آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

‏”آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها”، عنوان کتابی است از دکتر ابراهیم یزدی که روند تکوین و پیروزی ‏انقلاب57 را مورد بررسی و تبیین قرار می‌دهد؛ اما این یادداشت به وقایعی دیگر نظر دارد که هرچند همانند ‏انقلاب 29 سال پیش، در بهمن‌ماه رخ می‌دهد، اما موضوعی کاملا” متفاوت را در دستور کار قرار داده است: ‏تلاش طیف‌‌های گوناگون اصلاح‌طلب برای کاستن از ردصلاحیت‌های گسترده و شدید و غلیظ انجام شده، و ‏کوشش برای فراهم آوردن امکان یک رقابت تا حد امکان قابل‌قبول و توجیه‌پذیر، از نظر ایشان.‏

در این روزها، از یک‌‌سو شخصیت‌های واجد هژمونی در میان اصلاح‌طلبان(خاتمی، کروبی و هاشمی) در ‏جلسه‌ای مشترک به مشورت می‌پردازند و ظاهرا به نوعی وحدت عمل برای تغییر تا حد امکان وضع موجود، ‏نایل می‌شوند؛ و از سویی دیگر، جناح‌های مختلف جبهه دوم خرداد(یا همین ائتلاف اصلاح‌طلبان) با انتشار بیانیه، ‏وضع تحمیل‌شده (ردصلاحیت‌های فله‌ای) را مورد انتقاد شدید قرار می‌دهند و تاکید می‌کنند که انتخابات اسفندماه ‏امکان رقابت را فراهم نمی‌آورد؛ به‌عنوان شاهد، جبهه مشارکت ایران اسلامی اعلام کرده است که “امکان ‏برگزاری انتخاباتی رقابتی در اکثر حوزه‌ها از بین رفته است”؛ و مجمع روحانیون مبارز نیز عنوان نموده است ‏که “حضور در انتخاباتی که از هم اکنون تکلیف 32 حوزه ها مشخص شده و امکان حداقل رقابت وجود ندارد، ‏بی معنی است”؛ حزب اعتماد ملی هم موضعی مشابه اتخاذ کرده‌ و گفته است که “با این وضع، امکان ارائه‌ی ‏فهرست انتخاباتی وجود ندارد”.‏

آشکار است که طیف‌های گوناگون اصلاح‌طلب می‌کوشند تا با تکیه به امکان‌های “لابی”، فضای رقابت در ‏انتخابات 24اسفند را گشوده‌تر سازند. طرح بحث “قهر” از انتخابات به مثابه‌ی آخرین وسیله برای تحریک ‏سیاست‌گزاران اصلی انتخابات، از همین زاویه مورد توجه قرار گرفته است؛ وگرنه، هر دو سوی میدان می‌دانند ‏که قدرت آنان برای کسب امتیاز به چه اندازه است. هم گروه‌ها و طیف‌های اصلاح‌طلب می‌دانند که ساخت قدرت ‏برای به تصویر کشیدن یک انتخابات رقابتی و تا حد لازم، توام با استقبال مردم به حضور نصفه_نیمه‌ی آنان ‏مشتاق است؛ و هم اقتدارگرایان می‌دانند که در موضع برتر قرار دارند و می‌توانند “بازی” را آن‌چنان که خود ‏می‌پسندند، صورت‌بندی کنند. اصلاح‌طلبان اگر زمانی امکان “فشار از پایین” برای “چانه‌زنی در بالا” را داشتند، ‏اینک- با توجه به واقعیت‌های اجتماعی و راهبرد اتخاذ شده- چاره‌ای جز تلاش برای بذل عنایت هسته‌ی اصلی ‏قدرت و ارکان اصلی موثر بر روند انتخابات، در اختیار ندارند.‏

