یواش یواش بعید هم نیست که جایزه خوارزمی را بدهند به “ استاد مددی” و شوخی شوخی دانشجویان دانشگاه را به عنوان عناصر دشمن و مروجین فساد و فحشا دستگیر کنند. وزیر علوم اعلام کرد که “ فیلم واقعه زنجان، غیر شرعی و اشاعه فحشا بود….” همین وزیر علوم اعلام کرد: “ تنها چیزی که در فیلم می بینید یک دختر با عدم روسری( منظورش بدون روسری) است.” متعاقب همین موضوع دختر دانشجوی زنجانی بازداشت شد. از طرف دیگر آگاهان، که گاهی حافظه شان هنوز کار می کند، پس از دیدن این فیلم یاد چیزهای دیگری از جمله پرونده “ استاد زرین کلک” افتادند و نتایج زیر را گرفتند:
نتیجه گیری اول: برای اینکه فیلم دانشگاه زنجان که “ غیر شرعی و اشاعه فحشا” بود، قابل پخش از صدا و سیما شود، باید مثل فیلم کنفرانس برلین حتما یک صحنه استریپ تیز، که شرعی است و اصلا اشاعه فحشا نیست، داشته باشد.
نتیجه گیری دوم: وزیر علوم گفته است که تنها چیزی که در فیلم می بینید یک دختر بدون روسری است، احتمالا وزیر علوم مشکل شنوایی دارد و صدای فیلم را نمی شنود.
نتیجه گیری سوم: اگر موهای یک دختر دانشجو که عمویش حزب اللهی است، توسط استادش، زرین کلک دست بخورد، استاد مذکور باید اخراج و این واقعه باید به عنوان فاجعه ملی اعلام شود، اما اگر یک دختر دانشجو به تجاوز تهدید و در این مورد اقدام شود، هیچ مشکلی وجود ندارد. اصولا استادانی که با وزارتخانه هماهنگ هستند، در ساعت بیکاری می توانند مشکلات جنسی شان را حل کنند.
نتیجه گیری چهارم: استادانی که می خواهند به دانشجویان دختر تجاوز کنند، سعی کنند به موهای آنها دست نزنند و اگر این صحنه فیلمبرداری شد سعی کنند روسری دختر دانشجو را برندارند.
نتیجه گیری اصلی: حفظ اخلاق توسط کسانی که با دولت مخالفند واجب است.
ترک های جوان و روس های وحشتناک
این فاتح تریم که فعلا فاتح ترین مربی جام جهانی است، عجب موجود بامزه ای است! خوشمان آمد. دو تا بازی ترک ها که در هر دو با طوفان برنده شدند، به نظرم از هیجان انگیزترین بازی های جام یورو 2008 بود. می ترسم فینال بین ایتالیا و ترکیه برگزار شود و شوخی شوخی ترکیه با نتیجه شش بر صفر ایتالیا را ببرد و فاتح جام شود. البته چندان بد هم نیست، بالاخره دنیایی که همه چیزش نامعقول پیش می رود، این یکی هم روش. در عوض ملت ترکیه کلی خوشحالی می کنند و حالش را می برند. از آن طرف هم بچه آبادانی های اروپا در کمال تیپ و با شانس های پشت سر هم فعلا تا یک چهارم نهایی آمدند، بعید هم نیست اسپانیا را ببرند. معمولا ایتالیا در بازیهای مقدماتی الکی بالا می آید و تا فینال با خوش شانسی می رود. ممکن است بگوئید چنین چیزی غیرممکن است و هیچ تیمی نمی تواند الکی چند بار پای فینال بیاید. اتفاقا همین جای قضیه هم برای من مبهم است، وگرنه با بقیه اش مشکلی ندارم. همین الآن بازی هلند و روسیه تمام شد. روس ها مادر فان باستن را جلوی شاهزاده نارنجی به عزای یورو 2008 نشاندند. تیم روسیه وحشتناک است، هلند لوله شد.
