اپوزیسیون خارج و تحولات داخل

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

در چگونگی تعامل و مواجهه با تحولات سیاسی ـ اجتماعی داخل ایران، اپوزیسیون در خارج کشور رویکردهای مختلفی را در پیش گرفته است.

گروهی بی‌تفاوت به واقعیت‌های اجتماعی ایران، مطلوب‌ها و ایده‌آل‌های خود را می‌جویند. در ذهن و خیال خود یا در کنار دولت‌های خارجی؛ آن‌ها ضرورتی برای قرار گرفتن در کنار لایه‌های اجتماعی معترض در داخل کشور احساس نمی‌کنند. و البته بخشی از این وضع، مبتنی است بر واقعیت عدم رابطه‌ی این بخش از اپوزیسیون با داخل کشور. آنان سال‌هاست خارج از کشور زندگی می‌کنند، و منتزع از واقعیت‌های داخل، حداکثر در مقام تهییج و بازتولید اعتراض‌های داخل کشور، البته با قرائت و عینک خود، و نیز سود جستن از آن، برای ظهور به‌مثابه‌ی “آلترناتیو” و جایگزین وضع مستقر کنونی، در یک موقعیت فرضی، ایفای نقش می‌کنند.

گروه دیگر، مخالفانی هستند که از قدیم (پیش از خروج/مهاجرت/تبعید) واجد پایگاهی‌ اجتماعی بوده‌اند، و کوشیده‌اند به شکل‌های گوناگون، بدنه‌ی اجتماعی حامی خود را حفظ کنند. رسانه و امکاناتی که فنآوری ارتباطات در اختیار گذاشته، پیوند داخل و خارج را در مورد این بخش از اپوزیسیون ممکن ساخته اما این الزاما به‌معنای تلاش آنان برای تغییر از داخل، و تمرکز بر تحولات اجتماعی درون‌زا نیست. ضمن این‌که بسیاری از اینان نیز می‌کوشند در مقام جانشینی برای حاکمیت اقتدارگرا، پیوسته اعلام موجودیت، و طرح جایگزین خود را تبلیغ کنند.

گروه آخر، مخالفانی هستند که هرچند در خارج از کشور حضور دارند اما می‌کوشند نسبتی واقعی با داخل برقرار کنند و رفتار سیاسی خود را مبتنی بر تحلیلی تا حد امکان واقع‌بینانه از تحولات سیاسی ـ اجتماعی داخل کشور و متکی بر توازن نیروهای سیاسی در ایران، تنظیم نمایند. این بخش از اپوزیسیون، دغدغه‌ی قدرت سخت‌افزاری ندارد، و بیشتر به تغییر سامان سیاسی مسلط بر ایران می‌اندیشد. خود را در جایگاه مبلغی برای تلاش‌های داخل می‌بیند و ایفاگر نقش «حامی» برای تلاش‌های معطوف به تغییر در ایران می‌شود.

متاسفانه بخش مهمی از اپوزیسیون در خارج از ایران (اکثریت آن) از منظر یک نیروی مدعی جانشینی و آلترناتیو حاکمان مستقر، و یا از زاویه‌‌ی طراح یک وضع ایده‌آل، بی‌توجه تمام و کمال به واقعیت‌های جامعه‌شناختی و حتی توان و بضاعت حاکمیت، به اظهارنظر می‌پردازند. به‌عنوان نمونه‌، ایده‌ی مهم برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه که مورد تاکید اغلب نیروهای سیاسی است، در حد یک مطلوب متوقف می‌شود؛ و راهبردی برای نیل به آن، تبیین نمی‌شود. کمتر تدقیق می‌شود که قرار است چگونه و از چه مسیری، به انتخاباتی آزاد و سالم نائل شد و از چنیثن کریدوری، گذار به دمکراسی را متحقق ساخت.

ایده‌ها بیشتر حول تکوین یک دولت جایگزین تمرکز می‌کند؛ و حتی در این عرصه نیز متاسفانه کمتر طرح ـ برنامه‌ی مدون و کارشناسی شده‌ای ارائه و تشریح می‌شود.

