حبس در تبعید؛ مجازات مضاعف
یا آزار خانواده ها؟

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» گفتگو با محمد سیف زاده و خانواده های زندانیان سیاسی

حبس در تبعید که  در ماههای اخیر، چنان که از گفته خانواده زندانیان سیاسی و وکیل آنان بر می آید، به واژه ای آشنا در ادبیات قضایی ایران تبدیل شده اما نگرانی شدید خانواده های زندانیان سیاسی و سازمان های حقوق بشری را برانگیخته است.

بعد از انتخابات 22 خرداد سال گذشته و بازداشت گروهی از فعالان سیاسی، مدنی و مطبوعاتی، اکنون تعدادی از این زندانیان به حبس های طولانی مدت در تبعید محکوم شده اند و در این میان،  حامد روحی نژاد به زندان زنجان، احمد کریمی به زندان گنبد کاووس و ضیا نبوی به زندان کارون اهواز منتقل شده اند، مجید دری نیز در انتظار تبعید به زندان کارون اهواز است و شیوا نظر آهاری نیز به از6 سال حبس درتبعید در زندان ایذه محکوم شده و در انتظار حکم دادگاه تجدید نظر است.

از سوی دیگررضا خادمی، جمشید صادق حسینی، مجید توکلی، عیسی سحرخیز، احمد زید آبادی، حشمت الله طبرزدی، رسول بداقی، مسعود باستانی، داوود سلیمانی، رضا رفیعی فروشانی و مهدی محمودیان از جمله زندانیانی هستند که از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شده اند.

این تبعید ها و انتقال ها در حالی صورت می گیرد که حقوقدانان، تبعید زندانیان سیاسی را مجازات تکمیلی برای آنها دانسته و خلاف قانون میدانند.

 

حبس در تبعید مجازات تکمیلی و خلاف قانون

دکتر محمد سیف زاده، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر  به “روز” می گوید: در آیین نامه زندان ها، هر فردی که محکوم به زندان می شود باید محکومیت اش را در زندانی بگذراند که نزدیک خانواده اش باشد و بتواند با او ملاقات داشته باشد.

این حقوقدان در خصوص حبس در تبعید برای زندانیان سیاسی و مطبوعاتی توضیح میدهد: حبس در تیعید را مجازات تکمیلی می گویند که برای زندانیان سیاسی و مطبوعاتی نمی توان علاوه بر مجازات هایی که دارند، مجازات های تکمیلی اعمال کرد اما در جرایم عادی، وقتی حداکثر مجازات برای متهم کافی نباشد و تغییری در رویه و اخلاق رفتارش ندهد می توان غیر از مجازات خودش، مجازات تکمیلی هم در نظر گرفت.

عضو کانون مدافعان حقوق بشر می افزاید: در جرایم سیاسی و مطبوعاتی امتیازی هست که در جرایم عادی نیست و حقوقدانان و علمای حقوق می گویند که داعی و انگیزه این نوع جرایم شرافتمندانه است و همین نوعی امتیاز محسوب می شود، لذا در قانون تاکید شده که جرایم سیاسی و مطبوعاتی باید در محاکم دادگستری، با حضور هیات منصفه و علنی باشد و غیر ازین یعنی محاکمه در دادگاههای انقلاب و ویژه روحانیت و غیر علنی و بدون هیات منصفه، غیر قانونی است.

این حقوقدان درباره حبس در تبعید زندانیانی که اتهام محاربه دارند نیزمیگوید: برای محاربه، تبعید در زندان نداریم. یعنی تبعید به شهری دیگر داریم اما حبس در تبعید نداریم وآقایان از خود در آورده اند و گویا فتوایی گرفته اند و براساس آن فتوا به این افراد حبس در تبعید می دهند که این امر کاملا خلاف قانون است.

