زندانیان در اعتصاب غذای خشک

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» مصاحبه با خانواده ها و وکلای 7 زندانی سیاسی و مطبوعاتی

در آستانه سالگرد عاشورای 88 که کشتار و بازداشت فله ای معترضان به انتخابات مخدوش از سوی حکومت به اوج خود رسید، و با گذشت بیش از یک سال و نیم از کودتای انتخاباتی 22 خرداد، همچنان زندان ها پر از فعالین سیاسی، مطبوعاتی، مدنی و شهروندان معترض است. اعتصاب غذا، بیماری، ممنوع الملاقاتی، انفرادی و صدور احکام سنگین اعدام و حبس تنها اخباری است که از زندان ها و زندانیان به گوش میرسد و به نظر میرسد هرچه به روز عاشورا نزدیک تر می شویم فشارها بر زندانیان نیز افزایش می یابد. در همین زمینه خانواده ها و وکلای نسرین ستوده، نازنین خسروانی، ارسلان ابدی، صابر عباسیان، حسین رونقی ملکی، علی تارخ و سعید ملک پوردر مصاحبه با “روز” از آخرین وضعیت این زندانیان سیاسی، مطبوعاتی و مدنی سخن گفته اند.

رضا خندان، همسر نسرین ستوده در مصاحبه با “روز” از ادامه اعتصاب غذای خشک این حقوقدان خبر می دهد و می گوید همسرش هیچ خواسته شخصی ندارد و تنها خواسته او لغو همه احکام ناعادلانه ای است که بعد از انتخابات صادر شده است.

نسرین ستوده، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و همچنین خانواده های دو تن از جان باختگان بعد از انتخابات است. او از 13 شهریور در سلول انفرادی به سر می برد و طی سه ماه گذشته دوبار دیگر هم دست به اعتصاب غذا زده است.

خانم ستوده در حالی همچنان در سلول انفرادی به سر می برد که دادگاه او برگزار شده و در انتظار صدور حکم است.

رضا خندان، همسر او به “روز” می گوید: متاسفانه هر چه پیشتر می رویم وضعیت بغرنج تر می شود و از دوشنبه شب که خانم ستوده دست به اعتصاب خشک زده هیچ خبری نداشتیم که وضعیت او چگونه است تا اینکه دیروز عصر تماس گرفت و گفت اعتصابش همچنان ادامه دارد و کارش به بهداری زندان کشیده. از لحن صحبتش معلوم بود اوضاع خیلی وخیمی دارد.

به گفته آقای خندان، نیروی همسرش به دلیل اعتصاب غذای خشک قبلی، کاملا تحلیل رفته و آمادگی هیچ نوع اعتصابی را ندارد. او توضیح میدهد: در جلسات دادگاه که او را دیده بودم وضعیت وخیمی داشت و به زحمت می توانست خود را این طرف آن طرف بکشاند؛ حالا این 5 روز نمیدانم چه به سر او آمده است.

از همسر خانم ستوده می پرسم آیا اعتصاب او به دلیل نگهداری در سلول انفرادی است و یا عدم موافقت با تبدیل قرار بازداشت او به قرار وثیقه؟

 پاسخ میدهد: خانم ستوده می گوید هیچ خواسته شخصی ندارم نه آزادی خودم، نه وثیقه و نه هیچ چیز دیگر بلکه خواسته ام لغو کلیه احکام ناعادلانه ای است که بعد از انتخابات صادر شده و حقوق تمام زندانیان به صورت ناعادلانه نقض شده است.

آقای خندان سپس توضیح میدهد که تمام تلاش اش را کرده تا خانم ستوده دست به اعتصاب غذا نزند: در تمام دوران بازداشت در تماس هایی که داشتیم سعی کردیم او را از اعتصاب غذا منصرف کنیم؛ دفعه پیش هم در جلسه دادگاه با او حرف زدیم؛ هم من هم وکلا و سعی کردیم اعتصابش را بشکند. بسیاری از بزرگان و شخصیت ها و افراد مختلف هم همین درخواست را از او کردند و اعتصابش را شکست. منتهی نمیدانم شرایط در داخل زندان چگونه است و چگونه پیش میرود که افراد انگار چاره ای جز اعتصاب غذا نمی بینند. بخصوص اینکه الان می بینیم تنها نسرین نیست که دست به اعتصاب زده، چند نفر دیگر هم هستند؛ آقای شهابی و یا آقای نوری زاد با اینکه دوران محکومیتش را طی میکند دست به اعتصاب زده. یعنی در آن مرحله هم به جایی رسیده که دست به اعتصاب زده است.

