وقتی اولینبار به پیشنهاد دوستی یادداشتی برای چاپ در روز فرستادم، قصدی برای ایجاد “یک موقعیت شغلی” نداشتم. در روزنامههای کُردی اقلیم کردستان، آنزمان مشخصا در روزنامه “هاولاتی” کار میکردم و به همراه جمعی از دوستان نیز، داوطلبانه وبسایت خبری تحلیلی “روا نیوز” را اداره میکردیم که همزمان به دو زبان کردی و فارسی منتشر میشد و بیشتر رویدادهای کردستان را پوشش میداد. این تحولات همزمان با جنبش سبز بود.
در ایران رخدادی سیاسی فضا را دگرگون کرده بود، مردم سوژه شده بودند و در خیابان مصرانه حقوق خود را طلب میکردند. طنین این رخداد از ایران فراتر رفته و توجه جهان را به خود جذب کرده بود. در داخل هم تا حدودی فاصلهها کم شده و احساس حضور مشترک و گرد آمدن حول ایدههایی جهانشمولتر فراهم شده بود.
آنزمان ما نخستین گروه از دانشجویان کُرد ایرانی بودیم که از دانشگاههای کردستان عراق فارغالتحصیل میشدیم. بیشتر ما در ایران از تحصیل به زبان کُردی و اصولا از امر تحصیل محروم بودیم، همین باعث شده بود با جهد بیشتری درس و فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتیمان را پیش ببریم. انگار که عقب باشیم. ایجاد یک سایت خبری و تحلیلی، اولین حاصل گروهی حضور برخی از ما در کردستان عراق بود که به زبان فارسی و کردی، حدود ۳ سال بر تحولات کردستان ایران تمرکز کرد.
یادداشتی که نخستینبار برای روز فرستادم، فارسی بود. در حقیقت کامنتی بود برای پست دوستی در شبکه آنزمان تازه تاسیس فیسبوک. فرستاده بودم برای دوست مشترک دیگری که فارسیاش را اصلاح کند. پیشنهاد داد بفرستم برای روز.
یادداشت سوم که منتشر شد، برای روز گزارشی فرستادم که باز هم مورد استقبال قرار گرفت؛ اتفاقی که به سرعت سرآغاز یک همکاری طولانی مدت شد.
در گرماگرم انتخابات ۸۸ و حوادث بعد از آن، با وجود بیاعتمادی تاریخی، کردها سعی کردند به سهم خود در این جنبش شرکت کنند. جانباختن فعالان کُردی مانند کیانوش آسا و صانع ژاله، اعتصاب عمومی و اعدام همزمان مبارزین سیاسی مانند احساس فتاحیان، شیرین علمهولی و فرزاد کمانگر، همگی نشانگر اهمیت کردستان در دل این رخداد بود. با این حال چنین مشارکتی، آنچنان که بود، از سوی رسانههای جریان غالب پوشش نمیگرفت، یا اگر هم استقبالی از آن میشد، با تحریف راستیها و مصادره به مطلوب کردن حقایق همراه میشد.
در چنین وضعیتی تصمیم گرفتیم، وکلالتِ نداده مان را از همه آنانی که سالها بود به نام ما میگفتند و مینوشتند، پس بگیریم. من در روز، که زمینه حضور از پیش هم وجود داشت، مشغول به کار شدم. بقیه را هم ترغیب کردیم به زمانه و سایتهای مشابهی بروند که در آنها زمینه بهتری برای کار در حوزه اقلیتها وجود داشت.
طی یک سالی که از فعالیت ما در این رسانهها میگذشت، ابتکار عمل روایت یکجانبه تحولات کردستان به همت مردم از رسانههای جریان اصلی گرفته شد. و این بیش از آنکه مدیون حضور امثال ما به عنوان “روزنامهنگار” باشد، حاصل مداخله جسورانه، سیاسی و انتقادی برخی فعالان داخل و خانواده اکثر زندانیان سیاسی بود. آنها خود، با دقت اخبار را تنظیم میکردند، به پرسشها پاسخ میدادند، عکس و ویدیو میگرفتند و در اختیار ما میگذاشتند. گاهی هم برای انتشار اطلاعات و تحلیلها، بدون نیاز به هیچ واسطهای، خود حاصل تلاش خویش را در شبکههای اجتماعی منتشر میکردند.
حضور ما کردها در رسانههای فارسی به این سبب نبود که در کردستان تریبونی برای سخن گفتن وجود نداشت. دمکراسی نیمبند کردستان عراق، محل فعالیت صدها رسانه ریز و درشت بود و امکان فعالیت در آنها تا امروز هم وجود دارد. احزاب کرد ایرانی نیز صاحب رسانههای تلویزیونی شده و از همکاری استقبال میکردند.
