اوباما و جهان اسلام

حسن یوسفی اشکوری
حسن یوسفی اشکوری

در اوج در گیریهای خونین و فاجعه بار “غزّه” در چند ماه گذشته مقاله ای در همین سایت “روز آنلاین” نوشتم ‏تحت عنوان “سیاستمداران آمریکا و جهان بخوانند”. در آن نوشتار کوتاه در ارتباط با ماجرای غزه و تراژدی ‏فلسطین، گفتم که فلسطین و جهان عرب بخشی از جهان اسلامند و “جهان اسلام”، به رغم تنوع و گونه گونگی ‏فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی و تعارضات کم و بیش بنیادین در پاره هایی از آنها، در جغرافیای سیاسی ‏جهان امروز و در بلوکهای قدرت سنتی کره زمین، یک واحد سیاسی و فرهنگی و بویژه تمدنی سنتی قابل توجه و ‏درخور عنایت ویژه است و حداقل دولتها و سیاستمداران جهان نمی¬توانند به واقعیتها و انواع مشکلات آن بی¬توجه ‏و بی¬تفاوت باشند.‏

خوشبختانه باراک اوباما، رئیس جمهور جدید آمریکا، در همین مدت اندک ریاست جهموری اش، توجهی ویژه به ‏مسائل جهان اسلام و معضل فلسطین ابراز کرده است. تأکید بر حل عادلانه مشکل فلسطین و به طور خاص ‏تشکیل دولت مستقل فلسطین و در سطح کلی تر توجه به جهان اسلام و بیش از یک ملیارد و دویست میلیون ‏مسلمان درجهان و مورد خطاب قرار دادن آنان، از نشانه های این توجه در سیاست جدید اوبا و دولت جدید ایالات ‏متحدة آمریکا است. نخستین نشانه این رویکرد در خطابة مراسم سوگند ایشان دیده شد و آخرین آن در سخنان ‏روشن تر و دقیق تر و جدی تر وی در ترکیه به گوش رسید. این سخنان از آگاهی اوباما از تاریخ کشورهای ‏اسلامی و روابط دیرینه مسلمانان با غرب و غربیان و اطلاع از نقش مسلمانان در جغرافیای جهان و در عرصه ‏سیاست جهانی و منطقه ای در جامعه جهانی و در نظام بین الملل حکایت می¬کند؛ نقشی که بویژه در سالیان اخیر ‏‏(به طور خاص پس از یاردهم سپتامیر 2001 ) از اهمیت بیشتری پیدا کرده است. احتمالا غیر اروپایی بودن ‏اوباما و بویژه سابقة مسلمانی خانوادگی وی، که دیری از آن نگذشته و هنوز در نام او به یادگار مانده است، در ‏این آگاهی و توجه بی تأثیر نباشد. به هرتقدیر این آگاهی و توجه و درایت موجب خرسندی وامیدواری است و ‏امیدواریم که از سخن و ادعا و توجه به عمل در آید و ما در آینده نزدیک شاهد تحولات سازنده و اثربخش در ‏تنظیم روابط جدید جهان اسلام با جهان غرب و آمریکا باشیم. اما در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:‏

‏1 – آنچه اکنون مورد اجماع جهانیان است و همگان برای تحقق آن می¬کوشند و یا دست کم ادعای آن را دارند، ‏مسئلة مهم جلوگیری از جنگ در سطح محلی و منطقه ای و مخصوصا در سطح جهانی و در مقابل تحقق و ‏استقرار صلح و دوام آن در روابط بین الملل است. وقوع دو جنگ ویرانگر و بی سابقه جهانی در طول نیم قرن و ‏مسابقه تسلیحاتی دول بزرگ و مؤثر در پی آن، نه تنها مردم جهان را که بیش از همه قربانی جنگ و خرابی می¬‏شوند بلکه دولتها و ارباب زر و زور را نیز به وحشت انداخت و وقوع جنگ سوم جهانی همگان را به چاره جویی ‏واداشت و این هراسناکی و چاره جویی به تشکیل “سازمان ملل متحد” و تنظیم “اعلامیه جهانی حقوق بشر” در ‏سالیان پس از جنگ دوم انجامید.‏

