با محمدمهدی عبدخدایی، دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام درباره دلایل حمایت جمهوری اسلامی از فلسطین و به خصوص گروه های مسلحی مانند حماس گفت و گو کردم. فدائیان اسلام، گروهی اسلام گرا، مسلح و مخفی بود که در دهه 1320 به رهبری طلبه جوانی به نام سیدمجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تأسیس شد. نابودی اسرائیل یکی از اهداف اصلی این گروه بود. ترور افرادی مانند احمد کسروی، نویسنده و تاریخ نگار، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار محمدرضا شاه پهلوی و علی رزم آرا و حسین علاء دو نخست وزیر ایران در دهه های 20 و 30 خورشیدی، از جمله اقدامات این گروه بنیادگرای اسلامی بود که حتی فردی مانند آیت الله سیدحسین بروجردی، بزرگترین مرجع تقلید شیعه جهان در قرن گذشته را “پست تر از سگ” می دانستند.
محمدمهدی عبدخدایی که هم اکنون سالهاست دبیرکلی جمعیت فدائیان اسلام را بر عهده دارد، در سال 1320 و در حالیکه 15 سال سن داشت، حسین فاطمی، وزیر خارجه دولت محمد مصدق را با یک قبضه کلت کمری ترور کرد، هرچند فاطمی زنده ماند.
محمدمهدی عبدخدایی سالها بعد از ترور حسین فاطمی ابراز پشیمانی کرد و در گفت و گویی با من که آبان 1387 در روزنامه توقیف شده کارگزاران منتشر شد در این خصوص گفت: “امروز ۵۷ سال از آن روزها گذشته و من هم پیرمرد ۷۲ سالهای هستم که امروز و فردا با دارفانی وداع میکنم. من امروز حالتی عرفانی پیدا کردهام و دیگر حاضر نیستم حتی یک مگس را بکشم. من دیگر آن نوجوان پراحساس پرشور نیستم. نمیتوان یک آدم ۱۵ ساله را با یک فرد ۷۲ ساله مقایسه کرد. اگر دکتر فاطمی کشته شده بود مانند بسیاری دیگر در تاریخ فراموش میشد، همانطور که نسل امروز آقای حجاریان را نمیشناسد. اما احساس شخصی من این است که خوشحالم دکتر فاطمی کشته نشد، ماند و با عزت مرد. آن اولین و آخرینباری بود که من سلاح دست گرفتم.”
دبیرکل فعلی جمعیت فدائیان اسلام اما همچنان از یکی از آرمان های اصلی این تشکل از بدو تأسیس یعنی نابودی اسرائیل حمایت می کند و در گفت و گو با “روز” می گوید که جمهوری اسلامی ایران باید از فلسطینیان حمایت کند و به دنبال نابودی اسرائیل باشد حتی اگر این مسئله به ضرر منافع ملی ایران تمام شود.
تشکیلات خودگردان فلسطینی که نماینده فسطینی ها در سازمان ملل متحد است به عنوان ناظر غیر عضو در این سازمان ارتقا پیدا کرده است. نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل هم به این مسئله رأی مثبت داده است. با توجه به اینکه تشکیلات خودگردان فلسطینی با اسرائیل پیمان صلح امضا کرده است و به دنبال تشکیل دو دولت مستقل فلسطین و اسرائیل در کنار یکدیگر است، آیا می توان نتیجه گرفت که رأی مثبت نماینده ایران در سازمان ملل به این تشکیلات به معنی موافقت دولت ایران با تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین در کنار یکدیگر است؟
طلبه ها یک بحثی دارند که می گویند اثبات شیء نفی ما ادا نمی کند. اثبات اینکه یک کشوری به عنوان ناظر تأسیس بشود، نفی این را نمی کند که اسرائیل در سازمان ملل عضو است. اما این کشور به عنوان ناضر به وجود آمده و از حقوق قانونی برخوردار است. دیگر امروز اسرائیل مجبور است اگر بخواهد {به فلسطین} حمله کند مشروعیت سازمان ملل را بگیرد. لذا سازمان ملل می تواند خیلی کارها را انجام بدهد. دولت ایران پس از انقلاب دولت اسرائیل را به رسمیت نشناخته، دولت اسرائیل از نظر دولت ایران غیر قانونی است البته از نظر حقوق بین الملل هم غیر قانونی است. چنین دولتی در هیچ جای تاریخ شکل نگرفته است.
