بعد از پایان جنگ هشت روزه اگر ادعا شود تمامی دولت ها و دولتمردان درگیر ماجرا، پیروز این میدان بودند سخنی به گزافه نرفته است. به اسرائیل نگاه کنید. نتانیاهو دو ماه دیگر باید در انتخاباتی شرکت کند که نتیجۀ این جنگ بی هیچ تردیدی در سرنوشت آن مؤثر خواهد بود. می توان گفت او تا حدودی به نیات خود نزدیک شد. هر چند بودند تندروهای افراطی تر که معتقد بودند نتانیاهو باید هجوم زمینی را نیز در دستور کار قرار می داد. نظامیان اسرائیل گنبد آهنین خود را آزمودند و به مردم اسرائیل اثبات کردند اگر بیش از این هم برای بودجۀ نظامی بپردازند ضرر نکرده اند. به غزه سری بزنیم و به اختلافات درون حماس نظری بیاندازیم. اسماعیل هنیه توانست به رقبای خود نشان بدهد که اگر به حضور در قدرت نیاز دارند باید به همکاری خود با دولت ایران ادامه دهند. آن چنان که خالد مشعل ناچار شد دوباره به سوی تهران لبخند بزند. هر چند که سرمشعل هم از این نمد بی کلاه نماند. او که به فکر رهبری کل مردم فلسطین است و می خواهد جای محمود عباس را بگیرد، نشان داد که چگونه می تواند از فرصت ها به نفع آیندۀ سیاسی خود بهره بگیرد. محمود الزهار که شایع است نرد عشق با مصری ها می بازد، با توجه به نقشی که مرسی بازی کرد، توانست اعتبار زیادی به حساب خود واریز کند. او که از مادری مصری به دنیا آمده نمی توانست به سرزمین مادریش بی توجه باشد. مرسی، که با سیاستمداری توانست پیمان آتش بس را به دو طرف بقبولاند، بلافاصله در داخل مصر دست به مانور زد و تا تنور گرم بود نان قدرت خود را به آن زد. دولت های منطقه چون ترکیه و قطر هم توانستند ماهی خود را از این آب گل آلود بگیرند. دولت ایران هم از این ماجرا بی نصیب نماند. بار دیگر با توجه به کاربرد موشک های فجر پنج نامش به عنوان حامی فلسطینی ها بر سر زبان افتاد. امتنان خالد مشعل توانست قدری از تلاش های ایران را به ثمر رسانده، قدری یخ روابط بین دو دولت ایران و حماس را آب کند. ایران در آینده شاید به همین حماس هم محتاج شود.
از سوی دیگر اما اگر ادعا شود که ساکنین این سرزمین ها، به نسبت فاصله از بحران و با کمی شدت و ضعف، پاک باختگان این کشت و کشتار بی دلیل بوده اند، کلامی بیهوده نبوده است. نگاه کنید که مردم دو سوی خط آتش جز وحشت و مرگ و خرابی چیز دیگری بدست نیاوردند. نه سایۀ تهدیدهای حملات موشکی از سر مردم جنوب اسرائیل کوتاه شد و نه مردم غزه از این پس خواهند توانست به راحتی به آن سوی مرزها برای به دست آوردن نیازهای حیاتی خود رفت و آمد کنند. مردم ایران هم اگر چه در منطقه حضور فیزیکی نداشتند سرنوشت بهتری از این دو ملت پیدا نکرد. بی هیچ دلیل منطقی پای آنها به میدان کشیده شد. بحث اصلی در این نوشتار بر سر این است که اگر چه کندن چاه غزه برای دولتمردان ایرانی نان داشت، برای ملت ایران که بخشی از هزینه های آن را پرداخت کرده اند، آبی نداشت. به عبارت دیگر اتخاذ سیاست هایی چنین از سوی حکومت ایران در آیندۀ این سرزمین تأثیرات نا مناسبی خواهد داشت، که به این سادگی ها پایان نمی یابد. اگر دولت های دیگر توانستند با تلاش هایی آشتی جویانه، راه حلی هر چند موقت برای این ماجرا یافته، برای خود اعتباری بدست آورند، دولت ایران با سیاست های تهییجی و کمک های نظامی خود به عنوان آتش بیار معرکه شناخته شد. در منظر بین المللی دولت هایی که خواهان ادامۀ نزاع تا نابودی یکی از طرف های درگیر هستند، روزگاری دشوار را برای ساکنین آن مرز و بوم رقم می زنند. به نظر می آید اتخاذ سیاست های ماجراجویانه از سوی جمهوری اسلامی شیب حوادث را به ضرر مردم ایران در عرصۀ جهانی تند تر خواهد کرد؛ هر چند که این راهکارها به طور موقت می تواند حاشیۀ امنی برای حکومت ایجاد کند.