همزمان خانواده های زندانیان سیاسی که فرزندانشان به حبس در تبعید محکوم شده اند، این مجازات را به نوعی مجازات خانواده ها و ظلمی مضاعف به زندانیان سیاسی میدانند. خانواده های احمد کریمی، حامد روحی نژاد، ضیا نبوی و مجید دری در گفتگو با “روز” از سازمان های بین المللی و کسانی که می توانند کمک کنند در خواست کرده اند کمک کنند تا فرزندانشان به زندان اوین بازگردند.

 

کسی نمیخواهد دردها را بشنود

احمد کریمی، یک از زندانیان سیاسی است که به حبس در تبعید، یعنی 15 سال حبس در زندان گنبد کاووس محکوم شده و اکنون دو ماه است که از بند 350 زندان اوین به این زندان منتقل شده است.

فاطمه باغچه غازی، مادر احمد کریمی به “روز” می گوید که اگر فرزندش حکم تبعید دارد باید تبعید به شهر دیگر باشد نه تبعید به زندان شهر دیگر.

او می افزاید: من واقعا توان این را ندارم که این همه راه را بروم سن ام از 70 سال گذشته و من چه گناهی دارم؟ آقایان بچه مرا مجازات می کنند یا مرا نیز با او مجازات می کنند؟ تا وقتی اوین بود با اینکه از اسلام شهر که ما زندگی می کنیم دو ساعتی راه بود اما هر هفته می رفتم و او را می دیدم حالا گنبد کاووس را مجبور هستم از دیدن فرزندم در هر هفته که ملاقات کابینی است چشم بپوشم و 4 هفته یکبار که ملاقات حضوری دارد بروم و کسی باید باشد تا بتواند مرا ببرد و بیاورد. گاهی اوقات هم این ملاقات حضوری مثل دیروز که روز تعطیل بود کنسل می شود و ناچار می شوم دو ماه یکبار فرزندم را ببینم.

خانم باغچه بازی، حبس در تبعید فرزندش را مجازات خانواده او میداند: خانواده ها را خیلی اذیت می کنند. بچه های ما که در زندان اذیت می شوند اما اکنون گویا خانواده ها را هدف گرفته اند. من تمام زندگی ام با حقوق بازنشستگی همسر مرحومم می گذرد که باید همه آن را هزینه رفت و آمد بکنم تا جگر گوشه ام را ببینم. احمد کمک خرج من بود و مدام می گوید من الان باید به شما کمک کنم نه شما به من و خیلی ناراحت است.

هزینه های انتقال احمد کریمی به زندان گنبد کاووس را از خانواده او گرفته اند. مادرش توضیح میدهد: 6 یا 7 شهریور بود که زنگ زد گفت 60 هزار تومان به حساب بریزیم و او را به زندان گنبد کاووس منتقل می کنند. پنج شنبه او را از اوین بیرون آورده بودند و شب را در کاخ دادگستری مانده بودند. من هم به ماموران گفتم بچه ما که نمی خواهد برود شما دارید او را می برید چرا ما باید پولش را بدهیم اما پول را ریختیم وهفته بعد به گنبد کاووس رفتیم و فقط 20 دقیقه او را دیدیم. خیلی وضعیت بدی داشت. هیچ امکاناتی ندارد و تمام وسایل شخصی اش را حتی لباس های زیرش را از او گرفته بودند. لیف، مسواک و کتاب هایش را نیز گرفته  و تنها دو تی شرت با شلوار به او داده بودند. وسایلش را به ما دادند گفتیم اینها را لازم دارد قبول نکردند گفتند ببرید لازم ندارد.

خانم باغچه غازی می افزاید: احمد در اوین با بچه های همفکر خودش بود اما آنجا نگران هستییم معلوم نیست چه زندانیانی هستند. از طرفی امکانات هم نیست. در اوین فروشگاه بود چیزی که لازم داشت را می خرید اما در زندان گنبد کاووس نیست و ما باید برویم بخریم و به ماموران بدهیم تا به دستش برسانند یخچال هم که ندارند میوه بخریم دو سه روزه باید مصرف کند و تا یکماهه دیگر صبر کند که باز ما برویم.

