نظام اگر چه کلمه ای عربی است، اما در زبان فارسی معادلی برای کلمه ی سیستم(System) در نظر گرفته شده است. خود کلمه ی سیستم از نظر لغوی معانی چون،دستگاه منظومه، روش، سیاق، قاعده و کلمات دیگری از این دست برای آن در نظر گرفته شده است که در ظاهر و با توجه به معنای کلمه ی نظام که جمع نظم هاست به مجموعه ای از قواعد منظم گفته می شود که به طور هماهنگ و با یک سیاق و یک روش برای هدفی معین طراحی شده اند؛ یا مجموعه عناصری که بین خود به شکل معینی پیوند می یابند و یک نوع کل واحد را به وجود می آورند.
در فرهنگ های علوم سیاسی گاه این کلمه را “واژه ی استعاری برای حکومت یا سبک حکومت یک دولت” می نامند. از سوی دیگر به نظام های حکومتی، بسته به اینکه روش و سیاق آن نظام از کدام یک از مکاتب فکری پیروی می کند نام هایی اطلاق می شود هم چون نظام لیبرالی، نظام سوسیالیسیتی و الی آخر.در واقع و به طور کلی مجموعه ی کلی عناصر یک حکومت را که از نظر سیاسی بر یک جامعه حکم می راند، نظام می نامند. این نظام خود می تواند شمال زیر مجموعه هایی چون نظام قضایی و نظام پارلمانی و… نیز بشود.
جمهوری اسلامی حکومتی بر آمده از انقلاب 1357 است که در آن زمان به رفراندمی گذاشته شده و رای هم آورده است. این حکومت خود را نظامی از حکومت داری و حکومت رانی می دانسته و هنوز هم می داند که با همه ی نظام های سیاسی دنیا فرق دارد(البته تا حدی هم حق دارد) و مدعی نوعی جدید از نظام های سیاسی در جهان است که در بهترین حالت آن رویای پیوند میان دین و دموکراسی را دارد و برخی از قرائت های آن نیز در رویای تشکیل یک نوع حکومت اسلامی و دینی مبتنی بر احکام الهی و مذهبی و به ویژه مذهب شیعه و مهدویت است.
اکنون بعد از 30 سال اتفاق غریبی رخ داده است. بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم که در نتیجه ی آن احمدی نژاد رییس جمهور شد، رییس جمهور تازه که تربیت شده ی مکتب آیت الله مصباح یزدی است بسیار اندک از لفظ جمهوری اسلامی و بیشتر از واژه ی “حکومت اسلامی یا دولت اسلامی” استفاده می کرد. در انتخابات دهم که باز هم نتیجه ی آن با همه ی مخالفت های آشکاری که با رییس جمهور سابق وجود داشت، منتج به رییس جمهور شدن احمدی نژاد شد، این نتیجه مردم خشمگین را به خیابان ها کشاند و تظاهرات های میلیونی به راه انداختند که در تمام طول تاریخ سیاسی ایران بی سابقه بود. کاندیداهای مخالف احمدی نژاد نیز همچون مردم و در کنار مردم نتیجه ی بر آمده را ناشی از تقلبی گسترده دانستند و این نتیجه را مورد قبول ندانستند و به آن معترض شدند. این اعتراض ها نتایج دیگری به بار آورد: بازداشت های گسترده ی فعالان سیاسی، مطبوعاتی، مدنی و سیل عظیمی از مردمی را که به خیابان ها آمده بودند. کشتار و کشته شدن های بی سابقه در خیابان ها و بازداشت گاه ها، آشکار شدن شکنجه و شکنجه گاه ها و هزاران اتفاق از این دست. مردمی که زمانی رای شان را می خواستند و شعار ساده شان این بود که «رای من کجاست» نوع شعارهای شان تغییر یافت و رنگ و بوی دیگر گرفت.
