چهارده ضعف اصولگرایان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

واقعا این کاری که آقای باهنر کرده، به نظر من کار مهمی است. خودش تنهایی و بدون اینکه کسی یک کلمه به او چیزی بگوید، نشسته و ۳۱ نقطه ضعف را که باعث شده است که در شانزده سال گذشته جناح راست در انتخابات ریاست جمهوری پیروز نشوند، بررسی کرده. البته نه اینکه این کار برای آقای باهنر عجیب است که واقعا هست، برای یک دست راستی هم عجیب است. و حتی می خواهم بگویم که برای یک ایرانی هم عجیب است. یعنی یک آدمی بنشیند و به این فکر بکند که چرا من در شانزده سال گذشته یعنی دولت احمدی نژاد، خاتمی و روحانی در انتخابات پیروز نشدم؟

یعنی قبل از این پیروز می شد، البته به نظرم همین که در انتخابات دوم هاشمی، جناح راست از احمد توکلی حمایت کردند، نشان می دهد که این گروه نه برای شانزده سال، بلکه برای بیست سال در انتخابات پیروز نشدند. یا در حقیقت اگر کمی دقت کنیم، می بینیم که وقتی هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ همراه عباس شیبانی کاندیدای انتخابات شد، جناح راست در انتخابات برنده شدند. قبل از آن هم که انتخابات در سال ۱۳۶۴ بین محمود کاشانی و عسگراولادی و خامنه ای که هر سه نفر دست راستی بودند برگزار شد، در سال ۱۳۶۰ هم که انتخابات میان چهار دست راستی که اسمشان را اصولگرا گذاشته بودند یعنی خامنه ای، پرورش، غفوری فرد و زواره ای برگزار شد. قبل از آن هم که انتخابات بین چهار نفر برگزار شد. یعنی در حقیقت اصولگرایان در هر زمانی که انتخابات بین خودشان برگزار شود، مطمئن هستند که برنده می شوند، مگر اینکه کسی رقیب آنها باشد که طبیعی است بازنده می شوند. به نظر من دلایل مهم شکست اصولگرایان در انتخابات که در حقیقت همان نقطه ضعف اصولگرایان است، شامل موارد زیر است. البته فکر کنم آقای باهنر هم به همین نتیجه رسیده باشد.

۱) وجود دیگران: یکی از دلایل شکست اصولگرایان در هر انتخاباتی وجود رقیب است. اگر اصولگرایان رقیبی نداشته باشند، در انتخابات حتما پیروز می شوند.

۲) وجود مردم: یک دلیل مهم شکست اصولگرایان در انتخابات در گذشته این بود که مردم همیشه به رقبای آنها رای می دادند، در حالی که هر گاه یک اصولگرا می خواست یک مدیر اصولگرا انتخاب کند، موفق می شد. بنابراین اگر انتخابات میان مردم برگزار نشود، قطعا اصولگرایان پیروز می شوند.

۳) وجود دولت: در بسیاری موارد، مثل دوره هاشمی رفسنجانی، وی به عنوان اصولگرا وارد قدرت شده، ولی بعد از مدتی کار در سیستم دولتی از اصولگرایان جدا شده است. بنابراین نقطه ضعف سوم اصولگرایان کار کردن در دولت است. اگر اصولگرایی بخواهد به قدرت برسد و اصولگرا باقی بماند، طبعا باید هیچ کاری نکند.

۴) فکر کردن: بسیاری از اصولگرایان هستند که سالها در دولت کار کردند و اصولگرا هم باقی ماندند، اما برای انتخابات یا در جریان مناظره یا هر کاری که به فکر کردن نیاز داشت، مجبور شده اند مدتی فکر کنند، به همین دلیل نظرشان تغییر کرده است. پس نتیجه می گیریم که فکر کردن یکی از نقاط ضعف اصولگرایان است. یعنی یک اصولگرا تا وقتی اصولگراست که فکر نکند.

۵) وجود رسانه های نوشتاری: بررسی اتفاقات سالهای گذشته نشان می دهد که رسانه هایی مانند روزنامه، کتاب و سایر رسانه های نوشتاری هر وقت وجود داشته و کمی آزاد بوده، اصولگرایان ضربه شدیدی خورده اند. مثلا وقتی روزنامه های اصلاح طلب منتشر شد، اصولگریان شکست خوردند، یا حتی وقتی فردی مثل مهدی نصیری خودش سردبیر یک روزنامه شد، بعد از چند سال از تفکر اصولگرایی دست کشید. پس نتیجه می گیریم که برای پیروزی اصولگرایان مصرف کاغذ باید همیشه به حداقل و حتی الامکان صفر برسد.

