“کودتای مخملین علیه مردم و جمهوریت” ـ به گفته محمد خاتمی ـ آخرین پرده های خود را یک به یک به صحنه می آورد
در پایان دومین هفته تیرماه 1388، خلافت اسلامی آغاز می شود واندیشه نهفته در “انقلاب اسلامی” خود را عریان در معرض نگاه جهانیان قرار می دهد.
هفته ای که شرح رویدادهای آن بخش مفصلی از تاریخ جنبش مدنی ایران است و موضوع بررسی های تفصیلی متعدد قرار خواهد گرفت، شاهد ادامه سناریوی بسیار دقیق طراحی شده ای بود که تاریخ به آن نام “کودتای 22 تیر” داده است. کودتایی که بدیل آن را می توان در 28 مرداد1332 به یاد آورد. آن کودتا، استبداد شاه ـ آمریکا را جانشین جنبش ملی کردن نفت کرد؛و این کودتا می خواهد “جنبش مدنی ایران” را به خانه بفرستد و استبدادسلطان ـ روسیه را در جامعه ایرانی نهادینه سازد.
در هفته دوم تیرماه، تاکتیک وقت گذرانی ـ سرکوب ادامه یافت. تعداد زیادی از فعالین سیاسی، اجتماعی، روزنامه نویسان و حتی هنرمندان دستگیر شدند. پروژه نخ نمای تواب سازی و اعتراف گیری به اجرا در آمد. ووقتی از حضور مردم در صحنه کاسته شد، شورای نگهبان 10 درصد آرایی را که با یک خط نوشته شده بود در نمایشی تلویزیونی ارائه داد و سپس نظر رهبر را تصویب کرد. سخنگوی شورای نگهبان گفت: “پرونده انتخابات بی تقلب بسته شد.”
صحنه های اول”پرده آخر”هم به نمایش درآمد. پخش “اعترافات” و تلاش برای تسلیم کردن موسوی و کروبی. هیات ویژه ای هم متشکل از 3 “قاضی” با تجربه در کشتار زندانیان انتخاب شد تا در معیت سعید مرتضوی، به اتهامات انبوه زندانیان رسیدگی کند.
از هم اکنون می شود “پرده آخر” سناریوی به ظاهر پیروز شده “کودتای 22 خرداد” را به دو شکل مجسم کرد: ادامه سرکوب خونین و یا راهکاری مسالمت آمیز که نتیجه آن حذف همه نیروهای اصلاح طلب به صورت “قانونی” باشد.
پاسخ مردم ایران و افکار عمومی جهان به این “کودتا” یک “نه” بزرگ تاریخی بود. هنوز هم جز روسیه، شریک اصلی کودتاگران، و دو سه کشور دیگر “دولت کودتا” را تایید نکرده اند.
اما دستاورد “جنبش مدنی” بسیار فراتر از این است. این جنبش سبب ایجاد گسلی در “نظام” شد که دو نیروی عمده اجتماعی در دو طرف گسل حاصل از آن در حال شکل گیری است.
طالبان شیعی که با این کودتا از جمهوریت گذر کردند، در برابر تاریخ و مردم تنها ماندند. اکثریت روحانیون که با سکوت خود بر این کودتا صحه گذاشتند، برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران در برابرمردم قرار گرفتند.
بخش حذف شده “نظام” که از همراهی چند روحانی انگشت شمار برخوردارست، در کنار مردم و جنبش مدنی ایران قرار گرفت. هاشمی رفسنجانی به روش معمول در جست و جوی یافتن راه حلی است که او را در نقش”ریش سفید” بر بلندای نظام بنشاند. اگر آنچه در انتخابات قبلی بر او رفت و روزگاری که بر فرزندانش گذشت، او را به خود نیاورد، چاره ای جز فشردن دستان خونین “نظام” نخواهد داشت. وضعی که محمد خاتمی هم با اندکی تفاوت دارد. مهدی کروبی با شجاعتی مثال زدنی و میرحسین موسوی با درایتی ویژه، دولت برآمده از کودتا را غیر مشروع خواندند و هر کدام به روش خود تدارک مبارزه مسالمت آمیز با آن را می بینند.
جنبش مدنی ایران اما برنده اصلی کودتایی است که محمود احمدی نژاد آن را “شکست براندازی نرم” خوانده است.
جنبش مدنی ایران که به ظرفیت های ملی و جهانی خود واقف شده، آخرین محک را هم به “نظام” زد و هویتی مستقل گرفت که هدفش “آزادی” است و نیرویش میلیون ها جوان. این جنبش از درون خود رهبرانش را خواهد یافت و انبوه خلاقیت ها و تجارب این سه هفته به کارش خواهد آمد. این جنبش اکنون پیوندی عمیق تر با بخش اصلاح خواه برآمده از جمهوری اسلامی برقرار کرده است. تکرار نتیجه ای تاریخی که درآن، نواز شکاف برآمده در بدنه کهنه متولد می شود.
مهماتما گاندی گفته بود: ابتدا تو را به حساب نمی آورند؛بعد مسخره ات می کنند؛ آنگاه به مبارزه ات می آیند و سرانجام “تسلیم ات”می شوند.
جنبش مدنی ایران اکنون”نظام”سراپا مسلح را با تمام امکاناتش به مبارزه طلبیده است.