آمریکا: به قدرت رساندن مجدد طالبان

اکبر گنجی
اکبر گنجی

طرح مسأله: شرایط اجتماعی دارای اهمیت فراوان است. جوامع بشری از نظر سطح توسعه ی اجتماعی در یک رده قرار ندارند. میان جوامع “توسعه یافته” و جوامع “توسعه نایافته” و جوامع “در حال گذار” تفاوت های بسیاری وجود دارد. اتومبیل را می توان به جوامع توسعه نیافته صادر کرد، اما برای همان هم باید جاده سازی کرد، تعمیرگاه ایجاد نمود، به مردم آموزش رانندگی داد، قوانین راهنمایی و رانندگی را نهادینه ساخت، برای تخلف از قوانین رانندگی مجازات وضع کرد و غیره و غیره. اما “جامعه ی مدنی” و “پلورالیسم معرفتی و اجتماعی” و…صادر کردنی نیست. ساختن جامعه ی مدنی و  معتقد کردن افراد به پلورالیسم، نه کاری ساده است، نه توسط ارتش صورت پذیر است.

“منافع ملی” دولت آمریکا در دوره ای موجب شد تا از طالبان و القاعده در جامعه ی توسعه نیافته ی افغانستان حمایت به عمل آورد. بعد از یازده سپتامبر وارد جنگ با آنها شد. اینک در حال مذاکره ی با طالبان است تا آنها را وارد دولت افغانستان سازد. عدم توجه دولت آمریکا به ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی افغانستان،به معنای عدم توجه به این نکته بود که “در زیر لایه ی سطحی به ظاهر سخت و جامدش، اقیانوسی از مواد مذاب” وجود داشت که وقتی رها شد و گسترش یافت، مناطق “ساخته شده ی از سنگ خارا را خرد و قطعه قطعه” کرد. احضار انبوه طالبان و القاعده و سلفی ها همچون لشکر جنها، رها ساز قدرت مخرب نهفته ای بود که صورت و سیرت دیگری به منطقه ی خاورمیانه خواهد داد. این نیروها قادرند که  ” بهار عرب “ را به ” زمستان عرب “ مبدل سازند.

یکم- طالبان و القاعده، فرزندان آمریکا و متحدان: عربستان سعودی، قطر و پاکستان پرورش دهندگان اصلی طالبان و القاعده هستند. آمریکا در جنگ با شوروی برای بیرون راندن روس ها از افغانستان، این نیروها را به کار گرفت و آنها را به سلاح مجهز کرد. در رویارویی شرق و غرب، تحت رهبری شوروی و آمریکا، طرفین از هر متحدی استفاده می کردند. مسأله این بود که مناطق جغرافیایی- خصوصاً مناطق مهم دارای منابع- در کنترل کدام جبهه قرار داشته باشد. خانم کلینتون- وزیر خارجه ی آمریکا- طی سخنانی در کنگره ، رسماً به مسئولیت دولتش در بر سر کار آوردن طالبان و القاعده اعتراف کرده و گفته است:

“ما به نوعی سابقه ی تاریخی  در ورود و خروج از پاکستان داریم.بیائید به یاد داشته باشیم که کسانی که امروز با آنها می جنگیم ، بیست سال پیش ما خودمان هزینه ی روی کار آمدنشان را فراهم ساختیم . دلیل آن این بود که آن موقع ما به شدت با اتحاد جماهیر شوروی درگیر بودیم.آنها افغانستان را اشغال کرده بودند و ما نمی خواستیم که تمام آسیای مرکزی را هم زیر نفوذ بگیرند. در آن زمان به این نتیجه رسیدیم و فکر کردیم که کاری باید کرد. پرزیدنت ریگان با همکاری کنگره که در آن زمان اکثریت نمایندگان آن دمکراتها بود فکر کردند که دست به کار شوند و ایده ی خوب این بود که خوب بگذاریم “آی.اس.اس”، ارتش پاکستان و مجاهدین استفاده کنیم و بگذاریم که عربستان سعودی هم “ اسلام وهابی ” اش را وارد[به آنجا]کند تا ما بتوانیم شوروی را شکست بدهیم. و خوب البته آنها[روسها] بیلیونها دلار پول را از دست دادند که در نهایت منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد. پس سرمایه گذاری بدی نبود که به عمر شوروی پایان دادیم. ولی بیائید مراقب باشیم، که چه می کاریم چرا که همان را برداشت خواهیم کرد . و بعد ما پاکستان را ترک کردیم [و گذاشتیم که خودشان با این وضعیت کنار بیایند]، و در ضمن ما نمی خواهیم که ما می گوئیم به ما ربطی ندارد و در واقع ما تحریمتان می کنیم. بنابراین ما دیگر با “آی.اس.اس” و ارتش پاکستان کاری نداشتیم و الان در حال جبران زمان های از دست رفته ی بسیاری هستیم”[1].

