با ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری، گمانه زنی ها در مورد حضور چهره های سیاسی از طیف های مختلف رو به پایان است و تا چند روز آینده گزینه های اصلی احراز این پست مشخص خواهند شد. طرفداران حضور آقای هاشمی رفسنجانی، در تحلیل هایشان با اطمینانی نسبی، سخن از رأی آوری بالای وی دارند و برخی نظر سنجی ها نیز مؤید همین موضوع است. ابراز خرسندی آقای خاتمی از شرکت هاشمی در انتخابات را هم باید به مثابه عدم حضور حتمی ایشان قلمداد کرد، لذا عملاً و پیش از پایان زمان ثبت نام کاندیداها، بحث حضور خاتمی منتفی است.
به نظر نمی رسد با توجه به شرایط نامطلوب و اسفباری که کشور در همه ی اضلاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… با آن مواجه است و عادت به مقایسه ما ایرانیها از آنچه در گذشته بوده ایم و آنچه که اکنون هستیم، رأی آوری بالای هاشمی رفسنجانی تحلیل ناپخته ای باشد. اما مسئله ای که با نزدیک تر شدن به روز انتخاب، مدام در تحلیل ها کمرنگ تر می شود و خود را بی اثر تر نشان می دهد، تقلب در انتخابات است. اگر بگوییم تحلیل های داخلی با معذوریت و محدودیت مواجهند و نمی توانند از شائبه ی تقلب بگویند، در مورد تحلیل گران بیرونی این مسئله موضوعیت ندارد. واقعیت این است که در هیچ کدام از گفته های صاحبان قدرت از بیت رهبری تا سپاه و فرماندهان بسیج، کمترین نشانی از تمایل به بازگشت به دوران سازندگی وجود ندارد چه برسد به تحویل دادن سکان اجرا به اصلاح طلبان.
“حاج آقا مطمئنا وارد عرصه انتخابات نمیشود/مگر برای اینها کاری دارد که رایها را عوض کنند”. این نقل قولی است از خانم مرعشی، همسر رفسنجانی. شاید گروهی از تحلیلگران بر این باورند که نظام با تقلب حاضر نیست به زنده سازی فضای روزهای پس از انتخابات ۸۸ دامن زند. حتماً این گونه است اما بدون شک جنس تقلب در انتخابات پیش رو با آنچه در سال ۸۸ اتفاق افتاد، متفاوت خواهد بود. با یادآوری دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و چهار؛جایی که اکبر هاشمی رفسنجانی در دوئل با محمود احمدی نژاد بازنده انتخابات شد و نسبت به نتایج اعتراض هم داشت اما کوتاه آمد و نشان داد که اصل نظام از هر پست و مقامی بالاتر است.
به هر حال اگر رهبری موافقت کند (یا حداقل مخالفتی آشکار نداشته باشد) و رفسنجانی در انتخابات خرداد ۹۲ حضور یابد، یکی از طرفین برای تکرار دوئل ۸۴ وارد میدان شده است. اما طرف مقابل چه کسی خواهد بود؟ خامنه ای در سفر به کردستان، قبل از انتخابات ۱۳۸۴ ویژگی های رئیس جمهور را آنچنان با صراحت به احمدی نژاد نزدیک کرد که تفاوت چندانی با حمایت مستقیم نداشت.هر چند آن حمایت بی واسطه هم کمی با تأخیر و آنجا که گفت نظر بنده به رئیس جمهور نزدیک تر است، صورت پذیرفت. اتفاقاً این بار هم رهبری همان ویژگی ها را برای رئیس جمهور جدید بر شمرده تنها با اندکی تفاوت. خامنه ای دوباره احمدی نژاد را می خواهد منهای توهمی که این روزها در او حلول کرده است.
