در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و خصوصا پس از شروع جنگ ایران و عراق، به دلیل خصومتی که میان ایران و عراق به وجود آمده بود ایران به سراغ دشمن عراق یعنی سوریه رفت. سوریه و عراق به دلیل اختلافاتی که بر سر موضوعیت و درک حزب بعث داشتند روابط خصمانه ای داشتند و این موجب شد که ایران به سمت سوریه تمایل پیدا کند. این روابط موجب شد که ایران کمکهای سخاوتمندانه ای خصوصا در حوزه فروش نفت به سوریه کند. در آن سالها مجلس تصویب کرده بود که سالانه چهار میلیون نفت زیر قیمت جهانی به سوریه دهد و یک میلیون تن نفت هم به طور مجانی در اختیار این کشور قرار دهد. ما از این بابت چیزی حدود 5 میلیارد دلار از سوریه طلب داشتیم. بنابراین سیاست منطقه ای ما در طول جنگ 8 ساله با عراق با سرنوشت سیاسی سوریه در منطقه گره خورد.
با این وجود حافظ اسد در سیاستهای خود در منطقه و در مواجهه با ما با زیرکی برخورد میکرد. من در آن زمان کتابی در مورد تاریخ سیاسی عراق مینوشتم و سندی را مطالعه کردم که آمریکا سالانه حدود 250 هزار دلار به عنوان مثلا پول تو جیبی به حافظ اسد میداد.
همچنین حافظ اسد خصوصا بعد از تاسیس شورای همکاری خلیج فارس، بارها به حقانیت امارات در ارتباط با سه جزایر رای داد و در مصاحبه ای گفته بود من نمیتوانم عربیت را از کشورم را منفک کنم. این ثابت میکرد که برای این کشور عربیت مقدم بر اسلامی ت بود.
با این حال در زمان حافظ اسد چون ما با جنگ مواجه بودیم ناچار بودیم ارتباطمان را با سوریه گسترش دهیم. از زمانی هم که جنبش مقاومت در جنوب لبنان به وجود آمد این روابط عمیق تر شد. آقای موسوی رهبر قبلی مقاومت روابط نزدیکی با اسد برقرار کرده بود. این روابط در طی زمان پابرجا بود تا حافظ اسد درگذشت و بشار اسد روی کار آمد. روی کار آمدن بشار اسد نیز در این روابط چندان تغییری ایجاد نکرد. اولین ملاقات خارجی آقای احمدی نژاد بعد از ریاست جمهوری با بشار اسد بود که برای عرض تبریک آمده بود. مسئله غزه که پیش آمد روابط ما با سوریه گسترده تر شد و ما در سوریه خصوصا در تاسیسات زیربنایی سوریه سرمایه گذاری گسترده ای کردیم.
پس از آغاز تحولات در جهان عرب و کشیده شدن این اعتراضات به سوریه، ما شاید بنا بر مصلحت دوستی و روابط استراتژیکی که با سوریه داشتیم ترجیح دادیم اخبار سوریه را منتشر نکنیم و در سطح بین المللی نیز از اگر لازم باشد از سوریه حمایت کنیم. این رفتار ما با رفتار دیگر همسایه سوریه یعنی ترکیه کاملا تفاوت داشت.
نکته قابل توجه این است که ترکیه بیشترین سهم سرمایه گذاری یک کشورخارجی را در سوریه دارد. ترکیه گسترده ترین روابط سیاسی و بازرگانی را با سوریه دارد. اما مشاهده کردیم که آقای اردوغان چه سیاست ماهرانه و زیرکانه ای را در این ارتباط به کار برد. همین سیاست رادر مورد لبنان و لیبی هم به کار برد. فرار پناهندگان سوریه به ترکیه برگ برنده ای را در دست ترکها گذاشت. مخالفان بشار اسد چندی پیش در ترکیه نشستی در مورد آینده سوریه برگزار کردند. سیاست ماهرانه ترکیه در ارتباط با سوریه نشانه ای از رهبری ترکیه نسبت به کشورهای عرب است. به نظر میرسد ترکیه رهبری کشورهای عرب را از دست عربستان و مصر بیرون آورده و سهمیهم که ما در جهان عرب داشتیم از دست ما خارج شده و ترکیه الان رهبری کامل کشورهای عرب و غیر عرب این منطقه را در دست دارد و این رهبری تا هند را شامل میشود.
