ایران: احمدی نژاد نه
کیهان: احمدی نژاد حتما

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

 صحنه کاملا روشن است. همه ایران یک طرف، یک شعار: احمدی نژاد، نه. کیهان برادرحسین طرف دیگر: احمدی نژاد حتما.

این هفته را باید در این آینه دید.اخبار متعدد، سخنرانی ها، مناظره ها، مباحثه ها، حادثه خونین زاهدان و اعدام بلافاصه سه نفر، کشف بمب دست ساز در پروازاهواز- تهران و…حواشی و تبعات یک پرسش حیاتی هستند:

طرفداران محموداحمدی نژاد که با رنگ سیاه جامه مشخص می شوند، درپاسخ، پرچم فلسطین را تکان می دهند. آنها به این قول “برادرحسین” که منشاءش مرکزیت طالبان شیعی است باوردارند: “آخرین اخبار و گزارش های دریافتی کیهان حاکی از آن است که رای کاندیدای اصولگرایان در انتخابات 22خرداد88 به وضعیت «مطمئنی» رسیده و تقریبا به طور قطعی می توان گفت تکلیف انتخابات ریاست جمهوری دهم در دور اول مشخص خواهد شد.”

 براین باورند که ابر و باد ومه وخورشید فلک، و البته کیهان، صدا و سیما، حزب پادگانی و 4  میلیون و 500 هزار نفر عضو کمیته امداد تحت مدیریت موتلفه در کارند تا بقول آ یت الله موسوی خوئینی: “این آقا دوباره رئیس جمهور شود.”

و بعد تازه آغاز کار است. بر اساس “بیانیه ۵۰ نفر از فعالان عرصه های سیاسی و اجتماعی” نتیجه این “کودتای بدون خونریزی” این است: “مادام‌العمر کردن دوران ریاست‌جمهوری.” یعنی پایان جمهوریت و شکل گیری خلافتی با پرچم اسلام. بیهوده نیست که همکار نازنینم ابراهیم نبوی که مدتهاست صدایش را نشنیده ام می نویسد: “ترسم که بیایی و بمانی و بخواهی”.

 برخی مفسران آفتابی شدن “حاج آقا مجتبی خامنه ای” راهمراه پدر نشانه ای از این آینده می دانند.

آینده ای که به گفته حسین شریعتمداری: “صحنه عاشوراست ولی این بار قرار نیست حسین شهید شود بلکه زمان هلاکت یزیدها و عمرسعد‌هاست.  در آشوب های ۱۸ تیر نیز همین افراد آمدند. تو شال سبز می بندی؟ شال سبز که مقدس تر از قرآن نیست. قرآن را هم بر سر نیزه کردند، باید دید ماهیت امر چیست و باید دید آیا تابلوها با ماهیت کار سازگار است یا خیر؟”

محسن آرمین درجواب او به تاریخ اسلام بر می گردد: “حسین شریعتمداری نقش خوارج را بهتر بازی می‌کند تا یاران امام حسین را.”

وبقیه ایران که در برابر احمدی نژاد صف کشیده اند، سخت نگرانند که سلطه کامل “خوارج” چه بر سر ایران خواهد آورد.

 مهندس عزت اله سحابی درداخل کشور می گوید: “کسی نباید از این بترسد که اگر در انتخابات شرکت می‌کند، به جمهوری اسلامی رای داده و وضعیت موجود را پذیرفته است. به نظر من اگر انبوه مردم را به شرکت تشویق کنیم، از انتخاب آقای احمدی‌نژاد و انحطاط ایران جلوگیری کرده‌ایم.در این انتخابات مسئله این نیست که جناحی رای بیاورد و جناح دیگر رای نیاورد. الان مسئله مرگ و حیات کشور ایران مطرح است.”

همین هشدار را “اتحاد جمهوریخواهان” درخارج کشور هم می دهد: “مشارکت گسترده در انتخابات برای شکست دادن احمدی‌نژاد و مهار نیروهای پشتیبان دولت او، اولین گام برای تغییر سیاسی و ایجاد فرصت برای تشکل‌های مدنی و سیاسی است.”

مصطفی تاج زاده به یادها می آورد:“احمدی‌نژاد تقدیر ما نبود، تقصیر ما بود.” و کیومرث پور احمد کارگردان معتبر سینما این تقصیر را می شکافد:” چهار سال پیش اشتباه کردیم، گول خوردیم، اشتباه بزرگمان این بود که با انتخابات قهر کردیم و به چنین ذلتی افتادیم. امروز اولین و مهم‌ترین کارمان این است که با انتخابات آشتی کنیم و در انتخابات شرکت کنیم. باور کنید تلویزیون‌های لس‌انجلسی نمی‌فهمند. در انتخابات شرکت کنید که از نان شب واجب‌تر است. فقر، فحشا، بیکاری، دزدی، دروغگویی، ریاکاری و همه‌ی مصیبت‌هایی که داریم تحمل می‌کنیم خودمان کردیم، چشممان کور ولی حیثیت بین‌المللی‌مان چی؟! یک بار با یکی از این هواپیماهای امارات نیم‌وجبی که هست و نیستش مال ایران است پرواز کنید تا ببینید چطور به ایرانیان توهین می‌کنند. حیثیت بین‌المللی ما نابود شده، به زیر صفر رسیده. ما ملت بزرگی بودیم، هستیم و خواهیم بود. حیثیت بین‌المللی و جهانی‌مان را به خودمان برگردانیم.”