در میان نامزدهای فعلی، کامران باقری لنکرانی، نزدیک ترین چهره به ویژگی های یک رئیس جمهور مناسب از منظر رهبری است. این بدان معنا نیست که رهبری در این شرایط نسبت به لنکرانی نظر مساعد تری داشته باشد بلکه وی بیشتر از سایرین در چارچوب تعریف شده می گنجد. وجه تشابه مشخصی که او با احمدی نژاد دارد این است که در این روزهای باقیمانده، لنکرانی سهم بالایی در احتمال پیروزی از نگاه کارشناسان و قلم به دستان مسائل سیاسی ندارد، همانگونه که آقای احمدی نژاد را کسی باور نمی کرد در ردای رئیس جمهور. اما به نظر، خیابان پاستور، آنگونه که از اسمش پیداست، همخوانی بیشتری با دکتر کامران لنکرانی دارد. وی حامیان مطلق ولایت مطلقه ی فقیه را در پشت سر خود می بیند (مصباح یزدی و جبهه ی پایدارش)، برای ثبت نام به وزارت کشور با جیب پر از پول وارد می شود (صادق محصولی) ـ که این لازمه تبلیغ و بوق است، برچسب دکتر را با سیمای ساده زیست که به نوعی جمع اضداد است با هم دارد که انگار برای تکرار آن دوئل تاریخی لازم است:
“ما پاسخ توهین را با توهین نمی دهیم هر کس به جبهه پایداری توهین کرد و اتهام زد ما مجاز نیستیم که در این فضا با آنها مقابله به مثل کنیم چون این فضا فضایی است که دشمن می خواهد در آن بذر اختلاف و دشمنی را بپاشد”. اینها حرف های لنکرانی در شیراز است.او بر خلاف احمدی نژاد ادبیات گفتاری پر هیاهو را نمی پسندد و با همین چند جمله به راحتی خود را ملزم به حمایت بی چون و چرا از رهبری می کند.
چند ماه پیش در مناقشه مجلس و دولت کار به جایی رسید که خامنه ای هر دو طرف را به مدارا دعوت کرد تا دشمنان از آن سودی نبرند و البته احمدی نژاد، فرزند چموشی را که پا از حد متعارف فراتر نهاد. اما به نظر نمی رسد باقری لنکرانی با آن شیوه زانو زدن در پای مصباح، مشکلاتی از این دست را پیش بیاورد.
ورود هاشمی به عرصه انتخابات، به همان میزان که در اجماع اصلاح طلبان برای حمایت از وی تأثیر گذار خواهد بود، تلاش و تکاپویی جدی تر را در جناح مقابل برای همگرایی و یکدستی بیشتر نیز در پی خواهد داشت. ورود هاشمی برای بیت رهبری و سپاه اگر بتوانند انتخابات را به همان اتفاق انتخاباتی که در سال ۸۴ رقم خورد، کنترل و هدایت کنند، ناگوار نخواهد بود و احتمالاً خالی از منفعت نیز نیست: “سالهای باقی مانده از عمرم، هیچ هدفی جز حفظ و تقویت انقلاب و نظام اسلامی، مکتب اهل بیت، اعتلا و پیشرفت ایران ندارم و اگر تصمیم به حضور در انتخابات بگیرم برای خدمت و کمک به حل مشکلات خواهد بود نه اینکه نتیجه معکوس بدهد.” همین نقل قول اخیر هاشمی را اگر با شائبه تقلبی دیگر، البته از جنس سال 84 گره بزنیم، بدون شک در صورت شکست دوباره هاشمی ـ به فرض دست بردن در آراء ـ بیشترین میزان اعتراض به نتیجه اعلام شده در حدی خواهد بود که در انتخابات ریاست جمهوری دو دوره قبل اتفاق افتاد و نه بیشتر.
با این تفاسیر و بر اساس تجربه اتفاقات سال ۸۸، احتمالاً حماسه سیاسی مد نظر رهبر، نه در اختلاف رأی ۱۰ میلیونی نامزد مورد وثوقشان با نفر دوم ـ اگر هاشمی باشد ـ که در درصد مشارکت بالای مردم تجلی خواهد یافت. پس می توان حدس زد که اختلاف رأی رئیس جمهور برنده، بیش از سه، چهار میلیون نباشد.
شاید بهتر آن است که اهالی فن سیاست که از احوالات سیاسی می نویسند، نوشته هایشان را حول محور انتخابات کمی جلوتر ببرند و از فردای دوئلی بنویسند که برنده اش را نباید در گذشته جستجو کرد. روزهای پس از انتخاباتی که معلوم شده است احتمالاً “مشایی در تقابل با رهبری” بیشتر به یک شوخی شبیه بود و زیاده از آن نوشته اند؛ جایی که به نظر نمی رسد سهم اصلاح طلبان و آقای هاشمی نیز چیزی بیش از آنچه اکنون هستند باشد.