در حال حاضر نیز ما فکر میکنیم سوریه دچار هر نوع تزلزلی شود که منجر به حذف بشار اسد شود، باعث از دست رفتن حلقه واسطه مان را با قدرتمند ترین پتانسیل نظامیمان یعنی حزب الله میشود که این نگاه خالی از واقعیت نیست. بنابراین ایران تمام تلاشم خود را به کار میبرد که سوریه را در وضعیت ثابت تری نگه داریم.
واقعیت این است که ما وارد راهی شده ایم که برگشت ندارد. ما از روز اول که اعتراضات در این کشور آغاز شد حمایتمان را از بشار اسد اعلام کردیم. اخبار سوریه را سانسور کرده ایم و هر جا لازم بوده از سوریه حمایت کرده ایم. احیانا اگر کمکی هم لازم بوده کرده ایم. شاید در شرایط فعلی برای ما که تا نیمه این راه آمده ایم امکان بازگشت وجود ندارد. ما نمیتوانیم حمایت و سیاست خود را نسبت به سوریه تغییر بدهیم. ما با این دوست استراتژیک ادامه میدهیم که ببینیم تکلیف بشار اسد چه خواهد شد. و البته همه تلاشمان را به کار میبریم که این حلقه واسطه مفقود نشود.
در مورد اصلاحاتی که از سوی بشار اسد اعلام شده باید گفت از جهت علم سیاست قاعده بر این است که اصلاحات قبل از به راه افتادن یک جنبش موثر میشود. وقتی جنبش شروع میشود یعنی اصلاحات به درستی صورت نگرفته است. گفته میشود که وقتی تیغ اصلاحات کند میشود، انقلاب آغاز میشود. بنابراین بعد از کشته شدن بیش از دو هزار نفر در حال حاضر روی مردم و دولت به یکدیگر باز شده است. این از جهت علم سیاست تایید شده که دولتها نباید اجازه بدهند که روی ملت بر دولت باز شود. مردم سوریه در روزهای اول تقاضاهای مدنی محدودی داشتند و الان تقاضای آنها این است که بشار اسد و خانواده اش وهمه علویان باید بروند .
یعنی مطالبات خود را به سقف کار رسانده اند. در این شرایط امکان تحقق اصلاحات به هیچ وجه وجود ندارد و ادامه مقاومت مخالفین بشار اسد هم نشان میدهد که اینها از تجربه یمن و دیگر کشورهای عربی مقاومت را آموخته اند. مقاومت مردم در کشورهای عربی بسیار جالب است. در هیچ کدام از انقلابهای دنیا چنین اتفاقی نیفتاده است که مردم چندین ماه به طور مداوم مقاومت و مبارزه کنند. چندین ماه است که در مقابل سرکوب مقاومت میکنند و هر روز تعدادی کشته میشوند ولی هنوز ادامه میدهند. این در حالی است که ما از مبارزات یمن و لیبی حمایت میکنیم و اخبار مقاومت مردم را پوشش میدهیم ولی در مورد سوریه چیزی نمیگوییم. در صورتیکه سرنوشت هر سه آنها یکی است. چرا که دوره اصلاحات در سوریه گذشته است و در حال حاضر امکان تحقق و تاثیر اصلاحات وجود ندارد. بنابراین در مورد بقای رژیم بشار اسد باید با شک و تردید نگاه کرد.
سایت دیپلوماسی ایرانی