چکیده:
در این نوشتار ترکیب، مواضع، رسانهها، نیروهای اجتماعی پشتیبان و به طور کلی نقش رهبران مخالفان دولت ایران درجریان شکلگیری جنبش اجتماعی موسوم به “جنبش سبز” که پس از اعتراضات خیابانی نسبت به نتایج اعلام شده در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران شکل گرفت مورد بررسی قرار گرفتهاست.
در بخش اول درباره ترکیب رهبران مخالفان شامل میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو کاندیدای معترض به نتایج انتخابات و عواملی که سبب شد این دو به عنوان رهبران جنبش سبز شناخته شوند و همچنین رابطه این رهبران با یکدیگر سخن گفته شده است.
در ادامه به طرح مسئله مناقشه برانگیز “رهبری” در جنبش سبز و تغییر شکل آن از رهبری نمادین و سمبولیک به رهبری سیاسی در تداوم جنبش سبز پرداخته شد.
همچنین رویکرد میرحسین موسوی و مهدی کروبی و مواضع آنها دربرهههای مختلف زمانی جنبش سبز درباره انتخابات برگزار شده، ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی، ادامه مسیر جنبش سبز، مباحث اقتصادی، سیاست های داخلی و دیپلماسی خارجی دولت دهم، بازداشت، زندانی شدن و جان باختن تعدادی از معترضان، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انقلاب سال 57، نقش زنان در جنبش سبز، تاکید بر مبارزات خشونت پرهیز و فراگیر بودن این جنبش مورد بررسی قرار گرفت.
در بخش دیگر به رسانههایی که رهبران جنبش سبز در این مدت در اختیار داشتند و همچنین رسانه های مکتوب، مجازی و صوتی و تصویری که از جنبش سبز و رهبران آن حمایت می نماید اشاره شد.
نیروهای اجتماعی پشتیبان رهبران جنبشسبز، شامل احزاب و تشکل های سیاسی و اجتماعی و همچنین پویش ها و خرده جنبش های اجتماعی حامی جنبش سبز و رهبران آن مورد بررسی قرار گرفت.
همچنین نیروهای حامی رهبران جنبش سبز در درون حکومت ایران که شامل برخی از مقام های رسمی و یا با نفوذ در نظام جمهوری اسلامی است، نام برده و نحوه و میران حمایت آن ها از دو رهبر جنبش سبز ذکر گردیده است.
در ادامه به طور اختصاصی به نقش فضای مجازی و اینترنت در جنبش سبز اشاره شد.
مقدمه
دهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری ایران، در روز جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ خورشیدی (۱۲ ژوئن ۲۰۰۹ میلادی)، برگزار شد.
پس از بررسیهای شورای نگهبان قانون اساسی این شورا در جریان نظارت استصوابی بر انتخابات از میان ۴۷۵ داوطلب ثبتنام کرده، تمام داوطلبان را بهجز چهار تن، رد صلاحیت کرد.
محمود احمدینژاد، محسن رضایی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی کاندیداهای مورد تایید شورای نگهبان قانون اساسی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران بودند.
این انتخابات با حضور گستردهٔ مردم همراه بود. طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی از روزهای قبل ازانتخابات در خیابانها تجمع و شعارهایی علیه سیاستهای دولت محمود احمدینژاد طرح میکردند.
سرانجام براساس اعلام رسمی وزارت کشور، محمود احمدینژاد (بیش از ۲۴ میلیون رأی) در این انتخابات با اختلاف رأی زیادی نسبت به میرحسین موسوی (بیش از ۱۳ میلیون رأی) به پیروزی رسید.
این نتیجه با اعتراض گسترده دیگر نامزدها و عده زیادی از مردم ایران مواجه شد و صحت انتخابات را زیر سوال بردند.
گسترش و تداوم اعتراضات مردمی به اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری منجر به شکلگیری جنبش اجتماعی عظیمی در ایران شد که بعدها به “جنبش سبز” مشهور شد.
در این تحقیق سعی شده است که به زوایای مختلف جنبش اجتماعی شکل گرفته در پس از انتخابات ریاست جمهوری پرداخته و به شکل اختصاصی، نقش و جایگاه میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو چهره برجسته این جنبش در هدایت آن را مورد بررسی قرار دهیم.
لازم به توضیح است که عنوان این گزارش “رهبران مخالفان” است و این موضوع یعنی بحث رهبری برای جنبش سبز محل مناقشه فعالین سیاسی در داخل و خارج کشور است.
اگرچه بیشتر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و تا حدودی محمد خاتمی را رهبران این جنبش میخوانند اما خود این افراد از جمله میرحسین موسوی بارها اعلام کرده است که خودشان را پیرو جنبش سبز میدانند و نه رهبر آن.
با نگاهی به رهبری جنبشهای اجتماعی در طول تاریخ ایران نشان میدهد که حضور روشنفکران و دانشگاهیان در کنار روحانیان به عنوان رهبران این جنبشها از جمله شاخصههای اصلی آنها است.
تجددگرایان در کنار علمای نجف، محمد مصدق در کنار آیتالله کاشانی و نیروهای ملی- مذهبی در کنار آیتالله خمینی در سه جنبش مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب سال ۱۳۵۷، رهبری آن جنبشها را بر عهده داشتند.
در جنبش سبز نیز میرحسین موسوی به عنوان چهرهای دانشگاهی در کنار مهدی کروبی از روحانیان سرشناس سه دهه گذشته در نظام جمهوری اسلامی به عنوان دو کاندیدای معترض به نتایج انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی به عنوان چهرههای سرشناس یا رهبران این جنبش اجتماعی شناخته میشوند.
این نوشته در حالی منتشر می شود که میرحسین موسوی و مهدی کروبی همراه با زهرا رهنورد (همسر موسوی) که از آنها به عنوان رهبران جنبش سبز نام برده می شود، بیش از یک سال است که توسط حکومت ایران در بازداشت خانگی قرار گرفته اند.
رهبران مخالفان چه کسانی بودند؟
سخن گفتن در مورد اینکه رهبران جنبش سبز چه کسانی هستند؟ یا چه نقشی داشتند؟ و یا اینکه چه کردند؟ پیش از هرچیز نیاز به تعریف و تحلیل جنبش سبز دارد.
جنبشهای اجتماعی معمولا سه دسته هستند. جنبش های اصلاحی، جنبشهای اعتراضی و جنبشهای انقلابی.
جنبش سبز بیتردید در لایه دوم جنبشهای اجتماعی قرار میگیرد یعنی یک جنبشی اعتراضی است.
جنبشهای اعتراضی معمولاً از حیث عمل به راهبردهای غیرخشونتآمیز مثل تحصن و یا راهپیماییهای مسالمتآمیز همراه با شعارهای محدود با جنبشهای اصلاح طلبی و از حیث مراجعه به متن جامعه و در حقیقت یارگیری از لایههای مختلف اجتماعی به فراخور موارد اعتراض با جنبشهای انقلابی فصل مشتر ک دارند، حال آنکه نه این هستند و نه آن.
جنبش سبز جنبشی است اعتراضی علیه وضع موجود. اگرچه دامنه اعتراض به مرور زمان به غیر از نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری به سایر حوزهها همچون اعتراض به ناهمگونی جایگاههای سیاسی در ساختار حقوقی و حقیقی قدرت و در حقیقت نابرابری سیاسی (در قالب اعتراض به ولی فقیه) کشیده شد با این حال اما کمتر نشانههایی از اراده برای ایجاد تغییرات اساسی در حد انقلابهای سیاسی در بدنه و رأس این جنبش مشاهده گردید.
جنبش سبز گر چه در ابتدا پیرامون کارزار انتخاباتی میرحسین موسوی شکل گرفت، ولی دامنه آن بسیار فراتر از هواداران یا رأیدهندگان به او بود. در واقع شروع جنبش را باید از حرکت اعتراضی مردم پس از انتخابات ۱۳۸۸ به حساب آورد.
در این حرکت، هواداران و رأیدهندگان دو نامزد رقیب، میرحسین موسوی و مهدی کروبی با شعار مشترک “رأی من کجاست ؟” به میدان آمدند.
بسیاری از اینان کسانی بودند که در عین مخالفت با جمهوری اسلامی و تنها به صورت تاکتیکی به یکی از این دو نامزد رأی داده بودند.
از سوی دیگر قشر عظیمی از مردم که اصلا در رأیگیری شرکت نکرده بودند نیز به این حرکت اعتراضی پیوستند.
شعارهای بعدی اعتراضات و تظاهرات به خوبی نشان میداد که جنبش سبز یک حرکت فراگیر برای آزادی و دموکراسی است و خواستههای آن به مراتب از “تجدید انتخابات” فراتر رفته است.
این واقعیت از خلال هویت سیاسی و اجتماعی هزاران نفر که در جریان اعتراضات دستگیر شدند و به زندان رفتند و به زیر شکنجه افتادند و به خصوص کسانی که در خیابان، و یا زیر شکنجه جان باختند، نیز آشکار بود .
واقعیت رنگارنگی جنبش سبز و شمول اجتماعی و سیاسی آن بارها مورد تأیید رهبران جنبش سبز قرار گرفت.
نقطه قوت جنبش سبز نیز در این بود که توانسته بود از یک حرکت اعتراضی به روند اجرای انتخابات، به یک جنبش ملی فراگیر تبدیل شود و گرایشهای مختلف سیاسی جامعه را، از اصلاحطلب تا تحولخواه، در بر گیرد.
شعار محوری و اولیه جنبش سبز، “رأی من کجاست؟”، بیانگر این بود که هر فرد ایرانی صرف نظر از تعلقات سیاسی و عقیدتیاش از یک رأی برخوردار است و این رأی باید به صورت برابر محترم شمرده شود.
این نقطه مشترکی بود که همه شرکتکنندگان در جنبش را به هم پیوند میداد و بیش از هر چیز دیگر هویت این جنبش را بیان میکرد.
در میان رهبران جنبش سبز مهدی کروبی با سیاست “مطالباتی” یعنی سیاست مبتنی بر نمایندگی مطالبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و میرحسین موسوی با رویکرد اجماع سیاسی میان نخبگان به قصد تغییر در وضعیت اداره کشور پای به عرصه انتخابات گذاشتند. این جنبش اما پس از انتخابات به جنبش اعتراض علیه حاکمیت تبدیل شد.
انتخابات خرداد سال 88 در طول تاریخ حیات نظام جمهوری اسلامی از برخی جهات انتخاباتی بینظیر بود و شاید مهمترین ویژگی در این انتخابات حضور گسترده طیفهایی از جامعه بود که تاکنون یا هرگز و یا کمتر حاضر به مشارکت در فضای انتخاباتی کشور شده بودند.
فارغ از بررسی دلایل فرعی این رویکرد در نزد مردم (مثل برگزاری مناظرههای انتخاباتی) شاید مهمترین عامل در بروز این وضعیت را نگرانی جامعه نسبت به تمدید حضور محمود احمدینژاد در قدرت و در نتیجهی آن استمرار سیاستهای غیرمعقول و دردسرساز او در اداره کشور دانست.
طبیعی بود که در نتیجه احتمال تقلب در انتخابات، تودههای خشمگین به دلیل سوء استفاده از اعتمادشان به خیابانها آمده و به شکل گستردهای به نتیجه انتخابات اعتراض نمایند.
در چنین شرایطی میرحسین موسوی نقش بهسزایی در “تعریف شیوه اعتراض” ایفا نمود.
در حقیقت هم رویکرد انتخاباتی مردم در گزینش میرحسین موسوی برای اداره کشور و هم شیوه مواجه او با مسئله تقلب در انتخابات عواملی بود که تودههای مردم را در حمایت از او به عنوان رهبر اصلی جنبش سبز متقاعد میکرد.
مهدی کروبی نیز که تا پیش از این به “مرد مذاکرات پشت پرده” مشهور بود در نتیجه اتخاذ مواضع صریح و افشاگرانه در پارهای موارد حتی در جایگاه سپر بلا برای جنبش سبز ایفای نقش کرد.
آن چنان که بسیاری توقف پروژه اعترافگیری و برگزاری دادگاههای نمایشی در ماههای ابتدایی جنبش سبز را نتیجه افشاگریهای مهدی کروبی در خصوص وقایع بازداشتگاه موسوم به “کهریزک” میدانند.
نقش محوری مهدی کروبی ومیرحسین موسوی در تشکیل جنبش سبز و مقاومت آنان در برابر سرکوبها و فشارهای حاکمیت، موقعیت آنان را به عنوان رهبران اصلاحطلب جنبش تثبیت کرد و حمایت قاطبه فعالان جنبش سبز و حامیان آن را برانگیخت.
کروبی و موسوی تا اواخر بهمن سال گذشته که از سوی حاکمیت در حصر خانگی قرار گرفتند مرتباً سعی داشتند از طریق پیامها و بیانیههای خود جنبش سبز را زنده نگه دارند و به مناسبتهای مختلف مردم را به اعتراض دعوت کنند.
این فعالیت با یورش نهادهای امنیتی به خانههای آنها و حصر خانگی آنان دچار وقفه شد. علاوه بر این، حاکمیت با سرکوبهای پیاپی راه فعالیت مسالمتآمیز هواداران و نزدیکان آنان را نیز مسدود کرد و بسیاری از آنان را به ترک کشور مجبور نمود.
از آن جا که رنگ سبز به عنوان نماد هواداران میرحسین موسوی در ایام تبلیغات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران شناخته میشد، با شکلگیری جنبش اعتراضی پس از اعلام نتایج انتخابات و استفاده معترضان از نمادهای سبز رنگ در جریان اعتراضات خود، لذا نام جنبش سبز بیش از هر کس دیگر به نام میرحسین موسوی ثبت شده است.