نحوۀ تعامل جمهوری اسلامی با جنگ هشت روزه محصول مجموعۀ حوادثی است که از گذشته های دور در منطقه تعقیب کرده، طی یک سال اخیر ابعاد تازه تری گرفته است. در ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۰ رهبر در سخنانی عجیب و بی پرده بیان کرد که به تمام کسانی که برای مقابله با رژیم اسرائیل فعالیتی بکنند، دولت ایران در تمامی ابعاد کمک خواهد کرد. این سخنان که بی شک از خرد سیاسی بسیار فاصله دارد، مهر تائیدی شد بر تمامی ادعاهای مخالفین بین المللی دولت ایران که سال ها بود همین حرف ها را تکرار می کردند. او در همین بیانات مدعی شد سرنوشت نهایی جنگ های بیست و دو روزه و سی وسه روزه را حکومت ایران رقم زده است. به عبارت ساده تر او پذیرفت که در آن درگیری ها حزب الله و حماس به نیابت از سوی ایران می جنگیدند.
طی این مدت، در مقابل چنین گزافه گویی های حاکمین تهران، رجز خوانی های فراوانی را از سوی دولت اسرائیل شاهد بودیم. هر روز ضرب الاجل تازه ای برای حمله به ایران از سوی تل آویو تعیین می شد تا به آنجا که هنر گرافیک نتانیاهو هم به کمک این تهدید ها آمد و آن نمایش مسخره را در مجمع عمومی سازمان ملل به اجرا درآورد. در پاسخ به تهدیدهای دولت اسرائیل نظامیان ایرانی بر طبل جنگ کوبیدند ودر مورد قدرت نظامی ایران پیام هایی ارسال کردند که نه تنها حاشیۀ امنی برای مردم ایجاد نمی کنند، بلکه به جنگ لفظی دو طرف چنان دامن می زنند که می تواند هر آن به یک درگیری واقعی بدل شوند. بخشی از این جنگ های حقیقی غیر لفظی در فعالیت های خرابکارانه دو طرف تجلی یافت. سازمان های اطلاعات و ضد اطلاعات دوطرف در عالم واقعی به مقابله با یکدیگر مشغول شدند. ایران حذف فیزیکی دانشمندان هسته ای خود را به فعالیت های موساد نسبت داد. در مقابل دولت اسرائیل مدعی شد که نیروهای سپاه قدس در هند، تایلند و گرجستان قصد ترور دیپلمات های اسرائیلی را داشته اند.
در مهر ماه درگیری به شکل دیگری تشدید شد. استفاده از بدافزارها در دستور کار قرار گرفت. بر اساس نظر کارشناسان، استاکس نت و شعله، دو بدافزار بسیار مخرب بودند که صنایع ایران از جمله تأسیسات هسته ای را هدف گرفتند. دولت ایران مدعی شد این بدافزارها توسط دول دشمن و در رأس آنها آمریکا و اسرائیل طراحی شده و توسط جاسوسان این کشورها به واحدهای صنعتی ایران رخنه کرده است.
