نیم نگاه

نویسنده
ساناز همایونی

مفاهیم حقیقت و واقعیت در مستندسازی ایران

حقیقت تنها یک واژه تلخ نیست بلکه یک ماهیت تلخ است و این مطلب بسیار حائز اهمیت است که ما بدانیم واقعیت و حقیقت دارای تفاوتی ژرف هستند.آنچه از سالیان دور نسل به نسل به ما رسیده و ما را دچار تردید و ابهام کرده است واژه ی واقعیت است نه حقیقت.

 این واقعیت است که ما می بینیم گاه به صورت خوشایند و گاهی ناخوشایند. ابهام در این است که ما به غلط تصور می کنیم که گوش و ذهنمان از حقایق تجربه شده و دست دوم پر است و گاه حاضر به شنیدن و یا حتی دیدن آن نیستیم اما این واقعیت است که جلوه ی پررنگ تری دارد و ما در واقع درگیر واقعیات هستیم و یا به عبارتی صحیح تر ناچار به پذیرش آنان.

کافی است به تفاوت حقیقت و واقعیت کمی اندیشمندانه بنگریم، خواهیم دید که این واقعیت های مجازی و از قبل تعیین شده است که پیرامون ما را در برگرفته. پس حقیقت چیز دیگری است، ورای واقعیت. شاید نه گفتار باشد و نه نوشتار، چه بسا این حقیقت را در قالب یک فیلم ببینیم، شاید یک فیلم مستند.

 

 

حال از این کوتاه مجازی فاصله می گیریم و با این دانسته ها به دنیای هنر و سینما و مستند سرک می کشیم. مستندسازی را می توان مادر دنیای فیلمسازی دانست چرا که بیش از صد سال پیش این آثار مستند بودند که عرصه ی فیلمسازی را به جوامع بشری شناساندند. این که چرا دنیای فیلم با مستند شروع دلایل این مهم را برای پیدا کردن برخی از چراها ارائه شود.

یک فیلم مستند به معنای واقعی خویش  تقابل مخاطب با خود، آن هم به شکل غافلگیرانه است که این تقابل مستلزم یک نگرش عمیق و نظریه ی خاص در ذهن فیلمساز می باشد. فیلم مستند یک مواجهه است آن هم خلاقانه برای رویارویی با مخاطب، چه خاص و چه عام.

قبل از قرن بیستم در آثار مستند از داستان خبری نبود البته این امر در آن زمان برمی گردد به مشکلات فنی دوربین ها. کافی نبودن تکنولوژی در آن زمان باعث می شد تا یک مستند ساز محدود شود به اینکه اثر خود را در مدت زمان اندک با یک پیام خاص و در کنار و حقیقت به مخاطب خویش ارجاع دهد.

چیزی که در این مقوله مورد نظر است دگرگونی قابل توجه فیلم مستند از زمان پیدایش با آن شکل  مضمون تا به اکنون است. در جوامع کنونی با اینکه تحول عظیمی در صنعت و تکنولوژی فیلمسازی ایجاد شده، اما ریشه های داستانی را در آنها می توان یافت و این در تناقض است با ماهیت یک فیلم مستند حقیقت جو. در ایران این معضل فراتر از وجود عناصر داستانی است. متاسفانه جامعه ی ایرانی درگیر یک سری فیلمهای مستند دروغین شده است. مستندهایی که در واقع مستند نیستند بلکه تصاویری هستند برای تحمیل تفکراتی از قبل تعیین شده و این فضایی است که یک فیلمساز مستند را دچار دوگانگی می کند تا اینکه، بیاید و به خواسته ها و منافع دولت اهمیت دهد و تن به ساختن فیلم هایی خاص برای اهداف خاص دهد و یا در خوشبینانه ترین حالت خودش را برای سانسورها و ممیزی های احمقانه آماده کند.

و اگر روش دوم را در پیش گیرد بسیار واضح است که باید از فکر ساختن یک فیلم مستند صرف نظر کند چرا که اولین عاملی که یک فیلمساز از جمله فیلمساز مستند را دچار تشویش می کند دغدغه مالی است و اینکه از حرفه ای که در پیش گرفته بعد مالی را تضمین شده ببیند. مورد دیگری که مستندساز باید برای خود به عنوان یک حق قائل شود بعد سیاسی آن است چرا که معمولا در ایران آثار مستند می توانند کاملا تصادفی جنبه سیاسی پیدا کنند. آیا این مستندساز جرئت ساخت یک فیلم آن هم در یک فضای مسموم سیاسی را داد؟ طبیعتا ضربه ی دوم را هم در این مورد می خورد. چرا که به راحتی و علیرغم میل باطنی اش یک فیلمساز سیاسی تلقی می شود و این دقیقا مسئله ایست که این نظام با آن مطلقا مشکل دارد.

عامل سوم که شاید بتوان از آن به عنوان مهمترین دغدغه برای یک فیلمساز مستند نام برد بعد اجتماعی و امنیت اجتماعی اوست. به طور قطع اثری که از دو فیلتر قبلی توان عبور نداشته، در این بعد با مشکل جدی تری برخورد خواهد کرد و مستندساز از لحاظ امنیت اجتماعی دچار تزلزل می شود و این تزلزل تنها برای او نیست که حتی می تواند اطرافیان وی را هم در بر بگیرد. از طرفی یک مستندساز برای ساختن یک مستند با مضمون اجتماعی نیازمند شخصیت های حقیقی است نه واقعی و این مستلزم این است که شخصیتها حقایق را به تصویر بکشند اما این اتفاق نمی افتد چرا که با توجه به ذهنیت بیمار و ترسی که در اجتماع وجود دارد هیچ شخصیتی حاضر به ارائه ی حقیقت نیست بلکه واقعیت را بیان می کند، آن هم واقعیت تدوین شده.

با این تفاسیر و در این شرایط چگونه یک فیلمساز مستند می تواند ایده و نگرش خودش را در قالب یک فیلم مستند که نمایانگر حقایق است به اجرا بگذارد. اینها بخش مختصری از مشکلات بسیاری از مستندسازان داخل کشور است که با وجود ایده های ناب متاسفانه فضایی برای عرضه هنر خویش ندارند. و دردناکتر از آن این است که ایران پتانسیل های بسیاری برای ساخت فیلم های مستند دارد. سوژه  هایی که اگر به معرض تماشا در بیایند می توانند بسیاری از حقایق را به صورت ناب و دست نخورده به مخاطب ارجاع دهد نه به صورت واقعیتی از پیش سیاست گذاری شده.

این سوژه ها چکیده ای است از موقعیتهای جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی که در طی سالیان دور تا به کنون در کشور ما شبیه به یک گنجینه ی دست نخورده خفته است و این معضلی دردناک است که نتوان به صورت حقیقی به آنها پرداخت.