دادگاههای دستگیر شدگان مرتبط با انتخابات اخیر که تحت عنوان دادگاههای علنی برگزار شد، تبعاتی داشت که شاید برگزارکنندگان را به نتیجه مورد نظر نرساند. زمزمه برگزاری غیر علنی دادگاههای بعدی این متهمان امروز در اخبار رسانه های داخل کشور بود. با حمیدرضا جلایی پور عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و پدر محمدرضا جلایی پور در این باره گفتگویی کر ده ایم.
آقای جلایی پور بعد از برگزاری دادگاههایی که به نوعی علنی بودند و با ای نوصف مورد اعتراض وابستگان متهمان و حقوقدانمان قرار گرفتند، اخبار حاکی از تصمیم برای برگزاری غیرعلنی این دادگاهها است فکر می کنید این رویه مناسب تر باشد؟
مگر آنها که برگزار شدند دادگاه بودند که علنی باشند یا غیرعلنی؟ آنها یک سری نمایش هایی بودند علیه نخبگان و فرهیختگان این کشور و مخدوش کردن چهره و اعتبار آنها، و القای قدرتِ خودشان به مردم، که البته توفیقی هم در پی نداشت. آوردن شخصیت های سیاسی و فرهنگی معتبر، شخصیتهای صادق و خدومِ کشور و نظام در آن صحنه ها، با آن وضعیت، آن پوشاک و دم پایی کسی را متقاعد نکرد. ولی این که گفته میشود از این پس قرار است دادگاه علنی برگزار نشود این را به ذهن متبادر می کند که دیگر نتوانسته اند حتی آدم جدیدی را از پا در بیاورند و وادار کنند پای اعترافات بیاید و به اصطلاح ببرد. گرچه برای ما اصلاً بریدن آنان در زندان و آن شرایط غیر عادی نیست. در سلول هایی با آن وضعیت، با آن برچسبها و با آن دروغها.
تا آنجا که ما اطلاع داریم اکثر دوستان ما در زندان استوار ایستاده اند. خبر هایی که از آقای بهزاد نبوی داریم این است که او با شصت و هشت سال سن، پس عمل قلب باز همچون کوه ایستاده است. پدر و مادر آقای تاجزاده که او را ملاقات کرده اند می گویند چون شیر بر سر ایمان خود استوار است و رمضانزاده، میردامادی هر کدام بیش از ده کیلو وزن کم کردهاند اما همچنان محکم هستند و دیگران هم همینطور. خلاصه من مظنونم، شاید اگر کسی را توانسته بودند بشکنند از دادگاه نمایشی نمیگذشتند. البته من قبول دارم تیم جدید قضایی، علائم نشان میدهد میخواهد یک تفاوتهایی با گذشته داشته باشد. ما باید دعا کنیم تا دوباره دستگاه قضایی قدرت پیدا کند تا بتواند جلوی رفتار گروههای ضربت پنهان نترسد و بایستد.
و پسر شما محمد رضا؟
او هم که می دانید قریب سه ماه است در زندان است بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد. او را سه روز در سلول داغی که چسبیده به موتورخانه و پر از بخار و دود است، پس تحمل 37 روز انفرادی حبس کرده بودند تا او را بشکنند و تا دلتان بخواهد برچسبهای گنده میزنند، برانداز، اغتشاشگر، جاسوس، ولی به حمد الله تاکنون موفق نشدهاند وادار به اعتراف تلویزیونی اش کنند. شرایط این سلول غیر قابل تحمل بوده که توان نفس کشیدن هم نداشته و حتا نگهبانان آنجا به وضعیت نگهداری او معترض می شوند. تازه از آنجا او را به اتاق بازجویی میبرند و رکیکترین فحشهای ناموسی را به همسر، خواهر و مادرش میداده اند. یعنی اسم می بردند از مادرش، خواهرش، همسرش و در تمام مدت با ته خودکار بر سر او میکوبیدهاند. پسرم به آنها می گوید عموهایم شهید نشده بودند که این روزگار بشود. محمد رضا سه عموی شهید دارد. او در سال هشتاد در رقابت بین دو و نیم میلیون دانشجو نفر اول کنکور شد، و در همان سال هم مدال طلای المپیاد را به دست آورد که این بیسابقه بود.هیچ کسی در سی سال اخیر نتوانسته هم در کنکور رتبه اول باشد و هم در المپیاد! او تاکنون دروغ نگفته، غیبت کسی را نکرده، از چهارده سالگی طبق توصیه امام دوشنبه و پنج شنبه روزه بوده، نصف قرآن را حفظ است [و…] ما نمی دانیم آنها از خانواده ما چه می خواهند؟ پدر و مادر من در میانسالی از فشار اندوه برای فرزندانشان از دنیا رفتند. برادر پزشک من در سی و شش سالگی در اثر همین تألمات سکته کرد و فوت شد. ما هنوز درگیر مصیبت او بودیم که محمدرضا را دستگیر کردند.
