دو روزی مانده به بیست و پنجم بهمن ماه و راهپیمایی بزرگ هواداران جنبش سبز، شایعه درگذشت دکتر ابراهیم یزدی، درخانه امن وزارت اطلاعات بالا گرفت. خبراز این قرار بود که ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران را با حال وخیم به یکی از بیمارستانهای تهران برده و پزشک معالج با قطع امید از زندگی یزدی اعلام کرده اند، از زندگی زندانی چیزی باقی نیست، با این حال وزارت اطلاعات باز هم آزادی یزدی را به صلاح ندانسته و دوباره به همان خانه امن بردنش که نشانی اش را کسی نمی داند.
خبردرگذشت یزدی با گفته های بازجویش که بارها و صراحتا گفته است نخواهد گذاشت یزدی زنده از زندان بیرون بیاید، کاملا هماهنگ بود و یک هفته بی خبری از دبیر کل نهضت آزادی همه چیز را به نفع شایعه می کرد. اما بعد از ساعتها یک زنگ کوتاه یزدی به همسرش، نشانه ای از زندگی شد.
جرم شاهد بودن
عزت الله سحابی، دوست قدیمی ابراهیم یزدی به سایت جرس گفته است که یزدی مثل همان مردی است که زیاد می دانست، او شاهد انقلاب است وشاهدچگونگی انحراف انقلاب پنجاه و هفت.بسیاری چیزها می داند و همین دانستن است که بازجویان می خواهند او را از بین ببرند. سحابی که خود نیز چند وقتی در همین خانه های امن بوده، گفته آنجا جایی است مثل قبر، نه کسی را می توان دید و نه حتی می توان به رفت و آمد زندانیان دل خوش کرد. ممکن است که تلویزیون باشد، اما کتابی نیست، روزنامه ای نیست یا اگر باشد همین کیهان است. خانه امن از نظر سحابی، نوعی مرگ است که حالا یزدی “پیرانه سر” می گذراند. اما مگریزدی چه می داند؟
خاطره های دور
نمی دانیم آیا یزدی هشتاد ساله در “خانه امن” به خاطرات دور گذشته فکر می کند یا نه، به سالهای خردسالی که از قزوین به تهران آمد و به سالهای ابتدایی دوران رضاخان که در مدرسه مولوی درس می خواند و یا سال 1332 که از دانشکده داروسازی فارغ التحصیل شد. ابراهیم یزدی در همان دوران مصدق هم کار سیاسی می کرد؛ قبل از اینکه هنوز جبهه مقاومت ملی شکل بگیرد و بعدتر نهضت آزادی ایران.
نماینده دانشجویان در” سازمان صنفی دانشجویان ایران” بود و در نشریه “دانشجویان ایران” قلم می زد. بعد از کودتا در” کمیته انتشارات نهضت ملی” و “روزنامه راه مصدق” به همکاری عزت الله سحابی با دولت کودتا مبارزه می کرد. سال 1339 قرار بود تا برای یک دوره کوتاه آموزشی به آمریکا رود، اما در آمریکا آن چنان کار سیاسی اش بالا گرفت که ساواک سپرده بود تا ماموران مرزی به محض ورود او را دستگیر کنند و از دولت ترکیه و عربستان هم خواسته بود تا یزدی را در صورت مشاهده تحویل دهند.
از پایه گذاران انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و بعدها به همراه دوست صمیمی اش مهدی چمران از موسسان “جنبش امل” در لبنان شد. یزدی از معدود افرادی است که در تمام جریاناتی که به انقلاب ایران رسید حضور داشت.
سابقه آشنایی یزدی با آیت الله خمینی نیز آنقدر کوتاه و در پاریس و هواپیما، آنچنان که وقایع نویسان رسمی نظام نوشته اند نبود. یزدی با آیت الله خمینی از سال 44 و در تبعید آشنا بود، آن گونه که از سوی “امام”ِ سالهای بعد دست خطی گرفت و در دهه پنجاه اجازه داشت تا وجوهات شرعی را به نام آیت الله در اروپا و آمریکا جمع آوری و هزینه کند. همین آشنایی دور و دراز با آیت الله خمینی بود که در پاریس، محرم رهبر انقلاب شد و مورد اعتماد آیت الله که به این سادگی ها به کسی عنایت نمی کرد.
آیت الله منتظری در خاطراتش می نویسد: “خواستم صحبتی خصوصی کنم و یزدی هم آنجا بود و امام گفتند” بگو ایشان از خودمان است”.
یزدی ترجمه می کرد، مشاوره می داد، وقت مصاحبه ها را تنظیم می کرد و آنچه در ایران می گذشت را به آیت الله می رساند. همسر یزدی هم کسی بود که شخصا برای رهبر انقلاب، غذایی می پخت تا مبادا دشمنان زهری به طعام بریزند. بسیاری ازعکس های آیت الله در سپیده پیروزی انقلاب، بدون حضور یزدی نیست. این ها خاطرات دوری است که شاید پیرمرد در چهاردیوار تنهایی خانه امن به یاد بیاورد. اما مگر یزدی چه می داند؟
قدرت و منتقد
ابراهیم یزدی هنوز هیچ خاطره ای از سالهای طولانی عمر منتشر نکرده، شاید این کتاب اگر نوشته شده باشد، قبل از انتشاراز کتب ممنوعه است.با این حال یزدی برای دوستان واعضای نهضت آزادی و بسیاری از کسانی که او را دیده اند بسیار از خاطرات و دیده هایش گفته است.
