موشیرومیشونه صهیونیست بود

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

سایت تابناک همین دیروز کشف کرده که سریال عروسکی شهرموشها که سی سال قبل ساخته شد، در راستای اهداف صهیونیسم بود، و شخصیت موشیرومیشونه هم موشه دایان آن سریال بود. البته ما این کشف بزرگ را به این سایت عظیم تبریک می گوئیم. واقعا باید بر این نابغه هایی که سی سال بعد از ساخت یک سریال عروسکی کودکان تازه اهداف آن را کشف می کنند، تبریک گفت.

یعنی اگر دقیق فکر کنیم همین است. در این سریال کپل که موش چاقی بود، نقش سازمان تجارت جهانی را بازی می کرد، گوش دراز که دائم صدای همه را می شنید نقش موساد را ایفا می کرد و از بقیه یهودی های مخالف صهیونیسم جاسوسی می کرد. خوش خواب نقش سران عربستان سعودی را که در خواب خرگوشی رفته و نسبت به توطئه صهیونیستی بی اعتنا بودند بازی می کرد، عینکی نمونه روشنفکران خودفروخته صهیونیست که در قالب هالیوود و وودی آلن اهداف صهیونیسم را به جامعه القا می کنند بود. دم باریک و دم دراز دو جناح تندرو و میانه روی صهیونیست که اهداف شان در نهایت یکی است بازی می کردند. نارنجی نقش هلندی های طرفدار اسرائیل که پایگاه اصلی اسرائیل در اروپا هستند بازی می کرد و سعی می کرد با دفاع از حقوق بشر و مسائل عادی عاطفی سرپوشی بر کشتارهای فلسطین بگذارد. خواهر عینکی هم نقش فمینیست هایی را که با طرح حجاب اختیاری به دنبال دشمنی با اسلام هستند بازی می کرد. موشیرومیشونه هم هیچ ربطی به توشیرومیفونه نداشت و خدا را شکر بعد از سی سال این توطئه کشف شد.

و البته شوخی دوپهلوی تابناک قشنگ و آموزنده بود.

 

روستای چکاب جودکی آبدانان

تحقیقات رسانه ها نشان می دهد که در یکی از روستاهای کشور به نام چکاب جودکی آبدانان هیچ بیکاری وجود ندارد، هیچ طلاقی گرفته نمی شود و کسی دخانیات مصرف نمی کند. این موضوع برای ما خیلی عجیب و غریب بود. با زحمت بسیار به این روستا رفته و با یکی از روستائیان مذکور گفتگو کردیم.

ما: شنیدیم که در روستای شما هیچ موردی از بیکاری، طلاق و مصرف دخانیات وجود ندارد. آیا دولت در این مورد اقدامی کرده است؟

روستایی مذکور: دولت چیه؟

ما: منظور ما دولت آقای احمدی نژاد است، آیا ایشان اقدامی برای روستای شما انجام دادند؟

روستایی مذکور: احمدی نژاد کیه؟

ما: بطور کلی از طرف دولتهای جمهوری اسلامی آیا کاری در روستای شما صورت گرفته است؟

روستایی مذکور: جمهوری اسلامی کجاست؟

ما: آیا اصولا در این چهل سال کسی از طرف حکومت به شما سرنزده است؟

روستایی مذکور: از طرف حکومت کجا؟

ما: مسوول روستای شما چه کسی است؟

روستایی مذکور: ما از چهل سال قبل یک کدخدا داشتیم، ده سال قبل مرد، دیگه هیچ کسی غریبه ندیدیم.

 

کیهان تقدیم می کند: جاروب

گفت: چه خبر؟

گفتم: شخصی به نام “زیبا کلام” در مصاحبه با یک نشریه زنجیره ای باصطلاح اصلاح طلب فاسد کثیف پدرسگ عوضی گفته است: “باید جنبش بازگرداندن اساتید به دانشگاه را راه بیاندازیم.”

گفت: یعنی این همه زحمت که کابینه قبلی نموده و عناصر باصطلاح استاد بی سواد فتنه گر منافق و فاسد را که از ام آی شش و جورج سوروس و عربستان سعودی دلار اخذ می نمودند، اخراج می باشد، همه اش کشک می باشد.

گفتم: یاه یاه یاه! چه طنز زیبایی گفتی، ولی این استادان بطور قانونی اخراج شده و پرونده های کلانی دارند و دنبال سوراخ موش می گردند.