در پی گیری ها به شما چه می گویند؟
به یکی از آقایان می گویم چرا پسر من را دستگیر کرده اید، مگر دفاع از موسوی در انتخابات جرم است؟ می گوید: دفاع کردن جرم نیست، ولی او خیلی خوب دفاع کرده، مؤثر دفاع کرده! به او گفتم اتفاقاً خیلی هم بد دفاع کرده؛ اگر خوب دفاع کرده بود نمیگفتند که آقای موسوی 13 میلیون رأی نمی آورد. به او گفتم اتفاقاً آقای محصولی (وزیر کشور دولت نهم) خوب دفاع کرده که آقای احمدینژاد بیست و چهار میلیون رأی آورده، ایشان هم لطف کرده همزمان که وزیر بوده 10 میلیارد تومان از ثروت شخصیاش کمک به ستاد آقای احمدینژاد کرده. به این میگن دفاع مؤثر!
واقعاً همین ها را به شما گفتند؟
بله! واقعاً. و منهم همین جواب ها را به آنها دادم و آنها هم پسر من را نگاه داشته اند.
ولی آقای جلایی پور افق را چه می بینید؟ بر اساس همه تجربیات سیاسی تان انتظار دارید که به کدام سمت برود این روند؟
افق را ما به عنوان مسلمان و به عنوان اصلاح طلب همیشه روشن می بینیم. راه دیگری وجود ندارد. این اعمالی که اینها انجام می دهند ربطی به اسلام و به منافع کشور ندارد. نگاه کنید در کدام کشور مسلمان در منطقه در ماه رمضان این رفتار را با مردم می کنند؟ در کدام یک از شیخ نشین ها و جزایر؟ باز اخیراً سی و پنج روز است که میردامادی را رها کرده اند و اصلاً سراغشان نمی روند. گناه اینها چه بوده است؟ گناه ما چه بوده است؟ دفاع از اصلاحات مگر جرم است؟ دفاع از مهندس موسوی مگر جرم است؟ مگر می توان به این وضع کشور را اداره کرد؟ نمی شود. و این است که من به عنوان یک مسلمان و یک اصلاح طلب که همیشه از اصلاحات دفاع کرده و خواهم کرد، افق را روشن می بینم.
بگذارید من همینجا یک اعتراف کنم. شما میدانید اعتراف در بیرون زندان ارزش دارد. اگر در درون زندان به چیزی اعتراف کردیم، دو ریال ارزش ندارد. اعتراف من این است: ما بعنوان بچههای انقلاب و دوران جنگ از اینکه همچنان برای تحقق آرمانهای تحقق نیافته انقلاب اسلامی (یعنی همان شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) مبارزه میکنیم، افتخار میکنیم. از اینکه مخالف طرفداران حکمرانی بسته و شخصی هستیم افتخار میکنیم. مهمترین معضل جامعة ما فساد سیاسی است و فساد اقتصادی و سایر فسادها از همین فساد سیاسی تغذیه میکند. مهندس موسوی کسی است که صادقانه مخالف این فساد سیاسی است. از اینکه ما در انتخابات از او حمایت کردهایم افتخار میکنیم. راه اصلاحات و راه سبز امید یکی از اهدافش اصلاح همین فساد سیاسی است.