مادر احمد کریمی سپس با بیان اینکه اگر تبعیدی است باید تبعید به شهر دیگر باشد می گوید: اگر حکم زندان دارد خب بگذارند در همین اوین باشد اگر تبعید دارد بفرستند شهر دیگر ما حرفی نداریم اما تبعید در زندان واقعا غیر قابل تحمل است. مسائل اقتصادی را کنار بگذاریم که خیلی مهم است امامن یک پیرزن 70 ساله ام چگونه می توانم این همه راه  که 9 ساعت است بروم و برگردم؟

خانم باغچه غازی با اشاره به عدم پاسخگویی مسولان می گوید: هر چه به دادستان نامه دادیم هیچ جوابی نداد خود احمد هم بارها درخواست ملاقات با دادستان را کرد که بگوید تمام اعترافاتش زیر فشار بوده اما دادستان حاضر به ملاقات با او نشد. اینجا کسی به حرف ما گوش نمی دهد، کسی نمیخواهد درد ما را بشنود شما درد ما را بنویسید. بگویید که من دردم را به چه کسی باید بگویم؟

 

بچه ها را به اوین برگردانید

ضیا نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل است که به حبس در تبعید در زندان ایذه محکوم شده، حکم تغییر یافته و او را به زندان کارون اهواز منتقل کرده اند.

این دانشجوی محروم از تحصیل دردادگاه بدوی با پانزده سال حبس روبروشد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به یازده سال حبس در زندان ایذه تبدیل شد.

سید رباب نبوی، مادر ضیا نبوی نیز همچون مادر احمد کریمی، حبس در تبعید فرزندش را مجازات خانواده او ارزیابی می کند.

خانم نبوی می گوید: ما چگونه می توانیم این همه راه دور را برویم رفت و آمد مشکل است، من بیماری قلبی دارم و نه می توانم دیدن عزیزترین فرد زندگی ام نروم و نه می توانم با مشکلاتی که داریم و دوری راه بروم و نمیدانم چه باید بکنم.

خانواده ضیا نبوی ساکن سمنان هستند و مادرش می گوید: اوین که بود باز نزدیک تر بود می توانستیم برویم اما اکنون از سمنان تا اهواز 15 ساعت راه است من چه باید بکنم؟ چرا خانواده ها را اینقدر اذیت میکنند؟ چرا خانواده ها را مجازات می کنند؟

بعد از انتقال ضیا نبوی به زندان کارون اهواز، کمیته گزارشگران حقوق بشر از ضرب و شتم شدید و انتقال این زندانی سیاسی به سلول انفرادی خبر دادند. از مادر ضیا نبوی در این مورد می پرسم. می گوید: ضیا تا به حال دو سه بار زنگ زده و فقط احوالپرسی کرده هیچ حرفی به ما نمی زند نمی خواهد ما را ناراحت کند همیشه می گوید حالم خوب است و می خندد ما هم این خبرها را از جاهای دیگر شنیدیم و نمیدانم با بچه ام چه کرده اند. ضیا تنها پسر من است و من از همه میخواهم از رسانه ها، سازمان های بین المللی و کسانی که می توانند کمکی کنند، کمک کنند به پسر من و پسران ما که هیچ فرقی ندارند، بچه های ما را فراموش نکنید کمک کنید به زندان اوین برگردند.

 

وضعیت وخیم حامد روحی نژاد در بازداشتگاهی در زنجان

حامد روحی نژاد یکی دیگر از زندانیان سیاسی است که به حبس در تبعید محکوم شده است. او دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه شهید بهشتی است که به ده سال حبس در زندان زنجان محکوم شده و از 4 هفته قبل از زندان اوین به این زندان منتقل شده است. انتقال آقای روحی نژاد به زندان زنجان در حالی صورت گرفته که تاکنون اجازه مرخصی به او داده نشده است.