ولی سازمان ملل متحد این کشور و دولت را به رسمیت شناخته است و تشکیل کشور اسرائیل هم با با قطعنامه همین سازمان بوده است. چطور می شود گفت اسرائیل از نظر حقوق بین الملل غیر قانونی است؟
بشناسد؛ اگر هم سازمان ملل به رسمیت بشناسد، سازمان ملل هم یک کار غیر حقوقی کرده. چون در تاریخ سابقه ندارد یک عده ای مهاجر بیایند بگویند چون پدران ما در اینجا بودند، پس ما یک کشور می شویم. مخالف اساس حقوقی است که در طول تاریخ چه در قوانین روم، چه در قوانین اسلام و چه در مجموعه حقوقی دنیا این مسئله مسلم است که موجودیت اسرائیل زیر سوال است.
اینکه در شرایط کنونی تشکیلات خودگردان فلسطینی به عنوان نماینده فلسطینیان در سازمان ملل متحد، دولت اسرائیل را سالهاست که به رسمیت می شناسد، به نظرتان تئوری عدم مشروعیت اسرائیل را زیر سوال نمی برد؟
نه ببینید الان پیشنهاد جمهوری اسلامی این است که در کل سرزمین های قدس انتخابات به وجود بیاید و در این انتخابات هر کس اکثریت داشت حاکمیت با او باشد. این یک چیز حقوقی است که اعلامیه حقوق بشر هم آن را تأیید کرده اما از نظر ما دولت اسرائیل غیر قانونی است. از نظر جمهوری اسلامی دولتی که دارد به نام فلسطین تشکیل می شود قانونی است نه دولت اسرائیل.
جنبش فتح که رهبری آن با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین است و عمده ترین گروه فلسطینیان به شمار می آید، در سال های اخیر و بر خلاف گروه های دیگری مانند حماس، رابطه خوبی با جمهوری اسلامی نداشته است. این جنبش حتی دو سال پیش در بیانیه ای حکومت ایران را به سرکوب مردم ایران و آیت الله خامنه ای را به سوء استفاده از مساله فلسطین برای رسیدن به منافع منطقه ای متهم کرد. آیا با ارتقای جایگاه تشکیلات خودگردان، گروه هایی مانند حماس بیشتر تضعیف نمی شوند؟
اینکه ما از نظر جهانی به این معتقد باشیم که نقش حماس ضعیف است یا نیست، امروز تعیین کننده مسائل در فلسطین است. جریان جنگ هشت روزه که اسرائیل آغاز کرد شاید مقدمه این بود که یک پیروزی به دست بیاورد و به وسیله آن نگذارد دولت فلسطین تشکیل بشود. ولی در جنگ هشت روزه اسرائیل دقیقا شکست خورده و این پیروزی دوم برای هر فرد فلسطینی یک پیروزی سیاسی است نه نظامی. تشکیل دولت اسرائیل هم ابتدا نظامی بوده در سال 1948. دولت اسرائیل با زور به وجود آمده به همین جهت الان دولت هایی که به نام فلسطین روی کار می آیند یک چهره قانونی پیدا می کنند. آقای محمود عباس مجبور است به افکار اسرائیل هنیه و دیگرانی که با اسرائیل جنگیدند و در جنگ پیروزی هایی برای فلسطینیان به دست آوردند، توجه کند. در آینده نزدیک چه بسا در انتخاباتی که در فلسطین انجام می شود، گروه هایی که مخالف تشکیل اسرائیل هستند به پیروزی دست پیدا کنند.
