در نظر و دستکم روی کاغذ، سه برابر شدن یارانه پرداختی به مردم نه تنها شدنی است بلکه این رقم را تا شش برابر و حتی بیشتر هم میتوان رساند. ارزش مجموع نفت و گاز تولید شده سالانه در ایران به قیمتهای کنونی جهان به حدود 200 میلیارد دلار میرسد و اگر فرض کنیم که میتوانیم همه این انرژی تولیدی را چه در داخل و چه بازارهای بینالمللی به همین قیمت روز بفروشیم سرانه هر ایرانی به نرخ امروز دلار از محل تولید نفت و گاز ماهانه 300 هزار تومان است و نه 45 هزار تومان یا حتی سه برابر آن، یعنی 135 هزار تومان. بنابراین، ادعای توانایی دولت به افزایش یارانهها به سه برابر نه تنها چیز عجیبی یا معجزهای هزارهگونه نیست، بلکه تلویحا یا حتی تصریحا بیانگر ژرفای ریختوپاش بیهمتایی است که اقتصاد ایران و همه اجزای آن را در خود فرو برده و موجب شده تا از درآمد سرانه 300 هزار تومان در ماه هر ایرانی بابت “تولید” نفت و گاز و فروش و صادرات آن تنها یکهفتم به مردم برسد و کلی هم منت بر گردن آنان نهاده شود. اما برای اجرایی شدن این وعده و تبدیل ایران به گلستانی رشکبرانگیز برای دیگران، چند بایسته کوچک و آن هم شدنی باید به فرجام برسد. نخست آنکه در حال حاضر و جدا از هزینههای حیف و میل یعنی ریختوپاش مالی، بخش مهمی از این درآمد ماهانه 300 هزار تومانی هر ایرانی به صورت یارانه مستقیم و غیرمستقیم انرژی صرف کنترل قیمت تمام شده بسیاری از کالاها و خدمات میشود. حتی اکنون بعد از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، متوسط قیمتهای فروش بسیاری از حاملهای انرژی کمتر از نصف آن در سطح بینالمللی است؛ مانند گازوییل و حتی بنزین.
در وهله دوم، بخش مهم دیگری از منابع 300 هزار تومانی مورد اشاره، صرف نگهداری دیوانسالاری عریض و طویل دولت میشود که برخلاف همه ادعاها در شش سال اخیر به حدود شش برابر شدن هزینههای جاری دولت انجامیده و هزینههای عمرانی را تنها دو برابر کرده است. در حال حاضر هزینه جاری دولت و فقط برای امسال، معادل حدود نیمی از کل ارزش تولید نفت و گاز ایران است. بنابراین اولا مردم نمیتوانند و نباید تصور کنند که میتوانند ماهانه 300هزار تومان یارانه نقدی بگیرند – که میتوانند – بدون آنکه دقیقا به اندازه همین 300هزار تومان از قدرت خرید سرانهشان در حوزههای دیگر کاسته شود. علم اقتصاد با معجزه و دنیای رمل و اسطرلاب میانهای ندارد و چنانکه تجربه یارانه نقدی 45هزار تومانی نیز نشان داد، منابع حاصله برای اجرای طرح صرفا از محل کاستن مخارجی از دیگر جاها ممکن است. ثانیا، رسیدن به 135 یا حتی 300 هزار تومان یارانه نقدی ماهانه مستلزم کاهش هزینههای دولت به سطح درآمدهای غیرنفتی آن و عمدتا مالیاتهایی است که از مردم دریافت میکنند و این یعنی تعطیل شدن یا حتی انحلال دولت؛ زیرا کاهش هزینههای عمومی دولت از حدود 160هزار میلیارد تومان امسال به حدود 40 تا 45هزار میلیارد تومان، مستلزم کاهش شمار وزارتخانهها و سازمانهای دولتی به دو تا سه وزارتخانه است که دستکم یکمیلیون نفر دیگر به شمار پنجمیلیون نفر بیکار فعلی کشور میافزاید. البته، کوچک شدن دولت با سطح کنونی کارآمدی آن، به خودی خود با هر پیامدی خوب است؛ اما سر دادن شعار سه برابر شدن یارانه نقدی با روند چند سال اخیر در افزایش هزینههای دولت تناقض ذاتی دارد. بخشی از درآمدهای نفتی کشور در حال حاضر صرف هزینههای عمرانی میشود که گرچه سرعت رشد آن در ششسال گذشته نصف سرعت رشد درآمدهای ارزی و نیز هزینههای جاری دولت بوده اما چنان که در تجربه اخیر هدفمندی یارانهها نیز –به گواه اظهارات رییس سازمان بازرسی کل کشور– دیده شد، در برابر ایجاد تعهدات مالی دولت در برابر مردم، نخستین محلی است که از اعتبارات آن کاسته شده و نخستین سنگری است که فرو میپاشد. این، جز کاهش بیشتر سرعت رشد اقتصادی، افزایشگستردهتر رکود، کاهش سریعتر درآمد سرانه و ضعف بیشتر بنیه نحیف ساختار ایجاد اشتغال کشور و نهایتا گسترش فقر و بیعدالتی، پیامد دیگری نخواهد داشت. همه ناظران و کارشناسان اقتصادی و سیاسی ایران از چند ماه قبل به روشنی پیشبینی میکردند و این پیشگویی نیز به هوشمندی خارقالعادهای نیاز نداشت که با نزدیک شدن به روزهای انتخابات و دادن وعده اوج خواهد گرفت. اما ذکر این نکته شاید لازم است که همه این اظهارات، صرفا و صرفا متکی به نفت خام صد تا 110دلاری است که با کوچکترین تلنگری به قیمت جهانی نفت خام و کاهش ارزش آن حتی به حدود 70 و 80 دلار برای هر بشکه، کالسکه طلایی وعدهها به چشم بر هم زدنی به کدو تنبل تبدیل خواهد شد.
منبع: شرق، نوزده شهریور