چرا آمریکا نتوانست احمدی نژاد را بدزدد؟
احمدی نژاد در دیدار با علمای اعلام که معمولا هر وقت آنها را می بیند یاد معجزات خودش می افتد، گفت: “ آمریکایی ها در عراق می خواستند من را بربایند.” واقعا چرا آمریکایی ها نتوانستند طرف را بدزدند؟
اول، شانس نداریم.
دوم، احمدی نژاد با هشت تا محافظش بود، آنها نتوانستند تشخیص بدهند رئیس جمهور کدام یکی از محافظین است؟
سوم، قبلا احمدی نژاد اعلام کرده بود که آمریکایی ها در عراق دنبال امام زمان می گشتند، احتمالا از همان توهم قبلی نتیجه گرفته است که می خواستند او را بدزدند.
اگر احمدی نژاد را دزدیده بودند چه اتفاقی می افتاد؟
در هیات دولت
زریبافان: خبر بسیار بدی رسیده که همه هیات دولت باید در جریان باشند، رئیس جمهور به سرقت رفته و دست آمریکایی هاست….
همه زیر چشم به هم نگاه می کنند و محکم روی صندلی شان می نشینند، بعد موبایل های شان را در می آورند و به کسانی که حدس می زنند بعدا رئیس جمهور شوند زنگ می زنند….
در شورای عالی دفاع سابق
پورمحمدی: حاج آقا! احمدی نژاد رو آمریکایی ها دزدیدن، چکار کنیم؟
علی لاریجانی: دو هفته دیگه خوبه…
پورمحمدی: دو هفته دیگه چی خوبه؟
علی لاریجانی: انتخابات دیگه، دو هفته دیگه انتخابات ریاست جمهوری رو برگزار کنیم….
در مجلس هفتم
فرمانده سپاه: من خبر بسیار تاسف باری دارم و آن اینکه رئیس جمهور را آمریکایی ها دزدیدند….
نمایندگان: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر…. این گل پرپر شده، فدای رهبر شده.
در شورای تشخیص مصلحت
محسن رضایی: حاج آقا! ریاست جمهوری رو آمریکایی ها دزدیدند، چکار کنیم؟
هاشمی رفسنجانی از خوشحالی غش می کند و می افتد زمین و تا دو ماه سعی می کند در همین حال باقی بماند.
در خانه احمدی نژاد
همسرش: مادر جان! محمود رو آمریکایی ها دزدیدن، تو رو خدا یک دعایی بکنید…
مادرش: خدا حفظش کنه، اصلا نگران نباش، دو ماه دیگه کارش درست می شه، شما رم می بره آمریکا، خیلی نگران بودم، می ترسیدم بمونه همین جا پدرش رو در بیارن.
در بیت رهبری
هاشمی ثمره: حاج آقا! رئیس جمهور رو آمریکایی ها دزدیدن، چکار کنیم؟
رهبری: مطمئنید؟ چه جالب! تو رو خدا شوخی نمی کنی؟ یعنی دیگه مشکلی نیست؟
در یک مکان نامعلوم
مشاور: سلام حاج آقا، آقای احمدی نژاد رو گرفتن، الآن یک ساعته داره دعای فرج می خونه، اجازه می فرمائید کاری براش کنیم؟
ایشان: اینی که می گی کی هست؟
مشاور: رئیس جمهور ایران….
ایشان: اوه اوه اوه! اصلا تو این قضیه دخالت نکنین….
در مرکز پنتاگون
مسوول خاورمیانه: احمدی نژاد رو بچه ها توی عراق گرفتن، چی کارش کنیم؟
رئیس پنتاگون: کی گفته بگیرنش؟ بگو سریع ولش کنن… نه، اول بگو چطوری گرفتنش؟
مسوول خاورمیانه: می گن در یک لحظه خودش رو پرت کرد توی ماشین ارتش ما و گفت من احمدی نژادم، بچه ها هم دیدن خودشه گرفتنش.
رئیس پنتاگون: احمق ها، بگو زود ولش کنن…..