هرچند در ادامه با اعتراضات مهدی کروبی به نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و همراهی وی با میرحسین موسوی در تحولات پس از انتخابات و حضور هواداران وی در بطن اعتراضات مردمی، همچنین اتخاذ مواضع تند علیه ارکان نظام جمهوری اسلامی که مقبول بخشهای سکولار و سرنگونی طلب جنبشسبز واقع میشد سبب شد تا در اذهان عمومی و بین فعالان سیاسی و رسانههای داخلی و خارجی میرحسین موسوی و مهدی کروبی هر دو به عنوان چهرههای برجسته مخالفان دولت جمهوری اسلامی ایران نمود یابند.
در واقع مقاومت مهدی کروبی و میرحسین موسوی در برابر اعمال محدودیتها وسرکوب معترضان از سوی جناح حاکم برای کنار گذاشتن مواضع خود در پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم عملا آنان را در کانون این جنبش قرار داده بود.
هر چند برخی از گروههای اپوزیسیون خارج از کشور در ایام پیش از حصر
میرحسین موسوی و مهدی کروبی اعلام میکردند که “موسوی و کروبی رهبران جنبش سبز نیستند” یا “جنبش سبز رهبر ندارد” یا “مردم خود رهبر جنبش هستند”.
تصور آنها از رهبری جنبش همان رهبری قدیمی و کلاسیک و نوعی رهبری حداکثری بود در حالی که نوع رهبری فرضی میرحسین موسوی و مهدی کروبی به هیچ وجه شباهتی با آنگونه رهبری کلاسیک نداشت.
برخی هواداران میرحسین موسوی نیز معتقدند که جنبش رأس دارد ولی میگویند رهبری جنبش، فرضی است.
آنها میگویند این جنبش وابسته به رأس خود نبوده و نیست و همواره حول یک “رأس فرضی” سامان یافتهاست و مهدی کروبی و میرحسین موسوی دو رأس فرضی برای این جنبش در مراحل اولیه و بعدی آن بودند.
در چنین حالتی اعضای متکثر جنبش فرض میکنند که شخصی یا نهادی نقش رهبری جنبش را بازی میکند؛ رهبری که البته حداقلی است و چندان هم رهبری نمیکند، تنها “حضور” دارد تا انسجام جنبش حفظ شود و از مسیر اولیه آن خارج نشود.
عده ای نیز رهبری جنبش را فرضی نمیدانند و میگویند رهبری جنبش سبز، شبکهای، غیر متمرکز، تعاملی و توافقی است.
به عقیده برخی دیگر نیز جنبش سبز رهبر حقیقی و کاریزماتیک ندارد و فقط یک رهبری نمادین و سمبلیک دارد.
از سوی دیگر تا پیش از آغاز حصرخانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از سوی نهادهای امنیتی و قطع کامل ارتباط آنها با بدنه اجتماع، نقش محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران در مناسبات جنبش سبز چندان به چشم نمیآمد اما پس از حصر دو چهره برجسته جنبش سبز، محمد خاتمی نقش بیشتری به عهده گرفت و بر میزان فعالیتهای خود و ارائه دیدگاههای سیاسی خویش افزود.
خاتمی با موضعگیریهای خود و دیدار با بسیاری از گروهها و فعالان سیاسی و مطبوعاتی و زندانیان آزاد شده، درصدد است تا بتواند جبهه جدیدی از نیروهای معتقد به مشی معتدلتر نسبت به مواضع جنبش سبز در ایام اعتراضات خیابانی تشکیل دهد و خود، محوریت آن را به عهده داشته باشد.
محمد خاتمی برای حضور در انتخابات پارلمانی آینده، با ارائه پیش شرطهایی نظیر “آزادی زندانیان سیاسی، پایبندی همگان به قانون اساسی و فراهم شدن امکان برگزاری انتخابات سالم و آزاد” درصدد شکستن سکون و رکود حاکم بر فضای سیاسی ایران برآمد.
برخی ارائه این پیش شرطها از سوی خاتمی و هرگونه سخن گفتن از حضور در انتخابات پیش رو آن هم در شرایطی که تعداد کثیری از فعالین سیاسی و مطبوعاتی در زندان گرفتارند و از سرنوشت دو تن از رهبران جنبش سبز که در حصر خانگی به سر می برند اطلاعی در دست نیست را مورد انتقاد قرار دادند و موضع گیری های اخیر رئیس جمهور سابق ایران را نوعی “چراغ سبز نشان دادن از سوی وی به حاکمیت برای گشودن باب مذاکره و گفتگو در جهت بازگشت به قدرت” تعبیر کردند و عده ای دیگر بر این باورند که سخنان خاتمی بر بستر “تحلیلی واقع بینانه از موازنه قوا در ایران و متکی به احساس مسئولیت سیاسی و اخلاقی وی در جهت حل منازعات موجود در عرصه سیاسی ایران” قرار گرفته است.
ذکر این نکته لازم است که پیش شرط های مطرح شده از سوی محمد خاتمی در واقع مطالباتی است که پیش از آن از سوی میرحسین موسوی در بیانیه شماره هفدهم خود بیان کرده بود.
بی تردید مهدی کروبی و میرحسین موسوی رهبران جنبش سبز هم به لحاظ تبارشناسی سیاسی و هم از نظر مواضع و رویکرد در گروه جناح اصلاح طلب قرار می گیرند.
موسوی و کروبی اما پس از انتخابات جنجالی خرداد 88 با در پیش گرفتن رویهای متفاوت از رویه مرسوم سیاسی در نظام جمهورسی اسلامی یعنی تبعیت از رهبری، پس از ابلاغ مستقیم نظر او، با ایستادگی در مقابل خواست رهبر جمهوری اسلامی و حمایت از مردم معترض، به شکل ناخودآگاه در جایگاه رهبری جنبش اعتراضی مردم قرار گرفتند.
چرا که سویه اصلی اعتراض علیه وضع موجود متوجه این کانونیترین نقطه قدرت در ایران یعنی رهبری نظام بود که پیش از انتخابات با حمایتهای غیرمستقیم اما علنی از محمود احمدینژاد و پس از انتخابات با انکار تقلب در انتخابات و ممانعت از بررسی بیطرفانه و عادلانه وضعیت آرا، در برابر اراده عمومی ایستاده بود.
رابطه متقابل رهبران با یکدیگر
اگر چه میان میرحسین موسوی و مهدی کروبی در ایام پیش از برگزاری انتخابات چه در نحوه اتخاذ مواضع و برنامههای ارائه شده و چه در ترکیب مشاوران و شیوههای تبلیغاتی، اختلافات بسیاری وجود داشت و هرچه که میرحسین موسوی به نیروهای موسوم به “خط امام” و جریان اصلاحات نزدیک بود و بالعکس مهدی کروبی در کنار مشاورانش سعی در جلب آرای بخشهای محذوف جامعه نظیر جنبش دانشجویی، جنبش زنان، قومیتها، ملی گرایان، معلمان و … را داشت اما در فردای پس از اعلام نتایج انتخابات تا کنون این دو تقریباً مواضع یکسانی را اتخاذ نمودهاند.
مهدی کروبی که پیش از انتخابات در ایام تبلیغات انتخاباتی گفته بود: “نگران روابط من و میرحسین موسوی نباشید، رابطه ما بسیار حسنه است.” پس از انتخابات نیز بارها به دیدار میرحسین موسوی شتافت و یا میزبان وی بود.
این دو با انتشار چندین بیانیه مشترک مواضع یکسانی در خصوص مبارزات اعتراضآمیز جنبش سبز و پیگیری مطالبات آن اتخاذ نمودند و هرگز اختلاف نظری میان این دو بروز نیافت.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی هر کدام نقش ویژهای را در هدایت جنبش سبز به عهده داشتند، اگر میرحسین موسوی با صدور بیانیههای تحلیلی و ارائه راهبرد برای ترسیم خط مشی و جایگاه جنبش سبز نقش هدایتگرانه را به عهده داشت اما مهدی کروبی هم با انتشار بیانیهها و اظهارنظرهای تند و افشاگرانه خود موجی از امید و شور و شعف به بدنه جنبش سبز تزریق می نمود.
رهبری در جنبش سبز
به نظر میرسد که از میان دهها و صدها پرسشی که حول پدیده جنبش سبز مطرح شده است، مباحثی که از همان آغاز در مورد رهبری این جنبش و اهمیت آن در بهسامان رسیدن آن بیان شد از اهمیت ویژهای برخوردار است.
بحث بر سر وجود یا عدم وجود رهبری، و همچنین بر سر تعدد یا یکی بودنش و هم بر سر وظائفی که بر دوش این رهبر یا رهبران احتمالی قرار داشت.
برخی هنگام برآمدنِ جنبش سبز سعی کردند بر مبنای نظریه کلاسیک جنبشهای اجتماعی و بسیج سیاسی تحلیل و توصیفی از آن ارائه دهند، بر پایه سه عنصر کلیدی در این نظریه، یعنی عناصر رهبری، سازماندهی و ایدئولوژی به بررسی این جنبش بپردازند.
این افراد با تأکید بر عدم حضورِ پررنگ رهبری و البته سازماندهی و ایدئولوژی در جنبش سبز، حکم بر شکست قریبالوقوع آن دادند.
همچنین عده زیادی نیز به واسطه مقایسه این جنبش با انقلاب سال 57 و مقایسه نقش آیتالله خمینی با نقش میرحسین موسوی و مهدی کروبی و در نبود دستورالعملهای روزانه و راهگشا از سوی رهبران جنبش سبز بهویژه در مواقع حساس، بحث سردرگمی جنبش را پیش کشیدند.
از سویی دیگر بسیاری بر این باورند که هواداران جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی را نه به عنوان رهبران فرهمند بلکه به منزله نمادهای جنبش سبز در تظاهرات و کنشهای خود مورد استفاده قرار دادند و به این معنا در کمتر کنش جمعیشان منتظر برنامهها یا دستورالعملهای رهبران ماندند.
این موضوع در بیانیه هفدهم موسوی هم به آن اشاره شد که مردم در روز عاشورا بدون بیانیه او و مهدی کروبی به صحنه آمدند.
از آن جا که حوزه سیاست نیاز به برقراری گفتگو میان نمایندگان طرفین رویارویی دارد. بنابراین جنبش سبز نیز به نمایندگان سیاسیای نیاز داشت که خواستهای این جنبش را مطرح و به کرسی نشاندن آن را پیگیری کنند.
میرحسین موسوی در بیانیه هفدهم خود کاندیدای ایفای چنین نقشی شد.
او خود را در مقام سخنگوی سیاسی جنبش قرارداد و از زبان وی راهکارهای مشخصی را برای خروج از بحران پیشنهاد شد.
رویکرد مثبت اکثر سازمانهای سیاسیِ تشکیلدهنده و هوادار جنبش سبز به این اعلامیه و نیز پذیرش آن از سوی اغلب نخبگان سیاسی و فرهنگی به معنیِ این بود که جنبش سبز کاندیداتوری میرحسین موسوی برای به عهده گرفتن رهبریاش را پذیرفت و به او اعتماد کرد که به نام وی با اقتدارگرایان مذاکره کند.
طی یکی دو ماه از آغاز جنبش سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی رهبران نمادین جنبش بودند، اما این هاشمی رفسنجانی بود که تلاش میکرد با پیش کشیدن راه حل سیاسی برای حل بحران در مقام رهبر سیاسیِ آن ظاهر شود.
جالب توجه این که پیشنهاد هاشمی رفسنجانی برای ایفای این نقش با خوشبینی از سوی رهبران نمادین جنبش سبز همراه بود و در واقع این طرف مقابل بود که مانع از آن شد که او بتواند این نقش را ایفا کند.
پس از آن رهبر نمادین جنبش و رهبر سیاسی آن در یک نفر جمع شد و این باعث میشد که این رهبری در موقعیت بهتری قرار بگیرد.
در شرایطی که جنبش دارای رهبر نمادین بود و به شکل خودگردان حضور خیابانی را ادامه میداد و رهبر سیاسی نیز داشت که به پشتوانه حضور جنبش میتوانست به چانهزنی سیاسی بپردازد، اما نگرانیای دیگری وجود داشت.
در واقع، هر چند برآمدن میرحسین موسوی به عنوان رهبر جنبش سبز بر قدرت این جنبش از نقطه نظر سیاسی افزود اما مسئله جدیدی را نیز به مسائل جنبش اضافه کردهاست.
مسئلهای به نام هماهنگی رهبر جنبش با بدنه آن.
مسئلهای که در فقدان تشکیلات منسجم پیچیدهتر از معمول نیز شد.
مقایسه جنبش هایی نظیر آن چه که در ایران رخ داد با جنبش های اجتماعی دهههای گذشته نشان دهنده تغییر مهمی در زمینه نقش رهبری و سازماندهی و پروژه سیاسی به وجود آمده است.
جنبش سبز در جریان انتخابات و اعتراض به نتیجه آن شکل گرفت در نتیجه این جنبش بر خلاف جنبش های اعتراضی دیگر، از بیرون حکومت و در اعتراض به ساختار سیاسی بسته به وجود نیامد.
رهبری جنبش سبز هم تا حدود زیادی از این شرایط ویژه تاثیر پذیرفته بود. هر دو شخصیت اصلی جنبش سبز زمانی صاحب مسئولیت و مقام در بالاترین رده های حکومتی بودند و در زبان رایج حکومتی “غیر خودی” به شمار نمیرفتند هر چند دست اندرکاران کنونی رابطه خوبی با آنها نداشتند.
همزمان قصد آشکار و اصلی این دو اصلاح نظام در راستای دمکراتیزه کردن آن بود. این وابستگی از یکسو اجازه میداد این دو نفر بتوانند در انتخابات شرکت کنند و طیفهای ناراضی داخل حکومتی را هم به سوی خود بکشانند.
کسانی هم که به پای صندوقهای رای رفتند به نوعی به تغییر شرایط از طریق انتخابات باور داشتند.
همزمان وجود همین باور و نیز نوع برخورد رهبری جنبش با نظام جمهوری اسلامی سبب شد در روند اعتراض به حکومتی که حاضر نبود به خواست مشروع مردم تن در دهد به سمت انقلابی گری سوق پیدا نکند.
