اواخر آبان سال 76 و در پی سخنرانی بی پروای آیت الله منتظری که رهبر جمهوری اسلامی را فاقد عدالت و فقاهت برای مرجعیت دانسته بود، انصار حزب الله به خانه اش در قم حمله کردند. یورش لباس شخصی ها به خانه مرجع تقلیدی که یک دهه پیش قائم مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی بود،زبان انتقاد برخی محافظه کاران حوزه علمیه را هم گشود. پاییز آن سال فصل اضطراب قم بود. آیت الله امینی در نماز جمعه حمله به خانه منتظری را به تلویح ـ که باز هم شجاعتی می خواست ـ محکوم کرد و در همان نماز جمعه هم بسیجیان علیه امام جمعه شعار دادند. حمله به خانه آیت الله منتظری با چنان خشونتی همراه بود که احمد منتظری به حمله مغول تشبیه اش کرد. مهاجمان با مته به جان در ورودی کتابخانه افتادند و بعد اسناد و مدارک را بردند و سوزاندند و کتابها و نوشته های آیت الله را به یغما دادند. امیر فرشاد ابراهیمی در خاطراتش می گوید قرار بود تا قائم مقام معزول را کشان کشان تا بیرون از خانه بکشانند، اما مقاومت آیت الله و همراهانش کار را به اینجا نکشاند.
رهبر جمهوری اسلامی چند روز بعد در یک سخنرانی سراپا کینه جویانه، منتظری را به ساده لوحی و بازی خوردن از دشمنانی که با واسطه تحریکش می کنند، متهم کرد. در ماه رمضان همان سال «علیرضا پناهیان»، که نماینده بیت رهبری در دانشگاه هنر تهران بود، اردویی دانشجویی ترتیب داد تا دانشجویان دست چین شده دانشگاه هنر را به سفری معنوی و دو هفتگی به قم ببرد. قرار بود تا فتنه منتظری در این اردو شکافته شود و حداقل برای جمعی دانشجو شرح داده شود که باید عملا با دشمن چه کرد. پناهیان هنوز شهرتی به هم نزده بود، اما در ماراتن های سخنرانی، از بام تا شام بر منبر می رفت و یا بر صندلی می نشست و گاهی هم به سئوالاتی پاسخ می داد. در همین اردو و بنابر روایت شاهدان عینی، پناهیان عده ای از فاتحان بیت منتظری را دعوت کرد تا برای دانشجویان از چگونگی فتح بگویند. پیاده نظامانی مانند مهدی سلحشور، برادر فرج الله سلحشور کارگردان، در این جلسه از چگونگی حمله به خانه منتظری گفتند. از بخت بد، شماری از دانشجویان اصفهانی، شاید به عرق هم ولایتی بودن با آیت الله منتظری، سئوال کردند که چراباید به خانه مرجع تقلید حمله شود و اصولا چنین حکمی را چه کسی صادر کرده است؟ میان سئوالات نابهنگام دانشجویان، صدای پناهیان و مهدی سلحشور بلند بود که می گفتند این حکم رهبری است.
پناهیان برباند پرواز
جستن سابقه و پیشینه برای چهره های امروزین جمهوری اسلامی که در چهار سال صدارت احمدی نژاد ناگهان پرده برداری شده اند از سخت ترین کارهاست؛ علیرضا پنا هیان نیز ازاین زمره است که تاریخش، از تولد جاافتادگی دارد تا برسد به تک گویی ها و خاطراتی که درباره دوران جنگ گفته است. پناهیان جایی گفته در دوران جنگ در حوزه و دانشگاه درس می گفته و منبری نبوده، تا روزی که بنابر درخواست فرمانده گردان و فقدان روحانی دیگر در یکی از مراسم جبهه های جنگ بر بالای منبر رفته است. پایگاه اطلاع رسانی سحر روایتی از این اولین منبر دارد. از روزی که پناهیان “اضطراب وعظ”داشته و همین که بالای منبر می رود، باد تندی در می گیرد و گرد و خاکی بر هوا می رود و پناهیان از آن بالا حسن تحلیلی می آورد که این خاک کربلاست. از همین منبر صحرایی، شیخ جوان بر باند پرواز ترقی و مقام می افتد. معاونت فرهنگی لشکر 27 سپاه پاسداران از آن شغل هاست که می تواند ختم به نمایندگی مقام رهبری در دانشگاه هنر شود. جایی که پناهیان سعی داشت از خود جلوه ای دانشگاهی بروز دهد و بودجه های کلان دفتر رهبری را سالها در راه یک سمینار فلسفه هنر صرف می کرد. سمیناری که عاقبت کتابی شد با چندین مصاحبه و البته با سانسور گفتگو هایی که با هنرمندان دگر اندیش انجام شده بود. بااین حال پناهیان از قم غافل نبود. در تمام سالهای نمایندگی، هیات کوچک فاطمیون هم در جنب حرم معصومه در حال گسترش و نیرو گرفتن بود؛ جایی که در سال 76 از مقر های انصار حزب الله در حمله به خانه منتظری به شمار می رفت. پناهیان از بنیانگذاران این هیات سیاسی بود که پیوندی راسخ با موسسه امام خمینی تحت حکومت مصباح یزدی داشت. پناهیان در تهران هم دستی در جام جم و صدا و سیما داشت و دوستان و آشنایان او در بدنه و مدیریت صداو سیما منصوب می شدند. یکی از دانشجویان آن سالهای دانشگاه هنر به یاد می آورد که پناهیان گفته بودهر کس در نماز جماعتی که او امامتش را داشت شرکت کند در همین دنیا خیرش را خواهد دید. بااین حال خود امام جماعت، بیشترین خیر را دید، احمدی نژاد که رییس جمهور شد، شیخ جوان از باند پرواز پریده بود.