دولت مستعجل مهدی بازرگان و حضور موقت اعضای نهضت آزادی در مجلس شورای اسلامی اول، آخرین حضور رسمی یزدی در قدرت و جمهوری اسلامی بود. اما آیت الله خمینی آنچنان به یزدی علاقمند بود که در نوشته ای از او خواست تا این قلندر ـ وصفی که آیت االله از یزدی کرده ـ در نظام باقی بماند و بازرگان رادر رفتن همراهی نکند. میان “قدرتمند بودن” و “منتقد بودن”، دکتر ابراهیم یزدی، نهضت آزادی را انتخاب کرد. با این حال در همان دوران دولت موقت تا وزارت خارجه پیش رفت و اولین کسی بود که در مجمع عمومی سازمان ملل صدای تازه انقلاب ایران و حکومت برآمده اش شد. یزدی شاهد چگونگی ارتقا “آیت الله” به “امام” و تبدیل سخنرانی های پاریس به خطابه های سالهای شصت بود.
ماندن در نهضت
سن نهضت آزادی از یزدی کمتر است، امادکتر ابراهیم یزدی عمری را بر سر حزبی نهاد که در هر دو رژیم سلطنت و جهوری اسلامی فعالیتش ممنوع است. از همان سال 73 و درگذشت مهندس مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی شد. اگرچه دوستان یزدی مانند ماهاتیر محمد در مالزی و رجب طیب اردوغان در ترکیه نخست وزیر شدند و سالها حزب شان در مبارزات انتخاباتی پیروز، اما یزدی واعضای نهضت آزادی صلاحیتشان در تمامی انتخابات از سوی شورای نگهبان رد شد.
هر چه زمان پیش رفت، حلقه محاصره تنگ تر شد و عاقبت جلسه قرآن هفتگی در منزل یزدی هم از سوی وزارت اطلاعات خطر امنیتی تلقی و موقوف شد. اگرچه آیت الله خمینی دستور داده بود که بازرگان و یزدی و سحابی را بازداشت نکنند اما با رهبر جدید همه چیز تغییر کرد. اولین بار یزدی در آستانه کنفرانس سران کشورهای اسلامی در تهران بازداشتی ده روزه را از سر گذراند. ماجرا از این قرار بود که آیت الله آذری قمی از رهبر فعلی جمهوری اسلامی انتقادی تند کرده بود و یزدی در محفلی خصوصی گفته بود که باید به آذری قمی گفت که این گوساله ای است که خود بر بام بردید و حالا گاوی شده که نمی توانید پایین اش بیاورید. خانه شنود بود و ماموران سریعا یزدی را بازداشت کردند. اما دوستانش به عنوان سران کشورهای اسلامی در راه بودند، آزادش کردند تا میزبان برخی از سران در خانه اش باشد.
یزدی از این خاطرات بسیار گفته، روزی به هاشمی رفسنجانی گفته بود این گروه فشار که به جان دیگران می اندازید روزی گریبان خودتان را می گیرد و هاشمی به خنده پاسخ داده بود که افسارشان به دست است. بعد از انتخابات سال 84 و ریاست جمهوری احمدی نژاد هم نهضت و دکتر یزدی بیکار نبودند و بیانیه ای صادر کردند که از رییس جمهور تازه رسیده ابراز نگرانی می کرد و چند پیش بینی، که نظامیان حاکم خواهند شد و آزادی بیان خواهد رفت و در دنیا منزوی خواهیم بود. تاریخ بیانیه هفته اول مرداد و همان روزهای ابتدایی صدارت احمدی نژاد است. در انتخابات سال 88 همه پیش بینی ها درست از آب در آمده بود؛ در انتخاباتی که هم موسوی و هم کروبی حضور داشتند، دکتر یزدی و نهضت آزادی از هر دو نامزد اصلاح طلب حمایت کردند. بعد از حکومت دوباره احمدی نژاد در دوسال گذشته دکتر یزدی سه بار بازداشت شد که اینبار به جرم اقامه نماز جماعت در اصفهان به همراهی علی اصغر غروی از دیگر اعضای نهضت آزادی بود. همه بازداشت شدگان آزاد شدند و یزدی همچنان در بند ماند.
از یک ماه گذشته دکتریزدی را با همه بیماری و کهولت سن به خانه امن برده اند. شاید هم این روزها دکتر ابراهیم یزدی به مرغ عشق های خانه اش که از همان پاسیوهمیشه و در همه بحث ها و جلسه ها آوازشان می آمد، فکر می کند. با آن سکوت دلگیری که در خانه امن است.