آینده ایران و “دانش ـ– هنر” خدمات راهبردی، می کوشد به این پرسش جواب بدهد که “چگونه می توان برای جامعه ایران تداوم تاریخی را یافته و بر پایه جهان امروز تعریف کرد.“
کدام ویژگی به گونه ای طبیعی و همگانی، گذشته تاریخی و پیوستگی زندگی نسلهای گوناگون مردم سراسر ایران را از دورباز تا امروز پیوند میدهد؟ به دنبا ل آن خط پیوسته ای می باید بود که در درازای تاریخی محور یا ریسمان پیوستگی زندگی مردم ایران است. بی گمان چنین محوری در لابلای فرهنگ مردم، در اعتقادات، مراسم، باورها، آرزوها، امیدها، اشعار، رفتار و کردار منتقل شده از سینه به سینه تا امروز آمده است. چگونه برای ایران تداوم تاریخی را تعریف کنیم تا از آن بتوانیم به عنوان ابزار “ همبستگی ملی ” سود جوییم، چه داوود اغلو نیز در تز خود از تداوم تاریخی و اتصال خود به امپراتوری عٽمانی به همین دلیل سود جست. به گونه ای دیگر چه چسبی همبستگی ضمیر و درون و دل مرد م ایران را تضمین میکند؟ بازگشت به “خدا شاه میهن” با “دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی” دوران پهلوی، بازگشت به “ممالک محروسه ایران”، السلطان ظل الله، “دوران قاجار، ” یا “ولایت مطلقه فقیه” و “نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی” در دوران جمهوری اسلامی؟ چه عاملی پیوستگی تاریخی، فرهنگی، مردم ایران رابه گونه ای بسیار نهادین و عمیق نمایندگی میکند. همانگونه که مشاهده میشود یافتن شعاری که بتواند نماد همبستگی ملی ما گردد و سرزمین ما را به تاریخ و فرهنگ ما به گونه ای آشکار، طبیعی، بی واسطه و در ژرف خود پیوند دهد ساده نیست. به عنوان نمونه، جشن اولین روز سال نو چون نوروز، در سراسر خاک ایران و نزد تمامی، فرهنگها، و زبانها، و مذاهب گوناگون ایران مقبولیت عام دارد.(1)
تاریخ شروع سال نو، در هیچ دوره ای، و در هیچ نظامی غیر از اولین روز بهار نبوده است. حتی در مدت کوتاهی که مبنای شمارش سالها به سالهای شاهنشاهی بازگشت، حتا پس از برقراری نظام جمهوری اسلامی، برای تمامی هموطنان، مسیحی، یهودی و زرتشتی؛ عید نوروز عید است. آیا میتوان به زبان پارسی چون زبان مشترک ساکنین ایران ازهمین زاویه نگریست؟ نه دین اسلام، نه مذهب شیعه اثنی عشری، دو ویژگی پیشین را ندارند. آیا میتوان از فرهنگ مشترک زیستی سخن گفت؟ در این مورد می توان بدون شک در شش قرن گذشته، حکومت مرکزی، مرزهای پیوسته و حفاظت شده، سیستم پولی مشترک و مستقل، زبان مشترک اداری پارسی، سیاست خارجی یکپارچه وشیوه های تولیدی تقریبا یکسان سخن گفت، چون نظام نسق در مدیریت تولید کشاورزی تا ۱۹۶۲ و آغاز اصلاحات ارضی، ایل نشینی تا اسکان ایلات ( ۲۵% در ۱۹۰۰ تا کمتر از ۲% امروزه ) میتوانند از عوامل پیوستگی تاریخی ما باشند. با تمام فشاری که در یک سوم قرن پیشین توسط جمهوری اسلامی انجام گرفت, نه مذهب شیعه و نه حتی اسلام، امروزه نمیتوانند به عامل همبستگی ملی تبدیل شوند. و این واقعیت به این معنی نیست که بیش از ۹۰% از هفتاد و پنج ملیون ایرانی ازپدر و مادرانی که خود را مسلمان میدانسته اند نیستند، بلکه امروزه هویت اسلامی یا شیعی دیگر برد لازم را چون عامل اتحاد و هویت ملی از دست داده است. به گونه ای دیگر آیا مبنای شعاری که توانست بیش از یک ملیون ایرانی را تنها در تهران از خانه های خود بیرون بکشد به عنوان “رای من کجاست؟” که شکل دیگر درخواست مردمسالاری یا برپایی نظام جمهوری است توان تبدیل شدن به این چسب همه گیر ملی را دارد؟ نگارنده هم به عنوان یک روانکاو که پایه های فرضیه خود را در انسانشناسی بنیان کرده است و مبنای نمادین پدیده ها را بنیانی میشمارد و هم به عنوان پژوهشگری که هم خود را صرف نقش لایه های نمادین و فرهنگی در طرح های راهبردی میکند به مفهوم همبستگی جمعی و به ویژه همبستگی ملی، بسیار علاقمندم. و یافتن کلید گشایش این قفل را یکی از مهمات پیروزی و برقراری و پایداری ایرانی آزاد و آباد می دانم.