یک ماه پیش یک مرکز ساخت تجهیزات نظامی در سودان بمباران شد. بسیاری انگشت اتهام را به سوی اسرائیل گرفتند. دولت اسرائیل طبق معمول سکوت کرد. قبل از این هم دولت سودان با عملیاتی مشابه روبرو شده اما هربار این حملات را به سکوت برگزار کرده بود. در مقابل ایران ناوهای جنگی خود را به بندری در این کشور فرستاد. دولت سودان در عرصۀ جهانی یکی از بدنام ترین حکومت ها است. آن قدر این رژیم در دنیا منزوی است، که تهاجم هوایی به این کشور که قطعاً مخالف تمامی موازین جهانی است، از سوی بیشتر کشورها نادیده گرفته شد. دفاع از یک دولت بدنام تنها دستآورد حرکت ناوگان نظامی به سوی آب های این کشور نبود. اعزام ناوگان ایرانی به سوی دریاهای سودان نه تنها به نوعی مبارزه طلبی در مقابل اسرائیل تعبیر می شد، بی شک مهر تأییدی شد بر ادعاهای کسانی که معتقدند، تسلیحات نظامی مورد نیاز گروه های فلسطینی در سودان توسط عوامل سپاه پاسداران ساخته می شوند. دولت اسرائیل بارها مدعی شده بود، مرکز یرموک در سودان توسط سپاه پاسداران اداره می شود و تسلیحات ساخت این کارخانه از مسیر صحرای سینا به غزه فرستاده می شود.
هنوز مسئله سودان به فراموشی سپرده نشده بود که درگیری های غزه آغاز شد. در این دور از درگیری ها، حماس توانست با پرتاب موشک های فجر پنج تل آویو را هم مورد اصابت قرار دهد. شلیک موشک های فجر پنج بلافاصله ایران را در مرکز توجه رسانه هایی قرار داد که اخبار این درگیری ها را گزارش می دادند. ظاهراً انتشار این اخبار بیش از همه مسئولین ایران را شگفت زده کرد، چرا که کلامی واحد از سوی مسئولین شنیده نشد. از یک سو رئیس مجلس کمک نظامی به فلسطین را اسباب افتخار برای ایران دانست. او به این حد بسنده نکرد و از تمام کشورهای اسلامی وعربی خواست تا به جای کمک به گروه های مخالف سوری به فلسطینی ها کمک نظامی بکنند. این در حالی بود که بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هر گونه کمک تسلیحاتی به حماس را تکذیب کرد. هنوز از این حرف زمان درازی نگذشته بود که سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرد، دولت ایران همه گونه کمک در اختیار دولت حماس قرار داده و خواهد داد. با این حال او از پاسخ به این سؤال طفره رفت که موشک های فجر پنج محصول چه کشوری است. کلام مهمان پرست منعقد نشده بود که فرمانده سپاه مدعی شد که ایران تکنولوژی این تسلیحات را در اختیار حماس قرار داده تا بتواند آن را بومی سازی بکند. او ارسال مستقیم موشک ها را منکر شد. ایران تلاش کرد نظیر تونس و ترکیه به غزه نماینده بفرستد تا حمایت خود را از حماس نشان دهد، اما با واکنش سرد قاهره روبرو شد. سه روز پس از آتش بس اخیر میان حماس و اسرائیل، احمدی نژاد از طریق تماس تلفنی با اسماعیل هنیه و تبریک گفتن به حماس تلاش کرد قدری از سردی روابط دو طرف کاسته، بر نقش و اهمیت خود تأکید کند.