محمد نوری زاد، نویسنده و مستند ساز هم از روز شنبه در اعتراض به دادگاه نمایشی سه‌ دقیقه‌ای مبنی بر شکایت وزارت اطلاعات و نیز بی توجهی مسئولان نسبت به بیماری وی و همچنین فحاشی قاضی مقیسه، دست به اعتصاب غذای خشک زده است.

او به اتفاق مصطفی تاج زاده دربند قرنطینه زندان اوین نگهداری می شود و به دلیل ممنوع الملاقات شدن این دو زندانی سیاسی، هیچ خبری از وضعیت جسمانی او در دست نیست.

رضا شهابی، فعال کارگری و عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران نیز از روز شنبه ۱۳ آذر ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین دست به اعتصاب خشک زده و وضعیت جسمانی او وخیم است.

اعتصاب او در اعتراض به وضعیت نامشخص اش در زندان اوین است و در آخرین ملاقات در روز پنجشنبه به خانواده اش گفته است تا روشن شدن وضعیتش به اعتصاب غذا ادامه خواهد داد.

آقای خندان، همسر خانم ستوده می گوید: ما نمیدانیم آنها در چه شرایطی قرار می گیرند که دست به اعتصاب غذا می زنند؛ تنها نگران آسیب هایی جدی هستیم که این اعتصاب ها به آنها وارد می کند.

وی که روز پنج شنبه موفق به ملاقات با خانم ستوده نشده می گوید: بعد از آغاز اعتصاب غذای نسرین، ما واقعا نگران بودیم. روز پنج شنبه قرار بود ملاقات داشته باشیم که رفتیم و گفتند ایشان حاضر به ملاقات نیست و او را نیاوردند.

آقای خندان خبر میدهد که کودکان خانم ستوده در طی صد روزی که از بازداشت مادرشان می گذرد تنها یکبار وبرای 20 دقیقه با وی ملاقات کرده اند: متاسفانه قرار بازداشت را هم تمدید کرده اند و خانم ستوده هم به این تمدید اعتراض کرده؛ حال باید پی گیری کنیم ببینیم چه می شود. دادگاهش تمام شده و آخرین دفاع را هم گرفته اند و ما اکنون منتظر صدور حکم هستیم.

 

نازنین خسروانی همچنان در بی خبری مطلق

اعظم افشاریان، مادر نازنین خسروانی، روزنامه نگاری که بیش از 40 روز است در بند 209 زندان اوین است همچنان از بی خبری مطلق از فرزندش می گوید: نه تماسی و نه خبری، هیچی.

خانم افشاریان به روز می گوید: پنج شنبه رفتم زندان اوین اما گفتند نازنین همچنان ممنوع الملاقات است. دوباره خواهش کردم و گفتم آقای دادستان قول های مساعدی به ما داده بودند اما جواب دادند که اینجا همه کاره بازجو است و همه چیز دست بازجوست و دادستان هیچ کاره است.

دادستان تهران هفته گذشته گفته بود نازنین خسروانی جرائم امنیتی دارد و بخشی از این اتهامات را قبول کرده است. او همچنین خواستار این شده بود که مادر نازنین با رسانه ها مصاحبه نکند.

از خانم افشاریان در این زمینه می پرسم؛ می گوید: من رد میکنم این قضیه را، چه جرم امنیتی؟ دختر من یک سال و نیم با من در خانه بود و این قضیه به هیچ عنوان صحت ندارد. در مورد مصاحبه هم من مصاحبه میکنم چون به هیچ طریقی صدایم به گوش مسئولین نمی رسد. مصاحبه میکنم بشنوند؛ حداقل بخوانند و بدانند. روز آخری که پیش معاون دادستان رفتم گفتم ده روز است ساکت ام؛ حرفی نزده و مصاحبه ای نکرده ام فقط اجازه بدهید من 5 دقیقه دخترم را ببینم. خواهش کردم از معاون دادستان؛ بارها خواهش کردم به آقای دادستان بگویید من فقط میخواهم بدانم بچه ام زنده است. اما ایشان در پاسخ با لبخندی گفت انشاالله که زنده است. خب این چه رفتاری است با مادری که گریان دنبال او راه می افتد و خواهش و تمنا میکند تا حداقل از زنده بودن بچه اش خبردار شود، می کنند. در آخر هم تنها جوابی که به من میدهند این است که دادستان هیچ دستوری در مورد شما نداده.