حکومت طالبان بر افغانستان نتیجه ی همه ی این کنش و واکنش ها بود. القاعده هم افغانستان دوران طالبان را بهترین مرکز فعالیت خود یافت. حکومت طالبان متکی به بخش اطلاعات ارتش پاکستان، دلارهای نفتی عربستان و امارات متحده بود. این سه کشور “ امارت اسلامی افغانستان ” را به رسمیت می شناختند. طالبان پاکسازی افغانستان از مظاهر شرک و کفر را به سرعت آغاز کرد. سطح توسعه ی اجتماعی آن کشور، تحقق این نوع طرح ها را امکان پذیر می ساخت.

پس از ماجرای 11 سپتامبر، آمریکا تهاجم نظامی به افغانستان را آغاز و آن کشور را به اشغال خود در آورد. گمان می رفت که با سرنگونی طالبان و طرح های ضد القاعده، این مسأله به سرعت فیصله یابد. اما چنین نشد. حداقل بخشی از دولت پاکستان- خصوصاً بخش اطلاعات ارتش آن کشور- پشتیبان طالبان بود و هست. اگر دولت های غربی در این کشور دارای منافعی باشند، پاکستان به طور طبیعی بیش از همه ی آنها خود را ذی نفع دانسته و به دنبال نفوذ و سیطره ی بر افغانستان است. بن لادن تا زمان ترور توسط نظامیان آمریکا، در منطقه ی امن نظامیان پاکستانی زندگی می کرد.

دولت پاکستان دکتر “شیکال آفریدی” را به علت همکاری با سازمان های اطلاعاتی آمریکا برای یافتن اسامه بن لادن، به اتهام “خیانت به کشور” بازداشت کرده است. لئون پانه تا- وزیر دفاع آمریکا- در 28 ژانویه 2012، طی مصاحبه ای نگرانی خود را بابت بازداشت این پزشک اعلام کرد. این پزشک برای یافتن محل زندگی بن لادن یک برنامه ی مایه کوبی “دی ان ای” را به اجرا نهاد. پانه تا گفته است دستگیری “کسی که به مبارزه ی با تروریسم کمک می کرد، یک اشتباه واقعی است”. وزیر دفاع آمریکا می گوید که حداقل بخشی از دولت پاکستان از مخفی گاه بن لادن آگاه بوده اند[2].

براساس گزارش طبقه بندی شده ی پیمان ناتو، که در 12/11/90- اول فوریه 2012- توسط بی بی سی منتشر شد، طالبان در افغانستان از کمک مستقیم سازمان های امنیتی و اطلاعاتی پاکستان برخوردار بوده و حمایت پاکستان از آنها طی سال های گذشته رو به افزایش نهاده است. مطابق این گزارش محرمانه، دولت پاکستان از محل استقرار رهبران ارشد طالبان به خوبی آگاه است. این گزارش روابط پاکستان و القاعده را هم تأیید می کند. جان کربی- سخنگوی پنتاگون- درباره ی نتیجه گیری این گزارش می گوید:

” وزارت دفاع از مدت ها پیش نگران ارتباط برخی عناصر سازمان آی اس آی پاکستان با برخی شبکه های افراطی بوده است “.

گزارش ناتو مبتنی بر 27 هزار فقره بازجویی از بیش از 4000 تن از نیروهای بازداشت شده ی طالبان است. در گزارش آمده است که “ بهره برداری پاکستان از رهبران ارشد طالبان همچنان و بدون وقفه ادامه دارد ” و سازمان های اطلاعاتی پاکستان دقیقا از محل استقرار این افراد اطلاع دارند[3].

در 25 فوریه ، روزنامه ی واشنگتن پست خبر داد که رایان کراکر- سفیر آمریکا در افغانستان- در ماه گذشته طی گزارشی محرمانه که از طریق سازمان CIA به مرکز ارسال کرده، هشدار داده است که وجود “مخفیگاه های دشمن” در پاکستان موفقیت استراتژی آمریکا در افغانستان را به خطر می اندازد. به گفته ی او، سالها کوشش آمریکا برای مهار فعالیت شبکه ی حقانی در پاکستان، متحد طالبان، شکست خورده است[4].

دوم- قدرت طالبان، پایگاه اجتماعی : اسلام دین مردم افغانستان است. “ روایت هایی از اسلام “- یا ” اسلام ها “ یی- که افغان ها برساخته اند ، متناسب به سطح توسعه ی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی آن کشور است. اگر مانند ژاپن توسعه یافته بود، احتمالاً “اسلام ها” ی دیگری بر می ساختند که با آن سطح از زندگی متناسب و سازگار باشد. “اسلام طالبانی” یکی از انواع اسلام هایی است که افغان ها برساخته اند. حقیقت این است که این نوع اسلام در افغانستان طرفداران خاص خود را دارد.