گفت: پس این زیباکلام که خودش را هم به دانشگاه راه نمی دهند، چه نظری داده است؟ یاه یاه یاه

گفتم: چه عرض کنم؟!؟!؟! از یک موش که یک عدد جاروب (1) به دم خود بسته بود، پرسیدند داری کجا می روی؟ گفت: می روم به سوراخ، گفتند که تو که توی سوراخ جا نمی شوی، پس این جاروب را چرا به دم خودت بستی؟

1)      جاروب وسیله ای است که با آن خانه را تمیز می نمایند و توی سوراخ جا نمی گردد.

 

جوانان حزب اللهی درک کنند

علی سعیدی، کاشف لحظه تولد آیت الله خامنه ای که به نقل از قابله خامنه ای گفته بود وی در لحظه تولد یا علی گفته بود، اخیرا در یک اظهارنظر شگفت انگیز از جوانان حزب الله خواست شرایط کشور را درک کنند. وی توضیح نداد که این جوانان باید چه چیزی را درک کنند. ولی منابع آگاه معتقدند خیلی فرقی نمی کند، اگر جوانی خودش را حزب اللهی بداند و واقعا معتقد باشد که حزب اللهی است و به همه آن چیزهایی که گفته می شود یک حزب اللهی باید به آن معتقد باشد، واقعا اعتقاد داشته باشد، چطوری می تواند شرایط کشور را درک کند؟ آدمهایی که ضریب هوشی عادی دارند و حتی تحصیل هم کرده اند، نمی توانند شرایط ایران را درک کنند، چه برسد به جوانی که حزب اللهی است و اصولا قرار نیست درک کند. از اینها گذشته وقتی کسی مثل آیت الله سعیدی می تواند قبول کند که رهبر حکومت در لحظه تولد گفته است “ یا علی” و ایشان چیزی را درک می کند و می خواهد آنها چیزی را که درک نمی کنند درک کنند، اصولا چطور ممکن است آنها درک کنند؟ اصلا مگر همه می توانند همه چیز را درک کنند؟ ببین! من دارم بیخودی توضیح می دهم، شما هم دارید بیخودی می خوانید. اگر طرف می توانست شرایط کشور را درک کند که این مشکلات را نداشت، کلا بی خیال شوید.

 

همین برادرمان

یعنی هرچه فکر می کنم که دور شدن از دیگران و توهم و قاط زدن ممکن است تا کجاها بکشد، عقلم قد نمی دهد. البته نه اینکه نمی توانم این افراد را احساس کنم. اتفاقا هم این نوع افراد را حس می کنم و هم نمونه های با دوز بالای آنها را هم به دلیل نوع کارم دیده ام. باور می کنید اگر بگویم که یک روز در دفتر روزنامه جامعه نشسته بودیم، منشی دفتر وارد شد و گفت آقای میم امید با شما کار دارند. من گفتم: میم امید اسم مرحوم اخوان ثالث بود که اصولا هیچ امیدی هم به هیچ چیزی نداشت، و ده پانزده سال قبل مرحوم شد. خانم منشی گفت: نه، همین پشت در نشسته. شمس هم گفت: بفرمائید بیایند داخل. آقای میم امید که یک جوانی تقریبا ده سانت قد بلند تر از همین برادرمان و از امروز او خیلی لاغر تر و تقریبا همسن امروز او بود، وارد شد و گفت: “من میم امید هستم.” من گفتم: “البته میم امید اسم مستعار مرحوم اخوان ثالث بود.” آقای میم امید که کمی هم شبیه همین برادرمان بود، گفت: “نام واقعی من مهدی است و امام زمان هستم. و به همین دلیل خودم را میم امید صدا می کنم.” شمس گفت: “یعنی شما احساس می کنید امام زمان هستید؟” همان آقایی که وزنش از همین برادرمان کمتر بود، گفت: “نه آقای شمس الواعظین، بنده احساس نمی کنم، من امام زمان هستم و آمده ام جهان را اصلاح کنم.” … البته این داستان به درازا کشید و مصیبتی داشتیم تا از دست این میم امید که قدش بلند تر از همین برادرمان بود خلاص شویم، ولی بالاخره رفت. ولی واقعا از این جور آدمها زیاد هستند. مثلا همین شمس الواعظین در مورد قتلهای زنجیره ای گیر داده بود که این کار اسرائیلی هاست. حالا چرا اسرائیل؟ چون شمس چند ماهی رفته بود لبنان. البته بعدش متوجه شد که در کشور عزیز ما ایران، ما اینقدر قاتل دست به نقد داریم که لازم نیست کسی از اسرائیل بیاید قتلهای زنجیره ای راه بیاندازد. خوشبختانه حقیقت این قضیه معلوم شد. ولی این حرفی که همین برادرمان درباره مرحوم رشید اسماعیلی که هفته قبل در اصفهان مرحوم شد، مرا یاد آن ماجرا انداخت. همین برادرمان گفته است که مرگ مشکوک رشید اسماعیلی مثلا مثل قتلهای زنجیره ای است، یا یک چیزی در همین حدود. البته همین برادرمان خیلی اطلاعات خاصی به دستش می رسد. قبلا هم با یکی از زندانیانی که در کهریزک مورد تجاوز قرار گرفته بود، مصاحبه، موبایل، تماس، من از تهران زنگ می زنم، گم شد. به هر حال منظورم این است که باید مواظب موبایل هایمان باشیم. حالا چه موبایل من باشد و چه موبایل همین برادرمان یا هر کسی دیگر. همین که مواظب باشیم خوب است.

