دوگانگی خسته‌کننده تهران

مهدی افشارنیک
مهدی افشارنیک

از تهران نوشتن کاری نسبتا آسان است. به هر لبه و گوشه‌اش نگاه کنی مفصل نقد و سخن می‌توان از آن در آورد. آلودگی، ترافیک، ساخت‌وساز و تامین نیازهایش، محدوده مسکونی، هاله صنعتی‌اش، شبکه بزرگراهی و چه‌وچه. سوژه فراهم است. اغلب هم گرفتاری‌ها تاریخی شده‌اند و شکل سنت به خود گرفته‌اند. سخن‌ها بیشتر حول کالبد این شهر و قواره ظاهری‌اش است. اما کسی با روح و باطن این شهر چنان که باید، کاری ندارد. اصلا این شهر روح دارد؟ یعنی یک معنای واحد و یک دست و همگون را می‌توان از جسمش بیرون کشید و فهم کرد؟ به طور معمول و مد روز شده این روزها، در نظرها این‌گونه تصور می‌شود که تهران قدیم یک شهر خوب بوده است. مهر خورده و نظر کرده. پر از چنارهای عباسی و آب کرج و هوای خوش باغ‌های ری و نسیم دل‌انگیز خنکای شمیران. در واقع “تهران بازان” دوست دارند روح تهران را در قاب قدیم و کهن به تصویر بکشند، چرا که کسی از تهران نو و تازه، دفاعی ندارد. معماری‌اش شلم شوربایی است. ساکن اصیل و ریشه‌دار ندارد. یک دستی فرهنگی بین محلاتش نیست. محلات قدیمی‌اش یا از بین رفته‌اند یا به محلاتی فرو افتاده‌تر بدل شده‌اند بهر سکونت. یادمان‌های قدیمی‌اش چون بازار و محلات اطرافش از مدار هویتی خود خارج و به چیزی بدل شده‌اند که نه این است و نه آن. تهران نوین برای تهران دوستان چنان دل‌انگیز نیست و شهر بخت‌های سیاه است و “بی‌مرده ریگ، ویران نو” )1(. و تهران قدیم “خانم زمان”)2( است… و مادر و پناه‌دهنده. کمی دقت کنیم گرفتاری اصلی تهران همین دوگانگی است. شهری که هم دکتر فاطمی عزیزش است و هم فداییان اسلام. هم شیخ‌فضل‌الله نوری را پاس می‌دارد هم ستارخان. هم سفارت انگلیس درش است و هم خیابان بابی سندرز. در هر گوشه‌ای از شهر از دوره‌های مختلف یادمان‌هایی به جا مانده است. بازار از عهد صفوی و قاجار. شمس‌العماره و کاخ گلستان از قاجار. بانک ملی و کاخ دادگستری از پهلوی اول. ساختمان شرکت نفت و استادیوم و برج آزادی از پهلوی دوم و بزرگراه‌هایی چون یادگار و نواب از دوران سازندگی و برج میلاد هم از آن این روزگار. این نشانه‌ها که هر کدام حاکی از دوره‌ای و اندیشه‌ای بوده است با هم ناسازند. در یک سمفونی گرد هم نمی‌آیند. بانک ملی بازار وقتی می‌خواهد به پا شود باید 

تکیه دولت خراب شود. نمادهایی در تقابل، میراث این روزها ما شده. در واقع تحلیل نمادها واکاوی روح تهران است. شاید بتوان از این گذر به یک دستی رسید و از این دوگانگی خسته‌کننده رها شد. هر چه قدیمی و کهن است خوب و خیر می‌شود و هر چه نو و تازه مایه سرگیجه شهر است. کاری که می‌توان در این ستون هفتگی، به آن نشست. تحلیل نمادهای مختلف تهران چه تاریخی و چه امروزی. تا حضرتش چه رقم زند.

 

پانویس

1- منظومه “تهران” محمدرضا مدیحی

2- اشاره به شعری از محمدعلی سپانلو  

منبع: شرق