کاش امام حسین وعاشورایی بود

بیژن صف سری
بیژن صف سری

این روز ها با فرا رسیدن ماه محرم بازار دین فروشان داغ است و باز حکایت کشته شدن امام حسین از زبان مروجان دروغین دین، به صد آه و فعان شنیده می شود؛ اما دیگر دریغ از اشکی که ازچشمی فرو ریزد.مگر با این همه مصیبتی که هر روز از داغ کشته شدن ده ها جوان بیگناه در زندان های یزید زمان بر دل داریم ودر خفا ضجه می زنیم و اشک می ریزیم، دیگر برای شرح مصیبتی در ۱۴۰۰ سال پیش از این هم اشکی باقی می ماند؟ امروز ایران صحنه کربلایی است که نه یک حسین، صد ها حسین مظلوم را به فرمان یزید زمان گردن می زنند.

 امروز سید علی خامنه ای در عزای حسین با لعن و نفرین بر قاتلین او، ازدشمنی با خدا تبری می جوید، هزار سال پیش از این هم یزید با نفرین بر ابن‌زیاد از گناهان خود تبری می‌جست. و این رسم یزیدیان در هر دوره از تاریخ است که همواره با نفی اعمال ددمنشانه هم مسلکان، در پی تطهیر خود هستند.

بر حلاف آنچه امروز از بد کرداری عمال ستم در نظام جمهوری اسلامی، دین باوری و اعتقاد به رسم و آئین دینی علل عقب افتادگی و تحجرشناخته می شود، به شهادت تاریخ این کهنه دیار، یکی از مهمترین و موثر ترین پتانسیل های قیام بر علیه جباران، در بین ایرانیان بوده است، تا بدانجا که حتی دشمنان این ملت هم بار ها از وجود چنین موتور تحرکی بر علیه این ملت و برای تحقق اهداف استثماری خود بهره برده اند.صد ها نمونه از این سود جویی ها درفصل فصل کتب تاریخی دیده می شود؛ از واقعه سقاخانه “آشیخ هادی” گرفته تا واقعه سال ۵۷ که به غلط آن را انقلاب می خوانیم.

بی گمان درجهان امروز که همه چیز بر مدار عقل، تفکر و دانش استوار است، تعصب و اعتقاد به هر رسم وآئینی که بر آمده از جهل باشد پسندیده نیست و تقبیح می شود اما آیا تنها نشانه تحجر،آن هم بطور اخص در بین ما ایرانیان، عامل دین بوده که پس از واقعه ۵۷، از سوی تفکر ضد دین باوری چنان بسط یافته که مسبب همه اعمال و رفتارظالمان حاکم بر خود را، وجود اعتقادات دینی مردم می دانیم؟

برای نمونه ماه محرم یکی از باور ها و اعتقادات مذهبی ما ایرانیان است؛ خاصه واقعه عاشورا که به دلیل وقوع یک جنبش آزادی طلب، دارای ارزش و اعتبارخاصی است، اماهمین باور به محرم و عاشورا در مقاطع مختلف تاریخی، هم باعث آزادی و رهایی نیاکانمان از سیطره قدرت حاکمان زمانه بوده و هم باعث اسارت در دام قدرت طلبان زور گو شده است که این نه از بدی دین که از بد فهمی ما از ماهیت دین بوده اس؛ پنداشت غلطی که طی قرن ها از سوی دین فروشان در باور ایرانیان نهادینه شده تا بدانجا که تفکری خاص، همه ظلم پذیری و بد فهمی ها از دین را عامل شوربختی این ملت میداند.تا نگوئید به کدام نشانه،دو نمونه تاریخی از این بدفهمی را در دو نظام حکومتی، یکی پادشاهی و دیگری همین نظام ولایی امروز، در ذیل شاهد می آورم.

می گویند وقتی رضاحان هنوز سردار سپه بود با هیاتی از عزادارانش وارد مسجدی شد. به محض ورود عساکرانش به دور حوض حلقه زدند واو خود به پله سوم منبر برآمد و ناگزیر، روضه‌خوانی که بر صدر منبر نشسته بود، لب از سخن بست و صحنه را به رضا خان واگذار نمود و اورا که غربالی از کاه به دست داشت به جلوفرا خواند. رضا خان ابتدا نظری به جمعیت و چشمی به چشم مجلسیان گرداند و سپس گفت: می‌دانید امروز چه روزی است؟ خاک بر سرم کنند! و مشتی کاه از غربال برداشته به سر حضار پاشید و اضافه کرد: ای امام حسین! رضا کجا بود در روز عاشورا که جان خود و سربازانش را در راهت فدا کند؟ اوسپس همراه غیه کشیدن و به سینه کوبیدن و غش و ضعف کنان از منبر نزول کرد، به راه افتاد و دسته‌اش به دنبالش از مسجد خارج گردیدند.

