SEX and the Univer-City

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

یواش یواش بعید هم نیست که جایزه خوارزمی را بدهند به “ استاد مددی” و شوخی شوخی ‏دانشجویان دانشگاه را به عنوان عناصر دشمن و مروجین فساد و فحشا دستگیر کنند. وزیر ‏علوم اعلام کرد که “ فیلم واقعه زنجان، غیر شرعی و اشاعه فحشا بود….” همین وزیر علوم ‏اعلام کرد: “ تنها چیزی که در فیلم می بینید یک دختر با عدم روسری( منظورش بدون ‏روسری) است.” متعاقب همین موضوع دختر دانشجوی زنجانی بازداشت شد. از طرف دیگر ‏آگاهان، که گاهی حافظه شان هنوز کار می کند، پس از دیدن این فیلم یاد چیزهای دیگری از ‏جمله پرونده “ استاد زرین کلک” افتادند و نتایج زیر را گرفتند:‏

نتیجه گیری اول: برای اینکه فیلم دانشگاه زنجان که “ غیر شرعی و اشاعه فحشا” بود، قابل ‏پخش از صدا و سیما شود، باید مثل فیلم کنفرانس برلین حتما یک صحنه استریپ تیز، که ‏شرعی است و اصلا اشاعه فحشا نیست، داشته باشد. ‏

نتیجه گیری دوم: وزیر علوم گفته است که تنها چیزی که در فیلم می بینید یک دختر بدون ‏روسری است، احتمالا وزیر علوم مشکل شنوایی دارد و صدای فیلم را نمی شنود.‏

نتیجه گیری سوم: اگر موهای یک دختر دانشجو که عمویش حزب اللهی است، توسط استادش، ‏زرین کلک دست بخورد، استاد مذکور باید اخراج و این واقعه باید به عنوان فاجعه ملی اعلام ‏شود، اما اگر یک دختر دانشجو به تجاوز تهدید و در این مورد اقدام شود، هیچ مشکلی وجود ‏ندارد. اصولا استادانی که با وزارتخانه هماهنگ هستند، در ساعت بیکاری می توانند ‏مشکلات جنسی شان را حل کنند.‏

نتیجه گیری چهارم: استادانی که می خواهند به دانشجویان دختر تجاوز کنند، سعی کنند به ‏موهای آنها دست نزنند و اگر این صحنه فیلمبرداری شد سعی کنند روسری دختر دانشجو را ‏برندارند. ‏

نتیجه گیری اصلی: حفظ اخلاق توسط کسانی که با دولت مخالفند واجب است. ‏

ترک های جوان و روس های وحشتناک ‏

این فاتح تریم که فعلا فاتح ترین مربی جام جهانی است، عجب موجود بامزه ای است! ‏خوشمان آمد. دو تا بازی ترک ها که در هر دو با طوفان برنده شدند، به نظرم از هیجان ‏انگیزترین بازی های جام یورو 2008 بود. می ترسم فینال بین ایتالیا و ترکیه برگزار شود و ‏شوخی شوخی ترکیه با نتیجه شش بر صفر ایتالیا را ببرد و فاتح جام شود. البته چندان بد هم ‏نیست، بالاخره دنیایی که همه چیزش نامعقول پیش می رود، این یکی هم روش. در عوض ‏ملت ترکیه کلی خوشحالی می کنند و حالش را می برند. از آن طرف هم بچه آبادانی های اروپا ‏در کمال تیپ و با شانس های پشت سر هم فعلا تا یک چهارم نهایی آمدند، بعید هم نیست ‏اسپانیا را ببرند. معمولا ایتالیا در بازیهای مقدماتی الکی بالا می آید و تا فینال با خوش شانسی ‏می رود. ممکن است بگوئید چنین چیزی غیرممکن است و هیچ تیمی نمی تواند الکی چند بار ‏پای فینال بیاید. اتفاقا همین جای قضیه هم برای من مبهم است، وگرنه با بقیه اش مشکلی ‏ندارم. همین الآن بازی هلند و روسیه تمام شد. روس ها مادر فان باستن را جلوی شاهزاده ‏نارنجی به عزای یورو 2008 نشاندند. تیم روسیه وحشتناک است، هلند لوله شد.‏