سخنرانی های درخواستی
پاساژ مهستان در خیابان کارگر جنوبی، جایی است که همه محصولات فرهنگی مورد پسند نظام جمع است؛غرفه های آذین شده به چفیه و تسبیح و تلو یزیون های ال سی دی که در همه روزهای سال و حتی عید نوروز، مداحی و مصیبت پخش می کنند. در این بازار، دستاوردهای جمهوری اسلامی، سی دی های سخنرانی و وعظ و خطابه نیز پا به پای آلبوم مداحان و روضه خوانان فروش چشمگیری دارد. خریداران عمده، بخش های فرهنگی سپاه پاسداران و وزارت ارشاد هستند که خریدهای دولتی می کنند والبته نوجوانان بسیجی که علاقمند به بحث های کاربردی عرفان و دیدار امام زمان هستند، اما واعظی که پر فروش ترین خطابه ها را دارد کسی نیست جز علیرضا پنا هیان. شمار خطبه ها و سلسله مباحثی که این روحانی تازه رسیده، به بازار داده است، با گفتارهای سی ساله محسن قرائتی هماوردی می کند. پناهیان پر کار است و می توان در کارنامه حرفه ای اش، روزی شش سخنرانی را هم سراغ گرفت.
پناهیان در 4 سال صدارت احمدی نژاد، بر بام رسانه رفت. او چهره هر روزه سیمای جمهوری اسلامی شد، پیش از نماز صبح هر روز سخنرانی هایش پخش می شد و هر ماه هم در برنامه ای حضور داشت. گرچه یکبار انتقاداتش به صدا و سیما و اینکه مقدمات گناه را با سریال های، به گمان او غربزده، مهیا می کند، مورد غضب یکی از مدیران واقع شد. اما یکماهی بیشتر طول نکشید و آن پشتوانه اش در بیت و ریاست سازمان صداو سیما به زودی چهره پناهیان را بر آنتن برد. پناهیان در روزهای نمایندگی ولایت فقیه در دانشگاه هنر، گاه به ضرورت به سئوالات دانشچویان جوابی می داد. اما این رسم هم بر افتاد و بعد تر او متکلم وحده ای شد که مانند عارفی بزرگ از فراز می دید و پیشگویی نیز می کرد. گفتارهای پناهیان آبشخورش بیشتر عرفان دست ساز نظام اسلامی است تا فقاهت حوزوی. این است که به هر وادی می تواند برود و بگوید و صاحب نظر بیرون آید. پنا هیان خود را سیاست ورز نمی داند، اما تمام سعی اش را می کند تا همانند مرادش خامنه ای تا آنجا که نفس یاری می کند، تاریخ صدر اسلام را با همه اتفاقاتی که در سیاست ایران رخ می دهد، تقارن کامل دهد و عمرو عاص و معاویه و شمر و یزید را از میان اصلاح طلبان و کارگزاران و حتی اصولگرایان بیرون کشد. پناهیان به لقبی مفتخر است که کاملا انحصاری است: مسوول اتاق فکر نهاد نمایندگی رهبری. اینکه این اتاق فکر کجاست و چند عضو دیگر دارد، کاملا در پرده است. سایت عدالت خواهی درباره توجهات رهبری به پناهیان می نویسد و از مراسم محرم سال گذشته در بیت رهبری یاد می کند. پنا هیان سخنران این مراسم بوده است و بعد از آن به دستبوسی می رسد و رهبری تنها برای او بر می خیزد و دستی می فشارد.
قصه گوی ظهور
عرفان دست ساز نظام اسلامی حماسه ای است که قهرمانش رهبر جمهوری اسلامی و هدفش رساندن پرچم به دست امام غایبی است که به زودی خواهد آمد. پناهیان از راویان شبانه روزی این حماسه نیامده است. او معتقد است که هر کس با شورای نگهبان مخالف است مرتد و شایسته اعدام است. از همه مسوولین عاجزانه می خواهد تا سران فتنه را محاکمه و اعدام کنند و از حضاری که می شنوند هم می خواهد به محاکمه بی اعدام راضی نشوند و کوتاه نیایند. در سخنرانی میان سپاهیان شهرک محلاتی شریعتی را انحرافی می داند که موجب ریزش در نسل انقلاب شد. بارها گفته است که در شرایط ظهور، ریزش در نیروهای نظام طبیعی است. پیش بینی می کند که رهبری هر روز حقایق را صریحتر خواهد گفت و دیگر مصلحتها را در نظر نخواهد گرفت. پناهیان در هر بار سخنرانی وعده می دهد که به آمدن امام غایب چیزی نمانده است. قصه گوی ظهور، خاطرات بی شماری از این و آن دارد. کسانی که سالهاست جان داده اند و نمی توانند راوی را تکذیب کنند و یا حتی تایید. پنا هیان بر بالای منبر و از پشت بلند گو و آهسته و آرام و انگار که بخواهد در گوش پا منبریها رازی را گفته باشد،خاطره ای به نقل از چند راوی از سید علی اندرزگو ـ از مبارزین با رژیم پهلوی که در همان سالها هم کشته شده است ـ نقل می کند. شیخ جوان می گوید، اندرزگو به همسرش گفته است، بعد از خمینی کسی می آید به نام سید علی و در زمان اوست که مهدی می آید. این رهبر هم کسی نیست، جز سید علی خامنه ای.