خدیجه مقدم، فعال حقوق زنان این روزها درگیر درمان ناشی از جراحات شنبه 30 خرداد است. با او در مورد تحولات اخیر، نقش زنان و مطالبات آنها سخن گفته ایم. وی تاکید دارد: “فعالان اجتماعی در این سالها تلاشهای زیادی کرده بودند تا بتوانند بدنه عمومی جامعه را با خود همراه کنند، اما مردم بی تفاوت بودند. حوادث اخیر باعث شد همه ظرفیت های اجتماعی، به حرکت در بیاید.”
این روزها کجا بودید و چه می کردید؟
همراه مردم بودم. البته مردمی که احساس می کردند شعورشان به بازی گرفته شده. از پیش از انتخابات، گاهی به خیابانها می رفتم و در بحثهایی که مردم با هم می کردند شرکت می کردم و همه اش فکر می کردم، چه فضای خوبی است. شبها در میدان سعادت آباد مردم تا نزدیک صبح جمع بودند. ساعتها بحث و گفتگو، بدون آنکه یک شیشه بشکند! نه جایی آتش زده شد و نه خشونتی دیدیم. فضا به نظرمان غرورانگیز بود. حالا از دست خودم عصبانی ام. چون فکر می کنم اجازه ای که آن زمان به مردم برای ایجاد چنان فضاهایی داده شد همه اش بازی بود که آنها را بکشانند پای صندوق های رای. مردم در آن فضای باز، همدیگر را قانع می کردند که در انتخابات شرکت کنند. که البته در نهایت اگر فقط به این روز ها نگاه نکنیم به نفع مردم شد.
پس شما موافق رای دادن و شرکت در انتخابات بودید؟
بله. برای اینکه ما خواهان تغییر مثبت در جامعه هستیم. تصور ما ایجاد این تغییر بود. من با برخی از نظرات آقای موسوی موافق نیستم. ولی به ایشان رای دادم. زیرا ایشان قولهایی در مورد عدالت و برابری و فضای بازی که مردم بتوانند حرفشان را بزنند داده بود و صرف نظر ازبعضی مسایل برایم قابل احترام است. من هم مثل بسیاری از مردم برای اینکه نگذاریم این چهار سال، که بدتر از هر دوره ریاست جمهوری دیگری بود، تکرار شود، در انتخابات شرکت کردم.
بعد از انتخابات و این روزها چه می کنید ؟
تا روز جمعه 29 خرداد، باز مثل بسیاری از مردم در راهپیمایی های مردمی اعتراض آمیز همراه با سکوت شرکت می کردم. این حرکت مردم هم واقعا غرور آفرین و نشانه رشد مدنی مردم ما بود. اما پس از مشخص شدن عزم مسوولان به مقابله با اعتراضات مردم پس از انتخابات، به شدت احساس خطر کردم. می دانستم نیروهای نظامی به خیابانها گسیل می شوند. روز شنبه در خیابان انقلاب، با عده ای از دوستان، سعی کردیم نگذاریم جوانها را دستگیر کنند. حتا ما حدود 7- 8 نفری را که گرفته بودند از دست پلیس بیرون کشیدیم. وقتی می گفتیم “نیروی انتظامی حمایت، حمایت” واقعا اثر داشت. آنها به مردم حمله نمی کردند ولی پلیس های ضد شورش حمله می کردند که در یکی از این حمله ها وقتی با باتوم به مردم حمله کردند، افتادم زیر دست و پا. خودم نمی دانم وضعیت پا و کمرم نتیجه باتومهاست یا افتادن زیر دست و پای مردمی که باتوم می خوردند و فرار می کردند. وقتی توانستم بلند شوم کمی راه رفتم و بعد دیدم که دیگر نمی توانم. پایم ورم کرده بود و نمی توانستم راه بروم گوشه ای ایستادم و مرتب پلیس می گفت حرکت کن و من نمی توانستم تا اینکه مردم مرا به آمبولانسی که در همان نزدیکی بود بردند. همانطور که مرا به آن سمت می بردند دیدم که باز به مردم حمله کردند و من فقط داد می زدم : شیر مادرتان حرامتان…
خلاصه مرا به داخل آمبولانس بردند. روی آن نوشته بود اورژانس 115 اما همانجا یک نفر در گوشم گفت خانم آمبولانس پلاک ندارد. درست یا نادرستش را نمی دانم. اما تصادفا چند دوست را در جمعیت دیدم. آنها مرا بیرون آوردند و همان اطراف توانستیم ماشینی کرایه کنیم. مرا بردند اورژانس بیمارستان امام خمینی.