مادر نازنین خسروانی تاکید میکند: من به دختر خودم اعتقاد دارم، دخترم را باور دارم و میدانم که عقیده و نظریاتش چی بوده و همیشه همراهش بوده ام. این وسط فقط از این بی عدالتی ها دل آدم می گیرد؛ نه فقط بچه خودم، درباره همه بچه ها. نمیدانید دادستانی که میروم پشت در اتاق او چه مادرانی گریان و نالان نشسته اند؛ ماههاست می آیند و خواهش میکنند تا تنها یک تماس تلفنی یا یک ملاقات کوتاهی بدهند. این واقعا دردآور است و امیدوارم این روزها برای همه ما بگذرد.

اما نازنین خسروانی تنها روزنامه نگاری نیست که در بند 209 زندان اوین و در چنین شرایطی به سر می برد. رضا تاجیک، نویسنده روزنامه های اصلاح طلب نیز از خرداد ماه در این بند امنیتی است.

محمد شریف، وکیل این روزنامه نگار دیروز خبر داد که شعبه 26 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، تاریخ 28 آذرماه را به عنوان زمان رسیدگی به پرونده او، تعیین وقت کرده است.

تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر اتهامات آقای تاجیک است و پروین تاجیک، خواهر او  به خاطر پی گیری وضعیت برادرش و مصاحبه با رسانه های خارجی به دلیل نگرانی از وضعیت او که در یک سال و نیم گذشته سه بار بازداشت شده به یک سال و نیم زندان محکوم شده است.

رضا تاجیک که بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته، سه بار بازداشت شده، از سوی گزارشگران بدون مرز برنده جایزه بهترین روزنامه نگار سال 2010 شده است.

در این میان ماشاالله شمس الواعظین، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران وسخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب به 16 ماه حبس تعزیری محکوم شد.

‫آقای شمس الواعظین که سردبیر روزنامه های جامعه، طوس، نشاط و عصر آزادگان بوده پیشتر به “روز” گفته بود که ممنوع القلم، ممنوع المصاحبه و ممنوع الخروج شده است.

‫او به توهین به رئیس جمهور و تضعیف نظام جمهوری اسلامیمتهم شده بود. آقای شمس الواعظین درباره اتهامات خود به بی بی سی فارسی گفته است که اتهام تضعیف نظام به مصاحبه های او با شبکه های تلویزیونی بی بی سی و العربیه، سایت روز آنلاین و مجله اشپیگل مربوط است.

‫او درباره اتهام توهین به رئیس جمهور نیز توضیح داده کهاین اتهام از اشتباهی ناشی شده که در ترجمه سخنان او از زبان عربی به فارسی اتفاق افتاده است: “من از عبارت جنون عظمت استفاده کردم که به عربی به معنای خودبزرگ‌بینی است. بله! من گفته ام که ایشان خودبزرگ‌بین است، ولی نگفتم دیوانه است. “

 

حسین رونقی ملکی همچنان در انفرادی

حسین رونقی ملکی، در حالی همچنان در سلول انفرادی در بند 2 الف سپاه به سر می برد که هفته گذشته حکم قطعی دادگاه او از سوی دادگاه تجدید نظر اعلام شد.

حسین رونقی ملکی که با نام بابک خرمدین وبلاگ می نوشت، 22 آذر سال گذشته در شهرستان ملکان بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون در بند 2 الف سپاه زندان اوین، زندانی است.

آقای رونقی ملکی به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده و محمد دادخواه وکیل او به “روز” می گوید: ما به این حکم اعتراض داریم هرچند که دادگاه تجدید نظر تایید کرده اما قطعا نسبت به اعاده دادرسی اقدام خواهیم کرد. هر چند اکنون منتظر 22 بهمن هستیم و امید داریم موکلم که یک نابغه است مشمول عفو کلی این روز قرار گیرد و آزاد شود.

از آقای دادخواه می پرسم آیا آقای رونقی ملکی درخواست عفو کرده اند؟ پاسخ میدهد: نه آقای رونقی درخواست عفو نکرده اما 22 بهمن معمولا برای کسانی که محکومیت قطعی دارند عفو عمومی در پیش است و من امیدوارم حسین مشمول این عفو و آزاد شود. کشور به توانایی های او به عنوان یک نابغه، نیاز دارد و او نباید در زندان بماند.