این یک تصویر و حالا تصویر دیگر از این فدایی امام حسین در زمانی که دیگر سردار سپه نیست ورضا شاه است بخوانید.دسته و سینه‌زنی و هر نوع عزاداری از تعزیه، روضه و نوحه قدغن می گردد، برپا دارندگان مجالس عزاداری امام حسین را توبیخ می کند و به زندان می اندازد، آرایش مساجد و عزاخانه‌ها مانند تکایا و حسینیه‌ها که مظهر و نمایانگر عزاخانه بودند، ممنوع اعلام می شود،حتی افراشتن بیرق سیاه بر سر خانه، دکان، دالان و کاروانسرایی به علامت عزای حسین، در حکم بدترین کار خلاف محسوب می‌شود… چرا؟ چون دیگربا امام حسین کاری نیست و مخل آرامش حکومت است و کاه بر سر ریختن هم تمام می شود.

اما نمونه دوم نظام ولایی جمهوری اسلامی است که در حال حاضر در گرما گرم ماجرای آن قرار داریم و با ظلم پذیری خود بردوام و بقایش می افزائیم. این نوع حکومت، آنچنان که هم تو دانی و هم من، تا پیش ازدر آغوش گرفتن عجوزه هزار داماد قدرت، محرم و عاشورا وشور حسینی داشتن، برای غلبه بر ظلم مهمترین پیامش بود وقمه و زنجیر زدن، علم و کتل براه انداختن، از نشانه های آزادگی و غیرت و… بود تا بدانجا که قائد اعظم خمینی بت شکن، مهمترین وظیفه زمامداران و ملت همیشه در صحنه را در بر پایی این مراسم دینی امر می کرد ومی گفت: “هر چه داریم از محرم است “…..

 حالا نگاه کنید به بخشنامه ها و منع های حکومتی که هر ساله با فرا رسیدن محرم از سوی حکومت برای برپا کنندگان تکایا و مساجد ابلاغ می شود و کار بجایی رسیده است که از ترس غلبه شور حسینی در مردم، حتی هیات ها و تکایای عزا داری از سوی حکومت تشکیل می شود؛ آنچنانکه امروز برای رفع دل نگرانی رهبری نظام از شورش مردم،تنها ۴۰۰ هیات عزاداری توسط وزارت دفاع تشکیل می شود تا مبادا مردم خود چون همیشه اقدام به برگذاری دستجات عزاداری نمایند.

این دو تصویر نمونه بارز از بد فهمی دین در بین ما ایرانیان است که زمانی عکس رخ یار در ماه می بینیم و وقتی قافیه تنگ میآید منورالفکران جامعه دین را عامل شوربختی می خوانند، و ما هم با خوش خیالی باور می کنیم، غافل که پنداشت علط از هر دین و آئینی ره به ترکستان می برد و چه بسا که امام غایب را هم، اگر باشد، پس از ظهور به دیکتاتوری مبدل می سازد که تصور آن در ذهن نگنجد؛ آنچنانکه از یک قزاق، رضا شاه دیکتاتور و از یک روحانی عارف مسلک، خلیفه ای جبار ساخته می شود که در یک شب سیاهه اعدام صدها جوان بیگناه را، با انگشتر مقدس خود ممهور می کند.

و حال پرسش این است: براستی امروز با همه ظلمی که دین فروشان حاکم براین آب و خاک بر ما روا می دارند، امروز که فقر و عدم امنیت بیداد می کند، چرا بر علیه ظلم، همچون نیاکانمان قیام نمی کنیم و سکوت و مدارا پیشه کرده ایم؟ آیا رواج تفکر ضد دین باوری و سرکوب این تنها پتانسیل ایجاد انگیزه قیام در بین ایرانیان، برای مهار همیت و غیرت آزادی خواهی مردم این کهنه دیار نیست؟ کاش باز هم امام حسین و عاشورایی بود.