اجمالا آن‌که هرچند متاثر از ناکارآمدی و بی‌کفایتی حاکمان و بحران مدیریت و اقتدارگرایی مسلط در حاکمیت، نقش روندهای مسلط بین‌المللی و مناسبات خارجی در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران افزایش می‌یابد؛ و اگرچه بحران مشروعیت و شکاف دولت ـ ملت در ایران، در کنار تورم و گرانی افسارگسیخته و سقوط نرخ برابری ریال در برابر ارزهای خارجی، چشم‌انداز نگران کننده‌ای را ترسیم می‌کند، و این‌چنین، شکل‌گیری ائتلاف‌ها و بلوک‌بندی‌های سیاسی جدید و وحدت نیروهای سیاسی، به‌ویژه در میان آن‌هایی که چشمی به قدرت دارند، محسوس‌تر می‌شود، اما این به‌معنای منتفی شدن ضرورت و اهمیت توجه به “نقشه‌ی راه” و مهندسی مطالبات اجتماعی نیست.

فهرست کردن خواسته‌ها و ترسیم چشم‌انداز تا هنگامی که چگونگی پیگیری، روش تحقق و مسیر نیل به آن‌ها مشخص نباشد، و به‌خصوص تا هنگامی‌که برکنار از اوضاع واقعی داخل کشور صورت گیرد، می‌تواند در حد مکتوبی، متوقف شود. این مطالبات و افق‌ها، هنگامی‌که پای “نیروی اجتماعی” به میان می‌آید، و چگونگی استفاده از پتانسیل تغییرخواهی و اعتراض لایه‌های اجتماعی برای “گذار به دموکراسی” مطرح می‌شود، آن‌گاه به سندی راهبردی و موثر تبدیل خواهد شد.

خواسته‌ها اگر در متن تهدیدها و فرصت‌های موجود برای تغییر وضع، و نقاط قوت و ضعف دموکراسی‌خواهان و اقتدارگرایان ـ هر دو ـ فهرست نشود و به ترسیم خط‌ مشی نیانجامد، نه دردی از اپوزیسیون کم می‌کند و نه گرهی از مشکلات و درد و رنج مردم بی‌پناه می‌گشاید.

این مهم، به‌ویژه برای آن بخش از اپوزیسیون که می‌کوشد منافع ملی را لحاظ کند، “ملی” (متکی به مردم ایران، و نه پشت‌گرم به حمایت خارجی) باشد، گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی را در دستور کار قرار دهد، دغدغه‌ی تمامیت ارضی ایران دارد، و با درد و رنج هم‌وطنان خود ـ به‌ویژه اقشار نابرخوردار و فرودست ـ می‌زیید، اهمیتی مضاعف می‌یابد.

به گمان نگارنده، در این روزهای سخت و خاص ایران، اگر اپوزیسیون خارج از کشور به واقعیت جنبش سبز، جایگاه و پایگاه اجتماعی رهبران و زندانیان جنبش سبز، بی‌توجه باشد؛

اگر درجهت تعمیق و گسترش این مهمترین و اصلی‌ترین جنبش اجتماعی امروز ایران، با استفاده از ابزارهای مشروع دراختیار (از رسانه گرفته تا امکان ارتباط با نهادهای مستقل و موثر حقوق بشری بین‌المللی، و از بازخوانی و تکثیر پیام و اعتراض آزادی‌خواهان داخل به افکار عمومی در کشورهای مختلف تا کمک به همدلان داخل و پشتیبانی‌های مالی ـ لجستیکی گوناگون برای تقویت تلاش کنشگران داخل) نکوشد؛

و اگر از مجال مناسب و در اختیار در خارج، برای تدوین برنامه‌های کارشناسی شده و تنظیم پیشنهادهای اثباتی و ایجابی به‌منظور برون‌شد از وضع بحرانی موجود، و نیز برای ایران فردا، ایران آزاد، بهره نگیرد؛

بیش از پیش، نقشی حاشیه‌ای و کم‌اثر در روند تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران خواهد داشت.