اگربتوان از فراز و نشیب سیاستهای قرن اخیر ترکیه و راه طی شده این کشور درسی برای تدوین اهداف راهبردی آینده ایران گرفت، این درس ها کدامند؟ با این پیش فرض که امروزه در جهان متغییر ما، تعریف و تعیین و یافتن تفاهمی پیرامون اهداف راهبردی آینده در جامعه، تنها راه پیشرفت و سازندگی همراه با صلح، تفاهم و هماهنگی آن جامعه است. با توجه به آنچه که در مورد ژرف بینش راهبردی گفته شد، آیا می توان عوامل اساسی ژرفنای بینش راهبردی آینده ایران را چنین بنیان نهاد؟
الف- همسایگان، با فرهنگهای گوناگون، زبانهای گوناگون، مذاهب، گوناگون و تاریخ ویزه خویش…؛ تنوع فرهنگی در داخل ایران؛ منابع و امکانات فنی، طبیعی، فرهنگی، جمعیتی؛ شناخت دقیق از موقعیت کنونی ایران، منطقه و جهان؛ موقعیت تکنولوژی در جهان؛ موقعیت اعتباری و مالی ایران در جهان
ب - این عوامل می توانند درفضای تاریخی در ایران و منطقه به شرح زیر کار کرد داشته باشند: ۱۸۰۳ تا ۱۸۲۱: جنگهای ایران و روس؛ ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹: انقلاب مشروطیت؛ ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ جنگ اول و اشغال ایران؛ ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ رضا شاه؛ ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ جنگ دوم و اشغال ایران؛ ۱۹۵۳: کودتای ۲۸ مرداد؛ ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۸ اصلاحات ارضی؛ ۱۹۷۹: انقلاب اسلامی؛ ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸: جنگ ایران و عراق؛ ۱۹۹۰: جنگ اول خلیج فارس؛ ۲۰۰۱: حمله القاعده در خاک امریکا؛ ۲۰۰۱ : حمله به طالبان در افغانستان; ۲۰۰۳: جنگ دوم خلیج فارس؛ ۲۰۰۹: آغاز جنبش سبز؛
پ - تشخیص دوستان و دشمنان راهبردی ایران:
همسایگانی که در تنوع فرهنگی ما سهیم هستند: عراق (کرد و عرب)، پاکستان (بلوچ)، ترکیه ( ترک و کرد)، آذربایجان شمالی (ترک)، ترکمنستان (ترکمن)، افغانستان (پارس)
رقبای اقتصادی: تولیدکنندگان نفت و گاز در منطقه؛ تولیدکنندگان محصولات صنعتی و خدماتی؛ همگونگی و نا همگونگی اعتقادات مذهبی: اکثریت شیعه مذهب ( ایران، عراق، بحرین، آذربایجان )، کشورهایی با اقلیت شیعه: (پاکستان، افغانستان، عربستان).
