طی روزهای اخیر شاهد اعدام برخی از زندانیان از قومیت های مختلف از جمله کرد در ایران بوده ایم.
اولین اعدام با حبیب الله گلپری پور آغاز شد تا جمهوری اسلامی به دست خود آتش بس دوساله با گروه پژاک را به هم بزند. چند روز بعد نیز ایران شاهد اعدام یک کنشگر کرد دیگر بود:شیرکو معارفی، کنشگر کردی که هوادار یکی از چهار شاخه مختلف حزب کومله کردستان بود.
اینکه چرا حکم اعدام این کنشگران کرد در این برهه زمانی به اجرا درآمد خود بحث دیگری است. حکم اعدام این افراد از حدود ۴ سال پیش صادر شده بود و در امنیتی ترین فضای منطقه کردستان طی درگیری سپاه و پژاک و همچنین اتفاقات پس از انتخابات سال ۸۸ این احکام - که به نظر می رسد بر اساس محتویات پرونده آنها که در اختیار رسانه ها قرار گرفته غیر عادلانه، غیر قانونی و غیر شرعی نیز هست- به اجرا درنیامد اما ناگهان در برهه ای که به نظر میرسد جمهوری اسلامی در با ثبات ترین مختصات سیاسی خود در عرصه داخلی طی هشت سال اخیر است، حکم اعدام این افراد را در دستور کار خود قرار داده و اخباری نیز از اعدام های بیشتر به گوش میرسد.
جدا از انگیزه “پوزیسیون” برای انجام این اعدام ها، به نظر میرسد آن دسته از “اپوزسیون” که دغدغه منافع ملی دارد نیزبایددر قبال این اعدام ها مسئولیتی را برعهده خود احساس کند.
جدا از نگاه حقوقی، حقوق بشری و انسانی به اعدام های اخیر و مسلما فارغ از نگاه ما به مقولاتی هم چون مخالفت با تمامیت حکم اعدام و یا موافقت با آن، دغدغه حقوق بشری داشتن و یا نداشتن و حتی فارغ از اینکه معتقد باشیم صرف هواداری از یک حزب کرد و یا حتی در دست داشتن اسلحه در یک عکس میشود برای یک انسان حکم اعدام صادر کرد و یا خیر؛ میتوان واکنش به این اعدام ها را با عیار دیگری سنجید: “منافع ملی”.
در وضعیت حاضر که بسیاری از سیاست های جمهوری اسلامی تاثیری نفرت پراکنانه، مایوس کننده و مرکزگریزانه در بسیاری از مناطق حاشیه ای ایران از خوزستان و بندرعباس گرفته تا سیستان و بلوچستان و کردستان دارد، گروه های تحول خواه از اصلاح طلب و ملی-مذهبی و… این وظیفه را بر عهده دارند تا در راستای منافع ملی ایران از تندشدن، اتمیزه شدن و ناامید شدن کنشگران منصف و میانه رو در میان فعالان قومی که راه حل مشکلات را در چهارچوب ایران جستجو میکنند، به حد توان جلوگیری کنند.
کنشگران مختلف سیاسی در ایران شاید در حال حاضر قدرت آنکه از وقوع این اعدام ها جلوگیری کنند را نداشته باشند، اما حمایت، گفتگو، انتشار بیانیه و اعلام اعتراض این فعالان سیاسی مسلما درجلوگیری از رادیکالیزه شدن فضای سیاسی فعالان قومی بسیار موثر خواهد بود.
مسلما فعال سیاسی کردی که به این نتیجه برسد در چهارچوب مناسبات سیاسی ایران حتی در میان گروه های مختلف منتقد و اپوزیسیون نظام (که شاید روزی قدرت را به دست بگیرند)، مشکلات کردهای ایران امکان حل شدن ندارد و یا بدتراینکه آنها نیز نگاهی همچون هیات حاکمه فعلی به مشکلات کردستان ایران دارند (اتفاقی که تا حدودی پس از انتشار عکس آقای گلپری پور با سلاح رخ داد) و یا این معضلات برای دیگر گروه های سیاسی ایران اهمیتی ندارد؛ راه حل و راه “رهایی” از مشکلات را در چهارچوب و یا مرحله ای دیگر جستجو خواهند کرد؛ نتیجه ای که به نظر برخی نیزطبیعی به نظر میرسد.
در این راستا، “نشان دادن” تفاوت در نوع نگاه، نوع استراتژی حل مشکل اقوام و اساسا اهمیت و ارزش قایل بودن برای مسایل اقوام ایرانی از سوی گروه های تحول خواه بسیار با اهمیت جلوه میکند.
توجه به این نکته مسلما کار دشواری نیست اما هوش سیاسی خاصی طلب میکند که در گذشته برخی جریانات سیاسی و نیزسیاستمدارانی چون مهدی کروبی و میرحسین موسوی نشان دادند از این هوش سیاسی برخوردارند.
در اوج فشارهای سیاسی سال ۸۹، برخی جریان ها مثل ملی مذهبی ها واین دو چهره سیاسی در پی اعدام یک کنشگر کرد، افزایش فشار بر خود را به خاطر “حمایت از گروهک های مسلح” به جان خریدند، اما به این نکته مهم توجه داشتند که باید تفاوت نگاه و تفاوت راه حل مدنظرشان برای معضلات اقوام ایرانی به خصوص کردها را “نشان دهند”.
در این میان امکان دارد از سوی عده ای انتقاداتی نسبت به برخی از فعالان کرد نیز مطرح شود. انتقاداتی از این دست که این کنشگران چندان به مسایلی که خارج از محدوده “مشکلات کردها” در ایران در جریان است واکنشی نشان نمیدهند اما این انتظار را دارند که دیگر فعالان سیاسی همواره نسبت به اتفاقات کردستان از خود واکنش نشان داده و به تضییغ حقوق هموطنان کرد خود اعتراض کنند.
این انتقاد میتواند در برخی موارد درست و در بعضی موارد نیز نادرست باشد. اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که عرصه سیاست، عرصه محاسبه منافع است. برای فعالان سیاسی که بیشتر به سرنوشت ایران فکر میکنند، مسلما هر کنش و تصمیم سیاسی بر اساس “آنچه به صلاح ایران است” باید سبک و سنگین شود و نه بر اساس معیارهایی که بیشتر شبیه لج بازی های خانوادگی و قبیله ای هستند! (به این نکته هم باید توجه داشت که منافع ملی ایران در برخی موارد می تواند با منافع جمهوری اسلامی در یک راستا نباشد).
صورت مسئله ای که فعالان سیاسی اصلاح طلب، ملی-مذهبی و…(فارغ از مسایل انسانی و حقوق بشری) باید به آن پاسخ دهند، چندان پیچیده نیست.
آیا جلوگیری کردن از تغییر مدار فعالان سیاسی کرد از فاز حل معضل در چهارچوب ایران به فاز حل معضل از طرق دیگر از جمله نگاه به خارج و یا نگاه افراطی قومی، به نفع منافع ملی ایران است؟
آیا تندتر شدن فضای سیاسی در مناطق مرزی به نفع ایران است؟ آن هم در دوره ای که دولت هایی مانند عربستان و اسراییل به شدت به دنبال ایجاد بحران علیه ایران هستند؟