وکیل حسین رونقی ملکی سپس درباره آخرین وضعیت موکلش می گوید: قاعده این است که بعد از قطعی شدن حکم، زندانی را به بند عمومی منتقل کنند اما متاسفانه ایشان را همچنان در سلول انفرادی نگهداشته اند و این برخلاف قانون است.

وی می افزاید: متاسفانه دادگاه انقلاب تصمیم گرفته ایشان همچنان انفرادی باشند و این تخلف آشکار از قانون از سوی دادگاه انقلاب است؛ این دادگاه ملزم است آئین دادرسی را مراعات کند.

 

کاهش حکم ارسلان ابدی

ارسلان ابدی، دانشجوی دانشگاه بین المللی قزوین عاشورای سال گذشته بازداشت شد.

مادر ارسلان ابدی در مصاحبه با “روز” در خصوص آخرین وضعیت فرزندش می گوید: شرایط روحی ارسلان خوب است و ما هر هفته ملاقات داریم؛ کاهش حکم قطعا در روحیه اش تاثیر مثبت خواهد گذاشت هرچند که من انتظار آزادی او را داشتم که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.

خانم ابدی می افزاید: 6 دی ماه، دقیقا یکسال می شود که ارسلان در زندان است و اکنون در بند 350 زندان اوین است. دادگاه بدوی 9 سال و 6 ماه حکم داده بود که در دادگاه تجدید نظر به 6 سال کاهش یافت و الان این هم نصف شده است.

به گفته خانم ابدی، ارسلان تقاضای عفو کرده بود: حکمش خیلی سنگین بود؛ بچه من یک دانشجو است؛ چگونه عمرش را در زندان سپری کند؟ او تقاضای عفو کرد و دادستان تهران هم به من قول داد او را آزاد میکنند. هرچند من هنوز امیدوارم که این اتفاق صورت بگیرد. امید تنها چیزی است که داریم آن را هم از ما بگیرند چیزی نمی ماند.

مادر ارسلان ابدی می افزاید: در تمام این مدت مصاحبه نکردم و به قول دادستان امید داشتم و معتقد بودم؛ به هر حال می فهمند که بچه های ما بی گناه هستند. ارسلان نه جزو تشکلی بود و نه فردی سیاسی بود او فقط معترض بود و وقتی با یک معترض اینطور برخورد می کنند واقعا سئوال برانگیز است. ارسلان و خیلی از بچه های دیگر، بچه های کف خیابان هستند که تنها اعتراض داشتند. من امیدوارم همه این بچه ها آزاد شوند و به زندگی شان بازگردند.

ارسلان ابدی ابتدا به محاربه و فساد فی الارض محکوم شده بود که از این اتهام تبرئه شد.

 

بلاتکلیفی صابر عباسیان

صابر عباسیان اما در زندان عادل آباد شیراز و همچنان در بازداشت موقت به سر می برد.

آقای عباسیان رئیس ستاد 88 در استان فارس و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی است که از اسفند سال گذشته در بازداشت به سر می برد.

عباس عباسیان، پدر او در مصاحبه با “روز” درباره آخرین وضعیت فرزندش می گوید: هنوز تکلیف پسرم مشخص نیست و دادگاه رای نداده.

او روحیه فرزندش را خوب توصیف می کند و می گوید: الان 9 ماه است که صابر بازداشت است و در این نه ماه فقط دوبار ملاقات حضوری داشته ایم و متاسفانه به او مرخصی هم نمیدهند. اتهاماتش هم همان اتهاماتی است که به همه زده اند و به خاطر فعالیتش در ستاد 88 است.

آقای عباسیان سپس با تاکید بر اینکه فرزندش بعد از انتخابات هیچ فعالیتی نداشته، می گوید: او هزینه حضورش در ستاد 88 را می پردازد، هزینه فعالیت قانونی در ستادی انتخاباتی را می پردازد؛ امیدوارم هر چه زودتر این سوتفاهمات برطرف شود و هم صابر و هم سایر بچه ها آزاد شوند و سر زندگی و درسشان برگردند.

محمود طراوت، وکیل آقای صباغیان نیز به “روز” می گوید: پرونده صابر در شعبه 2 دادگاه انقلاب شیراز تحت بررسی است و تاکنون 4 جلسه محاکمه شده اما هنوز رایی صادر نشده است. من نیز بارهابه بازداشت موقت طولانی مدت او اعتراض کرده ام اما تاکنون نتیجه ای نداشته است.