آیا اینکه بسیاری از اعراب با اسرائیل رابطه برقرار کرده اند یا در عمل موجودیت آن را پذیرفته اند و حتی تشکیلات خودگردان فلسطینی هم به تشکیل دولت اسرائیل رضایت داده اما جمهوری اسلامی همچنان خواهان نابودی آن است، نشانه این نیست که حکومت ایران در این موضوع اصطلاحا کاسه داغ تر از آش است؟
موجودیت جمهوری اسلامی بر مبنای عدم مشروعیت دولت اسرائیل است. اصولا جمهوری اسلامی از نظر حقوقی معتقد به این است که موجودیت دولت سارائیل غیر قانونی است. کاری هم به این ندارد که عده ای از اعراب به علت سازش پشت پرده ای که با اسرائیل و امپریالیسم کرده اند، اعلام نمی کنند. جمهوری اسلامی نظر ملت های عربی را در نظر دارد. اسرائیل از نظر ملت های عربی مردود است و نظر جمهوری اسلامی همراه با ملت های عربی و اسلامی است.
ولی تشکیلات خودگردان فلسطینی و بسیاری از مردم فلسطین دیگر به دنبال نابودی اسرائیل نیستند و به هر دلیلی به تشکیل دولت اسرائیل در کنار دولت فلسطین رضایت داده اند. آیا نظر مردم فلسطین هم برای جمهوری اسلامی مهم نیست؟
جمهوری اسلامی معتقد است دولت خودگردان نماینده تمام مردم فلسطین نیست. به همین جهت در جنگ هشت روزه ما عکس العملی مثل غزه از آنها ندیدیم. یک وقت است جمهوری اسلامی دولت محمود عباس را به عنوان دولت قانونی و مشروع قبول دارد، در حالیکه جمهوری اسلامی دولت آقای هنیه را به عنوان دولت مشروع قبول دارد.
پس فکر می کنید موضع جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم نابودی اسرائیل کماکان درست است؟
به نظر من دولت اسرائیل از نظر حقوق بین الملل، اعلامیه حقوق بشر و حرکت هایی که اسرائیل در سال 1948، در سال 1956، در سال 1967 و حمله هایی که در جنگ 33 روزه با لبنان، جنگ 21 روزه با غزه و جنگ هشت روزه اخیر انجام داده، اصلا مشروعیت قانونی در جهان ندارد. لذا دولتی نیست که ملت ها آن را قبول داشته باشند اما استعمار برای منافع خودش یک غده سرطانی در خاورمیانه به وجود آورده است.
آقای احمدی نژاد در سال های اخیر بارها تأکید کردند که اسرائیل باید نابود بشود. بعد آقای رحیم مشایی گفتند ما با مردم اسرائیل دوست هستیم و مشکلی نداریم، آقای احمدی نژاد هم گفتند آقای مشایی حرف دولت را می زند. آیا مواضع رئیس جمهور درباره اسرائیل متناقض نیست؟
آقای احمدی نژاد و آقای مشایی خودشان می دانند اما آنچه هدف جمهوری اسلامی است و از بیان رهبر انقلاب و امام رضوان الله تعالی علیه و حرکت مسلمانان این بوده که دولت اسرائیل را یک دولت مشروع نمی داند. حالا اگر آقای مشایی یا آقای احمدی نژاد حرف شخصی دیگری زده اند به خودشان مربوط است اما سیاست کلی دولت را رهبر معظم انقلاب تعیین کرده اند و گفته اند در هر شرایطی ما از مردم فلسطین حمایت می کنیم.
اگر روزی برسد که تشکیلات خودگردان فلسطینی و حتی گروه هایی مانند حماس و جهاد اسلامی در نهایت با اسرائیل به توافق برسند و دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین در کنار هم تشکیل بشوند، به نظر شما موضع جمهوری اسلامی در این خصوص باید چه باشد؟
مسئله ما مسئله اعتقادی است. جمهوری اسلامی، رهبران جمهوری اسلامی و بنیانگذاران جمهوری اسلامی این دولت را مشروع نمی دانند حتی حماس یا دولت خودگردان آقای محمود عباس با اسرائیل کنار بیایند. در واقع نمی شود زمین های غصب شده را مشروع دانست، نمی شود آوارگان فلسطینی را ذیحق ندانست. جمهوری اسلامی از حق حمایت می کند و این حق زمانی تحقق پیدا می کند که آوارگان فلسطینی به کشور خودشان برگردند و زمینه های تجاوز از بین برود. قطعا اگر آوارگان فلسطینی به سرزمین های خودشان برگردند دولت اسرائیل موجودیت خودش را از دست می دهد.