چرا آمریکا نتوانست احمدی نژاد را بدزدد؟

احمدی نژاد در دیدار با علمای اعلام که معمولا هر وقت آنها را می بیند یاد معجزات خودش ‏می افتد، گفت: “ آمریکایی ها در عراق می خواستند من را بربایند.” واقعا چرا آمریکایی ها ‏نتوانستند طرف را بدزدند؟

اول، شانس نداریم.‏

دوم، احمدی نژاد با هشت تا محافظش بود، آنها نتوانستند تشخیص بدهند رئیس جمهور کدام ‏یکی از محافظین است؟

سوم، قبلا احمدی نژاد اعلام کرده بود که آمریکایی ها در عراق دنبال امام زمان می گشتند، ‏احتمالا از همان توهم قبلی نتیجه گرفته است که می خواستند او را بدزدند.


اگر احمدی نژاد را دزدیده بودند چه اتفاقی می افتاد؟

در هیات دولت

زریبافان: خبر بسیار بدی رسیده که همه هیات دولت باید در جریان باشند، رئیس جمهور به ‏سرقت رفته و دست آمریکایی هاست….‏

همه زیر چشم به هم نگاه می کنند و محکم روی صندلی شان می نشینند، بعد موبایل های شان ‏را در می آورند و به کسانی که حدس می زنند بعدا رئیس جمهور شوند زنگ می زنند….‏

در شورای عالی دفاع سابق

پورمحمدی: حاج آقا! احمدی نژاد رو آمریکایی ها دزدیدن، چکار کنیم؟

علی لاریجانی: دو هفته دیگه خوبه…‏

پورمحمدی: دو هفته دیگه چی خوبه؟

علی لاریجانی: انتخابات دیگه، دو هفته دیگه انتخابات ریاست جمهوری رو برگزار کنیم….‏

در مجلس هفتم

فرمانده سپاه: من خبر بسیار تاسف باری دارم و آن اینکه رئیس جمهور را آمریکایی ها ‏دزدیدند….‏

نمایندگان: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر…. این گل پرپر شده، فدای رهبر شده.‏

در شورای تشخیص مصلحت

محسن رضایی: حاج آقا! ریاست جمهوری رو آمریکایی ها دزدیدند، چکار کنیم؟

هاشمی رفسنجانی از خوشحالی غش می کند و می افتد زمین و تا دو ماه سعی می کند در ‏همین حال باقی بماند.‏

در خانه احمدی نژاد

همسرش: مادر جان! محمود رو آمریکایی ها دزدیدن، تو رو خدا یک دعایی بکنید…‏

مادرش: خدا حفظش کنه، اصلا نگران نباش، دو ماه دیگه کارش درست می شه، شما رم می ‏بره آمریکا، خیلی نگران بودم، می ترسیدم بمونه همین جا پدرش رو در بیارن.‏

در بیت رهبری

هاشمی ثمره: حاج آقا! رئیس جمهور رو آمریکایی ها دزدیدن، چکار کنیم؟ ‏

رهبری: مطمئنید؟ چه جالب! تو رو خدا شوخی نمی کنی؟ یعنی دیگه مشکلی نیست؟


در یک مکان نامعلوم

مشاور: سلام حاج آقا، آقای احمدی نژاد رو گرفتن، الآن یک ساعته داره دعای فرج می خونه، ‏اجازه می فرمائید کاری براش کنیم؟

ایشان: اینی که می گی کی هست؟ ‏

مشاور: رئیس جمهور ایران….‏

ایشان: اوه اوه اوه! اصلا تو این قضیه دخالت نکنین….‏

در مرکز پنتاگون ‏

مسوول خاورمیانه: احمدی نژاد رو بچه ها توی عراق گرفتن، چی کارش کنیم؟

رئیس پنتاگون: کی گفته بگیرنش؟ بگو سریع ولش کنن… نه، اول بگو چطوری گرفتنش؟

مسوول خاورمیانه: می گن در یک لحظه خودش رو پرت کرد توی ماشین ارتش ما و گفت من ‏احمدی نژادم، بچه ها هم دیدن خودشه گرفتنش.‏