این بیمارستان یکی از بیمارستانهایی بود که ظاهرا خیلی از زخمی ها را به آنجا برده بودند. درست است؟
برای توصیف آنجا بهتر است بگویم صحرای کربلا بود. دختر و پسر و پیرو جوان، بسیجی و غیر بسیجی، همه خون آلود و زخمی. دست و سر و پا شکسته. وضعیتی بود که من تا حالا چنان صحنه ای ندیده بودم. و عجیب تر از همه اینکه همان وسط، ماموران اطلاعات، مشغول جمع آوری اطلاعات از زخمی ها بودند. در همان حین، خانمی آهسته به من گفت که اگر می توانی مخارج درمانت را نقد پرداخت کنی، اسم و آدرست را اشتباهی بده. ما هم همین کار را کردیم. از دوستی که همراه من آمده بود پرسیدندکه این خانم برای چی زخمی شده. او گفت در خیابان زمین خورده و پایش به جدول گیر کرده و ضربه دیده. من همینکه جواب عکس پایم مشخص شد و گفتند نشکسته، بلند شدم و با دوستم با هزار بدبختی از بیمارستان بیرون رفتیم. فضای بیرون بیمارستان هم پر بود از نیروهای لباس شخصی بی سیم به دست. از آنجا در آمدیم اما بعد تازه مشکلات کمرم شروع شد و فعلا دکتر دستور ام.آر.آی. داده که ببینیم مشکلش چیست.
ازجنبش زنانی ها این روزها چه خبر؟
در راهپیمایی معروف روز دوشنبه 25 خرداد عده ای از مادران صلح، نوار سبز رنگ بلندی را به دست گرفتند و سعی کردند بین مردم و نیروهای نظامی حائل شوند. بیانیه ای هم منتشر کرده بودند که بین مردم بویژه جوانها و نیروی انتظامی پخش شد. بسیاری از فعالان جنبش زنان را من در راهپیمایی ها در بین جمعیت می دیدم.
در تجمع میدان توپخانه هم شعارهایی در دست زنان بود که نشان از توجه آنها به مسائل زنان و حقوق زنان داشت و اتفاق هایی که برای دختران ما در کوی دانشگاه افتاده بود و نشان می داد تفکر جنبش زنانی پشت این شعارها قرار دارد. در خیلی از راهپیمایی ها احساس می کردم حتا از نظر تعداد هم زنان بیشترند. عجیب اینکه فرهنگ پدر سالار ما همانجا هم، حتا در شکل اعتراضی برخی از مردم، خودش را نشان می داد. چون عده ای شعار می دادند ” بی غیرتا نشستن / زنا به ما پیوستن”.در حالی که زنها حامی نبودند، پشت صحنه نبودند، آنها در صف جلو بودندو برای دفاع از حق خودشان آمده بودند.
در مورد فعالیت های دیگر زنان، بعد از دستگیری های گسترده، بی خبری از وضعیت زخمی ها، گم شده ها و کشته شده ها، با جمعی از دوستان مادران صلح تلاش کردیم با مراجعه به ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، مرکز حقوق شهروندی این قوه و کمیته پی گیری مجلس وضعیت آنها را پی گیری کنیم. بیانیه ای هم فعالان جنبش زنان صادر کردند برای اعتراض به خشونت ها که در سایت ها آمده ولی آخرین تلاش برخی از زنان تشکیل گروه مادران عزادار است که هر شنبه در پارک ها برای اعتراض جمع می شوند.
همان طور که مطلع هستید بعد از انتخابات تعدادی از روزنامه نگاران زن هم مثل روزنامه نگاران مرد ازجمله ژیلا بنی یعقوب و شیوا نظر آهاری بازداشت شدند که اطلاع دقیقی از وضعیت شان نداریم.
با توجه به رخدادهای اخیر، ارزیابی شما از وضعیت جنبش های اجتماعی بویژه زنان در آینده چیست؟
به نظر من با وجود حوادث تلخی که رخ داده نتیجه تحولات اخیر به نفع جامعه مدنی و جنبش های اجتماعی خواهد بود. فعالان اجتماعی در این سالها تلاشهای زیادی کرده بودند تا بتوانند بدنه عمومی جامعه را با خود همراه کنند. اما مردم بی تفاوت بودند. حوادث اخیر باعث شد همه ظرفیت های اجتماعی، به حرکت در بیاید. این ظرفیتها توقع ایجاد می کند و به هر حال رئیس دولت -هر کسی که باشد- ناگزیر از پاسخ گفتن و مواجه شدن با آن است. جنبش های اجتماعی به خودی خود باید سالها تلاش می کردند تا چنین مواجهه ای رخ بدهد. اما با این اتفاقات توجه به حضور مردم و خواسته های آنها گریزناپذیر است. درواقع - ما- مردم یک گام بزرگ به سمت دموکراسی برداشتیم. و بعد از این گام من فکر می کنم مطالبات حداقلی مان که تغییر قوانین تبعیض آمیزعلیه زنان است به جای خود، همرا مردم خواهان تغییر قانون اساسی به طور کلی هم خواهیم بود. البته من الان نظر شخصی ام را می گویم و به نمایندگی از هیچ گروه زنان حرف نمی زنم. موادی از قانون که مانع پیروزی نظر و رای مردم می شود باید تغییر کند و می دانم که این تغییرات به وجود خواهد آمد و امیدوارم بدون خشونت و به صورت مدنی و مسالمت آمیز این امر اتفاق بیفتد.