سیزدهم آبان در مسیرنفی، نهی یا نقد

مرتضی سیمیاری
مرتضی سیمیاری

بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی از اشغال سفارت امریکا استقبال کرده اند، بسیاری در تائید آن قلم فرسایی و سخنرانی های فراوان کرده اند اما گذر تاریخ تغییرات فراوان در انها ایجاد کرده است؛ بیشتر آنها بعد از افشاگری های دانشجویان خط امام و مشخص شدن برش این قیچی به سوی حذف دولت مهندس بازرگان، حمایت خود را از این حرکت به اصطلاح انقلابی برداشتند و البته برخی در نقد دولت غیر انقلابی بازرگان ناخواسته بازی در زمین حزب جمهوری اسلامی را ادامه دادند. بسیاری از این روشنفکران در دوره اصلاحات و فضای نیمه باز سیاسی با نقد های جدی در مسیر عمل خود قرار گرفتند و بسیاری از همان روشنفکران در نقد رفتار خود به صورت کلی به رد و کتمان گذشته پرداختند. حتی همان دانشجویان افشا گر دیگر دوست نداشته اند به گذشته آنها مراجعه تاریخی صورت پذیرد و در مسیر نقد ها به یک باره همه چیز را نفی کرده اند.

هدف این نوشتار نه بررسی تاریخی علل شکل گیری سیزدهم آبان و سقوط دولت مهندس بازرگان، بلکه بررسی خاستگاه روشنفکری این حرکت است که می تواند به جای پس زدن تمامی تجارب به دست آمده و توجیه گذشته، انباشتی را ایجاد کند.

روشنفکران ایرانی آینه تمام نمای رد ایده ها و تجربه های پر بها در مقابل نقد های تجربه ناشده هستند. آنها آرمان گرایانی هستند که مدینه فاضله ای از خواسته ها و مطالبات یک ملت را در حافظه خود ثبت کرده اند، اما دستاورد های آنها در این مسیر کم ثمر بوده است زیرا خواست عدالت خانه، پارلمان، عایده نفت برای ملت، جامعه بدون طبقه توحیدی، سوسیالیزم یا لیبرالیسم حیات بخش و مبارزه نفس گیر با امپریالیزم ما به ازاء عینی نداشته است. چنین است که با وجود چنین چنینشی از خواسته ها، ما هنوز  برای انتخابات آزاد و حق نفت برای ملت مبارزه می کنیم.

ما در ایران روشنفکرانی داریم که در پرتو آرمان های خود در کنار بوروکرات های میانی، حزب می سازند و دانشگاه را از تفکر خود متاثر می سازند اما تحقق خاصی برای جامعه خود ندارند؛ زیرا رسیدن به انتخابات آزاد نیازمند دولت قانون مند بوده است و دولت قانون مند در پرتو طبقه متوسط قدرت مند ایجاد می شود و قدرت طبقه متوسط در نهاد های مدنی نهان است.

روشنفکران ایرانی در حالی در پاسخ به نقد های پیش رو در مورد اشغال سفارت امریکا به رد گذشته تاریخی خود می پردازند و یا در بهترین حالت سکوت می کنند که حرکت آنها در وجه تاریخی خود نیازمند نفی گذشته نمی باشد بلکه نسل حاضر نیازمند انتقال دستاورد های حتی منفی از آن حرکت بوده است. اینکه روشنفکران در پاسخ به تحقیر تاریخی کودتای 28 مرداد ناخواسته وارد بازی تاریک حزب جمهوری گردیده و اخر سر ایران را گروگان آمریکا کرده اند، نیازمند نقد است و نه نفی و نه اینکه دیگرمنتقدان شمشیر نهی از فعل صورت گرفته را بر گردن بازیگران آن صحنه قرار دهند و سرخوردگی را نصیب دستاورد های تاریخی قرار دهند. قرار نیست و نباید روشنفکران را در مورد رفتار خود محاکمه کرد بلکه باید دستاورد های به دست آمده را به نسل های بعد انتقال داد.

دستاورد های سیزدهم آبان: از سال 1332 روشنفکران ایرانی نسبت به سقوط دولت ملی دکتر مصدق و جایگزینی مجدد یک دولت نفتی - نظامی اعتراض داشته اند. این اعتراض در این قالب نهان بود که دولت مصدق با وجود تمامی انتقادات گفتمان ۀزادی و عدالت را برای حفظ ایران می خواست و برای اولین بار رانت و دولت امنیتی در زمان وی کنار رفته بوده است، و اینکه امریکا علیه چنین دولتی دست به کودتا بزند هیچ وجاهتی نداشت. این گفتمان اعتراضی در بعد از انقلاب به 13 آبان رسید؛ هر چند این گفتمان را به انحراف کشیدند اما باید قبول کرد که حتی پیش از اشغال سفارت توسط دانشجویان خط امام که در قالب دفتر تحکیم وحدت بعد ها سازمان یافتند، سفارت توسط سازمان چریک های فدایی خلق نیز تصرف شد که با وساطت نهضت آزادی، آنها سفارت را تحویل دادند. اسناد تاریخی نشان می دهد چندین گروه و سازمان دیگر هم برنامه هایی برای تصرف سفارت داشته اند لذا باید پذیرفت که در دل گفتمان روشنفکران ایرانی تحقیری از رفتار دولت امریکا وجود داشته است که به چنین پرخاشی منتهی شد.

حال باید این سوال جدی را مطرح کرد که آیا برای خارج کردن چنین تحلیلی از رفتار منتهی به 13 آبان باید تمام گذشته را نفی کرد و دیگران، چنین عملی را بدون در نظر گرفتن بعد دورانی، نهی کنند؟ آن هم در صورتی که نقد منصفانه سیزدهم آبان می تواند ایران را منتهی به گفتمان منسجمی کند که به جنبش سبز ایران نیز کمکی بی نظیر خواهد کرد.

آنچه از میراث 13 آبان به نسل جدید روشنفکران می رسد نقد گفتمان اعتراض و پر خاش است که این گفتمان به دموکراسی ختم نخواهد شد، زیرا پرخاش اگر چه ممکن است از سر حق خواهی هم باشد اما زود به سرکوب منتهی می شود؛ امری که مهندس موسوی در اثبات جنبش سبز به صورت صحیح به آن رسیده است.

دور اعتراض، پرخاش و سرکوب در ایران به دموکراسی منتهی نخواهد شد زیرا هدف پرخاش، بر اندازی است و ایران در دوره فعلی در چنین مرحله ای قرار ندارد. هدف ما نباید براندازی باشد بلکه هدف را باید در محدوده به دست آوردن دموکراسی برای ایران تعریف کرد تا توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به صورت همه جانبه نهادینه شود؛ زیرا رفت و آمد بین پهلوی و نظام فعلی، به دموکراسی منتهی نشده و ایران نیازمند آن است که گفتمان اعتراض را به سمت اثبات خواسته های خود برساند. تاریخ نشان می دهد که نفی و نهی سیزدهم آبان  و رشد گفتمان اعتراض و پرخاش، کار را به جایی می رساند که ستیز با آمریکا در سال 82 به صورت وادادگی در برابر آن تعریف می شود که به جرات از سوی همه نیرو های هوادار ایران ملی ـ مدنی نقد شد و در نهایت برای طراحان آن سرخوردگی پدید آورد؛و سر خوردگان نیز نیرو های مطمئنی در ساخت ایران دموکراتیک نمی باشند.