه ی زدن دگراندیشان را فراهم می کند.

 

پاورقی ها:

 

66- سخنرانی در جمع بسیجیان، 22 تیر ماه 71. منبع تمامی سخنانی که از خامنه ای نقل خواهد شد، سایت اوست.

67- روزنامه ی یاس نو، 27 مهرماه 1382.

68- سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه، به مناسبت روز پاسدار، 15 دی ماه 1373.

69- خطبه های نماز جمعه 26 آذر 1378.