ضمن آنکه موسوی و کروبی ناچار بودند تعادل ظریف و شکننده میان گروه های رادیکال تر جنبش سبز را با سایر طیف های آن که قصد رویارویی با جمهوری اسلامی را نداشتند را حفظ کنند و این کار آسانی نبود.
به وجود نیامدن رهبری عمودی تا حدودی نتیجه این معادله بغرنج هم بود.
در حقیقت گفتمان جنبش سبز و نوع رهبری آن در روند گسترش جنبش سبز و تجربه های روزمره آن شکل گرفت.
البته نمی توان درباره زیانها و فواید رهبری عمودی و یا فرهمند در جنبش سبز بحث چندانی کرد چرا که ترکیب و روانشناسی و ذهنیت جنبش و رهبران آن در عمل چنین فرضیه ای را غیر محتمل می سازد.
مسئله قابل بحث در ایران در رابطه با رهبری جنبش نوع برخورد با جمهوری اسلامی و استراتژی سیاسی است که پس از انتخابات پیش رفت.
بخش مثبت این تجربه مشروعیت دموکراسی، حقوق بشر و روش های ضد خشونت و دمکراتیک رهبران جنبش و یا فاصله گیری تدریجی از حکومت بود که به روند مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی شتاب بخشید و آیت الله خامنه ای که در گذشته در پس دعواها و تنش ها پنهان بود را به مقابل صحنه آورد.
موسوی و کروبی نقش نمادین و نیز واقعی مهمی در جنبش سبز داشتند و دارند و همانگونه که به روشنی می توان مشاهده کرد غیبت آن ها برای این جنبش منفی بوده است.
رویکرد رهبران
- روشنگری: این مسئله در تمامی مواضع، مصاحبهها و ازهمه مهمتر در بیانیههای آن دو به ویژه میرحسین موسوی قابل مشاهده است. در حقیقت موسوی و کروبی از میان دو رویکرد گفتگوی پشت پرده و رفع و رجوع امور از طریق چانه زنی با رهبر جمهوری اسلامی و رویکرد مراجعه به مردم و استفاده از قدرت اجتماعی برای توقف این روند و یا بالابردن هزینه تکرار آن، دومی را برگزیدند.
رهبران جنبشسبز با علم به وقوع شبه کودتای سیاسی بدون مسامحه و ترس از عاقبت سیاسی خویش در ساختار حقیقی قدرت، روشنگرانه به افشای ابعاد این تقلب انتخاباتی پرداختند.
تکثر و حفظ رنگین کمان شکل گرفته از نیروهای اجتماعی در زمان مبارزات انتخاباتی و چه در جریان اعتراضات پس از انتخابات از طریق از میان بردن مرزهای خودی و غیر خودی و احترام به تمامی گرایشات دموکراتیک.
پرهیز از خشونت و دعوت به رعایت قانون و توجه به منافع ملی و دیرپای کشور
4.حفظ عناصری از گفتمان انقلاب سال 57 و دعوت به رعایت آرمانها و اصول آن انقلاب و در عین حال پذیرش رای و نظر مردم در شرایط حاضر و پرهیز ار رفتارهای متعصبانه در خصوص شاکله نظام سیاسی.
مواضع رهبران
میرحسین موسوی و مهدی کروبی از فردای انتخابات 22 خرداد تا پیش از آغاز حصر خانگی، به مناسبتهای گوناگون، با صدور بیانیه، مصاحبه و انتشار یادداشتهایی، مواضع خود را به صورت شفاف بیان کردند.
در این گزارش نگاهی گذرا به بیانیه های میرحسین موسوی و موضع گیریهای مهدی کروبی در دوسال اخیر خواهیم داشت:
در 22 خرداد 1388، یعنی 12 سال پس از انتخابات دوم خرداد 1376 وقتی نتایج انتخابات اعلام شد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو کاندیدای اصلاحطلب با استناد به شواهد “کمیتهٔ صیانت از آرا”، نتایج انتخابات را نپذیرفته و آن را “متقلبانه” اعلام کردند.
این دو در اظهاراتی جداگانه، انتخابات را “مهندسی شده و کودتا” نامیدند.
جنبش اعتراضی معترضان به “جنبش سبز ایران” معروف شد و صداوسیما، فرماندهان سپاه و بسیج و دیگر مسئولان حامی دولت، تظاهرات مردمی را به عدهای “اغتشاشگر” نسبت دادند که در صدد برپایی “انقلاب مخملی” هستند.
در روزهای نخست که حضور میرحسین موسوی در کنار معترضان گاهی سخت مینمود، در اولین بیانیه اعلام کرد که تسلیم “صحنه آرایی خطرناک” حکومت نمیشود.
یک روز بعد هم ضمن اعلام اینکه “ابطال انتخابات”، “حداقل خواسته اوست”، از مردم خواست زیر “چتر سبز”، وحدت را حفظ کنند.
“راهپیمایی ها مسالمت آمیز است”، “موج سبز وابسته به بیگانگان نیست”، “محکومیت دستگیریها و بازداشتها” و “همراهی با خانواده شهدا و مصدومان” از جمله نکات مهم در موضعگیری رهبران جنبش سبز در روزهای ابتدایی شکلگیری جنبش سبز بود.
آنها بر این نکته تاکید داشت که در اعتراضات و حرکت اصلاحی و اصولی جنبش سبز هیچکس نباید صدمه ببیند.
این دو همواره بر”قانون مداری” و “بازگشت به قانون” تاکید داشت و به زعم آنها راهحل برون رفت از بحران ایجاد شده قانون مداری بود.
هرچند موسوی معتقد بود که “قانون همیشه بیعیب نیست” اما او تاکید داشت که “حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است” لذا معتقد بود که برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که “حتی به جسد قانون احترام بگذاریم”، موسوی معتقد است که “در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است”.
میرحسین موسوی بارها اعلام کرده بود که هدف جنبش سبز در ابتدا آن بود که “عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد”، اما او تاکید داشت که “در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم”.
او می گوید: “ما در این بین میخواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند”.
موسوی در موضع گیرهای بعدی خود فهرستی از مطالبات جنبش سبز را بیان کرد که مواردی چون “آزادی تجمعات”، “آزادی مطبوعات” و “آزادی دستگیرشدگان” را دربر میگرفت.
وی دادگاه های اعتراف گیری برگزار شده را “تدارکی ناشیانه برای آغاز به کار دولت دهم” دانست و نوشت “از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند.”
سه ماه بعد از انتخابات ، موسوی بیانیه شماره یازدهم خود را صادر کرد که در آن با پافشاری بر مواضع خود، خواستار “تشکیل گروه حقیقت یاب”؛ “حکمیت مورد قبول همه ذینفعان در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری”؛ “رسیدگی به تخلفات و تقلبهای انجام گرفته” و “اعمال مجازات برای خاطیان” شد.
چهاردهمین بیانیه موسوی همچون دیدار آبان ماه 88 خود با مهدی کروبی به انتقاد از رفتار دولت ایران در موضوع پرونده هستهای ایران مربوط می شد.
میرحسین موسوی در دیدار با مهدی کروبی با انتقاد از دیپلماسی خارجی دولت محمود احمدینژاد گفته بود “اگر قول و قرارهایی که در ژنو داده شده، اجرا شود، زحمات هزاران دانشمند در کشور بر باد میرود و اگر اجرا نشود زمینه اجماعی را برای تحریم گسترده علیه ایران فراهم خواهد کرد.”
میر حسین موسوی افزوده: “اینها نتیجه ماجراجویی و عبور از اصول و منافع ملی در سیاست خارجی است.”
موسوی سیاست دولت احمدی نژاد را “کرنش در مقابل آمریکا” توصیف کرد.
هیات نمایندگی جمهوری اسلامی در مذاکرات ژنو در آبان 88، با پیشنهاد کشورهای پنج بهعلاوه یک در اصول موافقت کرد تا بخش عمده اورانیوم غنی شده با غلظت پائین در ایران را به روسیه بفرستد تا پیشتر غنی شده و سپس در فرانسه به میلههای سوخت تبدیل و به ایران بازگردانده شود.
میرحسین موسوی در واکنش به این اقدام دولت ایران گفت: “دولتمردان با گشاده دستی از حقوق تردیدناپذیر ملت، عقب نشستهاند.”
پس از این بیانیه و وقایع عاشورای 88 که به کشته شدن خواهرزاده مهندس موسوی منجر شد، میرحسین موسوی در بیانیهی هفدهم خود به مناسبت وقایع عاشورای حسینی و روزهای پس از آن ضمن انتقاد شدید از برخوردهای خشونتآمیز نیروهای حکومتی با ملت عزادار ایران راهحل های خود را برای خروج وضعیت بحرانی فعلی ارائه کرد.
وی در راه حل های پنجگانه خود بر اهمیت “مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس” و “قوه قضائیه در مقابل مردم”، “تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات”، “آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها” ، “آزادی مطبوعات و رسانهها” و “به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی” تاکید کرد.
بیانیه شماره ۱۷ میرحسین موسوی و راه حلهای پیشنهادی او عکسالعملهای متفاوتی بهدنبال داشت.
برخی آنرا نشانه ضعف و سازشکاری با حاکمیت و برخی دیگر بر عکس آن را نشانی از خرد و نشانگر یک بلوغ سیاسی و نبوغ فکری دانستند.
یکسال پس از آغاز اعتراضات ، میرحسین موسوی در 25 خرداد 1389 ، بیانیه شماره 18 خود را منتشر کرد که “منشور جنبش سبز” نام گرفت.
این آخرین بیانیه از مجموعه بیانیه های پیاپی موسوی بود و تنها یکبار دیگر با مشارکت مهدی کروبی پس از مشورت با کنشگران سیاسی و مدنی ، ویراست دوم آن اسفند ماه گذشته منتشر شد.
مواضع و دیدگاه میرحسین موسوی به این هجده بیانیه محدود نیست و در دو سال اخیر او ده ها مصاحبه و دیدار و سخنرانی داشته که در همهی آنها سعی کرده با یادآوری حرکت عظیمی که تحت نام جنبش سبز شکل گرفته، مقصد را به همه نشان دهد.
با گذشت ماهها از سرکوب جنبش اعتراضی در خیابانهای ایران، اما صدای اعتراض همچنان از دهان میرحسین موسوی و مهدی کروبی بلند بود.
تنها با گذشت چندماه از آغاز اعتراضات مردمی بود که، مطالبهی موسوی و کروبی از برگزاری مجدد انتخابات به برنامههای وسیعتری افزایش یافت.
مسأله، دیگر مسألهی “ریاست جمهوری” نبود.
آزادی و حقوق مردم به مسأله ی اصلی چهرههای برجسته جنبش سبز و هواداران آن تبدیل شد.
اگر چه موسوی و کروبی تا آخر به مشی مبارزهی مسالمتآمیز مستقل از قدرتهای خارجی ادامه دادند، اما هیچ تلازمی میان مبارزهی غیر خشونتآمیز و اصلاحطلبانه و عدم انتقاد رهبر جمهوری اسلامی ایران و دیگر ارکان نظام آن هم به تندترین شکل ممکن قائل نشدند.
هر چه زمان پیش رفت، نگاه انتقادی آن دو نسبت به عملکرد مسئولان نظام، و نهادهای امنیتی و نظامی حاکم در جمهوری اسلامی به زبان رادیکالتری بیان میگردید و حمایت آن ها از زندانیان سیاسی و دیدار با خانوادههای آنها فارغ از هرگونه خط کشیهای سیاسی و عقیدتی صورت گرفت.
میر حسین موسوی در 9بهمن 89، همزمان با خیزشهای انقلابی رخ داده در کشورهای منطقه، آن را متأثر از جنبش سبز دانست و آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی را تلویجاً “فرعون” خواند و گفت:
“آنچه در حال وقوع است در راستای به هم زدن نظام ظالمانه است… امروز دامنهی شعار “رای من کجاست؟” مردم ایران، به شعار “الشعب یرید اسقاط النظام” در قاهره و سوئز و اسکندریه رسیده است…اما فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است.”
دو نکته ی کلیدی این متن، اشاره میرحسین موسوی به فساد گستردهی بالاترین مقامات نظام و فرعونی بودن زمامداری رهبر جمهوری اسلامی ایران بود.
اگر به بیانیههای موسوی و کروبی سخنان این دو رجوع کنیم، خواهیم دید که آنها بارها و بارها به فساد گستردهی نظام می تازند.
به باور موسوی و کروبی این نظام، به نظامی فاسد تبدیل شده است.
میرحسین موسوی افشای “ملات کاخ دروغ” فرعون را وظیفهی همگانی به شمار آورد.
او تاکید داشت تا همگان به افشاگری علیه سیاست های سرکوبگرانه دستگاه حاکم بپردازند و این خواست خود را با برخی روایات مذهبی پیوند زده و تا بتواند بخش های مذهبی جامعه را با خود همراه نمایند.
“بر ماست که همچون زینب با بازگویی حقیقت، ملات کاخ دروغ را زائل کنیم.”
موسوی و کروبی در 19 بهمن 89 گام دیگری پیش رفتند و از سلطنتی شدن نظام سخن گفتند.
آن دو در بیانیهی مشترکی نوشتند که گفتمان مردم در انقلاب سال 57 “در مقابل باز تولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود اما پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی دوباره همان مناسبات تجدید شده است.”
پس از آغاز به کار دولت محمود احمدی نژاد و با بسته شدن فضا و اعمال محدودیتهای بیشتر در فضای رسانهای کشور، و همچنین بر سر راه فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی و ممانعت نهادهای امنیتی و قضایی از برگزاری هرگونه مراسم اعم از مذهبی یا سیاسی از سوی فعالان جنبش سبز، میر حسین موسوی با انتشار بیانیه ای بر تشکیل شبکههای اجتماعی به منظور پیشبرد اهداف جنبش اعتراضی ایران از سوی مردم، تاکید کرد.
