تئاتر طرح کادی؛ محصول جدید دولت

نویسنده
مرضیه حسینی

» صحنه

نگاهی به اجرای نمایش‌های غیرحرفه‌ای در تالار وحدت

 

تئاتر هم مثل دیگر هنرها؛ هم قرار است دخل و خرج بکند، هم حیات‌ش به دولت متصل باشد و هم تبدیل به وضعیت خطرناکی برای حکومت نشود. این وضعیت عمومی تمام هنرها در ایران است که در تنگنای اقتصادی و سیاسی شکل می‌گیرند و به خاطر همین توان جذب اجتماع پیرامون خود را ندارند و کم‌کم با تمام سر و صدا و زرق و برق‌شان به سمت ورشکسته‌گی می‌روند. این روزها در ایران نمایشی روی صحنه رفته است که به خاطر بهای بلیط‌ش، حضور افراد غیرحرفه‌ای در پشت‌ش و روی صحنه رفتن سوپراستارهای سینما، باعث جنجال و مسئله شده؛ آن‌قدر که کانون کارگردانان تئاتر با بیانیه‌ای از این اتفاق به عنوان فاجعه یاد کرده. فاجعه‌ای که البته صرفا مربوط به اجرای این نمایش نمی‌شود و کل تئاتر ایران را در برگرفته و در یک قدمی نابودی قرارش داده.

نمایش عاشقانه‌های ناآرام با تیم مبتدی کارگردان و نویسنده‌گان‌ش این روزها در تالار وحدت روی صحنه می‌رود

کانون کارگردانان تئاتر ایران در بیانیه‌اش همه‌چیز را محدود به اجرای نمایشی به نام “عاشقانه‌های ناآرام” می‌کند و از کمبود بودجه و استفاده از سرمایه برای جذب تماشاگر گلایه دارد و بر تمامی این موارد نام فاجعه می‌گذارد و پرونده را می‌بندد. در حالی که کل ماجرا شکل دیگری دارد. مسلما داشتن سرمایه و قرارداد میلیونی بستن با بازی‌گران مشهور و تلاش برای مجاب کردن تماشاگران که بلیط صد هزار تومانی بخرند، هیچ‌کدام به خودی خود مشکل و فاجعه نیست. دردسر اصلی هنر در ایران امروز و در این مورد خاص، تئاتر، جایی رخ می‌دهد که با یک بازار انحصاری مواجه هستیم که با سرمایه‌های دولتی، به شکل بودجه‌ی تعیین شده برای تئاتر و سرمایه‌های شبه‌دولتی، اسپانسر شدن سرمایه‌داران وصل به حکومت، اداره می‌شود. سرمایه‌داران و بودجه‌دارانی که در مرحله‌ی نخست، علاقه‌ای به برخورد با ممیزی و سانسور دولتی را ندارند و ترجیح‌شان ساخت و ارائه‌ی آثاری‌ست که در خنثی‌ترین شکل بتوانند تماشاگر را جذب بکنند و راه را هم در تبدیل تئاتر به نمایش مدی با حضور سوپراستارهای سینما و تلویزیون می‌بینند. اتفاقی که در دنیای نمایش ایران افتاده و تئاتر حرفه‌ای را به محاق برده این است که کارگردانان و نمایش‌نامه‌نویسانی که به نوعی سعی دارند به سمت مضامین اجتماعی یا کارهای جدی بروند، با قدرت سرمایه‌های دولتی و شبه‌دولتی از گردونه کنار گذاشته می‌شوند و جا برای افراد مبتدی و بدون سابقه باز می‌شود. تالار وحدت که زمانی جای‌گاهی برای اجرای نمایش‌های حرفه‌ای و جدی بود، مدتی‌ست لای منگه‌ی کارهای مذهبی با بودجه‌ی دولتی و نمایش‌های تجاری با اسپانسرهای شبه‌حکومتی مانده و مخاطب جدی تئاتر، حیران و بدون این‌که حق انتخابی داشته باشد یا ترجیح‌ش حذف این فعالیت فرهنگی از زنده‌گی‌اش است یا رفتن به سمت دیدن کارهای دانش‌جویی و پیش‌رو در سالن‌های کوچک تئاتر شهر. به این ترتیب تالار بزرگ وحدت که پیش از این با اجرای کارهای حرفه‌ای رونقی داشت، حالا تغییر کاربری داده و در زمانی تبدیل به منبری مذهبی می‌شود و چند روز بعد به جایی برای اجرای ماکتی از رد کارپت‌های هالیوود.

نمایش “مثل ماه برای آسمان”؛ روایت زنده‌گی امام زمان با بودجه‌ی دولت که پیش‌تر در تالار وحدت روی صحنه بود