رئیس پنتاگون: احمق ها، بگو زود ولش کنن…..‏


همه دموکرات اند، ولی… بعضی ها دموکرات ترند‏

سعید جلیلی، دبیر شورای امنیت ملی کشور اعلام کرد: “ هر کشوری برای دموکراسی شیوه ‏ای متفاوت دارد…” البته این حرف تا حد زیادی درست است، مثلا فرض کنید یک روزنامه ‏نگار یا روشنفکر یا شخصیت سیاسی علیه نظرات رئیس جمهور چیزی بگوید. در هر نوع ‏دموکراسی به گونه ای با آن برخورد می شود.‏

دموکراسی ازبکستان: مخالف را دستگیر کرده و بین ده نفر از بازجویان سازمان امنیت کشور ‏رای گیری دموکراتیک صورت می گیرد، در نتیجه نه نفر بطور دموکراتیک علیه مخالف ‏دستگیر شده رای می دهند. به همین دلیل شخص مخالف و بازجویی را که علیه او رای نداده ‏است، بطور دموکراتیک “ آب پز” می کنند.‏

دموکراسی در کوبا: طرفداران فیدل و رائول کاسترو یک تظاهرات یک میلیون نفری ‏دموکراتیک علیه یک نفر مخالف برگزار می کنند و خواستار مجازات جاسوسان آمریکا می ‏شوند، اما موفق نمی شوند که او را پیدا کنند، او نیم ساعت پس از مخالفت با فیدل کاسترو محو ‏شده و هیچ اثری از او نیست.‏

دموکراسی در فرانسه: کسی که با رئیس جمهور مخالفت کرده نظرش را در روزنامه منتشر ‏می کند، اما کسی به آن توجه نمی کند، چون فرقی با نظر سایر نویسندگان ندارد.‏

دموکراسی در پاکستان: کسی که با رئیس جمهور مخالفت کرده، نظرش را در یک سخنرانی ‏پرشور اعلام می کند، هزاران نفر نیز از او حمایت می کنند، در جریان سخنرانی یک بمب ‏منفجر می شود و عده ای کشته می شوند. اما این انفجار هیچ ربطی به این مخالفت ندارد، بلکه ‏یک انفجار عادی در پاکستان است.‏

دموکراسی در زیمبابوه: یکی از مخالفان علیه دولت موگابه حرف می زند. چند ساعت بعد ‏بطور دموکراتیک توسط یک شیر خورده می شود. ‏

دموکراسی روسی: یکی از روزنامه نگاران مخالف پوتین در روزنامه ها علیه او چیزی می ‏نویسد، بعد از یک هفته نویسنده مذکور که از زندگی دموکراتیک روسی خسته شده است ‏خودش را بطوری کاملا اتفاقی و دموکراتیک از طبقه دهم پرت می کند پائین و می میرد.‏

دموکراسی آمریکایی: یکی از روزنامه نگاران طرفدار بوش مقاله ای به نفع او در روزنامه ‏نیویورک تایمز می نویسد، زنش از او طلاق می گیرد، روزنامه پس از صد سال خوانندگانش ‏را از دست می دهد و نویسنده برای همیشه از صحنه روزنامه نگاری آمریکا حذف می شود.‏

دموکراسی ایرانی: یکی از روزنامه نگاران علیه سیاست های اتمی رئیس جمهور مقاله ای ‏می نویسد، دبیر سرویس روزنامه از او می خواهد که ده درصد از مقاله را کوتاه کند، سپس ‏مقاله برای سردبیری می رود، آنها هم می گویند باید ده درصد از مقاله حذف شود، در نتیجه ‏مقاله باقی مانده به صفحه بندی می رود، اما قبل از انتشار مدیر مسوول که با رئیس جمهور ‏اختلاف تاریخی دارد، ده درصد دیگر مقاله را هم حذف می کند، روزنامه برای صفحه بندی ‏آماده می شود، اما نمونه خوان نهایی روزنامه که به خون احمدی نژاد تشنه است، برای حفظ ‏روزنامه ده درصد دیگر مقاله را حذف می کند. در نتیجه فردا که نویسنده مخالف روزنامه را ‏می خواند متوجه می شود که مقاله ای درباره نقش نفت در تاریخ خاورمیانه به اسم او چاپ ‏شده است، اما هر چه فکر می کند، یادش نمی آید آن مقاله را چه زمانی نوشته است. ‏