با توجه به تجارب مکرر بشر در طول تاریخ و نیز تجربة همین قرن بیستم، ظاهرا نباید جای تردید باشد که ‏جلوگیری از جنگ و تحقق صلح در روابط آدمیان، در هر سطحی، به زمینه ها و شرایط و عوامل متعددی بستگی ‏دارد که بدون لحاظ کردن آنها اهداف محقق نخواهد شد. بی¬گمان یکی از آنها، اجرای “عدالت” است و عدالت نیز ‏با توجه به معیارهای متعارف و معقول و مقبول هر زمان قابل حصول است. فعلا این معیارها تحت عنوان ‏آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و توسعه و پیشرفت همه جانبه است. جهان اسلام و کشورهای اسلامی در ‏خاورمیانه و هرجای دیگر، به هردلیل، از این مؤلفه ها کم و بیش محرومند و همین عقب ماندگی و محرومیت از ‏عوامل بی ثباتی و جنگ و نا امنی و رشد بنیادگرایی و تروریسم در میان مسلمانان است. بنابراین تا زمانی که این ‏زمینه ها مورد توجه جهانیان وبویژه دولتهای غربی و آمریکا قرار نگیرد و به گونه ای برطرف نشود، نه امکان ‏مبارزه جدی با تروریسم وجود دارد و نه می¬توان از جنگ جلوگیری کرد و نه می توان به صلح جهانی و منطقه ‏ای امیدوار بود. ‏

‏2 – جنگ و صلح همیشه دوطرف دارد: طرف حاکم و طرف محکوم یا طرف مدعّی و طرف مدعّی علیه، و ‏عدالت و قانون اساسا برای تنظیم روابط عادلانه بین دوطرف معادله و یا به معنای دیگر به منظور جلوگیری از ‏ظلم و تجاوز یکی به دیگری است. از عصر استعمار تا به امروز، بخش بزرگی از جوامع اسلامی در دو قاره آسیا ‏و آفریقا بوسیلة غربیان مورد تجاوز و ستم قرار گرفته اند و هنوز نیز سیاستهای قدیم و جدید استعماری و سلطه ‏گرانه دولتهای بزرگ غربی از عوامل عقب ماندگی جوامع اسلامی به شمار می¬آید. در این صورت از یک سو بر ‏غربیان و ارباب قدرت و صاحبان تمدن و تکنولوژی پیشرفته است که به اقتضای عدالت و برای تحقق صلح در ‏جهان به ترمیم عقب ماندگیهای جوامع اسلامی بکوشند و از سوی دیگر بر مسلمانان و کشورهای اسلامی است که ‏شایسگی و آمادگی خود را برای تحقق پیشرفت و صلح و عدالت نشان دهند و به میثاقهای عادلانه بین المللی پایبند ‏باشند. گفتن ندارد که در این میان بیشترین مسؤلیت بر دوش جهان پیشرفته و صاحب قدرت و امکانات است و ‏آنان، که به هرتقدیر فعلا معماران نظم جهانی اند، اخلاقا و قانونا باید برای اجرای عدالت و صلح بکوشند و تا ‏زمانی که خود به میثاقهای الزام آور و مؤلفه های صلح و قانون پایبند و ملتزم نباشند، نباید از طرف ناتوان تر و ‏آسب پذیر تر انتظاری داشته باشند. امروز اگر آقای اوباما به جد دنبال بهبود روابط آمریکا و به طور کلی جهان ‏پیشرفته غرب با مسلمانان و کشورهای اسلامی است، باید در مرحله نخست دولت او و دیگر هم پیمانانش در سطح ‏جهان به معیارهای عدالت و قانون و صلح وفادار باشند و آنگاه از طرف معادله دیگر توقع وفاداری و پایبندی و ‏احتراز از خشونت و جنگ داشته باشند.‏