برای این‌که کل ماجرا را در یک نمایش خاص خلاصه نکنیم و بتوانیم تصویری کامل‌تر از فاجعه‌ی مورد نظر کانون کارگردانان تئاتر داشته باشیم، به طور موازی داستان روی صحنه رفتن دو نمایش که به فاصله‌ی کمی در تالار وحدت اجرا شده‌اند را روایت می‌کنیم. پیش از نمایش “عاشقانه‌های ناآرام”، نمایشی به نام “مثل ماه برای آسمان” به کارگردانی “کورش زارعی” روی صحنه بود. نمایشی که به نقل از کارگردان‌ش سه سال در انتظار بودجه بوده و در نهایت با کمک دولت موفق شده روایتی از زنده‌گی امام زمان را روی صحنه ببرد. کورش زارعی با اتکا به مضمون نمایش‌ش، به گفته‌ی خودش به دنبال اسپانسر نمی‌رود و پول اجرا و اجاره‌ی سالن را به طور کامل از دولت می‌گیرد. چند ماه بعد نوبت “عاشقانه‌های ناآرام” است که روی صحنه برود. نمایشی که قرار است سکانس‌های مشهور فیلم‌های عاشقانه را بازسازی بکند. دولت به طور مشخص برای چنین کاری بودجه‌ای در نظر نگرفته اما شرایط اجرای‌ش را تسهیل می‌کند. یعنی کار بدون این‌که احتیاجی به اثبات حرفه‌ای بودن‌ش داشته باشد، با یک کارگردان تازه‌کار و دو نویسنده‌ی مبتدی، و با جذب اسپانسرهای شبه‌حکومتی به سرعت مجوز اجرا می‌گیرد و روی صحنه می‌رود. نمایش “مثل ماه برای آسمان”در حال اجرا است. خبرگزاری فارس این خبر را منتشر و در کنارش نام تماشاگران شهیر این نمایش را هم ردیف می‌کند. تالار وحدت حالا با یک نمایش مذهبی که پیش از این‌ها جای اجرای‌ش در مسجدها و تکیه‌ها بود، میزبان محمدحسین صفار هرندی، حاج آقا مهدوی و حجت‌الاسلام دهدشتی است. نمایشی که با بودجه‌ی دولت روی صحنه رفته و توان جذب تماشاگر ندارد، به مهمانان حکومتی‌اش دل خوش است. چند ماه گذشته و “عاشقانه‌های ناآرام” روی صحنه رفته. در تمام اخبار و تبلیغات نام بازی‌گران درشت نوشته شده. تماشاگر نه کارگردان را می‌شناسد و نه نویسنده‌ها را. مضمون نمایش توانی برای جذب مخاطب ندارد؛ پس بازی‌گرانی که با قراردادهای میلیونی حاضر شده‌اند روی صحنه بروند، بار جذب تماشاگر و رونق دادن به گیشه را به دوش گرفته‌اند. سر و شکل نمایش و تبلیغات‌ش یادآور دوران رکود نشریات جدی و جای‌گزین شدن نشریات لایف استایل است که با حمایت پنهان دولت، بخوانید سهولت در دادن مجوز و چشم بستن بر خط قرمزهای بی‌خطر، روی دکه‌ می‌آمدند و سرمایه‌شان هم از طریق کارخانه‌ها و شرکت‌هایی تامین می‌شد که تماما در تامل و هم‌کاری مستقیم با حکومت هستند. این دو خط موازی، اجرای نمایشی مذهبی با بودجه‌ی دولتی و روی صحنه رفتن نمایشی تجاری با اسپانسرهای ظاهرا خصوصی، در یک جا به هم می‌رسند و دایره‌ی بسته‌ای را شکل می‌دهند که قصد آشکار و پنهان‌ش از بین بردن تئاتر به شکل جدی و حرفه‌ای‌اش است. بعد از اعتراض و بیانیه‌ی کانون کارگردانان، سایت‌های حامی دولت جدید، وارد میدان شدند تا اجرای نمایشی مثل “عاشقانه‌های ناآرام” را نشانی از شکستن انحصار معرفی می‌کنند. بدون این‌که اشاره داشته باشند این انحصاری نو است. افرادی که به طور طبیعی و در هر کشور و حکومتی باید دوران طرح کادی خود را سالن‌های دیگر تجربه کنند، ناگهان و با استفاده از شرایط سانسور و ممیزی و جذب سرمایه‌ی تاجران حکومتی، روی سن تالاری قدم می‌گذراند که در شناس‌نامه‌اش تعریف شده که جای‌گاه افراد حرفه‌ای است.

بار اول نبوده و آخرین بار هم نیست. پیش از این امین حیایی با قرارداد چند میلیونی و با یک کار شبه‌مذهبی، صحنه‌ی تالار وحدت را تسخیر کرد و این‌بار نوبت کارگردانی دیگر بدون سابقه‌ی معلوم است که واریته‌ای را به جای تئاتر روی صحنه ببرد. اصل اولیه‌ی نبود انحصار و بازار آزاد، حضور تمام کسانی‌ست که کاری را بلد هستند و توان عرضه‌اش را دارند. در چنین شرایط سالمی است که آمریکا برادوی را می‌سازد و تماشاگر خاص خودش را تربیت می‌کند و تبدیل به مکانی تعریف شده و تاثیرگذار می‌شود. در ایران اما ممیزی محدود می‌کند و دنیای هنر همان بازار شام معروف است که در هر نقطه‌اش می‌توان بساطی را دید که صاحبش بدون نام و نشان و بلد بودن حرفه، معرکه گرفته و در حالی که چشم به باید و نبایدهای دولت به عنوان متولی دارد، جنس حلالش را تبلیغ می‌کند. فاجعه‌ای که کانون کارگردانان به آن اشاره ندارد خانه‌نشینی علی رفیعی، در غربت بودن بیضایی و ممنوع بودن نام و کار آربی اُوانسیان و دیگران است. همین است که بازار آزاد آمریکایی تا چند وقت دیگر، بر صحنه‌ی برادوی شاهد حضور آل‌پاچینو در کاری از دیوید ممت است و در ایران ِ دولتی و بر صحنه‌ی تالار وحدت فرش قرمز و تکیه‌‌ای انداخته‌ و ساخته‌اند برای پذیرایی از مبتدی‌هایی که دوران طرح کاد را سپری می‌کنند.