محمدرضا روحی نژاد، پدر این زندانی سیاسی به “روز” می گوید که با توجه به وضعیت جسمانی فرزندش و ابتلای او به بیماری ام اس  و انتقال او به زندانی کیلومترها دور از محل سکونت خانواده اش، این رویه ظلمی مضاعف به این زندانی سیاسی و خانواده اش است.

او می افزاید: وضعیت من و مادر حامد طوری نیست که بتوانیم برای ملاقات به زنجان برویم. مادرش دیسک کمر دارد و من دچار دیسک گردن هستم اما با این حال 800 کیلومتر می رویم و برمیگردیم تا بچه ام را فقط برای یک ربع ببینیم که از هفته گذشته گفته اند نیایید و ممنوع الملاقات است و خودمان خبرتان می کنیم.

پدر حامد روحی نژاد خبر میدهد که فرزندش در سلولی دو نفره در بازداشتگاهی کنار زندان مرکزی زنجان به سر می برد.

او می گوید: تا هفته گذشته از وضعیت حامد خبر داشتیم اما هفته گذشته گفتند که حامد ممنوع الملاقات است، اجازه تلفن کردن هم ندارد و نمیدانیم اکنون چرا چنین برخوردی با او می کنند، دلیل اش را نیز به ما نمی گویند. پیش معاون دادستانی و مدیر کل دادستانی هم رفتند هیچ پاسخی نمی دهند.

آقای روحی نژاد با اشاره به وضعیت جسمانی فرزندش می افزاید: متاسفانه وضعیت جسمانی حامد افتضاح است. بیماری ام اس روی شنوایی اش تاثیر گذاشته، بینایی یک چشم را از دست داده و این بیماری روی کبد، معده، روده و کلیه هایش نیز تاثیر گذاشته است. متاسفانه از نظر دفع مدفوع و دفع ادرار هم به شدت مشکل دارد و تنها هفته ای یکبار معده اش کار میکند. برای او آمپول می گرفتیم و به زندان میدادیم که اکنون می گوید آمپول نیاورید چون تاثیری ندارد و فقط هزینه می کنید چون وقتی عصبی می شوم و آرامش ندارم این آمپول ها هم هیچ تاثیری ندارد.

پدر حامد روحی نژاد می گوید که فرزندش تا قبل از زندان تحت درمان بوده و بیماری ام اس او تحت کنترل بوده است.

او می گوید: خودشان میدانند که حامد “ام اس” دارد پزشکان زندان تایید کرده اند و قرار است امروز هم کمیسیون پزشکی 7 نفره او را ببینند و امیدوارم اجازه دهند تا این دیدار صورت بگیرد چون حامد گفته است که اگر رویه همین طور ادامه داشته باشد دست به اعتصاب غذا خواهد زد.

آقای روحی نژاد سپس از سازمان ملل و صلیب سرخ می خواهد که به داد فرزندش برسند: اینجا که کاری برای بچه من نمی کنند من خواهش میکنم از سازمان ملل، صلیب سرخ و هر نهادی که می تواند کمک کند. بروند بچه مرا ببینند، وضع و حال او را ببینند که بیماری ام اس روی حافظه اش هم تاثیر گذاشته و حافظه اش کم کم کند می شود، کمک کنند حداقل برای درمان به او مرخصی بدهند و او را به زندان اوین منتقل کنند زندان زنجان از نظر امکانات و وضعیت غذایی زیر صفر است و الان هم که از زندان مرکزی زنجان به بازداشتگاه کنار این زندان و به سولی دو نفره منتقلش کرده اند و یک هفته است از او بی خبر هستیم. این اتوبان را 400 کیلومتر می رویم و 400 کیلومتر برمیگردیم تا فقط یک ربع بتوانیم او را ببینیم الان آن را هم از ما گرفته اند و واقعا نمیدانیم چه باید بکنیم.

