انتخابات ۹۲؛ دوراهی ۷۶ و ۸۸

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

با نامزدی هاشمی رفسنجانی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم وضعی غریب یافته است. غریب به این معنا که با فرض وقوع کودتای انتخاباتی و تقلب معنادار در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸، در وضع مستقر، هاشمی ـ همچون خاتمی و مشایی ـ گزینه‌ی مطلوب برای مرکز ثقل قدرت نیست. اما این تنها حکومت نیست که وضع سیاسی را طراحی و صورت‌بندی می‌کند. جامعه و به‌ویژه “تغییرخواهان” (اعم از تغییرخواهان اقتصادی و اجتماعی و سیاسی)، می‌توانند این وضع را دچار دگرگونی کنند و روندهای سیاسی را از حضور فعال خویش متاثر سازند.

با نقطه عزیمت پیش گفته، انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ فرجام قابل پیش‌بینی خواهد داشت؛ به بیان دیگر، بعید است خروجی انتخابات آتی، از سه راهی که در زیر خواهد آمد، خارج باشد. البته درصورتی‌که منازعه‌ی باندهای رقیب در ساختار سیاسی قدرت، به‌خصوص چالش باند احمدی‌نژاد ـ مشایی با جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی مسلط در بلوک قدرت، منجر به حوادث غیرمترقبه در فضای سیاسی کشور نشود.

این سه وضع محتمل عبارتند از: شکست هاشمی رفسنجانی در رقابتی سالم یا با تقلب مرسوم در جمهوری اسلامی؛ پیروزی وی در صورت تکوین موجی اجتماعی چونان “دوم خرداد ۷۶”؛ و شکست وی در پی تقلبی معنادار آن‌گونه که در انتخابات ۲۲خرداد۸۸ برای موسوی رخ داد.

به باور نگارنده، هاشمی یا نخواهد توانست اعتماد لایه‌های اجتماعی تغییرخواه و نیز ناراضیان اقتصادی و اجتماعی را به توانایی‌های خود و همراهانش و نیز برنامه‌ها و سیاست‌هایش جلب کند؛ و درنتیجه، در برابر ادعاها و شعارها و وعده‌ها و جلوه‌گری‌های رقبا، رقابت را خواهد باخت. رقابتی که به شکل قابل حدس، صد درصد “سالم” نیست؛ و از مهندسی آرا توسط سپاه و بسیج و کمیته امداد و تبلیغات رسمی و غیررسمی گرفته تا دستبرد مفروض و مرسوم در صندوق‌های رای، متاثر خواهد شد. اما بیش از آن، و پیش از آن، شکست تحت تاثیر عدم حمایت گسترده‌ی شهروندان (لایه‌های اجتماعی گوناگون) از وی (هاشمی) خواهد بود.

اما اگر چنین وضعی رخ ندهد، و هاشمی رفسنجانی بتواند به طرق و وسایل گوناگون، خیل گسترده‌ای از حامیان را پیرامون و پشت پروژه‌ی جایگزین خود برای وضع نامطلوب موجود، بسیج کند (وضعی که به نظر می‌رسد رخ داده و موجی که ایجاد شده در حال تزاید و تشدید است)، آن‌گاه احتمال وقوع شرایطی مانند آن‌چه در دوم خرداد ۷۶ رخ داد، دور از ذهن نخواهد بود. در آن انتخابات نیز ۲۰ میلیون رای خاتمی، ۷ میلیون رای ناطق را به‌کل به حاشیه برد؛ آن‌چنان که نامزد مطلوب حاکمیت، پیروزی رقیب اصلاح‌طلب را در همان ساعات نخست اعلام نتایج، تبریک گفت.

چنین اتفاقی، به‌معنای آغاز دوران جدیدی در جمهوری اسلامی خواهد بود؛ دورانی اگر نه مشابه دوران اصلاحات پس از خیزش دوم خرداد، اما دست‌کم ـ و با توجه به شرایط سیاسی پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ ـ دورانی جدید برای جامعه مدنی و حکومت. افزون بر این، چنین وضعی رخ نخواهد داد مگر با همراهی و تمکین اقتدارگرایان حاکم، به اراده‌ی مردمان. به بیان دیگر، بخش واجد استیلا در بلوک قدرت، فهم کرده و پذیرفته که گریزی ندارد جز مصالحه با مردمان تغییرخواهان و شکستن بن‌بست موجود و شکاف عمق یافته میان ملت و دولت؛ چرا که موج اقبال عمومی به نامزدی که «تغییر» را نمایندگی می‌کند، فهم کرده و در برابر آن با تدبیر و خردورزی، راه مصالحه در پیش گرفته است.

وضع/راه سوم، چیزی نیست جز آن‌چه که در انتخابات ۸۸ به‌وقوع پیوست. تقلب و دست‌برد معنادار در آراء، و دگرگون کردن سرنوشت انتخابات با استفاده از ابزار سرکوب. اگر اختلاف رای هاشمی و نامزد/نامزدهای رقیب وی، معنادار و فاحش نباشد (چنان‌که خاتمی ۶۹درصدی در برابر ناطق نوری ۳۱ درصدی در دوم خرداد ۷۶)، امکان دخالت موثر مرکز ثقل قدرت در نتیجه‌ی انتخابات دور از ذهن نخواهد بود، به‌ویژه که قائل به چنین رویدادی در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز باشیم.

چنین است که انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، انتخاباتی خواهد بود میان دو راهی دوم خرداد ۱۳۷۶ و ۲۲ خرداد ۱۳۸۸.

تا اینجای بازی انتخابات، تمامیت‌خواهان حاکم در جمهوری اسلامی هیچ نشانه‌ای از تدبیر و عقلانیت از خود بروز نداده‌اند. نویسنده اما امیدوار است جنبش اجتماعی تغییرجو که لشکری از ناراضیان اقتصادی و دموکراسی‌خواهان و آزادی‌طلبان و دغدغه‌داران حقوق بشر را گرد خویش جمع کرده، بتواند آن‌چنان حجیم و توانمند و موثر شود که اقتدارگرایان را ناچار به مصالحه سازد. سبزها با فعال شدن در بستری که انتخابات فراهم می‌کند، با افزایش و توانمندسازی شبکه‌های اجتماعی و طرح مطالبات خود، نه تنها هویت و گفتمان خود را تثبیت و تبلیغ می‌کنند، و نه فقط نامزدهای انتخابات را وادار به پاسخ‌گویی به خواسته‌های قانونی سبزها می‌سازند، بلکه می‌توانند شانس پیروزی هاشمی را نیز با فاصله‌دار کردن آرای وی با دیگر رقبا، افزایش دهند و با حضور موثر خود مانع تقلب معنادار در انتخابات شوند.

گذار دموکراتیک در ایران، با پیروزی هاشمی رفسنجانی گام مهمی به پیش خواهد نهاد. دموکراتیزاسیون فرایندی تدریجی، زمان‌بر و بس طولانی است، و محتاج تعامل جامعه مدنی و دولت. نامزدی و پیروزی هاشمی رفسنجانی در چنین بستری واجد اهمیت فوق‌العاده خواهد بود، و شاید بتواند گره‌گشای بحران‌هایی باشد که دامن ایران و ایرانیان را گرفته و روند خطرخیزی را ـ بخصوص با توجه به بحران‌های منطقه‌ای و شرایط پرخطر بین‌المللی ـ طی می‌کند.