همه دموکرات اند، ولی… بعضی ها دموکرات ترند
سعید جلیلی، دبیر شورای امنیت ملی کشور اعلام کرد: “ هر کشوری برای دموکراسی شیوه ای متفاوت دارد…” البته این حرف تا حد زیادی درست است، مثلا فرض کنید یک روزنامه نگار یا روشنفکر یا شخصیت سیاسی علیه نظرات رئیس جمهور چیزی بگوید. در هر نوع دموکراسی به گونه ای با آن برخورد می شود.
دموکراسی ازبکستان: مخالف را دستگیر کرده و بین ده نفر از بازجویان سازمان امنیت کشور رای گیری دموکراتیک صورت می گیرد، در نتیجه نه نفر بطور دموکراتیک علیه مخالف دستگیر شده رای می دهند. به همین دلیل شخص مخالف و بازجویی را که علیه او رای نداده است، بطور دموکراتیک “ آب پز” می کنند.
دموکراسی در کوبا: طرفداران فیدل و رائول کاسترو یک تظاهرات یک میلیون نفری دموکراتیک علیه یک نفر مخالف برگزار می کنند و خواستار مجازات جاسوسان آمریکا می شوند، اما موفق نمی شوند که او را پیدا کنند، او نیم ساعت پس از مخالفت با فیدل کاسترو محو شده و هیچ اثری از او نیست.
دموکراسی در فرانسه: کسی که با رئیس جمهور مخالفت کرده نظرش را در روزنامه منتشر می کند، اما کسی به آن توجه نمی کند، چون فرقی با نظر سایر نویسندگان ندارد.
دموکراسی در پاکستان: کسی که با رئیس جمهور مخالفت کرده، نظرش را در یک سخنرانی پرشور اعلام می کند، هزاران نفر نیز از او حمایت می کنند، در جریان سخنرانی یک بمب منفجر می شود و عده ای کشته می شوند. اما این انفجار هیچ ربطی به این مخالفت ندارد، بلکه یک انفجار عادی در پاکستان است.
دموکراسی در زیمبابوه: یکی از مخالفان علیه دولت موگابه حرف می زند. چند ساعت بعد بطور دموکراتیک توسط یک شیر خورده می شود.
دموکراسی روسی: یکی از روزنامه نگاران مخالف پوتین در روزنامه ها علیه او چیزی می نویسد، بعد از یک هفته نویسنده مذکور که از زندگی دموکراتیک روسی خسته شده است خودش را بطوری کاملا اتفاقی و دموکراتیک از طبقه دهم پرت می کند پائین و می میرد.
دموکراسی آمریکایی: یکی از روزنامه نگاران طرفدار بوش مقاله ای به نفع او در روزنامه نیویورک تایمز می نویسد، زنش از او طلاق می گیرد، روزنامه پس از صد سال خوانندگانش را از دست می دهد و نویسنده برای همیشه از صحنه روزنامه نگاری آمریکا حذف می شود.
دموکراسی ایرانی: یکی از روزنامه نگاران علیه سیاست های اتمی رئیس جمهور مقاله ای می نویسد، دبیر سرویس روزنامه از او می خواهد که ده درصد از مقاله را کوتاه کند، سپس مقاله برای سردبیری می رود، آنها هم می گویند باید ده درصد از مقاله حذف شود، در نتیجه مقاله باقی مانده به صفحه بندی می رود، اما قبل از انتشار مدیر مسوول که با رئیس جمهور اختلاف تاریخی دارد، ده درصد دیگر مقاله را هم حذف می کند، روزنامه برای صفحه بندی آماده می شود، اما نمونه خوان نهایی روزنامه که به خون احمدی نژاد تشنه است، برای حفظ روزنامه ده درصد دیگر مقاله را حذف می کند. در نتیجه فردا که نویسنده مخالف روزنامه را می خواند متوجه می شود که مقاله ای درباره نقش نفت در تاریخ خاورمیانه به اسم او چاپ شده است، اما هر چه فکر می کند، یادش نمی آید آن مقاله را چه زمانی نوشته است.