موسوی با برشمردن مزایا و نقاط قوت تشکیل شبکههای اجتماعی این واحدها را عبارت از گروههایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی دانست که در قالب روابط سابقهدار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کردهاند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است.
موسوی از تمام ایرانیان در سراسر دنیا خواست تا در هر کجای جهان که هستند، این هستههای اجتماعی را در میان خود تقویت نمایند.
او خطاب به ایرانیان سراسر دنیا گفت که باید خانههایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به یعنی به این هستههای اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرتهای نهفته ای که دارند برای ما ظاهر شود. اگر تا پیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات میکردیم اینک هفته ای دوبار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکه های اجتماعی ما در این امر است.
جمعهای خویشاوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانونهای فرهنگی و ادبی، انجمنها، احزاب، جمعیتها، تشکلهای صنفی، نهادهای حرفهای، گروههایی که با هم ورزش میکنند یا در رویدادهای هنری حاضر میشوند، حلقه همکلاسیها، گروه فارغالتحصیلانی که هنوز دور هم جمع می شوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافتهاند، و … ؛ از جمله نمونه هایی بود که موسوی از مردم خواست تا به آن ها به عنوان شبکه های اجتماعی کوچک اما تاثیرگذار بنگرند زیرا میتوانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیتهای این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد.
موسوی و کروبی در بخشی از مواضع خود پیشنهاداتی نیز برای برون رفت از بحران پیش روی مقامهای مسئول در جمهوری اسلامی قرار دادند و اعلام کردند حداقل آنچه که در این مرحله می تواند به این هدف کمک کند اقدامات زیر است:
1.تشکیل گروه حقیقتیاب و حکمیت مورد قبول همه ذینفعان در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری و رسیدگی به تخلفات و تقلب های انجام گرفته و اعمال مجازات برای خاطیان
اصلاح قانون انتخابات به صورتی که شرایط برای برگزاری عادلانه و منصفانه انتخابات و اطمینان مردم از این امر فراهم شود.
شناسایی و مجازات عاملان و آمران فجایعی که در حوادث پس از انتخابات بر علیه مردم صورت گرفته است در تمامی نهادهای نظامی، انتظامی و رسانهای
رسیدگی به آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات و خانوادههای جانباختگان، آزادی همه دستاندرکاران، فعالان سیاسی و نیروهای مردمی دستگیر شده، مختومه کردن پروندهها، اعاده حیثیت از آنان و خاتمه یافتن تهدیدها و آزارهایی که همچنان برای واداشتن آنان به عدم تظلم و پیگیری حقوق شان صورت می گیرد.
اعمال اصل ۱۶۸ قانون اساسی در خصوص تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به جرایم سیاسی با حضور هیئت منصفه
تضمین آزادی مطبوعات، تغییر رفتار جانبدارانه صدا و سیما، رفع محدودیتهای اعمال شده برای برخورداری احزاب، گروههای سیاسی و نگرشهای مختلف از ارائه دیدگاههای خود در رسانهها، به ویژه صدا و سیما و اصلاح قانون رسانه ملی به صورتی که رسانه ملی نسبت به اعمال خلاف قانون خود پاسخگو قرار گیرد.
به فعلیت درآمدن ظرفیت های ایجاد شده در قالب تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی برای ایجاد رسانه های شنیداری و دیداری خصوصی
تضمین حق اساسی مردم در تشکیل اجتماعات و راهپیماییها با اعمال اصل ۲۷ قانون اساسی٫
تصویب منع مداخله نظامیان در امور سیاسی و جلوگیری از دخالت نیروهای مسلح در فعالیتهای اقتصادی ما در راهی پر از نورانیت وارد شدهایم که از هم اینک سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته کرده است. برای خود و شما در این مسیر از خداوند یاری میطلبم و امیدوارم با همکاری و همراهی همه دلسوزان نظام و انقلاب اهداف ملت در هر مرحله از این مسیر روشن و محقق شود
مهدی کروبی دیگر کاندیدای معترض به نتایج انتخابات نیز اندکی پس از اعلام نتایج، در با “نامشروع” خواندن انتخابات، اعلام کرد که محمود احمدی نژاد را “رئیس جمهور ایران” نمیداند.
پس از آن کروبی با صدور نامهی سرگشاده خطاب به شورای نگهبان به آنها توصیه کرد با ابطال انتخابات برگزاری انتخابات مجدد، “اراده ملت” را بپذیرند و بقای نظام را تضمین کنند.
مهدی کروبی چند نامهی سرگشاده دیگر به شورای نگهبان نوشت و خواستار ابطال انتخابات شد که این شورا، به هیچکدام از نامههای او توجهی نکرد.
کروبی مهمترین افشاگری را در قالب نامهای به اکبر هاشمی رفسنجانی، علنی کرد.
“تجاوز در زندانها” و “آزار و شکنجه زندانیان”، مسالهای بود که بخش زیادی از انرژی و توان مهدی کروبی صرف پرداختن به آن شد و هر چند ابتدا برخی مسوولان قضایی ظاهرا پذیرفتند این موارد را رسیدگی کنند اما با جدی شدن پیگیریها، برخی از مسوولان قضایی و امنیتی سعی کردند بر این جرایم سرپوش بگذراند و بخشی از تلاش آن ماموران صرف برخورد با مهدی کروبی شد.
با تداوم اعتراضهای مهدی کروبی علیه سیاستهای حاکمیت، دفتر حزب اعتماد ملی و روزنامه اعتماد ملی توسط نهادهای امنیتی و قضایی بسته شد و بسیاری از نزدیکان کروبی که در جریان ثبت موارد تجاوز و آزار زندانیان بودند بازداشت شدند.
مهرماه 88 کروبی در نامهای به آیت الله نوری همدانی از مراجع تقلید نزدیک به حاکمیت، با انتقاد شدید از موضع وی درباره رویدادهای پس از انتخابات گفت “این موضع نه در محکومیت سرکوبگران، بلکه محکوم کردن مردم است.”
مهدی کروبی در یکسال گذشته و پیش از آغاز حصر خانگی نیز بارها به مناسبتهای مختلف موضع گیری کرده و دیدگاه های خود را بیان نمود.
مهدی کروبی، راه خروج از بحران را نه سکوت و نه تهدید و خشونت بلکه، تمکین به خواست ملت و به رسمیت شناختن حقوق آنان دانست.
عمدهترین مواضع و خواسته های مهدی کروبی پس از اعتراضها به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ “ابطال انتخابات”، “نظارت مجلس خبرگان رهبری بر رهبری”، “محدود کردن اختیارات رهبری” و “تعیین نوع حکومت از جانب مردم” بود.
وی پس از اعتراضها به نتایج انتخابات دهم بارها از سوی حامیان آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران تهدید به دستگیری شد.
در ۱۸ مرداد ماه سال ۱۳۸۸ مهدی کروبی در نامهای به هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، از او تقاضا کرد که در مورد تجاوز جنسی به پسران جوان و زنان در زندانهای ایران تحقیق شود.
طرح این موضوع باعث واکنشهایی در بین مقامات ایران شد علی لاریجانی هرگونه تجاوز جنسی را رد کرد و چندین امام جمعه علیه این سخنان کروبی موضع گرفتند ولی کروبی بار دیگر بر ادعای خود تاکید کرد.
در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ مهدی کروبی که سالها به عنوان مخالف دیدگاه های آیت الله منتظری مرجع تقلید مخالف حکومت جمهوری اسلامی شناخته میشد با نگارش نامهای خطاب به وی از حمایتهای ایشان از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد.
مهدی کروبی پس از تظاهرات روز ۲۲ بهمن در پی دو مرتبه دیدار با میرحسین موسوی، با انتشار بیانیهای در روز ۳ اسفند ۱۳۸۸ ضمن محکوم کردن بهرهبرداری جناحی خاص از راهپیمایی ۲۲ بهمن، خواستار مجوز تظاهرات آزاد جنبش سبز و برپایی “همهپرسی” شد.
مهدی کروبی و میرحسین موسوی در بیانیه مشترکی که به مناسبت 22 بهمن 89 صادر کردند یادآور شدند “شرایط امروز ایران از مناسبات پادشاهی فقط موروثی بودن را کم دارد.”
در هشت ماه گذشته مهدی کروبی و همسرش مانند میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در حصر خانگی به سر می برند با این حال، بعد از معدود ملاقاتهایی که برخی از اعضای خانواده با او دارند، اعلام کرده همچنان برعهدشان با مردم برای دفاع از حقوق ملت ایستاده اند.
تاکید بر مبارزات خشونت پرهیز
برخی از صاحب نظران معتقدند که موسوی و کروبی با پرهیز از ادبیات براندازی از اعمال خشونت بیشتر توسط حکومت ایران جلوگیری کرد.
تأکید بر محدود ماندن در چارچوب جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن، خواه به صورت یک تاکتیک و خواه به صورت استراتژی، از یک سو خواستههای جنبش را به نحو حداقلی بیان میکند و از دیگر سو از رادیکالیزه شدن مخالفان پیشگیری کرد.
رهبران جنبش متوجه شدند که اگر قرار بر خشونتورزی باشد حکومت هم عِده و عُدهی بیشتری دارد و هم از لحاظ نظری به خشونت دل بسته است و هم از خشونت بیشتر جهت ارعاب عمومی منتفع میشود.
دیدگاه موسوی درباره قانون اساسی
موسوی پیش از برگزاری انتخابات، بارها خود را متعهد به اجرای قانون اساسی کشور خوانده بود به گونهای که اوایل سال 88 در جمع مسئولان استانی ستادهای انتخاباتی خود، “بیاعتنایی به قانون را مهمترین مشکل کشور” عنوان کرده بود.
وی تصریح کرده بود در شرایطی که قانون، مجلس و مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام بیاعتبار شود و این رویه عادت شود، همه چیز برای کشور امکانپذیر است و هر نوع اتفاقی را میتوان پیشبینی کرد
موسوی همچنین در دانشگاه مازندران در پاسخ به پرسشهای یک دانشجو اظهار داشته بود: “من صراحتا با اصلاح قانون اساسی مخالفم. من دیدم که چه کسی آن قانون اساسی را امضا کرد.”
وی در ادامه پرسش و پاسخ خود در دانشگاه مازندران تاکید کرده بود: “من کاملا به این قانون اساسی معتقدم و به آن وفادار خواهم ماند.”
او روز بیست و سوم خردادماه، تنها یک روز پس از انتخابات، طی بیانیهای خطاب به مسئولان، از آنان خواست “به خط قانون و امانتداری از آرای ملت بازگردند و بدانند که خروج از عدالت مشروعیت زداست.”
او در بیانیه سیزدهم خود نیز، هدفش را “اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش” اعلام کرد و اعلام کرد “ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را می خواهیم”.
فراگیر بودن جنبش سبز
میرحسین موسوی بارها بر فراگیر بودن جنبش سبز تأکید کرد.
او گفته بود که “راه سبز را طوری باید تعریف و معرفی کنیم که همهی هفتاد ملیون جمعیت کشور حتی مخالفان ما را در بر بگیرد”.
موسوی معتقد بود که ایران یعنی بیش از هفتاد میلیون شهروند آزاد و با فرهنگ و اعتقادات رنگارنگ. او حتی اعلام کرده بود که “از این کثرت و تنوع نمیترسیم. ما اصولگراها را دوست داریم همانطور که همه ی اقشار ملّت مان را. و همه ی فرهنگ های موجود را. و همه ی قومیت ها و همه ی زبان ها را دوست داریم.”
موسوی معتقد است که این جنبش، یا به گفته وی “راه سبز”، را میتوان چنان تعریف کرد که “همهی جمعیت کشور” را در بر گیرد.
موسوی بر واقعیت تنوع فرهنگی و اعتقادی مردم ایران انگشت میگذارد و اعلام میکند که “همهی اقشار ملت” را دوست دارد و به عنوان نمونه از دوست داشتن “اصولگراها … همه ی اقشار ملت … همه ی فرهنگ های موجود … و همه ی قومیت ها و همه ی زبان ها” یاد میکند.
صرف نظر از زبان و ادبیاتی که موسوی به کار گرفت به نظر می رسید که هر چه از عمر جنبش سبز می گذرد او بیش از هر زمان دیگر واقعیت حضور نیروهای مختلف در این جنبش را پذیرفته و سعی داشت که این جنبش را در کلیت آن مخاطب خود قرار دهد.
تأکید او بر “تنوع آرا و عقاید در درون جنبش سبز” نشان دهنده آن است که او به حضور دگراندیشان در درون جنبش سبز اذعان دارد و آن را یک دست نمیداند.
او حتا از “مخالفان” خود یاد میکند و خواهان پذیرش حضور آنان در جنبش سبز است.
در این گفتار که در دیدار با کمیته دانشجویی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی صورت گرفت او دیگر از مبانی عقیدتی خود درباره اسلام، امام، انقلاب، نظام یا قانون اساسی جمهوری اسلامی که قبلا آنها را به جنبش سبز تعمیم میداد سخنی به میان نمیآورد.
او تنها یک جا از اسلام یا قانون اساسی یاد میکند آن هم برای ابراز این افسوسها که “قرار بود قرائتی رحمانی از اسلام را که سایه ی مهربانی و تحمل را در کشور باز کند داشته باشیم”، و یا “چشم اندازی برای آزادی مطبوعات و رسانه ها آنچنان که در قانون اساسی آمده است نمیبینم”. در این گفتار، موسوی بیش از هر زمان دیگر به یک گفتمان دموکراتیک نزدیک شده است.
در عین حال، برخی معتقدند که تلاش موسوی برای گردآوردن همه مردم زیر جنبش سبز به رفتار پوپولیستی شبیه آن چه که آیت الله خمینی در دوران انقلاب و به خصوص پیش از رسیدن به قدرت در پاریس انجام داد است.
جنبش سبز یک خواست محوری دموکراتیک دارد که به تعبیر موسوی در “انتخابات آزاد رقابتی غیر گزینشی” خلاصه میشود.
موسوی سعی داشت اعتماد همه فعالان جنبش سبز را کسب کند.