اگر بپذیریم که درگیری هشت روزه آشکارترین رویارویی نظامی در طی تاریخ روابط خصمانۀ جمهوری اسلامی و اسرائیل است، می توانیم به اهمیت نظر سفیر اسرائیل در آمریکا پی ببریم. او مدعی است که وجود تجهیزات موشکی ایران در غزه، مشابه موشک های شوروی در کوبا است که آمریکا را تهدید می کرد. هر چند این ادعا قدری عجیب و ناباورانه و قیاس از اساس غیر منطقی است، اما حقیقتی با خود به همراه دارد که می تواند باعث تعمیق و توسعه درگیری های ایران و رقبای منطقه ای و جهانی آن در آیندۀ نزدیک شود. دولت اسرائیل بدون شک از این موقعیت بهره جسته، با تمسک به سخنانی بی ریشه که ذکر آن رفت، به ایران هراسی در منطقه و جهان خواهد افزود. نتیجۀ این ترس از ایران، که امروز برای آن می توان دلائل عینی بیشتری برشمرد، موجب انسجام هر چه بیشتر مخالفان ایران در عرصۀ منطقه ای و جهانی شود. ایران مذاکرات مهمی با کشورهای پنج به علاوۀ یک در پیش رو دارد. با هیاهویی که پس از این جنگ هشت روزه بر سر ایران راه افتاده است، چگونه باید انتظار داشت که کشورهای غربی با رویی گشاده بر سرمیز مذاکرات با ایران حاضر شوند؟ چگونه باید دولت ایران امیدوار باشد که بعد از اثبات عملی ادعای رهبر خود در مورد کمک به تمام کسانی که در مقابل اسرائیل ایستاده اند، و مصاحبۀ رئیس مجلس و اصرار برای نابودی اسرائیل، هنوز جایی برای کاهش فشارها وجود داشته باشد؟
ترس از ایران در منطقه نیز خریداران بسیاری، به ویژه در میان کشورهای عربی دارد. حقیقت این است که این تنها دولت اسرائیل نیست که مخالف کمک های ایران به حماس است. رقبای عرب ایران هم در این درخواست شریک هستند. چرا که به باور این گروه از کشورها، این گونه کمک ها موجبات قدرت گرفتن تند روها در میان فلسطینیان خواهد شد. به عبارت دیگر در جنگ میان فتح و حماس، کفه به نفع حماس سنگین می شود. در اختلافات درونی حماس، هنیه دست بالاتر را به دست خواهد آورد. در درون غزه نیز جهاد اسلامی به مدد ایران موی دماغ همین حماس خواهد شد. چنین تغییراتی در ساختار سیاسی فلسطینی ها، از نقطه نظرات بلوک قدرت در میان اعراب به رهبری عربستان و قطر، بسیار فاصله دارد. حتی مصر بعد از مبارک و اسلامی های ترکیه هم چندان سر سازگاری با این مجموعۀ تغییرات نخواهند داشت. در نتیجه آنها از ایران می خواهند که پای خود را از ماجراهای کشورهای عربی بیرون بکشد. به عبارت دیگر اعراب قدرتمند منطقه از جمله عربستان و قطر مسئلۀ فلسطین و سایر رویدادهای جاری در کشورهای عربی را موردی در چهارچوب مسائل داخلی این کشورها می دانند و باور دارند که ایران نباید آتش بیار معرکۀ ماجراهای سوریه، فلسطین و بحرین باشد. این امر باعث می شود که کشورهای عربی به واسطۀ موضع ایران در مسئلۀ فلسطین و سایر کشورهای عربی، در کنار اسرائیل قرار گرفته و به مشکل بزرگ امنیتی برای مردم ایران تبدیل شوند. همین امر باعث شده که هر روز درگیری های شیعه و سنی ابعاد وسیع تری گرفته، ابعاد درگیری ها به ممالک غیر عرب هم کشیده شود. یک گذر کوتاه به حوادث عاشورا و تاسوعا در کشورهای پاکستان و افغانستان از این حقیقت تلخ خبر می دهد. حوادث خونباری که از سال هشتاد میلادی در پاکستان و اخیراً در افغانستان به ویژه در ماه محرم و رخ می دهند، نشان از همین ادعا دارد. همین درگیری ها در عراق مدت هاست جان بسیاری از انسان های بی گناه را گرفته است. به نظر می آید این جنگ های نیابتی بین ایران شیعی و کشورهای سنی منطقه به رهبری عربستان هستند. امکان گسترش این نزاع های خونین به درون مرزهای ایران نیز امری دور از انتظار نیست، اگر توجه داشته باشیم که چندین استان ایران سنی مذهب هستند؛ ایرانیانی که چندان حقوق قومی و یا مذهبی آنها از سوی حکومت محترم شمرده نمی شود.