‏ شرکت اصلاح‌طلبان در انتخابات مفروض است؛ این نکته را حتی اقتدارگرایان هم می‌دانند، و از همین روست که ‏با نخوت و تکبر، پروژه‌ی خویش را برای سامان دادن مجلسی با حضور اکثریت “خودی”ها، وانمی‌گذارند. در ‏بدترین وضع ممکن، حتی اگر لایه‌هایی از اصلاح‌طلبان از شرکت در انتخابات پرهیز کنند، اقدامی فراتر از ‏انتشار بیانیه را در دستور کار ندارند؛ و بی‌تردید، خبری از اعتراض‌های مدنی و مسالمت‌آمیز قانونی و کنش‌های ‏اعتراضی اجتماعی یا خدشه به فضای انتخابات و آگاه‌سازی مردم در خیابان‌ها و میادین در کار نخواهد بود. ‏

هیات‌های اجرایی در ردصلاحیت‌ها، به “مرگ” گرفته‌اند تا اصلاح‌طلبان به “تب” راضی شوند؛ همین که شماری ‏دیگر از نامزدهای متعلق به اردوگاه اصلاح‌طلبان تایید شوند (البته آنهایی که بی‌خطرند و به‌تعبیر این روزهای ‏اقتدارگرایان، “رادیکال” محسوب نمی‌شوند) مشکل حل‌شده به‌نظر می‌رسد.‏

نه خبری از تایید صلاحیت بهزاد نبوی و آرمین و تاج زاده خواهد بود، نه نشانی از تایید جلایی‌پور و جلالی‌زاده و ‏مزروعی، و نه حتی خرم یا آن استانداران حامی تحصن، امکان حضور در انتخابات مجلس آتی خواهند داشت؛ ‏برای افرادی همانند اعلمی هم دیگر احتمال رقابت بر سر کرسی مجلس نخواهد بود.‏

این‌چنین است که به احتمال فراوان، و در پی همین رایزنی‌ها و گفت‌و‌گوها و خواهش‌ها، تعدادی دیگر از ‏غیرمشهورها و اهالی نرمش و مدارا با هسته‌ی اصلی قدرت، مورد لطف قرار می‌گیرند و مجاز می‌شوند با ‏افرادی چون لاریجانی و توکلی و باهنر و حداد و صدر- که اینجا و آنجا از برکات و بذل توجه رسانه‌ی ملی ‏برخوردار می‌شوند- به رقابت برخیزند…‏

آنچه که این روزها- و روزهای آتی- شاهدیم، آخرین تلاش‌های اصلاح‌طلبان است برای تکمیل و ارتقاء ‏فهرست‌های خود در شهرهای اصلی کشور، آن هم به امید اندک تسامحی که هیات‌های نظارت و شورای نگهبان ‏نشان خواهند داد؛ اتفاقی که نه تنها از اقتدار جریان مسلط در بلوک قدرت نمی‌کاهد و آرایش نهایی نیروهای ‏سیاسی را در مجلس هشتم مخدوش نمی‌کند، بلکه به اصلاح‌طلبان یادآوری می‌کند که برای تداوم فعالیت سیاسی، ‏باید بیش از پیش به “بند ناف” ساخت قدرت چنگ زنند…‏

‏ این که دموکراتیزاسیون متکی به نهادهای مدنی و فعالان و جنبش‌ها و پویش‌های اجتماعی، چه جایگاه و پایگاهی ‏در راهبرد اصلاح‌طلبان دارد، پرسشی است که به نظر می‌رسد همچنان چشم‌انتظار پاسخ و توضیح دقیق و ‏شفاف است.‏

آخرین تلاش‌های اصلاح‌طلبان در آخرین روزهای تایید یا رد صلاحیت نامزدهای مجلس هشتم، اگر بی‌توجه به ‏مطالبات واقعی و خواست‌های عمیق و همه‌جانبه‌ی بدنه‌ی اجتماعی حامی اصلاحات و نیروهای خواستار تحول، ‏پی‌گرفته شود و صورت گیرد، چه بسا نتایجی به‌مراتب بدتر از ناکامی در کسب کرسی‌های مجلس را به‌همراه ‏داشته باشد: دوری و فاصله‌ی هرچه فزون‌تر از لایه‌های اجتماعی. ‏

‏ ‏