او در این مورد گفتار خود را به تدریج تغییر داد.
شکستن مرز خودی و ناخودی - نه فقط در گفتار و بلکه در کردار - یکی از این موارد است.
موسوی در گفتار تا حدودی، برخی از مرزهای خودی و ناخودی را شکست، و پذیرفت که جنبش سبز بسیار وسیعتر از یک گرایش یا گرایشهای خاص سیاسی، ایدئولوژیک یا مذهبی است.
انتخابات مجلس نهم
هم زمان با آغاز شکل گیری مباحث و گمانه زنی ها از سوی طیف های مختلف سیاسی در خصوص انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی، و در شرایطی که فعالان سیاسی و مطبوعاتی حامی جنبش سبز در غیاب رهبران محصور جنبش سبز به بحث و تبادل نظر پیرامون شرکت یا عدم شرکت جنبش سبز در انتخابات آینده می پرداختند، میرحسین موسوی، در ملاقات با سه دختر خود، در مورد انتخابات مجلس گفت: “با توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت.”
فرزندان مهندس موسوی، پس از دیدار با پدر خویش نظر او در مورد انتخابات را به این صورت اعلام کرده اند که: “به توجه به تداوم وضعیت فعلی نمیتوان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت.”
مهدی کروبی نیز در دیدارهای محدود با همسر و فرزندان خود با وجود آنکه در خصوص انتخابات آینده مجلس اظهارنظری نداشته اما اعلام کرده است که: “محکمتر از گذشته بر مواضع خویش ایستاده ام”
با وجود این، سید محمد خاتمی با شرکت در انتخابات 12 اسفند 1390 رأی خود را به صندوق انداخت که این مسئله اعتراضات گسترده حامیان جنبش سبز را به دنبال داشت. اگرچه برخی اصلاح طلبان نزدیک به این جنبش یا از این کار او حمایت کردند یا سعی کردند به گونه ای آن را توجیه کنند.
اسلام رحمانی
دیدگاه میرحسین موسوی درباره دین اسلام و قرائت وی از آن نیز اینگونه بود: “ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم، قرائتی از دین که واجد حداکثر مدارا نسبت به تمامی دیدگاهها و عقاید است” افزود: “ این کار، کار دشواری است، اما جنبش سبز میتواند چنین مسئولیتی را بر دوش خود حس کند.”
موسوی می گوید: “من نسبت به گریز نسل جوان از دین و ارزشهای توحیدی احساس خطر میکنم؛ برخوردها و خشونتورزیها و سرکوب در پوشش حکومت دینی، ممکن است بخش قابل توجهی از جوانان ما را از هر دینی گریزان سازد.”
جایگاه جنبش سبز و مخالفت با تجزیه طلبان
میرحسین موسوی “میزان حضور مردم در تجمع های خیابانی” را معیار درست برای “سنجیدن جایگاه جنبش سبز” عنوان نمی کند و می گوید: “ما نباید بگوییم که خیابان ها زمانی از جمعیت زیاد و در زمانی کم بود و بر این اساس بسنجیم که جنبش سبز در کدام نقطه ایستاده است. باید شاخص و اطلاعاتی داشته باشیم که ببینیم آگاهی از این حقوق چقدر است تا اینکه بدانیم در آینده چگونه باید کشور اداره شود؟ آیا این آگاهی در سطح جامع گسترده تر شده یا کم کم دارد دایره اش تنگ تر می شود. اگر ما نسبت به این موضوع پیشرفت داشتیم زمینه ی تغییر جدی را در کشور ایجاد کرده ایم.”
میرحسین موسوی و مهدی کروبی همواره بر استقلال و تمامیت ارضی ایران تاکید داشته و با اشاره به این که “مسائل هویتی فقط با حفظ منافع ملی ممکن است” می گویند: “درهیچ جای ایران تجزیه طلبان با اراده معطوف به وحدت طلبی در سطح ملی اهمیت و جایگاهی ندارند.”
نقش زنان در جنبش سبز
موسوی در خصوص نقش زنان در جنبش سبز معتقد است: “زنان در پیروزی انقلاب نقش بزرگی داشتند و بدون حضور آنها امکان پیروزی انقلاب ناممکن بود. در جنبش سبز نیز زنان، سهمی حتی بالاتر از مردان دارند و آنها در جنبش سبز نقشی بسیار پررنگ داشته و دارند. در جنبش سبز با جامعه ی یکپارچه ای مواجه بودیم که با تبعیض جنسیتی وعده هایش محقق نمی شود.”
هدفمندی یارانهها
1 دی 89، میرحسین موسوی به دیدار مهدی کروبی رفت. این دیدار بیشتر حول محور “هدفمند کردن یارانهها” بود.
مهدی کروبی و میرحسین موسوی از کلیت طرح هدفمندی یارانهها به عنوان طرحی که در سطح دنیا به عنوان “حرکت اقتصادی بنیادین و اساسی” مطرح است، یاد کردند و خواستار اجرای “کارشناسی شده” و به دور از “هیجان” این طرح در جامعه شدند.
کروبی و موسوی از اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها در این شرایط بد اقتصادی ابراز نگرانی کردند و اجرای این طرح را در شرایطی که کشور با تحریمهای شدید بین المللی روبهرو است و نیز در وضعیتی که اقتصاد کشور دچار رکود بوده و بیکاری بالای ۳۰ درصد به اکثر استانها سرایت کرده است و تورم در جامعه افسار گسیخته است، باری دانست که فشار آن بر روی اقشار متوسط و کم درآمد جامعه خواهد آمد.
اعدام زندانیان سیاسی در دهه 60
پس از اظهارات میر حسین موسوی در مرداد ماه ۱۳۸۹ در خصوص اعدام های سال ۶۷ بود که برای اولین بار رسانه های مجازی وابسته به جریان اصلاحات که پس از وقایع انتخابات خرداد ۸۸ تاسیس شده بودند در پی انعکاس انتشار سخنان میرحسین موسوی به طور رسمی به این موضوع پرداختند.
شیوههای رهبران
رهبری جنبش سبز در روزهای انتخابات و پس از آن در تظاهرات میلیونی یک رهبری شبکهای به جای یک رهبری از نوع مدل هرمی بود.
در این مدل کسی به تنهایی تصمیم گیر نبود و هیچ گروه مشاوره دهنده یا همراه اختصاصی در کنار رهبران جنبش به چشم نمیخورد، بلکه فعالان سیاسی و حتی بسیاری از اعضای عادی جنبش سبز در کوچه و خیابان، پیشنهادی برای شیوه مقابله با دولت را مطرح میکردند و اگر توافق بر روی آن بر اساس محدودیتها و ظرفیتها امکانپذیر بود چهرههای شاخص جنبش در آن مورد اعلام موضع مینمودند.
طبیعی است که این اعلام موضع گاهی نیز تحت تاثیر شور و حال مردم و فعالان سیاسی نسبت به موضوعی بود که مورد توجه قرار گرفته بود.
آن چه که مشخص است در جنبش سبز چگونگی رهبری اهمیت دارد و نه اینکه چه کسی در مقام رهبری قرار دارد.
بیشتر تحلیل های ارائه شده از سوی فعالان این جنبش نشان دهنده آن است که قاطبه اعضای این جنبش نمیخواهند کسی را از رهبری بردارند و کس دیگری را در همان ساختار به جای وی بنشانند.
بلکه فعالان این جنبش به دنبال تغییر روابط و استراتژیها و روشها هستند و نه تغییر افراد.
رهبری جنبش سبز کاملاً غیرمتمرکز است.
از یک سو احزاب و گروههای اصلاحطلب حضور دارند که به خاطر سه دهه آشنایی و دغدغههای نزدیک به هم تا حدی با یکدیگر هماهنگ عمل میکنند. از سوی دیگر نیروهای غیرمذهبی، چپ، ملی، مشروطهخواه و نیروهایی با دغدغههای قومی، جنسی و مذهبی نیز در این جنبش حضور دارند.
جنبش سبز یک جنبش فرا مذهبی، فرا قومی، فرا ایدئولوژیک، فرا طبقاتی و فرا قشری به همین دلیل نمی تواند یک رهبری سنتی یا کاریزماتیک را پذیرا شود و بیشتر به رهبری قانونی- عقلانی تمایل دارد.
ساختار غیرمتمرکز رهبری جنبش سبز زمینه را برای تأثیرگذاری نیروهای مستقر در خارج کشور به گونهای فراهم کرد که نیروهای خارج کشور امکان تأثیرگذاری در شبکههای مجازی جنبش و تعامل با رهبران داخل را به دست آوردند.
رسانه های رهبران
در آستانهٔ انتخابات، چندین سایت اینترنتی فیلتر شدند؛ از جملهٔ آنها، “فیسبوک” و “توییتر” که از جمله شبکههای اجتماعی مورد علاقه حامیان مهدی کروبی و میرحسین موسوی بودند.
برخی رسانهها، گزارش داده بودند، بیش از ۳۷۰۰۰ نفر در گروه مخالفان احمدینژاد در فیس بوک، عضو شدهاند در حالیکه تعداد موافقان وی به پانصد نفر نمیرسد.
تارنماهای “فرارو” و “پلاک نیوز” نیز در آستانهٔ انتخابات، از سوی مقامهای مسئول مسدود شدند.
در عرصه رسانههای مکتوب نیز تنها پس از انتشار یک شماره از روزنامه یاس نو نزدیک به “جبهه مشارکت ایران اسلامی” و از حامیان میرحسین موسوی با درخواست اعادهٔ دادرسی و تجدید نظرخواهی در پروندهٔ این روزنامه توسط سعید مرتضوی، از سوی هیات نظارت بر مطبوعات توقیف و ماموران وزارت ارشاد شبانه با مراجعه به چاپخانهٔ منتشر کنندهٔ روزنامه، از انتشار آن جلوگیری نمودند
“جمعیت توحید و تعاون” حزب نزدیک به میرحسین موسوی پس از اعلام کاندیداتوری موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم، “تارنمای کلمه” را به عنوان وبگاه رسمی میرحسین موسوی راهاندازی نمود.
تارنمای “قلم نیوز” نیز از دیگر رسانههای مجازی حامی میرحسین موسوی بود که با اعلام کاندیداتوری وی، درخصوص اخبار و دیدگاه های میر حسین موسوی اطلاع رسانی می نمود.
روزنامه “کلمه سبز” نیز به مدیریت و صاحب امتیازی میرحسین موسوی در ۱۲ اسفند ۱۳۸۷ از هیات نظارت بر مطبوعات کسب مجوز کرد و نخستین شماره آن در روز دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ منتشر شد.
این روزنامه به دنبال وقایع پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، پس از چند روز محدودیتهای شدید رسانهای از جمله تغییر اخبار روزنامهها در چاپخانه، توسط دادستانی تهران توقیف شد.
عنوان آخرین شماره این روزنامه، پیام موسوی به مردم ایران بود که گفته بود “تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد”.
از این روزنامه تنها ۲۲ شماره منتشر گردید.
تارنماهای کلمه، قلم نیوز و اندیشه نو، نیز پس از انتخابات از سوی مراجع قضایی مسدود شدند و در حال حاضر تنها “تارنمای کلمه” به فعالیت خود ادامه می دهد و به عنوان ارگان رسمی میرحسین موسوی به طرح اخبار مربوط به جنبش سبز، مواضع میرحسین موسوی و اخبار زندانیان سیاسی پس از انتخابات می می پردازد.
همچنین تارنماهای “تغییر”، “سحام نیوز” و “شهروند آزاد” رسانه های مجازی حامی مهدی کروبی و “روزنامه اعتماد ملی” ارگان رسمی حزب اعتماد ملی و رسانه اصلی دبیرکل آن بود که پس از انتخابات اعتراضات و افشاگریهای مهدی کروبی علیه ارکان نظام جمهوری اسلامی، روزنامه اعتماد ملی از سوی محاکم قضایی توقیف و تارنماهای حامی وی مسدود شدند.
در حال حاضر تارنمای سحام نیوز به عنوان ارگان رسمی حامیان مهدی کروبی به فعالیت خود ادامه می دهد.
از سوی دیگر تارنماهای “ادوارنیوز”، “امروز”، “تحول سبز”، “خط سبز”، “رای ما کجاست”، “ندای سبز آزادی”، “ندای آزادی” و “نوروز” نیز از جمله رسانههای حامی جنبش سبز و میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو چهره سرشناس این جنبش هستند.
از سوی دیگر رسانههای فراگیری نظیر شبکههای تلویزیونی بی بی سی و صدای امریکا و همچنین رادیوهایی نظیر فردا، زمانه و دوچه وله نیز در بازتاب اخبار مربوط به جنبش سبز و چهرههای برجسته آن فعالیت نمودند.
نقش اینترنت و سایر فناوریهای ارتباطی مدرن چه در ایام تبلیغات انتخاباتی نامزدها و چه در خلال وقایع پس از برگزاری انتخابات، پس از انتخابات بسیار برجسته بود. اخبار و تصاویر و ویدیوهای مربوط به این وقایع از طریق شبکههای اجتماعی و یوتیوب منتشر شده و هماهنگی برای اجتماعات از طریق شبکههای اجتماعی و توییتر صورت گرفت.
یکی از علل رو آوردن به فیس بوک و توییتر قطع سامانهٔ پیام کوتاه تلفن همراه بودهاست و لذا به نظر میرسد توییتر نقش جایگزین این سیستم را به دست آورده است.
حکومت ایران برای مقابله با اطلاعرسانی از طریق اینترنت محدودیتهایی را از طریق تشدید فیلترینگ به اجرا گذارد به طوریکه بیش از ۱۰ میلیون سایت و وبلاگ با صرف هزینه ای در حدود هفت میلیارد تومان مسدود شدند.
پس از اعلام نتایج انتخابات، دولت محمود احمدی نژاد با توقیف مطبوعات و دستگیری روزنامه نگاران سعی در محدود کردن بیشتر مطبوعات کرد.