 

حبس در تبعید؛ ظلم به خانواده ها

مجید دری نیز فعال دانشجویی است که ابتدا از سوی دادگاه بدوی به یازده سال و سپس از سوی دادگاه تجدید نظر به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده و 5 سال از این حبس را باید در تبعید بگذراند.

او در بند 350 زندان اوین به سر می برد و خانواده اش به شدت از احتمال انتقال او به زندان کارون اهواز نگران هستند.

منور هاشمی، مادر مجید دری به “روز” می گوید: برای مجید تبعید به زندان ایذه را حکم دادند که ایذه زندان ندارد و وقتی شنیدیم ضیا نبوی را به زندان کارون اهواز برده اند نگرانی مان بیشتر شد که اگر با مجید هم چنین کنند چکار کنیم؟ من و پدر مجید دیگر پیر شده ایم چگونه می توانیم این همه راه را تا اهواز برویم و برگردیم؟ مجید امید زندگی ماست نور چشم من است که زندانش کردند دلم تنها با این خوش است که هفته ای یکبار با هر شرایطی که وجود دارد می روم ملاقات او اما اگر به اهواز ببرند چه باید بکنم؟ ما چه گناهی کرده ایم؟ خانواده ها چه گناهی دارند؟ چرا پدر و مادرها را مجازات می کنند؟ به چه کسی باید مراجعه کنیم و دردمان را به چه کسی بگوییم؟

خانم هاشمی که هفته گذشته فرزندش را ملاقات کرده می گوید: از هفته گذشته هیچ خبری از مجید نداریم تلفن های بند 350 قطع است و دیروز ملاقات داشتیم که چون روز تعطیل بود ملاقات هم لغو شد.

با تاکید بر اینکه بر حکم صادره برای فرزندش اعتراض دارد می گوید: ما این حکم را قبول نداریم این حکم بر اساس اتهاماتی واهی صادر شده است. بچه های ما هیچ کاری نکرده اند که چینن مجازات های سنگینی را تحمل کنند. خود مجید هم می گوید که مشکلی با زندان ندارد و تا آخر می ایستد و تحمل میکند اما ناراحتی او از اتهامات واهی یعنی محاربه است که به او زده اند.

مادر مجید دری می افزاید: وکیل مجید می گوید که در پرونده پسرم هیچ مردک و مستنداتی دال بر محاربه وجود ندارد حتی قاضی پرونده پسرم هم گفته بود که دلایل پرونده برای محاربه کافی نیست اما چنین اتهامات واهی بستند و چنین احکام سنگین دادند. از پارسال تا امروز هم که ملاقات حضوری نداده اند و ملاقات هایمان کابینی بوده بعضی موقع ها هم که مثل دیروز تعطیل بوده و ملاقات ندادند تلفن ها قطع است و تاکنون بارها از وزیر دادسگتری تا دادستان و مقامات دیگر قضایی درخواست مرخصی کرده ایم اما حتی یک روز هم مرخصی نداده اند.

خانم هاشمی سپس رفتار های صورت گرفته با فرزندش را “ظلم” می داند و می گوید: نمیدانم آقایان چه هدفی دارند میخواهند فشارها را روی خانواده ها زیاد کنند؟ فرستادن بچه ها به زندان های شهر های دور و تبعید آنها ظلم واقعی است به خصوص به خانواده ها و متاسفانه کسی هم جوابی به ما نمیدهد هر جا می رویم به در بسته می خوریم. میگویند به ما ربطی ندارد.

مادر مجید دری در پایان ممی گوید: ای کاش مسولان یک لحظه ف فقط یک ساعت، یک روز خود را جای ما بگذارند و ببینند که آیا این شرایطی که ما داریم را می توانند تحمل کنند؟ اگر کسی با بچه خودشان چنین کند چکار می کنند؟ یک لحظه خودشان را جای ما بگذارند شاید، شاید به حرف ما هم گوش کنند و درد ما را هم بشنوند.