نقد ناپذیران

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

واقعا که آدم خوشحال می شود وقتی که می بیند این نمایندگان مجلس که مهم ترین انتقادی که در زندگی شان کردند این است که چرا زنان کتک نمی خورند؟ چرا جنگ نمی شود؟ و چرا دزدها دستگیر می شوند؟ تبدیل شدند به نمایندگانی که مهم ترین انتقادشان این است که چرا دولت می خواسته فهرست ۱۷۰ نماینده رشوه خوار مجلس، از جمله رسائی و کوچک زاده و جبهه پایداری ها را منتشر کند. آقای اسماعیل کوثری گفته است: “دولت روحانی نشان داد که نقد پذیر نیست.” و اضافه کرد: “دولت در عمر دو ساله خود اجازه نقد به منتقدین نمی دهد…”

ما: شما فرمودید که دولت اجازه نقد کردن به شما نمی دهد، آیا مانع نقد کردن دولت در صدا و سیما شده اند؟

کوثری: نه، صدا و سیما که دست دولت نیست و خودمان هر وقت خواستیم در آنجا علیه دولت نقد می کنیم و به دولت هم اجازه نمی دهیم که در صدا و سیما حرف بزند. منظورم جاهای دیگر بود…

ما: یعنی دولت نمی گذارد که شما توی مجلس نقد کنید و دولت را زیر سئوال ببرید؟

کوثری: اصلا، مجلس که مال خودمان است و دولت اجازه ندارد که در کار مجلس دفاع کند و حتی دو سه نماینده منحرف که در مجلس از دولت دفاع کردند، کتک زدیم، ما در صدا و سیما و مجلس دولت را نقد می کنیم، ولی در سایر جاها اجازه نمی دهند…

ما: یعنی دولت به شما روزنامه نمی دهد که علیه دولت نقد کنید؟

کوثری: نه، در این مورد مشکلی نداریم، ما چند روزنامه داریم که در آن علیه دولت مقاله منتشر می کنیم، و البته روزنامه های طرفدار دولت هم هستند که ما آنها را تعطیل می کنیم، در واقع ما در روزنامه و صدا و سیما و مجلس مشکلی نداریم، ولی در سایر جاها اجازه نقد به ما نمی دهند…

ما: پس شما در کجا نمی توانید دولت را نقد کنید و اصولا منظورتان از نقد پذیر نبودن چیست؟

کوثری: من جای خاصی را نمی توانم مثال بزنم، ولی یکی از موضوعات ناراحت کننده این است که وقتی ما دولت را نقد می کنیم، بعضی اوقات دولت از خودش دفاع می کند، که ما از این رفتار خیلی ناراحت هستیم، مثلا من چند بار به دولت اعتراض داشتم، به وزیر گفتم، حتی او را هم کتک زدم، یکی دو تا وزیر را هم عوض کردیم، ولی به جای اینکه دولت با ما همراهی کند و کلا تعطیل کند و برود پی کارش، بعضی اوقات جواب های قانع کننده ای به ما می دهد که این خیلی ناجوانمردانه است. اینها درد ماست. دولت باید این را بفهمد، ولی چه کنیم که نمی فهمد.

 

اصل بر برائت نیست

عوام خیلی حرف ها می زنند که درست است، خیلی حرفها می زنند که غلط است. مثلا عوام می گویند “اگر آدم نفس نکشد می میرد.” آیا ما چون با عوامزدگی مخالفیم نفس نباید بکشیم؟ یا عوام می گویند: “اگر هوا سرد شود آدم یا باید بخاری را روشن کند، یا لباس ضخیم بپوشد.” یعنی ما چون با عوامزدگی مخالفیم پس باید بید بید در سرما بلرزیم؟

آقای کودک صورت چشم درشت، آملی لاریجانی گفته است: “اینکه می گویند اصل بر برائت است حرفی عوامانه است.» این آقای سابقا محترم رئیس قوه قضائیه است، اما هنوز وقت نکرده که قانون اساسی را بخواند که در اصل سی و هفتم آن نوشته است: “اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.”

البته آدم می تواند بگوید کل قانون اساسی عوامانه است، ولی این چیزی را عوض نمی کند، رئیس قوه قضائیه البته می تواند بگوید قانون اساسی عوامانه است، ولی باز هم باید آن قانون عوامانه را اجرا کند. البته من خودم نمی توانم بفهمم که آقای صادق لاریجانی که اصولا ما از همین صداقتش است که خوشمان می آید، چرا با عوامانه بودن مخالف است. انگاری که خودش جزو عوام نیست و خدای ناکرده جزو آدمهای متفکر و اندیشمند است که بدجنسی کرده و خبرش را به ما نداده، با این همه وزیر کشور هم گفته است که: “ما از آقای آملی و منبرهای علما یاد گرفتیم که اصل بر برائت است.”