روزنامهها ونشریات اصلاح طلب زیادی چون اعتماد ملی، کلمه سبز، اعتماد، ایراندخت، اندیشه نو، حیات نو، بهار، صدای عدالت، سینا، سرمایه، یاس نو و چلچراغ (مجله) توقیف شدند. که اعتراضات زیادی مانند نامه فاطمه کروبی به معاون وزرات ارشاد و اعتراض هادی خامنه ای و نمایندگان مجلس شورای اسلامی را در پی داشت.
پس از هجوم ماموران امنیتی و دستگیری کلیه کارکنان روزنامه کلمه سبز (متعلق به میرحسین موسوی) رسانههای حکومتی ازعنوان “کشف کانون فتنه” استفاده کردند
نیروهای اجتماعی پشتیبان
در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران اکثر احزاب اصلاحطلب مانند “جبهه مشارکت ایران اسلامی”، “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی”، “مجمع روحانیون مبارز”، “حزب کارگزاران سازندگی”، “حزب مردم سالاری”، “حزب اسلامی کار”، “حزب همبستگی”، “مجمع زنان اصلاحطلب”، “جمعیت زنان جمهوری اسلامی”، “انجمن روزنامهنگاران زن” و همچنین “شورای هماهنگی جبهه اصلاحات” از میرحسین موسوی حمایت کردند.
همچنین “حزب اعتماد ملی”، “مجمع اسلامی بانوان”، “سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوارتحکیم وحدت)” و “اتحادیه سراسری انجمن های اسلامی دانشجویان کشور (دفتر تحکیم وحدت)” نیز از جمله حامیان مطرح مهدی کروبی در ایام انتخابات ریاست جمهوری دهم بودند.
پس از وقایع انتخابات ریاست جمهوری دهم، و با شکل گیری جنبش اعتراضی مردم ایران، بسیاری از گروه ها و پویش های اجتماعی به اعتراضات مردم پیوستند.
جنبش دانشجویی، جنبش زنان، جنبش کارگری، معلمان، قومیتها و … از جمله این گروهای حامی جنبش سبز بودند که تا امروز به حمایت خود از مطالبات جنبش سبز و مواضع میرحسین موسوی و مهدی کروبی ادامه دادهاند.
جنبش مجازی سبز
با پایان یافتن اعتراضات خیابانی که خود به علل و عوامل مختلفی مربوط است و همچنین محدودیت های اعمال شده و موانع ایجاد شده بر سر گردش آزاد اطلاعات و اطلاع رسانی در خصوص آن چه که در کشور رخ می دهد، سبب شد تا فعالان جنبش سبز وقت و انرژی بیشتری را در فضای مجازی با حضور در شبکههای اجتماعی نظیر فیس بوک و توییتر بگذارند.
جنبش سبز مجازی با جنبش سبز در دنیای واقعی برخی ناهمگونی ها داشت که نمی توان از آن چشم پوشید.
جنبش سبز مجازی به منابع خبری-تحلیلی بیشتری دسترسی دارد و نسبت بیشتری از نخبگان و دانش آموختگان جامعه را در ترکیب جمعیتی خود جای داده است و طبیعی است که جمعیت موثری از ایرانیان خارج کشور را که امکان حضور در فضای واقعی اعتراضات پس از انتخابات را نداشتند در خود جای داده است.
فضای مجازی جنبش سبز به دلیل دسترسی به رسانه های گوناگون مخالف نظام، کمتر تحت تاثیر تبلیغات و شانتاژهای خبری رسانه های حکومتی قرار دارند و نقش کارایی در به چالش کشیدن عوامفریبی ها و دروغهای رسانهای و غیررسانهای عوامل حکومت دارد.
از سوی دیگر به دلیل نخبه بودن نسبت بالایی اعضای جنبش سبز مجازی، کمتر مدیرپذیرند و بیشتر راهنمایند تا پیرو.
تشکیل شبکه های ارتباطی قوی بدون ترس و واهمه از سیطره نهادهای امنیتی برفعالیت هایشان،سبب شده است تا امکان همبستگی و کار گروهی بیشتری داشته باشند.
بیشتر اعضای آن از طبقات میانی اقتصادی و میانی به بالای فرهنگی جامعه هستند.
این بخش از جنبش سبز نقش زیربنایی در خبررسانی وقایع جنبش سبز و نیز بازتاب و جهانی کردن اخبار و پیامهای آن داشته است.
بیشترین گوناگونی اندیشهای و باوری را دارد و به همین دلیل تمرین چندصدایی را خیلی بیشتر از جامعهی واقعی انجام داده و با پایههای مردمسالاری بیشتر آشناست.
ولی از سوی دیگر به سبب همین گوناگونی اندیشهای-باوری گردهمایی و همسو شدن این گروه نیز کار چندان آسانی نیست.
ترکیب جنسیتی قابل قبولی دارد و صدای بانوان در این جامعه شنواست.
از جمله نقاط ضعف جنبش سبز مجازی، این است که اعضای نمی توانند به خوبی جامعهی کمتوان مالی، روستایی و کارگری را نمایندگی کند.
همانگونه که در باز کردن افقهای تازه نقش دارد و گفتمان مردمسالاری را مهم میشمارد، گاهی نیز نقش منفیای در قطبی کردن فضای کشور دارد.
با توجه به سانسور شدید و حکومت نظامی خبری در داخل ایران، نقش اساسی در تولید و پخش محتوا داشته است.
در ایام پیش از انتخابات 800 تن از هنرمندان ایران با امضای طوماری به حمایت از میر حسین موسوی در مقابل محمود احمدی نژاد پرداختند این هنرمندان در این اطلاعیه نوشتند: “ما هنرمندان به خاطر اعتلای ایران، به خاطر شکوفایی فرهنگ و هنر، به خاطر فردایی بهتر، سرشار از روشنی، آگاهی، عدالت، آزادی، ایمان و مهربانی از همه شهروندان میهن اسلامی میخواهیم در انتخابات پیش رو شرکت کنند و رای سبز خود را به نام هنرمند و مدیر برحسته کشور آقای مهندس میرحسین موسوی به صندوقها بیندازند.”
بسیاری از این هنرمندان پس از وقایع انتخابات و اعتراضات مردمی با حضور در تظاهرات 25 خرداد 88 و همچنین به صورت تلویحی از جنبش سبز ایران حمایت کردند.
در میان ورزشکاران نیز در جریان دیدار تیم های فوتبال ایران و کروه جنوبی در خرداد 88 تعدادی از بازیکنان سرشناس تیم ملی فوتبال ایران با بستند نمادهای سبز رنگ به دستان خود از جنبش اعتراضی مردم ایران حمایت کردند.
از جمله احزاب و شخصیتهای شناخته شده سیاسی و مذهبی حامی جنبش سبز می توان به جبهه مشارکت ایران اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی، مجمع نمایندگان ادوارمجلس شورای اسلامی، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی-مذهبی، مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی، محمد خاتمی، محمد رضا خاتمی، احمد منتظری، سید حسن خمینی، سید یاسر خمینی، عزت الله سحابی، عبدالکریم سروش، شیرین عبادی، اکبر گنجی، عبدالعلی بازرگان، آیت الله صانعی، آیت الله دستغیب، آیت الله موسوی اردبیلی، آیت الله شبیری زنجانی، آیت الله بیات زنجانی و… اشاره نمود.
در ایام اعتراضات جنبش سبز، اعتصابهای کارگری زیادی به دلیل مشکلات مالی، پرداخت نشدن حقوق کارگران، حمایت از جنبش سبز ایران و نارضایتی از دولت محمود احمدی نژاد در شهرهای مختلف ایران اتفاق افتاد.
در این مقطع دقیقا در مورد ترکیب و اندازهی نیروهای متفاوت دخیل در جنبش چیزی نمیدانیم.
اما به نظر میرسد هم در میان معترضانی که تا به خیابانها آمدهاند و هم در میان فعالان سیاسی، تعداد کسانی که قائل به اصلاح ناپذیری رژیم مذهبی و نفی آن و لذا عرفیگرا و معتقد به حذف ولایت فقیه هستند به سه دلیل تحلیلی بیشترند: اول آن که در میان فعالان سیاسی که بخش اعظم آنها نیروهای دانشجویی هستند حتی پیش از انتخابات این ایده غلبه داشت که این نظام اصلاح ناپذیر است و سرکوبهای بعد از انتخابات باید بر تعداد این افراد افزوده باشد.
حمایت آنها از موسوی و کروبی تا آنجاست که این دو در برابر آیت الله خامنهای و حکومت ولایت فقیه بایستند.
فعالان سیاسی در ایران حدود دو دهه است که با استراتژی انتخاب میان بد و بدتر به نامزدهای اصلاح طلب رای دادهاند و نه انتخاب میان ایدهال و بد.
پشتیبانی از موسوی و کروبی در میان اکثر فعالان دانشجویی در ابتدا صرفا پناه گرفتن زیر چتر بخش محذوف حاکمیت جهت گستردهتر کردن دامنهی مخالفتها یا افزایش تنش میان دو دسته از طرفداران جمهوری اسلامی جهت تسریع ساقط شدن آن بود.
نیروهای همراه در درون حکومت
علی اکبر هاشمی رفسنجانی:
پس از آن که در نمازجمعه تاریخی ۲۶ تیرماه ۸۸ هاشمی رفسنجانی، پیشنهادهایی را برای پایان دادن به بحران پس از انتخابات از جمله “آزادی بازداشت شدگان” بیان کرد، حملات تندی از سوی جناح حامی رهبری جمهوری اسلامی ایران علیه وی صورت گرفت.
هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه گفته بود “نباید اجازه دهیم به خاطر زندانی بودن عده ای، دشمنان به ما بخندند” و نسبت به “بروز بی اعتمادی در جامعه”، هشدار داده بود.
این نقطه آغازی برای به حاشیه راندن هر چه بیشتر “مرد دوم نظام” از سوی حامیان آیتالله خامنه ای و هواداران محمود احمدی نژاد بود اما هرگز نتوانست نقطه پایانی بر نگرانی هواداران حکومت از نقش تأثیرگذار هاشمی رفسنجانی باشد؛ نقشی که با هر اظهار نظر تازه ای از سوی وی، نگرانی بیشتری را بر می انگیزد.
مواضع انتقادی هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات جنجالی خرداد ۸۸ علیه دولت که تاکنون نیز ادامه یافته موجب شده است تا برخی از چهره های موردحمایت رهبری او را به همراهی با مخالفان حکومت و مخالفت با رهبر جمهوری اسلامی ایران متهم کنند.
اصولگرایان حامی دولت دهم پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری همواره خواستار مرزبندی شفاف هاشمی رفسنجانی با میرحسین موسوی و مهدی کروبی شده اند.
اما این موضوع حتی پس از راهپیمایی معترضان حکومت در روز ۲۵ بهمن ۸۹ که منجر به کشته شدن دست کم دو نفر و دستگیری و زخمی شدن شماری از معترضان شد، نیز اتفاق نیافتاد و هاشمی در گفتگویی با شبکه خبر صدا و سیما جمهوری اسلامی گفت، “همه باید بتوانند حرف و سخن خود را در مجرای قانون بزنند”.
او که سه روز پیش از تظاهرات ۲۵ بهمن و در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب سال ۵۷ اعلام کرده بود که “اکنون آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم و همین را باید حفظ کنیم” پس از وقایع مربوط به ۲۵ بهمن ماه و علی رغم فضای متشنج حاکم بر کشور که در آن حتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواستار اعدام میرحسین موسوی و مهدی کروبی بودند، حاضر به بیان سخنی علیه معترضان نشد.
پس از آن بود که حامیان رهبری از هاشمی رفسنجانی به عنوان “ستون خیمه فتنه” و “محور فتنه ۸۸” نام بردند و خواستار حذف او از ریاست خبرگان شدند؛ خواسته ای که سرانجام با فشار روحانیون اصولگرای حامی رهبری تحقق یافت و هاشمی از کاندیداتوری انتخابات مجلس خبرگان رهبری انصراف داد و جایگزینی آیت الله مهدوی کنی، پایان ماه ها تلاش طرفداران دولت در به حاشیه راندن بیش از پیش وی بود.
سید حسن خمینی و سید یاسر خمینی دو نوه آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز از جمله حامیان میرحسین موسوی در ایام پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم بودند که پس از وقایع اعتراضی پس از اعلام نتایج به اشکال مختلف حمایت خود از جنبش سبز، میرحسین موسوی و همچنین مهدی کروبی به عمل آوردند.
سید حسن خمینی و سید یاسر خمینی دیدارهایی با برخی از خانواده های زندانیان سیاسی پس از انتخابات داشتند و دیدارهایی نیز با برخی از زندانیان آزاد شده از زندان داشتند.
پس از حمله لباس شخصیها به منزل مهدی کروبی و محاصره و تخریب منزل وی توسط نیروهای بسیجی پس از وقایع 25 بهمن 89، سید یاسرخمینی نوه آیت الله خمینی به دیدار مهدی کروبی رفت.
سید یاسر خمینی در آن دیدار پس از بازدید از خسارتها و ویرانیها، با ابراز نگرانی شدید، این رفتاهای غیر انسانی را به شدت محکوم کرد.
چندی پیش نیز سید یاسر خمینی به همراه همسر و مادرش، فاطمه طباطبایی با حضور در منزل کروبی با همسر وی دیدار کردند.
در این دیدار یاسر خمینی با اظهار تاسف از شرایط پیش آمده برای کروبی و خانوادهی وی عنوان کرد: “آقای کروبی از پیشگامان نهضت امام بوده و همیشه مورد عنایت و توجه ایشان قرار داشت. آقای کروبی با شجاعتی که قبل و بعد از انقلاب از خود نشان داد ثابت کرد که اسلام، کشور و منافع مردم برای او بسیار مهمتر از زندگی راحت و بدون دغدغه است.”
وی همچنین گفت: “امیدوارم مسئولان کشور با درایتی عمیقتر به مسائل نگاه کنند و هر چه زودتر به حبس این دو عزیز همراه مردم (میرحسین موسوی و مهدی کروبی) خاتمه دهند.”
