و این بار ایران

بیژن صف سری
بیژن صف سری

خبرکشف ترور عادل الجبیر، سفیر عربستان در امریکا، از سوی دولتمردان واشنگتن  که منجر به دستگیری یک ایرانی تبعه امریکا  گشته جنجال تازه ای است  که از روز سه شنبه ( 11 اکتبر ) نقل محافل خبری جهان شده و تا کنون واکنش های متفاوتی را در برداشته؛  طرفه آنکه برخی انتشار این خبر را غیر واقعی و مستمسک  آمریکا برای در مخمصه قرار دادن بیشتر جمهوری اسلامی می دانند. از جمله  پیش بینی هایی که با انتشار این خبر رواج دارد، احتمال بر خورد قهرآمیز دولت ایالات متحد امریکا نسبت به  جمهوری اسلامی است که  بعبارت واضح  باز هم  آتش دلهره وقوع جنگ را دردل مردم این دو کشورشعله ور می سازد. این در حالیست  که تا چند روز پیش از اعلام  این خبر، تعیین خط ارتباطی بین  سران دو کشور، از جمله موارد قابل پیگیری دولتمردان امریکایی بود.
اگر چه  سوابقی چون بمبگذاری  سال ۱۹۹۴ در آرژانتین و با ماجرای بمب گذاری رستوران میکونوس، باورهر گونه  اعمال تروریستی  زمامداران جمهوری اسلامی را اجتناب ناپذیر می نمایاند، اما برچسب ترور اخیری که از وسوی دولتمردان  واشنگتن  به جمهوری اسلامی زده  شد غیر قابل باورو حتی تصنعی  و ساختگی به نظر می اید هر چند که  می توان در مورد زمامداران امروز ایران  و به حکم آن ضرب المثل معروف ایرانی، به ضرس قاطع گفت “هر چه  از این دم بریده بگویند بر میاید و بعید نیست” ولی با این همه بنا بر اظهارات بسیاری از اهل فن وکارشناسان و اهل سیاست در امریکا، شواهد بسیاری برای تردید درصخت و سقم خبر یاد شده وجود دارد از جمله :
ا-  بزرگ نمایی بدوراز منطق خبر یاد شده یکی ازدلایل ایجاد تردید درصحت و درستی این اتهام می تواند باشد خاصه که خانم کلینتون بلا فاصله پس از انتشار این خبر، با اب و تاب اغراق امیزی، آن را موفقیت بزرگ برای ایالات متحده آمریکا میداند و در مصاحبه ای عجولانه به دولتمردان ایران هشدار می دهد که “منزوی‌تر خواهند شد.” و این در حالیست  که خبر کشف این ترور درست یک روز پس ازدور جدید تحریم های اتحادیه اروپا، انتشار می  یابد.
2- بنا بر اظهارات باب بر، تحلیلگرمسائل امنیتی که بیش از دو دهه کارشناس سازمان سیا بوده، انتساب این روش ازترور که اف بی ای مدعی کشف ان است با سوابق عملیاتی سپاه قدس همخوانی ندارد چرا که این ارتش تروریستی در اینگونه عملیات همواره از افراد کار کشته حرفه ای  که اغلب لبنانی تبار بودند سود برده که با روش ترور کشف شده اخیر، آن هم توسط یک ایرانی  تبعه  آمریکا که  سابقه  زندانی شدن در امریکا آن هم به جرم  سرقت و قاچاق دارد با سوابق موجود ازجمهوری  اسلامی، هم خوانی ندارد طرفه آنکه  فردی که بعنوان  دادستان کل  ایالات متحده  امریکا دستور جلب یکی از دو تروریست متهم در این ماجرا را صادرکرد و پیگیراین جریان است، خود درگرداب ماجرای ارسال اسلحه های جی پی اس دار به مکزیک گرفتار بوده ودیر یا زود باید پاسخگو باشد.  همه این حاشیه های مرتبط با این ماجرا، قابل تامل بوده و ایجاد شک و شبهه را در متقن بودن مدارک ارائه  شده تقویت می کند.
اما چرایی چنین اتهامی از سوی دولت امریکا  به جمهوری اسلامی که تا کنون دراذهان عمومی  جهان به راحتی قابل پذیرش نبوده، حکایت  از یک واقعیت  انکار ناپذیری دارد که باور ان به مراتب  قابل قبول تر از اتهام منتسب  از سوی کشف کنندگان  تروراخیر به جمهوری اسلامی می تواند باشد، و آن باور استیصال ابر قدرتی  است که  ازسرسختی دشمن  سی ساله خود به ستوه امده، ابر قدرتی که برای باز کردن گره  کور کلافی سردرگم، چنگ و دندان نشان می دهد وبه دنبال بهانه ای است تا چون همیشه با یورش و حمله باز هم بر مشکلات خود فائق اید و خود را از شر آن برهاند؛  خاصه  که در طی سی سال گذشته  این دشمن دیرینه به هیچ صراطی  مستقیم  نگشته و حتی با  همه تلاشی که برای  اعمال تحریم ها توسط هم پیمانان  خود در بن بست قراردادن ایران  داشته است  خود را مغبون  می داند و به رغم القا تاثیر پذیری تحریم ها، اما دیگر باور ندارد حکومتی  که  منافع ملی مردم تحت سلطه اش را  فدای بقای خود می سازد از تحریم هایی که بارها و همچنان توسط  صاحبان صنایع بزرگ و کوچک جهان شکسته می شود، از پای در اید، وایضا نا امید انه معتقد است با عدم قاطعیت جوامع بین المللی دربر خورد با نقض میثاق های بین المللی از سوی چنین  دشمنی، هرگز نمی توان مانع ازتداوم رویه ی غیر اصولی آن  شد  طرفه انکه موضوع پرونده هسته ای ایران اندک اندک  می رود تا  به عنوان یک روایت مسلط در مجامع بین المللی پذیرفته گردد لاجرم  با توسل به  ترفند هایی که بوی جنگ از آن به مشام می رسد بار دیگر در پی پاک کردن صورت مسئله ای دیگرکه این بار به نام ایران است خواهد بود.