در اوج در گیریهای خونین و فاجعه بار “غزّه” در چند ماه گذشته مقاله ای در همین سایت “روز آنلاین” نوشتم تحت عنوان “سیاستمداران آمریکا و جهان بخوانند”. در آن نوشتار کوتاه در ارتباط با ماجرای غزه و تراژدی فلسطین، گفتم که فلسطین و جهان عرب بخشی از جهان اسلامند و “جهان اسلام”، به رغم تنوع و گونه گونگی فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی و تعارضات کم و بیش بنیادین در پاره هایی از آنها، در جغرافیای سیاسی جهان امروز و در بلوکهای قدرت سنتی کره زمین، یک واحد سیاسی و فرهنگی و بویژه تمدنی سنتی قابل توجه و درخور عنایت ویژه است و حداقل دولتها و سیاستمداران جهان نمی¬توانند به واقعیتها و انواع مشکلات آن بی¬توجه و بی¬تفاوت باشند.
خوشبختانه باراک اوباما، رئیس جمهور جدید آمریکا، در همین مدت اندک ریاست جهموری اش، توجهی ویژه به مسائل جهان اسلام و معضل فلسطین ابراز کرده است. تأکید بر حل عادلانه مشکل فلسطین و به طور خاص تشکیل دولت مستقل فلسطین و در سطح کلی تر توجه به جهان اسلام و بیش از یک ملیارد و دویست میلیون مسلمان درجهان و مورد خطاب قرار دادن آنان، از نشانه های این توجه در سیاست جدید اوبا و دولت جدید ایالات متحدة آمریکا است. نخستین نشانه این رویکرد در خطابة مراسم سوگند ایشان دیده شد و آخرین آن در سخنان روشن تر و دقیق تر و جدی تر وی در ترکیه به گوش رسید. این سخنان از آگاهی اوباما از تاریخ کشورهای اسلامی و روابط دیرینه مسلمانان با غرب و غربیان و اطلاع از نقش مسلمانان در جغرافیای جهان و در عرصه سیاست جهانی و منطقه ای در جامعه جهانی و در نظام بین الملل حکایت می¬کند؛ نقشی که بویژه در سالیان اخیر (به طور خاص پس از یاردهم سپتامیر 2001 ) از اهمیت بیشتری پیدا کرده است. احتمالا غیر اروپایی بودن اوباما و بویژه سابقة مسلمانی خانوادگی وی، که دیری از آن نگذشته و هنوز در نام او به یادگار مانده است، در این آگاهی و توجه بی تأثیر نباشد. به هرتقدیر این آگاهی و توجه و درایت موجب خرسندی وامیدواری است و امیدواریم که از سخن و ادعا و توجه به عمل در آید و ما در آینده نزدیک شاهد تحولات سازنده و اثربخش در تنظیم روابط جدید جهان اسلام با جهان غرب و آمریکا باشیم. اما در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:
1 – آنچه اکنون مورد اجماع جهانیان است و همگان برای تحقق آن می¬کوشند و یا دست کم ادعای آن را دارند، مسئلة مهم جلوگیری از جنگ در سطح محلی و منطقه ای و مخصوصا در سطح جهانی و در مقابل تحقق و استقرار صلح و دوام آن در روابط بین الملل است. وقوع دو جنگ ویرانگر و بی سابقه جهانی در طول نیم قرن و مسابقه تسلیحاتی دول بزرگ و مؤثر در پی آن، نه تنها مردم جهان را که بیش از همه قربانی جنگ و خرابی می¬شوند بلکه دولتها و ارباب زر و زور را نیز به وحشت انداخت و وقوع جنگ سوم جهانی همگان را به چاره جویی واداشت و این هراسناکی و چاره جویی به تشکیل “سازمان ملل متحد” و تنظیم “اعلامیه جهانی حقوق بشر” در سالیان پس از جنگ دوم انجامید.
با توجه به تجارب مکرر بشر در طول تاریخ و نیز تجربة همین قرن بیستم، ظاهرا نباید جای تردید باشد که جلوگیری از جنگ و تحقق صلح در روابط آدمیان، در هر سطحی، به زمینه ها و شرایط و عوامل متعددی بستگی دارد که بدون لحاظ کردن آنها اهداف محقق نخواهد شد. بی¬گمان یکی از آنها، اجرای “عدالت” است و عدالت نیز با توجه به معیارهای متعارف و معقول و مقبول هر زمان قابل حصول است. فعلا این معیارها تحت عنوان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و توسعه و پیشرفت همه جانبه است. جهان اسلام و کشورهای اسلامی در خاورمیانه و هرجای دیگر، به هردلیل، از این مؤلفه ها کم و بیش محرومند و همین عقب ماندگی و محرومیت از عوامل بی ثباتی و جنگ و نا امنی و رشد بنیادگرایی و تروریسم در میان مسلمانان است. بنابراین تا زمانی که این زمینه ها مورد توجه جهانیان وبویژه دولتهای غربی و آمریکا قرار نگیرد و به گونه ای برطرف نشود، نه امکان مبارزه جدی با تروریسم وجود دارد و نه می¬توان از جنگ جلوگیری کرد و نه می توان به صلح جهانی و منطقه ای امیدوار بود.