در پایان این دیدار دکتر فاطمه طباطبایی همسر احمد خمینی، هم گفت: “امیدوارم هر چه زودتر محدودیتهای صورت گرفته برای آقایان کروبی و موسوی برداشته شود.”
آیت الله سیدعلی محمد دستغیب از مراجع تقلید شیعه و عضو مجلس خبرگان رهبری، نیز بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری دهم در خرداد ۱۳۸۸ و سرکوب مردم معترض به نتایج آن، در بیانیه های خود با انتقاد شدید از مقامات مسئول حکومت، از “الزام برای رسیدگی حقوق تضییع شده مردم” سخن گفت.
او در یک نامه سرگشاده به هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس خبرگان رهبری، از اعضای این مجلس خواست که “تا دیر نشده خبرگان برای اعادهٔ حیثیت از مرجعیت، تشکیل جلسه علنی دهد و به شکایات مردم معترض از طریق نمایندگان آن ها یعنی آقای موسوی و آقای کروبی رسیدگی شود”.
علی مطهری عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی و فرزند آیت الله مطهری از تئوری پردازان انقلاب سال 57 نیز از جمله مسئولان نظام است که منتقد برخوردهای غیرقانونی صورت گرفته با میر حسین موسوی و مهدی کروبی است.
مطهری که پس از اعتراضات دوباره مردم در 25 بهمن 89 گفته بود : “بنده هنوز هم معتقد هستم که باید صدای مخالفان و منتقدان را شنید و باید حق راهپیمایی مصالمت آمیز داشته باشند.”
به گفته مطهری “باید از همان ابتدا به معترضان اجازه تجمع می دادند تا حرفشان شنیده میشد و حتی موسوی وکروبی میآمدند در صدا و سیما و حرفشان را میزدند و پاسخ میگرفتند ،هنوز هم دیر نشده و معتقدم باید آنها را دعوت کرد تا حرفشان را بزنند.”
او در گفتگوی دیگری درباره تداوم حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی با انتقاد از “حصررهبران جنبش سبز”، تأکید کرده است: “تکلیف آقایان موسوی و کروبی نیز باید در دادگاه صالح تعیین شود نه اینکه بدون محاکمه محصور شوند. من با این برخورد مخالف هستم.”
مشاورا ن رهبران
اردشیر امیر ارجمند و مجتبی واحدی دو گرایش درون جنبش سبز را در خارج کشور نمایندگی میکنند. امیرارجمند بیشتر بر مواضع اصلاحطلبی خود پا می فشارد و واحدی از لزوم تغییرات بنیادین در نظام سیاسی کشور سخن میگوید.
اردشیر امیرارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی و سخنگوی فعلی “شورای هماهنگی راه سبز امید” است و مجتبی واحدی نیز از مشاوران مهدی کروبی بوده است.
واحدی به عملکرد “شورای همآهنگی راه سبز امید” انتقادات زیادی داشته است. او همچنین پروژه اصلاحطلبی را پایان یافته تلقی میکند، پروژهای را که امیر ارجمند سعی دارد همچنان برپا نگه دارد.
اکنون نیز او خواهان تشکیل نهادی ملی با شرکت همه نیروهای سیاسی شده است، و سعی دارد که به مراتب از محدوده سیاسی و ایدئولوژیکی امیر ارجمند فراتر رود.
داخل و خارج
در حوادث اخیر ایران، به دفعات شاهد بوده ایم که نگاه و قضاوت اغلب فعالان جنبش سبز داخل کشور با نگاه بسیاری از ایرانیانی که حوادث را از خارج از کشور دنبال میکنند تفاوت محسوسی دارد.
ایرانیان داخل کشور معمولا علاقه چندانی به تعریف کردن جنبش بر حسب مقولات و مفاهیم کلی از قبیل “سکولار” یا “اسلامی” ندارند و جنبش را در تقابل با سکولاریسم یا اسلام معنا نمیکنند.
درحالی که بسیاری از روشنفکران و فعالان خارج از کشور (همچنین سایر روشنفکرانی که به ماجرا علاقمندند) ترجیح میدهند این جنبش دموکراتیک را ذیل یکی از این دو مقوله طبقهبندی کنند.
بیانیهها و مصاحبههایی که از سوی رهبران جنبش در داخل کشور و بیانیههایی که از سوی گروههایی از منتقدان و مخالفان حکومت در خارج از کشور صادر شده است دو گرایش عمده را نشان می دهند: گرایش اسلامگرا و گرایش عرفی.
هر دو گرایش در داخل و خارج کشور به چشم می آیند. در گرایش عرفی هم نیروهای مذهبی و هم نیروهای غیر مذهبی به چشم می خورند. البته در این دوره بخشی از نیروهای مذهبی میان اسلامگرایی و عرفیگرایی بسته به شرایط روز در حال نوسان بودهاند: آنگاه که به سقوط رژیم خوشبینتر بودهاند به عرفیگرایی نزدیکتر شده و آنگاه که از سقوط آن مایوس شدهاند به اسلامگرایی، و در ذیل آن به فعالیت سیاسی در چارچوب همین جمهوری اسلامی موجود و قانون اساسیاش روی آوردهاند.
این نگاه که خواست براندازی حکومت را به همهی نیروهای خارج از کشور نسبت می دهد که درست نیست.
هم در نیروهای داخل و هم در نیروهای خارج کشور هر دو طرف یعنی اصلاح طلبی در محتوا و انقلابی در محتوا وجود دارد.
نتیجه گیری
نقش محوری مهدی کروبی و میرحسین موسوی در تشکیل جنبش سبز و پیش برد آن و ایستادگی در برابر سرکوبها و فشارهای حاکمیت، موقعیت آنان را به عنوان رهبران اصلاحطلب جنبش سبز تثبیت کرد و حمایت قاطبه فعالان جنبش سبز و حامیان آنان از مواضع شان سبب شد تا این دو به عنوان رهبران جنبش سبز شناخته شوند.
در نتیجه ترکیب رهبران مخالفان ایران شامل میرحسین موسوی و مهدی کروبی است، میرحسین موسوی با صدور بیانیه ها و ارائه تحلیل های راهبردی نقش پررنگ تری به نسبت مهدی کروبی در این هدایت جنبش ایفا نمود و از سویی مهدی کروبی با موضع گیری های افشاگرانه و اتخاذ مواضع شدید علیه ارکان نظام جمهوری اسلامی توان روحی و روانی جنبش را ارتقا داد.
پس از حصرخانگی این دو، محمد خاتمی رئیس جمهوری سابق ایران تلاش دارد تا نقش هدایت این جنبش را بر عهده گیرد که این موضوع با مخالفت هایی از سوی بدنه جنبش سبز همراه بوده است.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی در پیش از انتخابات رویکردهای متفاوتی نسبت به مسائل مختلف سیاسی داشتند اما در پس از شکل گیری جنبش سبز، علی رغم آن که هر کدام نقش ویژه ای در هدایت جنبش سبز بر عهده گرفتند اما کمترین اختلاف نظر میان آن ها به وجود نیامد.
مواضع اصلی اتخاذ شده از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی در برهه های زمانی مختلف جنبش سبز را می توان به صورت کلی به صورت زیر بیان نمود:
-تقاضای ابطال انتخابات ریاست جمهوری دهم
-تاکید بر مبارزات خشونت پرهیز و مسالمت آمیز
-بازگشت به قانون اساسی و تاکید بر عمل کردن نهادهای قانونی به وظایف مصرح در قانون اساسی
- افزایش سطح مطالبات جنبش سبز از “تجدید انتخابات” به “دمکراسیخواهی و رعایت حقوق بشر”
تا پیش از حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز امکان ارتباط مداوم با رسانههای مکتوب و مجازی برای رهبران جنبشسبز وجود نداشت.
روزنامههای “کلمه سبز” به مدیرمسئولی میرحسین موسوی و “اعتماد ملی” به مدیرمسئولی مهدی کروبی پس از وقایع انتخابات از سوی محاکم قضایی توقیف شد.
تارنماهای “کلمه” و “سحام نیوز” در حال حاضر به عنوان رسانههای نزدیک به این دو رهبر جنبش سبز فعالیت مینمایند.
شیوه رهبری در جنبش سبز رهبریِ افقی و غیرفرهمند و با تکیه بر نقش پررنگ شبکههای اجتماعی در سازماندهی، جنبش سبز است و با شیوه های رهبری کلاسیک، کاریزماتیک و هرمی گذشته متفاوت بود، هرچند این خود موضوع بحث و جدل میان صاحبنظران و کنشگرانِ این جنبش است.
رویکرد رهبران جنبش مبتنی بر روشنگری، پذیرفتن تکثر دیدگاهها و سلایق سیاسی در بدنه جنبش، تاکید بر عناصری از گفتمان انقلاب سال 57 و در عین حال خشونت پرهیزی و تاکید بر مبارزات مسالمت آمیز بود.
احزاب اطلاح طلب، جنبش دانشجویی، جنبش زنان و جنبش کارگری، از جمله نیروهای اجتماعی پیشتیبان جنبش سبز و رهبران آن هستند.
در نهایت آن که بی تردید ادامه وضعیت کنونی یعنی حصر رهبران جنبش سبز باعث غیر پییش بینی تر شدن شرایط آینده سیاسی ایران شده است.
حضور رهبران جنبش سبز در متن تحولات سیاسی ایران کمک شایانی به گذار مسالمت آمیز از شرایط پر مخاطره کنونی خواهد کرد.
این امکان وجود دارد که در صورت ادامه وضعیت فعلی جنبش سبز به عنوان یک جنبش اعتراضی، در غیاب رهبران خود به سمت و سوی یک خیزش انقلابی سوق یابد.
منابع:
جنبش سبز ایران، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-حبس خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی وهمسرانشان، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-نماز جمعه 26 تیر 1388، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-پیام نوروزی رهبران جنبش سبز، 1389، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-اعتراضات جنبش سبز در 25 بهمن 1389، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-مهدی کروبی، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-میرحسین موسوی، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
- میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸)، ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
wikipedia.org
-زندگینامه نامزدها، 31 اردیبهشت 1388، بی بی سی فارسی www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/05/090521_og_ir88_mosavi.shtml
-کنارهگیری رسمی خاتمی از انتخابات،26 اسفند1387، بی بی سی فارسی
www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/03/090316_wmj-khatami.shtml
-اعلام حمایت مجمع روحانیون مبارز از موسوی، 24فروردین 1388، بی بی سی فارسی
www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/04/090412_wmj-mousavi.shtml
-موسوی: تسلیم دروغ نخواهم شد، خرداد 1388، دویچه وله فارسی
www.dw-world.de/dw/article/0,,4323174,00.html
-متن نامه کامل مهدی کروبی به رهبر ایران، خرداد 1388، بی بی سی فارسی
www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/06/050619_karoubi-objection.shtml
-آمادگی کروبی برای ارائه مستندات آزار جنسی بازداشتیها به لاریجانی، رادیو فردا، ۱۳۸۸/۰۶/۰۷
www.radiofarda.com/content/o2_karoubi_letter_to_larijani_prisoners/1810406.html
- متن کامل نامه میرحسین موسوی به آیت الله خامنه ای، بی بی سی فارسی
www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/06/090611_op_ir88_mousavi_khamenei_letter_text.shtml
-سردبیر روزنامه “کلمه سبز” بازداشت شد، پارلمان نیوز، ۲ تیر ۱۳۸۸
parlemannews.com
-تایید صحت انتخابات ریاست جمهوری دهم، 1388، واحد مرکزی خبر
www.iribnews.ir/Default.aspx
-مهدی کروبی مصروب شد، 1388، دویچه وله فارسی
www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/06/050619_karoubi-objection.shtml
-علی مطهری:کروبی و موسوی به صدا و سیما بیایند تا حرفشان را بزنند، 7 اسفند 1389، جنبش راه سبز
www.rahesabz.net/story/33339/
-آیت الله دستغیب عضو مجلس خبرگان: به حصر موسوی و کروبی پایان دهید، 7 اسفند 1389، کلمه
www.kaleme.com/1389/12/07/klm-49216/
-نوه امام خمینی حصر موسوی و کروبی را محکوم کرد، 23 خرداد 1389، ندای سبز آزادی
irangreenvoice.com/article/2011/mar/23/12033
-محمدی، مجید، رهبری جنبش سبز، 6 مهر 1388، رادیو فردا
www.radiofarda.com/content/F7_Commentary_on_Iran_Green_Movement_Leadership/1838153.html
-انتقاد موسوی و کروبی از طرح هدفمندی یارانه ها، 1389، رادیو فردا
www.radiofarda.com/content/f4_mousavi_karoubi_slam_subsidy_iran_economy/2255918.html
-باقرزاده، حسین، 1389، نقش رهبری در جنبش سبز، ایران امروز
www.iranian.com/main/2011/mar
-مجموعه بیانیههای میرحسین موسوی، کلمه
www.kaleme.com/%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87/mousavi/
-بیانیه های شورای هماهنگی راه سبز امید، تارنمای راه سبز امید
www.rahesabzeomid.net
-آینده جنبش سبز، اردیبهشت 1389، بی بی سی فارسی
www.bbc.co.uk/persian/world/2011/05/110513_ptv_pargar_52.shtml
-مهرنیا، امین، انتخابات اولویت جنبش سبز نیست، 1388، جمهوری خواهی
www.bbc.co.uk/persian/world/2011/05/110513_ptv_pargar_52.shtml
-حامیان بیرونی جنبش سبز، 1389، خبرآنلاین
http://www.khabaronline.ir/news-19437.aspx
-گزارش غیرمستند درباره رسانه های جنبش سبز، 1389، دیگربان
www.digarban.com/node/439
-متن کامل ویراست دوم منشور جنبش سبز، 1389، تارنمای کلمه
www.kaleme.com/1389/12/03/klm-48610/
-
پیوست 1
زندگی نامه میرحسین موسوی
میرحسین موسوی در سال ۱۳۲۰ در شهر خامنه در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پدرش میر اسماعیل موسوی، از بازرگانان چای از تبریز بود. او در خامنه بزرگ شد و پس از پایان دورهٔ دبیرستان در سال ۱۳۳۷ از خامنه به تهران آمد.