 

کیهان تقدیم می کند: شانتاژ

گفت: چه خبر جدید؟

گفتم: خبر جدید که نیست، ولی شنیدی که برادر عنصر مزدور و سردمدار فتنه که دستش در اهانت به ائمه و پایش به پیروی از عناصر صهیونیست کار کرده، اخیرا در پاسخ به جناب آقای عسگراولادی نوشته: “گمان من این بود که عمر دروغ و شانتاژ و فریب به پایان رسیده است.”

گفت: آیا اینها همان نبودند که با لشگرکشی خیابانی شائبه تقلبی که نبود با طرح صهیونیسمی به عمل آوردند تا چهره نظام را مشوه کنند و خودشان با فریب و دروغ و شانتاژ می خواستند نتیجه انتخابات 88 را عوض کنند و اخیرا با پیروزی روحانی مشت محکمی به دهانشان خورد.

گفتم: بله بله، چه درست گفتی، اینان همان هایی هستند که سطلها سوزاندند و عکس امام حسین را در روز عاشورا آتش زدند و کنار ربع پهلوی و نیم پهلوی و عناصر منحله ایستادند، پس با چه رویی باز هم حرف می زنند؟

گفت: خیلی پررو و دروغگو و فریبکار هستند.

گفتم: تازه! خیلی هم عوضی و وطن فروش می باشند.

گفت: پس حالا جوک مربوطه را بگو

گفتم: آدم اینها را که می بیند یاد آن کسی می افتد که رفته بود چشم پزشک، وقتی وارد شد چشم پزشک گفت: ای مراجعه کننده! چقدر چشمهایت سرخ شده. او گفت: ببینم دکتر! درد هم می کند. یاه یاه یاه یاه

 

قتل عام کودکان و قتل عام بزرگان

استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ سوریه تعداد زیادی از بچه ها را کشته است. بزرگترها را هم کشته است. البته که کسی نباید بگوید که چه فرقی می کند که بشار اسد شصت هزار نفر از مردم سوریه را کشته باشد و حالا کار به جایی رسیده باشد که وحشی ترین مخالفان سوریه مانده اند که برایشان سلاح شیمیایی هیچ منع انسانی ندارد. قطعا کشتن یک نفر با سلاح شیمیایی و سایر سلاح های کشتار جمعی از کشتن هزار نفر در خیابان با گلوله بدتر یا در همان حد شنیع است. قطعا کسانی که از سلاح کشتار جمعی استفاده می کنند، موجودات وحشی هستند که هیچ حرمتی برای نوع بشر قائل نیستند. همه اینها درست و بدون هیچ قید و شرطی مخالفان بنیادگرای بشار اسد که تقریبا همه شواهد نشان می دهد آنها از سلاح شیمیایی علیه غیرنظامیان استفاده کردند، جنایتکاران علیه بشریت اند. اما هر وقت خواستیم موضوع سوریه را بخاطر بیاوریم یادمان باشد که حافظ اسد بارها روستاهایی را از بیخ از بین برده و همه مردمش را کشته بود، یادمان باشد که بشار اسد یک بار 99 معترض اصلاح طلب مخالف حکومتش را که همه استاد دانشگاه بودند و بعضی از مقامات سوریه آنها را زندانی کرد. بعد وقتی موج درگیری شدت گرفت، شصت هزار نفر مردم عادی را که به خیابان آمده بودند به گلوله بست و مخالفانی که با او بطور مسالمت آمیز می جنگیدند، کشت و تبعید کرد و نابود کرد. همه اینها درست. اما، هیچ فرقی نمی کند. هر کسی به هر دلیلی از سلاح کشتار جمعی شیمیایی و میکروبی و هسته ای استفاده کند، جنایت جنگی انجام داده است. چه هدفش خوب باشد و چه هدفش بد باشد.