مردم مصر نماز قضا نمی خوانند

بیژن صف سری
بیژن صف سری

حرفی است معقول که می گویند وقتی قصد پرس و جو از حال و روزملتی باشد، نمی پرسند که مردم آن کشورچند مجسمه بر پا کرده اند، بلکه پرسش این است که آن مردم تا چه اندازه در مقدرات خود دست دارند.
اعتراض اخیرمردم مصر، آن هم برعلیه اولین منتخب خود بعنوان رئیس جمهور انقلابی که در اولین گام های خدمتگزاریش میل حکومت بی سئوال می کند، نشان از بیداری و آگاهی ملتی دارد که بخوبی میداند اگردیوقدرت را ازهم اکنون به شیشه بازنگرداند بازهم به دور تسلسل استبدادی گرفتار می شود که به زمانی نه چندان دور، در همین میدان التحریر پس از تحمل مرارت ها و کشته دادن های بسیار از دامش گریخته و نجات یافته است.
مصر اززمره کشور هایی است که در تحولات اخیر موسوم به “بهار عربی” دستخوش انقلابی شد که اگر چه شباهت هایی باانقلاب 57 ما ایرانیان دارد اما از آنچه امروزاز اعتراضات دوباره مردم مصردیده و شنیده می شود، می توان گفت این شباهت با یک تفاوت مهم کم رنگ می گردد و ماهیتی مستقل ازدیگرانقلاب های مشابه، چون انقلاب 57 می یابد و آن تفاوت مهم، بیداری و آگاهی پس از به نتیجه رسیدن جنبش آزادیخواهی مردم مصر است.

 به دیگر سخن، اگر چه انقلاب مصر هم در پروسه تغییر، تحول و انتخاب سیستم حکومتی، دستخوش کج روی هایی از سوی برخی ازرهبران انقلابی خود شد که اساساً مغایربا روح مطالبات اولیه ی جنبش آزادیخواهی این ملت بود، اما مردم مصرهمچون شیری که دربیشه کمین کرده باشد، بر همه امورو ایضاً رفتار و کردار زمامداران جدید منتخب خود، نظارت دارند، تا مبادا، سرنوشت صد ها جنبش عقیم مانده در طول تاریخ بر آنها نیز تحمیل شود. چرا که به گفته “جان کارن” آن فیلسوف غربی “خداوند آزادی را به شرط مراقبت ابدی به انسان اهدا می کند”.

طرفه آنکه گسستن از بند استبداد هم آسان نیست. چنانکه برای ما ایرانیان نیز سخت است و با وجود دو انقلاب همچنان برای رهایی ازبند تسلسل تاریخی استبداد در این کهنه دیار، به قدمت همه تاریخ خود دست و پا می زنیم. انقلاب 57 به فاصله کم ترازهشتاد سال پس از انقلاب مشروطه شکل می گیرد و این هیچ معنایی ندارد جز اینکه جنبش آزادیخواهی و مبارزه برعلیه استبداد درانقلاب مشروطه، نیمه تمام مانده بود و می بایست به نحوی کامل می شد، اما افسوس باز هم با کج روی ها، جنبش عقیم می ماند چرا که از پس هر یک ازاین دو انقلابی که از آن صد ها حکایت وحماسه ساخته ایم، هیچ چشم و گوش بیداری برای پاسداری از آنچه بنام انقلاب مرتکب شدیم، نبود، تا به وقت شبیخون حاکمان به آرمان های انقلاب، بانگ بر آورد. ما اقبال آن را نداشتیم که همچون امروز مردم مصر، بی خجالت از انتخاب اشتباه خود، باز هم بر علیه ظلم بپا خیزیم و این بار مستبد و مستبدان انقلابی را سرنگون سازیم؛ واگر بیداری هم نصیبمان شد وقتی است که آب از سر گذشته است. جمله ای از مدرس نقل است که می گفت اگر نماز را سر وقت نخوانی، قضای آن را بعداً می توان خواند، اما بعضی از کارها قضا ندارد و تنها باید در سر وقت و در لحظه، به آن رسیدگی کردو در صورت اهمال و پشت گوش انداختن، دیگر نمی توان قضای آن را بجا آورد؛ درست کاری که امروز مصریان می کنند و هرگز حاضر به خواندن نماز قضا نیستند. حکما بر این باورند که: سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چوپر شد نشاید گرفتن به پیل رضا خان حاصل انقلاب مشروطه بود و احیای دیکتاتوری دینی نتیجه انقلاب 57، اینکه می گویم احیای دیکتاتوری دینی، از این رو است که این نوع از حاکمیت استبدادی، قرن ها پیش به همت مردم بلاد کفر، همزمان با انقلابی که به «رنسانس» مشهور است بساطش برچیده شد، اما شور بختی را ببین که این تحفه پس ازقرن ها منسوخ شدن، بار دیگردر این کهنه دیار، در قامت قبای دین « اسلام» ظهور می یابد. و بی شک اگر انقلاب مشروطه سامان می گرفت و به کج روی ها ختم نمی شد، آنچه بنام انقلاب 57 می خوانیم هرگز اتفاق نمی افتاد و هیچگاه برای جبران اشتباه پدرانمان درعصرمشروطیت، از خواب 50 ساله بر نمی خاستیم و شتابزده صفر را با صفر تعویض نمی کردیم و این همه نبود اگر خواب نبودیم و حال که موسم بیداری است چنان حاکمیت ظلم بر تار و پود ما ریشه دوانده که بند گسستن از این دام سخت و جان فرسا است، دیگرنه به راه تاریک از خوف شب تن می دهیم و نه به خورشید اعتماد می کنیم که نور را هم نشانه روز نمی دانیم، به هیچ اتحاد ویک دلی، تن نمی دهیم و باور نداریم، تنها به تحریم های بیگانگان دلخوشیم که بیش از حاکمیت کمر ملت را شکسته و کاسه فقر به دستمان داده است وتو گویی برای رسیدن به مدینه فاضله خیالی خود، باید ازبرهوت این سکوت و انتظار گذشت