‏3 - پس از یازدهم سپتامبر جبهه ایدئولوژیک – سیاسی تازه ای تحت عنوان “مبارزه با تروریسم” شکل گرفت که ‏گرچه عام بود اما در عمل عمدتا به مسلمانان توجه داشت و گروههای تندرو و خشونتگرای اسلامی در سراسر ‏جهان و ازجمله خاورمیانه را هدف قرار می¬داد. این رویکرد آمریکایی – اروپایی، درآغاز از یک “جنگ ‏صلیبی” دیگر یاد کرد ولی بعدها هرچند از آن عنوان استفاده نکرد اما از این بهانه و فضای تند و عاطفی – ‏سیاسی خاص آن سالها سود جسته گسترة ترور و تروریسم را شامل تمام گروههای اسلامی و یا فعال در سراسر ‏جهان اسلام مانند گروههایی چون حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین، اخوان المسلمین و … کرد و ‏بدین ترتیب حتی به شکل مستقیم و غیر مستقیم تمام ویا اکثریت مسلمانان در همه جای عالم، حتی در غرب، در ‏شمار تروریستها و یا متهمان به اعمال خشن و تروریستی قرار گرفتند. افغانستان و عراق اشغال شد. در پی آن ‏در موارد بسیاری صرف مسلمان و یا ایرانی و افغانی و یا مصری و عراقی و پاکستانی بودن و یا نام عربی و ‏ایرانی و مسلمانی داشتن، کفایت می¬کرد که فرد مورد سوء ظن واقع شده و ازبسیاری از حقوق اجتماعی و مدنی ‏خود در ممالک غربی محروم شود. ‏

گرچه در فضای آن سالها و در برابر برخی اعمال تندروانه و یا به واقع تروریستی شمار اندکی از مسلمانان در ‏کشورهای اروپایی، این رفتارهای سختگیرانه تا حدودی طبیعی و یا اجتناب ناپذیر می¬نمود، اما اکنون که دولت ‏جدید آمریکا و احتمالا دولتهای اروپایی که بر آنند سیاستهای گذشته را در مورد جوامع اسلامی و مسلمانان تغییر ‏دهند، بهتر است به این دقایق و ظرایف مهم توجه کنند و به گونه ای رفتار نکنند که از یک سو بر سوء تفاهمات ‏بیفزایند و از سوی دیگر حقوق انسانی و شهروندی یک میلیارد و دویست نفر مسلمان در سراسر جهان فدای گفتار ‏و رفتار خشونتگرای شمار اندکی جاهل و یا ابزار دست سیاستهای پنهان برخی از همان سیاستمداران غربی نشود. ‏باید تلاش کرد که حتی گذشته های تلخ جبران و روابط از دو سو ترمیم شود. این راز پیروزی ساست جدید اوباما ‏است. خوشبختانه اخیرا اطلاع یافتم که دولت آمریکا در نظر دارد که به طور کلی عنوان “مبارزه با تروریسم” را ‏بردارد و این تصمیم، باز از آگاهی و درک درست اوباما از شرایط کنونی جهان و بویژه روابط نا سالم مسلمانان با ‏دول غربی و آمریکا خبر می¬دهد. حتی اگر این خبر درست نباشد، دولت آمریکا باید این کار را بکند. گرچه در ‏عمل و البته به شکل درست و معقول و با رعایت موازین و بدون کمترین تبعیض مبارزه با هرنوع رفتارهای مخل ‏امنیت و عدالت و صلح بین انسانها در همه جای جهان ضروری است. به امید فردایی بهتر و تحقق صلح و عدالت ‏در سراسر جهان و بهروزی برای مسلمانان در سراسر گیتی.‏