اکنون اجازه بدهید به دستآوردهای مردم ایران از این اقدامات ماجراجویانۀ دولت ایران در ماجرای غزه نظری بیاندازیم. بدون شک دخالت آشکار جمهوری اسلامی در درگیری های اعراب و اسرائیل بهانۀ مناسبی به دست کسانی خواهد داد که در عرصۀ جهانی به افکار عمومی بها می دهند و از همین مسیر برای ایجاد انسجام بین المللی علیه ایران تلاش می کنند. این ارسال موشک به غزه کار آنها را به مراتب آسان تر خواهد کرد. اکنون آنها به مردم دنیا خواهند گفت در حالی که همۀ کشورهای جهان برای خاموش کردن شعله های جنگ تلاش می کردند، دولت ایران با تسلیح و تشویق حماس به ادامۀ جنگ، موجبات بی ثباتی جهان و منطقه را فراهم می کرد. بنابراین باید اقدامات تنبیهی را علیه ایران تشدید کرد. نتیجۀ این تشدید اقدامات تلافی جویانه سختی بیشتر برای مردمی به همراه دارد که هم اکنون تهیۀ شیر خشک برای کودکانشان و دارو برای بیمارانشان به اندازۀ کافی وهم آور است. مردمی که در سایۀ تحریم ها روز به روز برای تأمین معاش روزانۀ خود با سختی های مشقت باری روبرو هستند. مردمی که هنوز کمتر شاهد آن بوده اند تا در روز های عزادارای محرم صدای انفجاری گوش آسمان را کر کند. اما از این پس ممکن است شاهد آن باشند. مردمی که هشت سال را از وحشت جنگ آسوده نخوابیدند و بسیاری از عزیزان خود را از دست دادند. اکنون نیز در سایۀ این ماجراجویی ها باید یک بار دیگر شاهد چنین فجایعی باشند.
بار دیگر هیولای خون آشام جنگ، تعدادی از مردم بی دفاع و بی گناه را در منطقۀ بلا خیز خاورمیانه به آتش و خون کشید. دوباره صدای ناله های کودکان بی گناه از زیر آوارها شنیده شد که گویی از دو طرف درگیر می خواستند به این نزاع بی دلیل و کور پایان بخشند. کمی دورتر از غزه و اسرائیل گروه دیگری از ساکنان این کرۀ خاکی هستند که بدون هیچ دلیلی باید هزینۀ زیادی را برای نزاعی بپردازند که هیچ منفعتی و نقشی در آن ندارند. ایرانیان طبق روال این چند دهۀ اخیر، دوباره پایشان به میدانی کشیده شده است که در شکست های آن سهیم هستند و اگر بر فرض محال پیروزی به همراه داشته باشد، سهم رهبران کشور خواهد شد. به عبارت دیگر ملت ایران بازندۀ اصلی و بزرگ روش های ماجراجویانۀ گروهی هستند که از جیب این ملت ستمدیده برای بقای خود در قدرت هزینه های زیادی کرده اند. گروهی که ماجراجویانه ترین مسیر را برای تقسیم قدرت در منطقه و جهان برای خود برگزیده اند؛ روشی که اگر احتمالاً سودی برای ایشان به همراه نداشته باشد، حتماً مضرات زیادی برای ایرانیان به همراه خواهد داشت.