نگاهی نیز میتوان به نقاط مشترک و افتراق جوامع ایران و ترکیه انداخت: نقش همبستگی ملی: شرط های لازم برای پیدایش و تداوم همبستگی ملی: آیا صرف خواستن این همبستگی از طرف نیروهای سیاسی، مدنی، یا ایدیولژیک میتواند این همبستگی را به وجود بیاورد، کافی است به چند واقعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی توجه کنیم:
- ترکیه از نظر حرکت تاریخی، فرهنگی، از دیر باز تا امروز، و نیز از نظر موقعیت جغرافیایی و تاریخ معاصر، کم یا زیاد با ایران قابل مقایسه است. شاید بتوانیم در این نوشته ها با بررسی اهداف راهبردی این جامعه در دوران معاصر، انتقادی از کار کرد جامعه ایران انجام داده و باروشنگری در این مورد اهداف راهبردی آینده ایران را پیشنهاد کنیم. روش تعریف اهداف راهبردی بر آنست که نخست می بایست تصویر سالم و کاملی از حال داشته، سپس به تشخیص مشکلات و نقاط قوت و ضعف و امکانات پرداخته و در سومین قدم و بر اساس اطلاعات حاصل از دو مرحله قبل، اهداف راهبردی را پیشنهاد کنیم. فرهنگ ایرانی، سنت اسلامی ( سنت موجود (2))، همراهی با جهان وواقعیت های موجود، مثل سه گانه - یگانه ای: دینامیک و پویایی که همزمان با تغییرات فرهنگ ایران، (چون شعر نو یا موسیقی جاز ایرانی )، تغییرات سنت اسلامی، (چون شیوه و قرار داد ازدواج و طلاق ) و تغییرات دنیای پیرامون، (چون شیوه های تولیدی، سازمان های اداری، استفاده از فناوری های نوین) را در حین حرکت ببینیم و اهداف خود رابر اساس این پویایی تنظیم کنیم.
نگاهی ژرف به اهداف راهبردی کشورهای دیگر بسیار آموزنده است و همینطور بررسی مدل های دوران گذار، مدلهای توسعه، مدلهای ایجاد تعادل بین ایجاد رابطه ای خارجی و و منافع ملی. بیگمان ما هم در راه به اجرا گذاشتن اهداف راهبردی خود، دچار مشکلات فراوان داخلی و خارجی خواهیم شد. مشکلات ارضی و مرزی با همسایگان، به ویژه یافتن روابطی پویا و عادلانه باهمسایگانی که با آنها امتیاز این را داریم که، تنوع فرهنگی را تقسیم میکنیم. روابط متعادل اقتصادی و تبادل تجربه، پژوشهای علمی، کالا و خدمات، استفاده از پیمانهای منطقه ای، اقتصادی، علمی به گونه ای صادقانه و پیگیر. باتوجه به پرسشهایی که در میدان اجرایی با آنها روبروییم، به ویژه در دوران گذار تعادل و ترکیب اهمیت مقوله های؛ امنیت ملی، آزادی تفکر و بیان، حرکت به سوی عدالت اجتمایی، و تلاش در همسویی فنی، سیاسی و اجتمایی با همسایگان و جهان به هنری تبدیل میگردد که آن را به معنی واقع کلمه “سیاست” میتوان نامید. پدیده های فوق به گونه ای تنگاتنگ به یکدیگر وابسته اند.
اگر چه حضور مذهب شیعه در دوران صفویه به همبستگی ایرانیان کمک کرد، و مرزهای ایران را در مقابل عٽمانی ها و انگلیسها و روس ها حفاظت کرد ولی در عمل به دو عامل دیگر که فرهنگ ملی و همسازی با جهان و پیشرفتهای آن، لطمات سنگینی زد. دوران رونق، معماری, خوشنویسی، فلسفه اسلامی و کشورداری به سرعت جای خود را به اعتقادات خرافی، تنبلی، ریا و دروغ و تقیه داد و در عمل، علم در نزد علمای شیعه و علوم دینی به انحصار کشیده شد، از این تاریخ تا مقدمات دوران بیداری که به انقلاب مشروطه انجامید، ایران به خواب ملی فرو رفت. نام هیچ ادیب، هنرمند، شاعر, سیا ستمدار، دانشمند، پژوهشگر، سیاح، فرمانده، مخترع، مکتشف، … درجه اولی در تاریخ این دوران ثبت نیست. بهای همبستگی ملی ایرانیان در این دوران بسیار گران تمام شد اهداف راهبردی در ساخت زیر بنای ارتباط درهر جامعه از ویژگی خاصی برخوردارند، میبایست هدف اصلی کشاندن اهداف راهبردی به محورهای زندگی روزمره باشد.