اما اتفاق اصلی که مورد سوال این نوشته است مسئله ای است به نام “نظام”. در تمام طول این اتفاقات، هم معترضین و هم حاکمین بر یک اصل تاکید داشتند که همانا “دفاع از نظام” بود. از آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر این نظام گرفته تا احمدی نژاد رییس جمهور قبلی، محصولی وزیر کشور این نظام، احمدی مقدم فرمانده ی نیروی انتظامی همین نظام، حسن فیروز آبادی رییس ستاد نیروهای مسلح، مهدی کروبی و میر حسین موسوی کاندیداهای معترض به نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری و به نوعی رهبران این جنبش اعتراضی، سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق و آیات عظام و مراجع تقلید و… همه و همه بر این اصل تاکید می کنند که مدافع نظام هستند و برای حفظ نظام باید از “این دست اقدامات” دست بردارند و همه به دامان نظام برگردند.
از سوی دیگر نکته ی جالب توجه این است که هیچ کس هم حاضر نیست مسئولیت هیچ کدام از اتفاقاتی راکه در همین نظام روی می دهد به عهده بگیرد چه در گذشته ی آن و چه در اکنون آن. همه ی این معترضین و صاحب منصبان کنونی از اقداماتی که روی می دهد اظهار اشمئزاز و همگی نیز دوباره در عین حال از نظام دفاع می کنند.این نظام چیست که هم آقای خامنه ای از آن دفاع می کند و هم آقای احمدی نژاد و هم آقای کروبی و هم آقای موسوی؟ هم سرلشکر فیروز آبادی و هم محسن رضایی و قالیباف و هم آن نوجوان 15 ساله ی باتون به دست که در خیابان برای برخورد با مردم آمده است و بر این باور است که از نظام دفاع می کند و هم هاشمی رفسنجانی رییس تشخیص مصلحت همین نظام.
این نظام چیست که این اتفاقات در آن روی می دهد و از هاشمی رفسنجانی گرفته تا میر حسین موسوی، از فیروز آبادی و سردار رادان گرفته تا کروبی و مراجع تقلیدی چون آقایان صانعی و طاهری و.. به آنچه در آن روی می دهد یا معترض اند و یا منکر وقوع و آن و منکر مسئولیت خویش در قبال آن هستند و باز هم زمان معتقدند که باید نظام را حفظ کرد؟
هم چنین سوالی که این روزها بسیار مطرح می شود این است که آیا همه ی این صاحب منصبان امروزی و همه ی این معترضین زمانی در کنار هم و شانه به شانه ی هم، همین نظام را به وجود نیاورده اند؟ مگر کسانی که امروز در جبهه ی مخالفین معترضین وضعیت کنونی هستند خود از ارکان و صاحب منصبان قدرت و مسئولیت در همین نظام نبوده اند؟ اگر نظام کل واحدی است که «اجتماع اصول قواعد مربوط به یک موضوع و مرتبط به هم » را در یک شکل و کلیت بر نظام سیاسی یک جامعه حاکم می گرداند، این چگونه نظامی است که معترضین مجلس آن را و وزرات کشور آن را و شورای نگهبان آن را و رسانه ی ملی آن را و سازمان زندان های آن و نظام قضایی آن و وزارت ارشاد و.. قبول ندارندو آن ها نیز از آن سو مجمع تشخیص مصلحت آن را و مجلس خبرگان آن را قبول ندارند، یا به آن معترض اند و هم زمان نیز در حفظ آن می کوشند؟
حقیقتا این سوالی است از آن جنس سوال ها که آدم در ذهن اش می گوید “مشکلی دارم ز دانش مند مجلس باز پرس”. در کودکی های ما و در تمام سالیانی که جواب سوالی یا آن چنان روشن است که مجهولی در سوال و معما وجود ندارد و یا آن چنان پیچیده است که معلوم نیست باید دنبال کدام جواب بود، می گفتند: “پیدا کنید پرتقال فروش را”. اکنون به نظر من این مسئله هم از آن جنس مسئله هاست. در واقع نظام در این میانه مفهومی استعاری و اسطوره ای پیدا کرده که هیچ کس حاضر نیست مصداق و معنای این استعاره را روشن کند.
از سوی دیگر در هیچ کدام از کشورهای دیگر و نظام های سیاسی دیگر کشور ها،در شرایط حتا بحرانی نمی گویند که باید همه ی ما در حفظ نظام بکوشیم و باید به دامان نظام برگردیم. بلکه معمولا بر مفاهیمی چون “حفظ منافع ملی”، “وفاق ملی” حفظ اصول و منافع کلی مردم و حقوق و آزادی های مردم صحبت به میان می آورند.