۶) وجود رسانه های الکترونیک و مجازی: یک نقطه ضعف دیگر اصولگرایان نیز وجود رسانه های الکترونیک مثل رادیو، تلویزیون، ویدئو، ضبط صوت، کامپیوتر، اینترنت، موبایل و هر رسانه ای است که از آن یک نفر بتواند با یک یا چند نفر گفتگو کند. یعنی پیروزی اصولگرایان زمانی اتفاق می افتد که رسانه الکترونیک هم وجود نداشته باشد.

۷) جهان غرب: وجود داشتن جهان غرب از جمله آمریکا، اروپا و جاهای دیگر یکی از عواملی است که دشمنان اصولگرایی با کمک آنها اصولگرایان را شکست می دهند. بنابراین یک نقطه ضعف مهم اصولگرایان این است که جهان غرب هنوز وجود دارد.

۸) همسایگان ایران: برخی همسایگان ایران مانند پاکستان، افغانستان، ترکیه، جمهوری آذربایجان، عراق، کشورهای عرب، بحرین و سایر کشورهایی که در جهان وجود دارد، کشورهایی هستند که اغلب آنان دشمنان اصولگرایی هستند. پیروزی اصولگرایان در هر زمینه ای زمانی رخ می دهد که اصولا کشورهای دیگر وجود نداشته باشند.

۹) سفر به خارج: پنجاه درصد اصولگرایانی که به دلایل مختلف به خارج از ایران سفر کردند، پس از مدتی اقامت در بیرون ایران دچار انحراف شدند و تبدیل به اصلاح طلب یا معتدل یا دشمن شدند. بنابراین برای حفظ اصولگرایی مهم ترین نکته این است که یک اصولگرا هرگز نباید بیش از چند روز از ایران بیرون برود.

۱۰) بازگشت به ایران: پنجاه درصد اصولگرایانی که از کشور خارج شده اند، حتی اگر ده سال هم در بیرون ایران مانده باشند، همچنان اصولگرا می مانند. اما تقریبا همه آنها وقتی به کشور باز می گردند با دیدن واقعیات موجود در کشور، دست از اصولگرایی برمی دارند و اصلاح طلب یا معتدل می شوند. به همین دلیل بهتر است اصولگرایان در هیچ حالتی از ایران خارج نشوند و اگر شدند برنگردند.

۱۱) زاد و ولد: یکی از مشکلات و ضعف های اصولگرایان ازدواج و فرزنددار شدن آنهاست. همین مسئله باعث می شود که بسیاری اصولگرایان به محض اینکه فرزندشان بالغ شود به همه اصول خودشان شک کنند، چون فرزندشان با پدر اختلاف پیدا می کند و همین می شود که مثلا اصولگرایی مانند نوری زاد وقتی فرزندش بزرگ می شود دیگر اصولگرا باقی نمی ماند.

۱۲) رفتن به خانه: یکی از مسائل اساسی و نقاط ضعف اصولگرایی این است که اغلب آنان مجبورند بالاخره حداقل روزی چند ساعت به خانه بروند و در خانه شان با همسر و فرزندشان حرف بزنند، گاهی اوقات مجبور می شوند فامیل شان را ببینند. بنا براین نمی توانند اصولگرا باقی بمانند.

۱۳) آسفالت خیابان: یک عامل مهم کاهش اصولگرایی شهرنشینی و بخصوص آسفالت خیابان، وجود آسانسور، تاکسی، اتوبوس، مینی بوس، موتور سیکلت و هر چیزی است که باعث می شود یک اصولگرا با جمعیت زیادی مواجه شود. اصولگرایی که جمعیتی بیش از یک نفر را ببیند و به خیابان برود یا رانندگی کند، طبیعتا نمی تواند اصولگرا باقی بماند.

۱۴)… و غیره: اصولا یکی از بزرگترین نقاط ضعف اصولگرایی این است که آنها مجبورند زندگی کنند. و به همین دلیل با دیگران باید رابطه داشته باشند. و همین موضوع با اصولگرایی تناقض دارد.

نتیجه گیری اخلاقی: یک انسان ایرانی در ایران نمی تواند هم زندگی کند و هم دست راستی باشد.

نتیجه گیری سیاسی: تا وقتی بقیه وجود دارند دست راستی ها در تهران نمی توانند در چیزی پیروز شوند.

نتیجه بین المللی: وجود کشورهای دیگر جهان عامل شکست اصولگرایی در ایران است.