بحث تحریم و مشارکت هم ادامه دارد. حسن یوسفی اشکوری در مقاله ا ی هر دووجه را بر می رسد:

“در این مجال فقط می‌خواهم به یکی از دعاوی شگفت مدافعان تحریم یا مخالفان 4 کاندیدای کنونی اشاره کنم که گاه به صورت طعن و گاه به عنوان استدلال مطرح می‌شود و آن این است که گفته می‌شود این کاندیداهای تایید صلاحیت شده از «خودشان»‌اند و به تعبیر روشن‌تر از اعضای حاکمیت در طول این 30 سال هستند و از این گزاره و واقعیت تاریخی نتیجه می‌گیرند که این افراد حکومتی یا معتقدان به نظام جمهوری اسلامی نمی‌توانند مدعی «تغییر» و «اصلاح » بشوند و خود را «اصلاح‌طلب» بدانند و در نهایت به این فرجام سیاسی می‌رسند که پس انتخابات بازی است و نباید در اخذ آرا شرکت کرد….. به گذشته‌های دور باز نمی‌گردیم، به همین 200 سال اخیر ایران بنگریم. از اوایل قاجار، که تحت اثرپذیری از تحولات جدید غربی تغییراتی لازم آمد، تمام اصلاح‌طلبان و اصلاحگران از رجال حکومتی و دولتی بودند. از عباس میرزا گرفته تا قائم‌مقام‌ها تا میرزا تقی‌خان امیرکبیر و سپهسالار و میرزا علی‌خان امین‌الدوله و رجال عصر مشروطه و روزگار پهلوی اول و حتی دکتر مصدق که منتقدان راستگرای وی هنوز هم او را «مصدق‌السطنه» می‌خوانند. بنابراین این دعوی که حکومتی‌ها و خودی‌های یک حکومت یا افراد مورد تایید یک نظام سیاسی لزوما نمی‌تواند تغییری ایجاد کنند و اصلاحی پدید آورند خلاف تاریخ و تجارب تاریخی است. در تمام ممالک غربی نیز تا دوران مدرن دقیقا همینگونه بوده است….”

در هفته ای که دانشجویان در دانشگاه را با فریاد “مرگ بر دیکتاتور” می شکنند، بهزاد نبوی بوی دوم خرداد را استشمام می کند، فیلم های انتخاباتی پخش می شود و مناظره های دو نفره نامزدها آغاز می گردد، حرف هائی زده می شود که دستکم به یکبار خواندنش می ارزد:

و:

آرامش ادعایی در کارخانه‌ها، آرامشی گورستانی است

 - محمود احمدی نژاد: خصلت غربی‌ها مثل خصلت سگ است.

حسن روحانی: “نمی‌دانم در روزهای اخیر و همزمان با ایام انتخابات این پمپاژ پول از کجا صورت می‌گیرد از خوابگاههای دانشجویان تا روستاها و شهرها را پرپول کرده‌اند؛ این موضوعی بی‌سابقه در تاریخ انتخابات کشور ما بعد از انقلاب است. چرا این پول را در تیرماه و مرداد ماه پخش نمی‌کند؟ چون حتی اگر دولت تغییر کند تا مرداد فرصت دارد که خدمت خود را ادامه دهد. توزیع پول پس از انتخابات که حرام نیست. ماه تیر هم ماه خداست.”

دو جمعه دیگر فارغ از آرزوهای ما که انتخاباتی آزاد را با ملاک های جهانی انتظارمی کشیم که هر ایرانی بدون کمترین تبعیض درآن بتواند انتخاب کند یاشود، صندوقهای رای در واقعیت امروز ایران، تعیین کننده سرنوشت ایران ما خواهند شد.

آیا میهن ما به تعبیر واشنگتن پست شاهد “تغییر از نوع ایرانی” خواهد شد ؟ مادر سرنوشت کشور زخمی خودشرکت خواهیم کرد یا بالبخند فیلسوفانه ای بر لب کنارخواهیم کشید تاخوارج بیایند و شمشیر بر بقیه هستی مابکشند؟

مطلب را برای مهرداد شیبانی می فرستم.طرح تزئینی بالای صفحه کاراردشیر محصص را می فرستد و  زیرمطلب، این حرف های کامبوزیا پرتوی را می نویسد: “چهار سال احساس حقارت می‌کردم. چهار سال با هر سفر رئیس‌جمهور به استان، به روستا، به خارج از کشور احساس حقارت می‌کردم. چهار سال از هر تریبونی که دستشان می‌گرفتند من احساس حقارت و کوچکی می‌کردم. وقتی که جواب نامه‌ی هر روستایی کشورم یک تراول چک بود من احساس حقارت می‌کردم. حماسخاطرهوقتی که فقر تمام ایران را گرفت من احساس حقارت کردم اما یک چیزی بیشتر از همه‌ی این حقارت‌ها من را اذیت می‌کرد و آن هم دروغگویی بود. چهار سال همه چیز را با دروغ پنهان کردند. فقط با تریبونی که دستشان بود و ما نداشتیم. چهار سال یک آدم کوچولو، من را کوچولو کرد و حالا منتظر 22 خرداد هستم.”