 

شورای امنیت کشور

مملکته داریم واقعا. یک شورای امنیت کشور وجود دارد که رئیس آن همان رئیس جمهور است، به همین دلیل هم طبیعتا اگر رئیس جمهور درباره شورای امنیت حرف بزند، بالاخره رئیس آن است و می تواند یک حرفی بزند که بعدا اگر کسی به او گفت که چرا این حرف را زدی، برگردد و بگوید: “خوب! خودم رئیس اش هستم.” بعدا هم که طرف گفت: “خوب! رئیسش باشی، دلیل نمی شود که تنهایی تصمیم بگیری.” منتهی در مملکت ما یک قانونی وجود دارد که هیچ کس آن را تصویب نکرده، ولی خود بخود وجود داشته و دارد و آن هم همین است که اگر رئیس قبلی قانونی را تصویب کرد، رئیس بعدی نمی تواند آن قانون را عوض کند، البته بستگی هم دارد، اگر من از رئیس خوشم بیاید، لزومی ندارد که حق با او باشد، همین که من خوشم می آید، کافی است، ولی اگر خوشم نیاید، آن وقت مهم نیست که حق با اوست، چون به هر حال من خوشم نمی آید. ستار هدایت خواه، نماینده عضو جبهه پایداری و یکی از بزن و ببندهای مجلس گفته که “حصر براساس تصمیم شورای امنیت ملی است.” و ادامه داده که: “رئیس جمهور حق دخالت ندارد.” یعنی رئیس جمهور اگر بخواهد در شورای امنیت اجازه بگیرد که نظر این شورا در مورد حصر عوض شود، غیرممکن است. یعنی این قوانین مملکت واقعا جالب است که هیچ وقت قانون اجرا نمی شود، مگر اینکه از آن خوشمان بیاید، و هر چیزی که دوست داریم قانونی است، حتی اگر هیچ وقت به عنوان قانون تصویب نشده باشد.

 

خندیدن مرغی که پخت و مرده در کفن

عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: “اگر نظارت شورای نگهبان در انتخابات نبود، استبداد برکشور حکومت می کرد.”

مغولها: استبداد! ما استبداد نمی دانیم چیه. ما حمله کردیم، آدم کشتیم، ولی هیچ وقت اسم استبداد نشنیدیم، به این خبرها را ندادند.

بوف کور: در زندگی خبرگانی هستند که مثل خوره روح انسان را در انزوا می خورند و می خراشند، یعنی ما اینو به کی بگیم.

 

بی غیرت ها

فرض کنید شما دارید با زنتان یا دخترتان در خیابان راه می روید، یک موتورسیکلت از راه می رسد و شروع می کند به بدوبیراه گفتن به همسر شما، شما هم غیرتی می شوید و می زنید دک و پوز آن موتورسوار روانی دیوانه را که عضو بسیج است آسفالت می کنید، بعد هم شما و همسرتان را می گیرند و زندانی می کنند. و شما بخاطر غیرتی شدن و دفاع از همسرتان حتی ممکن است حکم اعدام بگیرید. از طرف دیگر در مجلس، ۲۷۰ تا موجود غیرتی قانونی تصویب می کنند که اگر چهار نفر از اراذل و اوباش( بسیجیان پابرهنه پورشه سوار) اگر نه وسط خیابان، حتی توی آپارتمان تان وارد شدند و هر رفتاری با دختر یا همسرتان کردند و شما نه اینکه مانع بشوید، همین که اعتراض هم بکنید، خود به خود مجرم هستید. بعد آقای احمد خاتمی گفته: “افزایش بی غیرتی مردان در ایران نگران کننده است.” و نگفته که: اگر کسی غیرتی شود و به بسیجی لات بی سروپایی که به زن آدم حمله می کند، اعتراض کند، قانونا مجرم است.

اصلا به اینها کاری ندارم، در شهر کرمان تعدادی برادر بسیجی، با اتکا به فرمان استاد مصباح زن و شوهر را وسط خیابان دستگیر کردند و آنها را بردند توی باغ و به زن طرف تجاوز کردند و او را هم کشتند، نه تنها طرف کشته شده، بلکه بی غیرت هم خوانده شده. در شهر همدان خانم زهرا بنی یعقوب، که پدرش غیرتی و عضو سپاه بود، نفر ششم کنکور سراسری بود، دانشجوی رشته پزشکی بود، با نامزد رسمی اش در پارک قدم می زد، دستگیرش کردند و بردند توی مرکز نیروی انتظامی و حالا نمی دانم آنجا چه کردند، که ایشان در زندان خودکشی کرده. نامزدش هم لابد بی غیرت است که وقتی به چهار تا اراذل و اوباش ناجا اعتراض کرده، کتکش زدند و او را راندند. یعنی این آقای احمد خاتمی که خودش و دوستانش قانونی تصویب می کند که شوهر حق دفاع از همسرش را در مقابل اراذل و اوباش ندارد، می شوند اسوه غیرت، و آن شوهر غیرتی می شود مجرم.

در زندان اوین داشتیم فوتبال بازی می کردیم، یکی از افرادی که داشت بازی می کرد خیلی خشن بازی می کرد، برنده به جا بود، وقتی رفتیم بیرون یکی گفت: این کسی که خشن بازی می کند، حکم اعدام گرفته و احتمالا تا چند هفته دیگر اعدام خواهد شد، وسط حرف زدنش بود که بازی تمام شد و رفتیم به میدان و بازی کردیم، من مواظب بودم که به آن اعدامی لگد نزنم. در نتیجه ما باختیم و دوباره بیرون رفتیم. روی سکو نشسته بودیم که همان آقا تعریف کرد که این آقای خشن که حکم اعدام گرفته، فامیل یکی از روسای زندان است و به این دلیل حکم زندان گرفته که دخترهای جوان را در خیابان بازداشت می کردند و اگر نامزد طرف غیرتی می شد، نامزدش را هم کتک می زدند، بعد دختر زندانی را می آورند در زندان و به او تجاوز می کردند. بازی بعدی که شروع شد، وقتی آقای متجاوز به من رسید، چنان لگدی حواله اش کردم که حسابی حالش جا آمد. منظورم این بود که مسئله غیرت موضوع مهمی است. خیلی هم مهم است.