سید علی خامنهای از اقوام دور پدری موسوی است. پدر این دو پسردایی و پسرعمه یکدیگرند. سید علی خامنهای از دیرباز روابط خانوادگی نزدیکی با خانواده میرحسین موسوی داشته است، تا آنجا که او و برادرش سید محمد خامنهای در دوران جوانی و زمانی که در مشهد و قم اقامت داشتند، هنگام سفر به تهران در خانهٔ پدری میرحسین موسوی اقامت میکردند.
او مدرک کارشناسی ارشدش را در بهار سال ۱۳۴۸ از دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) در رشتهٔ معماری و شهرسازی اخذ کرد و پس از تدریس در دانشگاه ملی ایران به عضویت در هیئت علمی این دانشگاه درآمد.
میر حسین موسوی هم چنین در دوران تحصیل همراه با دیگر دوستان خود انجمن اسلامی دانشگاه ملی را تأسیس کرد و در سال ۱۳۵۲ در اثر حمله عوامل ساواک ، به اتفاق عبدالعلی بازرگان دستگیر شد.
او در اواخر دههٔ چهل و اوایل دههٔ پنجاه خورشیدی، با گروههای ملی - مذهبی مثل نهضت آزادی و نهضت خداپرستان سوسیالیست نزدیکی داشت و از جمله کسانی بود که در جلسههای سخنرانی علی شریعتی در حسینیه ارشاد تهران حاضر میشد.
میرحسین موسوی، که در آن دوران با نام هنری حسین رهجو فعالیت میکرد، از جمله افرادی بود که در تأسیس جنبش مسلمانان مبارز با حبیب الله پیمان همکاری کرد.
موسوی در سال ۱۳۴۸ زمانی که فارغالتحصیلیاش را جشن میگرفت، در یک نمایشگاه نقاشی که زهرا رهنورد از دانشجویان رشتهٔ مجسمه سازی ترتیب داده بود، بااو آشنا شد و ازدواج کرد.
در همان سالها او به دلیل سازماندهی اعتراضات خیابانی بر علیه حکومت، بازداشت و زندانی شد. میرحسین موسوی در سال ۱۳۵۵ تحت تعقیب ساواک و سازمان های امنیتی به همراه همسرش زهرا رهنورد مجبور به ترک ایران شد و به مدت ۱۰ ماه در آمریکا با عضویت در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بر ضد حکومت پهلوی دست به مبارزه زد و در سال ۱۳۵۶ با بازگشت به ایران مبارزات خود را ادامه داد.
با نزدیک شدن به انقلاب ایران و پررنگ شدن نقش رهبری آیتالله روح الله خمینی در مبارزات ضد حکومت پهلوی، میرحسین موسوی نیز بیشتر به این جریان گرایش پیدا کرد و به ویژه به محمد حسینی بهشتی، از روحانیان بانفوذ نزدیک به روح الله خمینی، نزدیک شد.
پس از پیروزی انقلاب سال 57 با تأسیس حزب جمهوری اسلامی توسط محمد حسینی بهشتی در نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، میرحسین موسوی هم به این حزب پیوست و دبیر سیاسی این حزب شد و هم چنین به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد.
او همچنین سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، ارگان حزب نیز بود و در این روزنامه مقالاتی در حمایت از دکتر محمد مصدق و جبهه ملی مینوشت که با مخالفت حسن آیت، محمود کاشانی و عبدالحمید دیالمه از اعضای حزب جمهوری اسلامی مواجه شد.
این سه نفر با اعطای پست وزارت امورخارجه به میرحسین موسوی در مجلس نیز مخالفت کردند.
اما میرحسین موسوی در سال ۱۳۶۰ و در کابینه های محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی، به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شد.
بعد از کشته شدن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیس جمهوری و نخست وزیر وقت در انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰، علی خامنهای، رئیس جمهور ایران شد و ابتدا علیاکبر ولایتی را به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی کرد، اما مجلس به ولایتی رأی اعتماد نداد و خامنهای علیرغم اختلافاتی که در داخل حزب جمهوری اسلامی با میرحسین موسوی داشت، او را به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی کرد.
موسوی از آن زمان تا سال ۱۳۶۸ برای ۸ سال، نخستوزیر ایران بود. خامنهای در دورهٔ دوم ریاست جمهوری خود (۱۳۶۴) به شدت مخالف ادامهٔ نخستوزیری موسوی بود ولی با اصرار آیتالله خمینی مجبور به معرفی دوبارهٔ او به مجلس شد.
آیتالله خمینی، معتقد بود که کنار گذاشتن موسوی لطمهً جدی به روحیهٔ سربازان ایرانی در جنگ ایران و عراق خواهد زد و در پاسخ به ناطق نوری که تعدادی از روحانیون بلندپایه را برای مذاکره واسطه کرده بود، گفت: “انتخاب غیر از ایشان، خیانت به اسلام است.” و به همین دلیل خامنهای در مذاکرات بعدی با ناطق نوری گفت: “حجت بر من تمام شد.” و موسوی را برای نخستوزیری معرفی کرد. نهایتأ در جلسهٔ رأی اعتماد به موسوی ۹۹ نماینده (از ۲۷۰ نماینده مجلس) به او رأی عدم اعتماد دادند و پس از آن بود که مخالفان موسوی به ضدیت با ولایت فقیه متهم میشدند.
از آنجا که تقریبا تمام دوران نخست وزیری میرحسین موسوی همزمان با جنگ ایران و عراق بود، عموماً از او با عنوان “نخست وزیر جنگ” یاد میشود.
سیاستهای انقباضی دولت او در آن دوران، که به عقیدهٔ خیلیها گریزناپذیر بود، و به ویژه توزیع کالاهای اساسی با کوپن از جمله ویژگیهایی است که دولت موسوی با آنها به یاد آورده میشود.
اختلاف میان موسوی، که به جناح چپ جمهوری اسلامی تعلق داشت، با علی خامنهای، که نزدیکتر به جناح راست جمهوری اسلامی تلقی میشد، در طول دوران هشت ساله همکاری این دو ادامه داشت و منجر به استعفای موسوی در سال های ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ از نخست وزیری شد که با استعفای وی موافقت نشد ؛ این اختلاف در شهریور ۱۳۶۷ و کمی بعد از پایان جنگ ایران و عراق، نیز منجر به استعفای دوباره موسوی از نخست وزیری شد.
او با نوشتن نامه ای خطاب به علی خامنه ای به ایجاد اختلال و دخالتهای او در حوزه وظایف نخست وزیر اعتراض کرد اما این استعفا از سوی علی خامنهای خیانت به نظام نامیده شد؛ هر چند وی اختلافات زیاد با میرحسین موسوی را تایید کرد.
با بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ مقام نخست وزیری از ساختار سیاسی ایران حذف شد و با مرگ آیتالله خمینی، میرحسین موسوی، و کل جناح چپ جمهوری اسلامی، حامی اصلی خود را از دست دادند. بنابراین میرحسین موسوی هفتاد و نهمین، و آخرین نخست وزیر ایران بود.
میرحسین موسوی همان زمان تا حدودی از دنیای سیاست کناره گرفت، به وادی هنر، که پیش از انقلاب در آن فعال بود، بازگشت. البته از آن هنگام تا سال 1389 بهطور پیوسته عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، هرچند معمولاً در جلسات آن شرکت نمیکرد.
میرحسین موسوی در این سالها علیرغم کنارهگیری از دنیای سیاست، مسئولیتهای سیاسی حاشیهای داشت.
از جمله در سال ۱۳۶۸ با حکم خامنهای عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شد. از سال ۱۳۷۵ نیز عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. همچنین در دورهٔ ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) مشاور سیاسی رئیس جمهوری و در دورهٔ محمد خاتمی (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) مشاور عالی رئیس جمهوری بود.
اما عمدهٔ فعالیتهای میرحسین موسوی تا پیش از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، هنری و دانشگاهی بود.
او از میانهٔ دههٔ پنجاه خورشیدی مدرس دانشگاه شهید بهشتی بود و در دههٔ هفتاد هم به عضویت هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس درآمد.
هرچند او در طی این سالها مواضعی نظیر اعتراض به ترور سعید حجاریان در سال ۱۳۷۸، اعتراض به توقیف فلهای مطبوعات در سال ۱۳۷۹ و اعتراض به عملکرد شورای نگهبان در انتخابات تهران در سال ۱۳۷۹ و همسویی با اصلاح طلبان داشت.
موسوی در سال ۱۳۷۷ و با حکم خاتمی، رئیس فرهنگستان هنر شد و عمدهٔ فعالیتهایش را در قالب این نهاد پی گرفت.
پیوست 2
زندگینامه مهدی کروبی
مهدی کروبی در ۱۴ مهر ۱۳۱۶ در شهرستان الیگودرز به دنیا آمد.
وی فرزند احمد کروبی است که او نیز یک روحانی بود و به پیروی از پدر به تحصیل علوم حوزوی روی آورد.
مهدی کروبی در ۱۳۴۱ با فاطمه کروبی که خود از مبارزان سیاسی پیش از انقلاب و سیاست مداران اصلاح طلب پس از انقلاب است، ازدواج نمود.
کروبی در حوزه علمیه قم شاگرد آیتالله حسینعلی منتظری و آیتالله روحالله خمینی بود و مدرک لیسانس فقه و حقوق اسلامی را هم از دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران دریافت کرد، او نخستین اجازه اجتهاد خود را از آیتالله یوسف صانعی گرفت.
کروبی پس از دستگیری و تبعید آیتالله خمینی در سال ۱۳۴۲ در انتشار نامههای سرگشاده آیتالله خمینی به مقامات رسمی کشور و تبلیغ تفکرات وی در بین مردم بسیار فعال بود و در طول سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بارها دستگیر شده و چندین سال را در زندان (از جمله سه زندان معروف تهران قزل قلعه، اوین و قصر) گذراند.
وی در طی آن سالها ۹ بار دستگیر و به نقاط مختلف ایران مانند گنبد کاووس تبعید شد و در زندانهای ساواک مورد بازجویی و شنکجه قرار گرفت و یک بار مخفیانه از کشور خارج شد و به عراق رفت.:
گفته میشود که وی در زندان یکی از معدود روحانیونی بود که هم با زندانیان مذهبی و هم زندانیان ملی، کمونیست و چپگرای سکولاری نظیر دکترعباس شیبانی، محمود دولت آبادی، محمد تقی شریعتی، ابوالقاسم سرحدیزاده، شکرالله پاکنژاد، محمد محمدی گرگانی، مصطفی خمینی، سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، موسوی اردبیلی، محمد جواد باهنر، مرتضی نبوی، آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، محمد منتظری، مهدی عراقی، هاشمی رفسنجانی، سید محمد خامنهای و ناطق نوری رابطهٔ خوبی داشت.
کروبی در سالهای ۵۶-۵۷ با آغاز اعتراضهای عظیم مردمی علیه حکومت محمدرضا شاه، رهبری شوراهای محلی را بر عهده داشت که غذا و نیازهای ضروری معترضان و اعتصابگران را تأمین میکردند.
کروبی با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸ در اولین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از زادگاهش الیگودرز وارد مجلس شده و در همین سال به دستور آیتالله خمینی “بنیاد شهید” و “کمیته امداد امام خمینی” را تأسیس کرد که به خانوادههای کشته شدگان دوران انقلاب و جنگ ایران و عراق کمک میکرد.
او در ابتدای انقلاب به عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در آمد و نماینده تام الاختیار آیتالله خمینی در استان لرستان شد.
وی در دور دوم، خود را از تهران کاندید کرد و توانست به مقام نایب رئیسی مجلس دست یابد. وی در دور دوم و سوم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده دوم مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
پیش از انتخابات مجلس سوم در سال ۱۳۶۶ به سبب اختلافهای موجود در جامعه روحانیت مبارز عدهای اعضای این جامعه از آن جدا شده و گروهی با نام مجمع روحانیون مبارز را بنیان نهادند.
نقش محوری را در این انشعاب مهدی کروبی برعهده داشت که رهبری مجمع را تا زمان خروجش از آن در سال ۱۳۸۴ بر عهده داشت.
محمد موسوی خوئینیها، محمد خاتمی و علیاکبر محتشمیپور از دیگر اعضای مهم این مجمع بودند با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز را تأسیس نمودند.
لیست مجمع روحانیون مبارز در انتخابات مجلس سوم پیروز شد و مهدی کروبی نایب رئیس اول مجلس شد. در همین دوران در ماجرای اعتراض آیتالله منتظری، به اعدام دستهجمعی هزاران زندانی سیاسی، کروبی با اینکه هیچ نقشی در این اعدامها نداشت ولی متأثر از وفاداریش به آیتالله خمینی، به انتقاد شدید از استاد سابقش آیتالله منتظری پرداخت.
نامهٔ سرگشادهای با امضای مهدی کروبی و حمید روحانی و امام جمارانی خطاب به آیتالله منتظری منتشر شد که حاوی انتقادات و اعتراضات تندی به وی بود. تنها ۳۵ روز بعد آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری کنارهگیری کرد.
سرپرستی سازمان حج و زیارت از سال ۱۳۶۴ و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی هر دو با فرمان آیتالله خمینی و ریاست دوره سوم مجلس شورای اسلامی از دیگر مسئولیتهای مهم کروبی در این دوران بود.
شورای نگهبان در سال ۱۳۶۹ مهدی کروبی، به همراه دیگر شخصیت های سیاسی سرشناس مجمع روحانیون مبارز و وابسته به جناح چپ نظیر آیتالله بیات زنجانی، علی اکبر محتشمی پور و هادی خامنه ای را در دومین انتخابات مجلس خبرگان رهبری رد صلاحیت کرد.