2 – جنگ و صلح همیشه دوطرف دارد: طرف حاکم و طرف محکوم یا طرف مدعّی و طرف مدعّی علیه، و عدالت و قانون اساسا برای تنظیم روابط عادلانه بین دوطرف معادله و یا به معنای دیگر به منظور جلوگیری از ظلم و تجاوز یکی به دیگری است. از عصر استعمار تا به امروز، بخش بزرگی از جوامع اسلامی در دو قاره آسیا و آفریقا بوسیلة غربیان مورد تجاوز و ستم قرار گرفته اند و هنوز نیز سیاستهای قدیم و جدید استعماری و سلطه گرانه دولتهای بزرگ غربی از عوامل عقب ماندگی جوامع اسلامی به شمار می¬آید. در این صورت از یک سو بر غربیان و ارباب قدرت و صاحبان تمدن و تکنولوژی پیشرفته است که به اقتضای عدالت و برای تحقق صلح در جهان به ترمیم عقب ماندگیهای جوامع اسلامی بکوشند و از سوی دیگر بر مسلمانان و کشورهای اسلامی است که شایسگی و آمادگی خود را برای تحقق پیشرفت و صلح و عدالت نشان دهند و به میثاقهای عادلانه بین المللی پایبند باشند. گفتن ندارد که در این میان بیشترین مسؤلیت بر دوش جهان پیشرفته و صاحب قدرت و امکانات است و آنان، که به هرتقدیر فعلا معماران نظم جهانی اند، اخلاقا و قانونا باید برای اجرای عدالت و صلح بکوشند و تا زمانی که خود به میثاقهای الزام آور و مؤلفه های صلح و قانون پایبند و ملتزم نباشند، نباید از طرف ناتوان تر و آسب پذیر تر انتظاری داشته باشند. امروز اگر آقای اوباما به جد دنبال بهبود روابط آمریکا و به طور کلی جهان پیشرفته غرب با مسلمانان و کشورهای اسلامی است، باید در مرحله نخست دولت او و دیگر هم پیمانانش در سطح جهان به معیارهای عدالت و قانون و صلح وفادار باشند و آنگاه از طرف معادله دیگر توقع وفاداری و پایبندی و احتراز از خشونت و جنگ داشته باشند.
3 - پس از یازدهم سپتامبر جبهه ایدئولوژیک – سیاسی تازه ای تحت عنوان “مبارزه با تروریسم” شکل گرفت که گرچه عام بود اما در عمل عمدتا به مسلمانان توجه داشت و گروههای تندرو و خشونتگرای اسلامی در سراسر جهان و ازجمله خاورمیانه را هدف قرار می¬داد. این رویکرد آمریکایی – اروپایی، درآغاز از یک “جنگ صلیبی” دیگر یاد کرد ولی بعدها هرچند از آن عنوان استفاده نکرد اما از این بهانه و فضای تند و عاطفی – سیاسی خاص آن سالها سود جسته گسترة ترور و تروریسم را شامل تمام گروههای اسلامی و یا فعال در سراسر جهان اسلام مانند گروههایی چون حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، اخوان المسلمین و … کرد و بدین ترتیب حتی به شکل مستقیم و غیر مستقیم تمام ویا اکثریت مسلمانان در همه جای عالم، حتی در غرب، در شمار تروریستها و یا متهمان به اعمال خشن و تروریستی قرار گرفتند. افغانستان و عراق اشغال شد. در پی آن در موارد بسیاری صرف مسلمان و یا ایرانی و افغانی و یا مصری و عراقی و پاکستانی بودن و یا نام عربی و ایرانی و مسلمانی داشتن، کفایت می¬کرد که فرد مورد سوء ظن واقع شده و ازبسیاری از حقوق اجتماعی و مدنی خود در ممالک غربی محروم شود.
گرچه در فضای آن سالها و در برابر برخی اعمال تندروانه و یا به واقع تروریستی شمار اندکی از مسلمانان در کشورهای اروپایی، این رفتارهای سختگیرانه تا حدودی طبیعی و یا اجتناب ناپذیر می¬نمود، اما اکنون که دولت جدید آمریکا و احتمالا دولتهای اروپایی که بر آنند سیاستهای گذشته را در مورد جوامع اسلامی و مسلمانان تغییر دهند، بهتر است به این دقایق و ظرایف مهم توجه کنند و به گونه ای رفتار نکنند که از یک سو بر سوء تفاهمات بیفزایند و از سوی دیگر حقوق انسانی و شهروندی یک میلیارد و دویست نفر مسلمان در سراسر جهان فدای گفتار و رفتار خشونتگرای شمار اندکی جاهل و یا ابزار دست سیاستهای پنهان برخی از همان سیاستمداران غربی نشود. باید تلاش کرد که حتی گذشته های تلخ جبران و روابط از دو سو ترمیم شود. این راز پیروزی ساست جدید اوباما است. خوشبختانه اخیرا اطلاع یافتم که دولت آمریکا در نظر دارد که به طور کلی عنوان “مبارزه با تروریسم” را بردارد و این تصمیم، باز از آگاهی و درک درست اوباما از شرایط کنونی جهان و بویژه روابط نا سالم مسلمانان با دول غربی و آمریکا خبر می¬دهد. حتی اگر این خبر درست نباشد، دولت آمریکا باید این کار را بکند. گرچه در عمل و البته به شکل درست و معقول و با رعایت موازین و بدون کمترین تبعیض مبارزه با هرنوع رفتارهای مخل امنیت و عدالت و صلح بین انسانها در همه جای جهان ضروری است. به امید فردایی بهتر و تحقق صلح و عدالت در سراسر جهان و بهروزی برای مسلمانان در سراسر گیتی.