وی اتهامات موکلش را “توهین به مقدسات اسلام، نشراکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت کشور، توهین به رهبری و مسئولان نظام” می شمارد و می گوید در اصل هر چه اتهام در فصل پنجم قانون است به او منتسب کرده اند.

آقای طراوت درباره آخرین وضعیت علی تارخ، موکل دیگرش نیز می گوید: آقای تارخ به اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم شده و اکنون در حال سپری کردن محکومیت خود است؛ او با احتساب زمان بازداشت موقت، اکنون 5 ماه از محکومیت خود را سپری کرده است.

علی تارخ، رئیس ستاد موج سوم در استان فارس بوده که اکنون در زندان عادل آباد شیراز به سر می برد.

 

سعید ملک پور و اتهامات تازه

سعید ملک پور اما به اعدام محکوم شده است. او فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی دانشگاه صنعتی شریف و ساکن کشور کانادا بود که مهرماه 87 پس از ورود به ایران و در ارتباط با پرونده‌ موسوم به “مضلین ۲” مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد.

سایت گرداب، متعلق به سپاه پاسداران، ملک پور را متهم به عضویت در چند “شبکه فساد اینترنتی” کرد و سپس از او به عنوان مدیر بزرگترین سایت های مستهجن، ضد دین و ضد امنیت نام برده شد.

همسر آقای ملک پور در مصاحبه با “روز” از انتقال مجدد او به سلول انفرادی در بند 2 الف خبر می دهد و می گوید: دوشنبه پیش که خانواده سعید او را ملاقات کرده بودند از حکم خبری نداشت. روز بعد حکم را به او ابلاغ میکنند و ما از او بی خبر بودیم تا روز دوشنبه که باز خانواده برای ملاقات رفتند اما او را نیاوردند و دوستان سعید خبر دادند که او را به انفرادی در 2 الف برده اند.

خانم افتخاری می افزاید: از روزی که حکم را به سعید ابلاغ کرده اند هیچ خبری از او نداریم و کسی او را ندیده؛ من با توجه به اتفاقاتی که افتاده به شدت نگران او هستم و اینکه او را باز برای گرفتن اعترافات جدید به انفرادی برده باشند. هیچ چیز دیگری به ذهنم نمی رسد.

همسر سعید ملک پور سپس با اشاره به پرونده جدیدی که برای همسرش تشکیل داده اند می گوید: بعد از انتشار نامه هایی که سعید درباره شکنجه هایش نوشته بود برای او پرونده جدید تشکیل دادند و اتهام تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام و تبانی با همسر برای ضربه زدن به امنیت کشور را به او تفهیم کردند اما در این پرونده نیز او 4 روز در انفرادی و تحت بازجویی بوده و اتهامات به او تفهیم شده بود و نمیدانم اکنون چرا همزمان با ابلاغ حکم اعدام، او را باز به انفرادی برده اند.

خانم افتخاری می افزاید: نمیدانم اکنون سعید در چه شرایطی و تحت چه فشار و شکنجه ای است. دفعه پیش که آن همه اعتراف از او گرفتند سعید می گفت طاقت آسیب رسیدن به خانواده اش را ندارد یعنی نقطه ضعف سعید، من و خانواده اش هستیم و از همان راه هم آقایان وارد می شوند؛ من نگران هستم این بار نیز با این حربه از سعید اعتراف بگیرند. با اینکه خانواده اش در ملاقات ها به او گفته اند حتی اگر ما را بازداشت هم کردند و هر کاری کردند تو اعتراف دروغ نکن اما میدانم که سعید حاضر است بالای دار برود اما آسیبی به خانواده نرسد.

همسر آقای ملک پور با تاکید بر اینکه همه اعترافات پیشین همسرش دروغ و تحت فشار بوده می گوید: اکنون نیز هر چیزی علیه او از او اعتراف بگیرند دروغ است؛ من نیز هیچ کاری از دستم بر نمی آید جز اینکه شفاف سازی کنم تا مردم بدانند اینها دروغ می گویند و سعید، هیچ یک از اتهاماتی که به او وارد کرده اند را قبول ندارد.

وی می گوید: متاسفانه هر چه جلوتر می رویم شرایط بدتر می شود. آقایان قبلا آبرویشان در جهان برایشان مهم بود اما گویا دیگر آن هم مهم نیست. می خواهند به دنیا بگویند ما هر کاری دلمان خواست انجام میدهیم. به هیچ قانونی و شریعت و دینی هم پایبند نیستند. ما واقعا جز شفاف سازی و سپردن همه چیز به خدا راهی نداریم.