مسئولان جمهوری اسلامی، نتیجه جنگ اخیر حماس و اسرائیل در غزه را پیروزی خودشان ارزیابی کردند و مثلا آقای صدیقی در نماز جمعه دو روز پیش تهران هم به همین مسئله تأکید کرد. اما مسئولان حماس در روزهای اخیر مواضع ضد ایرانی و حتی ضد جمهوری اسلامی گرفتند. به عنوان مثال آقای هنیه گفت که پیروزی بر اسرائیل یادآور حماسه قادسیه بود یا دیگر مسئولان ارشد حماس گفتند که کمک های ایران در راه خدا بوده و ما به ایرانی ها مدیون نیستیم. با این اوصاف آیا حمایت از فلسطینی ها و چنین گروه هایی در راستای منافع ملی ایران است؟
ما یک آموزه های دینی داریم و یک منافع اقتصادی. گاهی آموزه های دینی ما امکان دارد کمی با منافع اقتصادی ما تناقض پیدا کنند. چون ما یک حکومت ایدئولوژیک هستیم مجبور هستیم آموزه های دینی خود را نگاه داریم. “قولوا حق ولی کان علیهک”؛ حق را بگویید ولی اگر علیه شما باشد. ما حق را می گوییم، ما دنباله روی حق هستیم، ادعای ما این است که می خواهیم راه علی را برویم. علی علیه السلام وقتی اسلام دارد پیروز می شود، هرمزان {سردار ایرانی} را پیش خلیفه دوم می کشند. علی می گوید قاتل او باید قصاص شود. علی احساسات ناسیونالیستی دارد. ما هم انترناسیونالیست دینی هستیم و کاری به این نداریم که اسماعیل هنیه چه می گوید. ما به حق کار داریم. حق هم این است که حقوق عده ای از کسانی که در سرزمین قدس زندگی می کردند پایمال شده و ما به عنوان مسلمان از آنها حمایت می کنیم. مگر ما در عزاداری سیدالشهدا می گوییم امام حسین عرب بود؟ به ما چه مربوط؟
پس مصلحت یا به عبارتی منافع ملی چه می شود؟ مگر آیت الله خمینی نگفته بود به خاطر مصلحت حکومت می شود حتی حج را هم تعطیل کرد؟ اگر حمایت از فلسطین و دشمنی با اسرائیل به ضرر ایران و جمهوری اسلامی بود، از حج در اسلام هم مهمتر هستند که نشود در آنها صرف نظر کرد؟
اصلا. امام خمینی گفت برای حفظ نظام اسلامی امکان دارد شرایطی پیش بیاید که حج برای مدتی موقت تعطیل بشود، تشخیص این هم با ولی فقیه است. این مغایرتی با حمایت از حق ندارد. امام خمینی می گوید اگر در هر کجا مظلومی فریاد بزند که از من دفاع کنید، ما وظیفه داریم از او دفاع کنیم. جمهوری اسلامی به وظیفه اش باید عمل کند و از مردم فلسطین دفاع کند. علی می گوید اگر خلخالی از پای زن یهودی کنده شد و مسلمانان از این درد مردند، شماتت نمی شوند. اومانیزم واقعی، انسان محوری واقعی در پرتو توحید در این مسئله خلاصه شده است.
جمهوری اسلامی که شما می گویید تا این اندازه طرفدار مظلومان و مسلمانان در همه جای جهان است، چرا از مسلمانان چین و چچن حمایت نمی کند که سالهاست زیر سرکوب و خشونت دولت های روسیه و چین قرار دارند؟
ما شرایط چچن را که خوب نمی دانیم چی هست. به علاوه در چین هم نمی دانیم. آیا این مسلمانانی که در آنجا تحت فشارند، احساسات ناسیونالیستی و ملی گرایانه دارند که اسلام فرمود اسلام از ملی گرایی سیلی خورده یا نه فقط به خاطر اسلام تحت فشارند. این را باید روشن کنیم. مرز این ایدئولوژی ها باید مشخص شود.