قصد ما از حضور در رسانههای فارسیزبان، طبیعتا پیش از آنکه “گفتگو”، “تساهل و تسامح” و حتی “مطالبه حقوق شهروندی” و موضوعاتی از این دست باشد، در راستای اصل منفعت عمومی، ایجاد شکاف و گسست در مسیر حرکت جریان مسلط رسانه بود. ما نمیدانیم در این هدف موفق بودیم یا نه، اما اخلاقا نهایت تلاشمان را در جهت تحقق این امر به کار گرفتیم. فعالیتمان تنها زمانی فروکش کرد که رخداد سیاسی ۸۸ در ایران، تحت تاثیر سرکوبی شدید و کم سابقه، متزلزل شد و در معرض شکست قرار گرفت.
ما در مقایسه با فعالیت دوستانمان در سایر رسانههای فارسی زبان حقیقتا در روز محدودیت کمتری داشتیم. فضا از قبل آماده بود، گردانندگان سایت نیز اغلب از چهرههای سایسی و مطبوعاتی اکنون و گذشته بودند و پاشنه آشیل اطلاعرسانی در ایران را بهتر از دیگران میشناختند.
طبیعتا هیچ رسانهای بیطرف نیست. روز هم از این قاعده کلی مستثنی نبود. در این سالها با محدودیتهای ادیتوریال و گاها حتی سیاسی هم روبرو بودیم. اما حالا که به گذشته نگاه میکنیم، به ۱۵۰۰ شماره همکاری در فاصله زمانی حدود ۷ سال، میبینیم در مقایسه با فضایی که برای طرح نظرات انتقادی در اختیار ما گذاشته شد، چندان به چشم نمیآید.
روز در شرایطی آخرین شمارهاش را به این شکل فعلی منتشر میکند که سیاست واقعی و مردمی آشکارا در ایران غایب است و باردیگر در سایه سیاستهای نئو لیبرالیستی دولت، حضور در انتخابات و دل بستن به صندوق رای و صندلیهالی مجلس، بر وفاداری به سنتهای سیاسی و مبارزاتی چربیده است.
کار رسانهای، به مقصودی فراتر از انتقال صرف و مکانیکی رویدادها، به شدت در گرو فضای سیاسی و شور و شوق عمومی است. بیجهت نیست که در سالهای بعد از افول جنبش سبز، اعتماد و علاقه مردم نیز به رسانههای گروهی کمتر شد. شاید به همین دلیل است برخی از روزنامهنگاران کُرد نیز که طی سالهای اخیر در رسانههای فارسی فعال بودند، اینک یا فارسینوشتن را کنار گذاشته، یا انزوا پیشه کرده و یا اینکه به سمت پوشش تحولات سیاسی دیگر بخشهای کردستان رفتهاند.
طی حدود هفت سال فعالیت در روز، به مرور تلاش کردیم تریبون را در اختیار دیگر اقلیتهای ایران هم بگذاریم. در تمام این سالها، با وسواس فروان اخبار مربوط به ترکها، بلوچها، عربها، اهل سنت، بهاییان، دراویش گنابادی، پیروان آئین یاری، نوکشیان دینی و دیگر اقلیتهای ایران را دنبال میکردیم تا مبادا، خبری “خورده” شود.
علاوه بر این در حوزههای محیط زیست و کارگران نیز، که دغدغهشان ریشه در زندگی واقعی خود ما داشت، سعی کردیم هیچگاه از تحولات مربوط آنها غافل نمانیم. تقدیر هم به گونهای بود که آخرین مطلب رسانهای ما در روز مربوط به معیشت کارگران باشد.
اکنون که روز رو به پایان است، ما نگرانیم بار دیگر فرصتی برای کار گروهی، به این شکل دست ندهد. ما واهمه داریم وضعیت اخبار مربوط به اقلیتها، از این هم که هست بدتر شود. ما در هراسیم از اینکه شکاف بیاعتمادی میان جامعه روزنامهنگاران متعلق به جوامع اقلیتی با جامعه روزنامهنگاران مرکز بیشتر و عمیقتر شود، ما نگرانیم که “اربابان رسانه” بیش از پیش با نام “بی طرفی”، “اصول حرفهای” و “تمامیت ارضی” و”امنیت ملی” و… بخواهند اخبار مناطق پیرامونی و انسانهای به حاشیهرانده شده را نادیده بگیرند.
نمیدانیم چرا، ولی در این ایستگاه آخر، “وجودمان را سخت دلهره گرفته است”.