یکی از مشکلات کمتر گفته شده جامعه ما نقش و کمبود سیاستمدارن حرفه ای و مردمی و ملی است. سیاستمدار با تعریف شناخته شده جهانی، فردی است که با هنر به “ممکن” میپردازد. او میتواند اهداف یک جامعه را دقیقا درک کرده و در راه پیاده کردن این اهداف با توجه به شراط زمان و مکان، امکانات، این اهداف را “فرعی - اصلی” کرده و به گونه ای با رقصی مداوم و هماهنگ در پیشرفت این اهداف بکوشد. تا بیداری ایرانیان، اوائل قرن نوزدهم، سیاستمدارن سنتی ما؛ در مکتب فرهنگ پی گیر گذشته درس خوانده و تربیت شده اند. از این دوران و به ویژه در دوران پیدایش و پی گیری انقلاب مشروطیت، سیا ستمداران پخته تر شده و به ابزار جهان اندیشی نیز مسلح شدند. با شوربختی دوران ۵۷ ساله پهلوی، امکان تربیت سیاستمداران حرفه ای و مردمی و ملی را از ما سلب کرد. در این دوران بوروکراتها و تکنوکرات های کم دل و کم تجربه و وابسته تربیت یافتند. این کمبود تا به امروز نیز بر طرف نشده است. باید توجه داشت که مراد ما در اینجا نه انقلابیون هستند نه مردان و زنانی که هم خود را صرف بزرگی و وپیشرفت ایران کردند. در میان این عزیزان با شوربختی، افرادی که بتوانند، هم از نظر شناخت و هم از نظر تجربه به سیاستمدارن پیشین برسند بسیار کمیاب اند.
احمد داوود اغلو در تز خویش به مشاهده و مطا لعه پیشرفتهای آسیای جنوب شرقی چشم دوخته است. مدلی که متوان آن را در، گشایش بازار آزاد، رشد ارزشهای اجتمایی و مردم سالاری پارلمانی خلاصه کرد.نقشه راهی که آن را کمک به بر آمدن طبقه متوسط مینامند. در پس پشت سیاست ها، در این تز به دنبال عاملین و شبکه های جدید می باید بود. یکی از این باورها بر آنست که مدرنیته و اسلام با هم همخوانی دارند و حتا اسلام می تواند یکی از عوامل مدرنیته باشد. و میبایست چون قبل اسلام را به دامنه زندگی خصوصی کشاند. به گونه ای که ماهیت ترک- سنی جامعه به یک هویت ملی تبدیل گردد. به گونه ای شاید مدل ترکیه روبرداری از مدل فرانسه زمان دوگل باشد. در این تز حوزه های نفوذ ترکیه بررسی شده اند. و آن را به حوزه همسایه، دنیای ترک زبان، حوزه های فرهنگ مشترک، منافع مشترک اقتصادی تقسیم میکنند.
در موقعیت ایران می بایست سه مرحله در نظر آورد: بیش از مرحله گذار ( مرحله کنونی)، مرحله گذار و پس از مرحله گذار یا مرحله تثبیت نسبی یا مرحله پس از قانون اساسی جدید. در مرحله نخست، تنها میتوان از آن به عنوان مرحله آمادگی، مطالعه، آمادگی سازمانی و نیرویی، ترکیب اتحاد های کوتاه و بلند مدت، توافق بر سر یک نقشه راه یاد کرد. پرسشهای بسیاری در این مرحله مطرح اند: چگونگی رابطه با جامعه بین المللی، رابطه با همسایگان و منطقه، همکاری نیر و های داخل و خارج، نیرو گذاری بر روشن سازی افکار عمومی، آموزش و استفاده از وسائل ارتباط جمعی و شبکه های اجتمایی… تحلیل درست از نیروهای حاکمیت واقشار وابسته به آن، تحلیل دقیق نیازهای اساسی و حساسیت قشرهای گوناگون. توجه، بررسی و شناخت مدل های دوران گذار در جوامع دیگر، آمادگی، انتخاب، ابداع و روشن سازی، اهداف دوران گذار از مهمات این دوران است. تا شروع دوران پس از دوران گذار، فرصت است تا به اهداف دوران سازندگی بپردازیم. این اهداف استخوان ساختار قانون اساسی آینده خواهد بود.
پانوشت
1- نوروز نماد همبستگی ملی اقوام ایرانی شیخاوندی، : فصلنامه مطالعات ملی، سال ۱، ش ۲، ۳، زمستان ۱۳۷۸
2- باز هم پرسش کهنه: از کدام اسلام سخن میگوییم؟ پیشنهاد چهارچوبی برای گفتوگو، حسن مکارمی