طالبان گروهی قدرتمند است. علل عدیده ای برای نفوذ اجتماعی این گروه می توان برشمرد. فساد گسترده ی دولت کرزای، یکی از دلایل مقبولیت اجتماعی طالبان است.به گزارش سازمان شفافیت بین المللی، افغانستان دارای دومین رتبه ی جهانی در فساد است(رده ی 179 در میان 180 کشور جهان)[5].حامد کرزای در 20/9/90 ، فساد گسترده را به شهروندان دارای تابعیت دوگانه تقلیل داد[6].

در هر صورت ، طالبان نفوذ زیادی در میان مردم و نظامیان و دولتمردان افغانستان دارد. مطابق گزارش طبقه بندی شده ی ناتو، علاقه ی به پیوستن به حامیان طالبان در میان افغان ها “ حتی برخی اعضای حکومت افغانستان ” به شکلی کم سابقه رو به افزایش بوده است: “ شهروندان غیرنظامی افغان غالبا مدیریت طالبان را به مدیریت حکومت افغانستان ترجیح می دهند که دلیل آن نیز معمولا فساد در میان ماموران حکومتی است “[7].

سوم- افزایش تلفات غیر نظامیان : آمریکا اعلام کرده که تا سال 2014 از افغانستان خارج خواهد شد. این وعده اگر عملی شود، به سود طالبان خواهد بود. اما واقعیت این است که اشغال افغانستان نه تنها مسائل و مشکلات را حل نکرد، بلکه موجب افزایش تلفات غیر نظامیان طی سال های اخیر هم شده است. در 15/11/90 - 4 فوریه 2012- سازمان ملل طی گزارشی اعلام کرد که آمار تلفات غیر نظامیان طی 5 سال گذشته به بالاترین سطح رسیده است. شماره تلفات در سال های 2009 و 2010 و 2011 به ترتیب 2412 ، 2790 و 3021 نفر بوده است. در مجموع طی سال های 2007 تا 2011 تعداد 11 هزار و 864 غیر نظامی در افغانستان کشته شده اند. کشته شدن غیرنظامیان در سال 2012 نیز ادامه داشته و دائماً شاهد این فاجعه ی انسانی هستیم. در آخرین مورد، 4 غیر نظامی در 17/12/90 در ولایت قندهار کشته شدند. این در حالی است که چند روز قبل از آن نیز 9 غیر نظامی دیگر در اثر بمب گذاری کشته شده بودند.

ناوی پلای- کمیسر عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر- گفته که افزایش سال به سال تلفات غیرنظامیان در افغانستان “ به شدت نگران کننده ” است:“در عقب این آمارها رنج و آسیب واقعی خانواده ها در افغانستان دیده می ‌شود. این جنگجویان طرف‌های درگیر هستند که باعث ادامه این امر شده اند و باید جلو چنین کشتاری را بگیرند”[8].

چهارم- طرح آمریکا برای وارد کردن طالبان به دولت : آمریکا، به طور طبیعی، در سرنگونی سریع طالبان موفق بود، اما در جنگ فرسایشی با آنها به پیروزی دست نیافته و چاره ای جز سازش با آنها ندارد. در 17/1/90  - 6 آوریل 2011- دولت آمریکا اعلام کرد که برای تشویق طالبان به ترک جنگ و بازسازی مناطق جنگ زده، پنجاه میلیون دلار به “شورای عالی صلح افغانستان” کمک می کند. قرار بود این مبلغ در راه اندازی برنامه های توسعه ای در مناطقی که طالبان حاضر به پیوستن به برنامه های صلح آمیز هستند، هزینه شود[9]. اما طالبان هرگونه مذاکره با دولت افغانستان را مشروط به خروج تمامی سربازان خارجی از این کشور می کرد.

حداقل یک سال از مذاکرات پنهانی دولت امریکا و  طالبان می گذرد. در دی ماه 90  FBI اعلام کرد که نام ملا محمد عمر- رهبر طالبان- هیچ گاه در فهرست افراد تحت تعقیب اش قرار نداشته است. در گام بعد هفت تن از سران طالبان با خانواده هایشان به قطر انتقال یافتند تا دفتر سیاسی طالبان رسماً در دوحه گشوده شود. طالبان اخیراً اعلام کرده بود که قصد دارد “برای تفاهم با جامعه ی جهانی” دفتری در قطر ایجاد کند و به همین منظور نمایندگان خود را از پاکستان عازم قطر کرد. این فرایند نتیجه ی ماه ها مذاکره ی مخفیانه دولتمردان آمریکایی با طالبان بود. سپس اسماعیل قاسمیار- عضو شورای عالی صلح افغانستان- اعلام کرد:

“ما این رخدادها را یک حرکتی به جلو می دانیم. البته با یک احتیاط خوشبینانه درباره ی آن ارزیابی داریم. و اینها را گامهای مقدماتی و حتی لازم برای (ایجاد) زمینه برای شروع مذاکرات بین افغانها می دانیم”[10].

طالبان همیشه تأکید داشته که دولت افغانستان را به رسمیت نمی شناسد و با این “ اداره ی بی اختیار ” گفت و گو نخواهد کرد[11]. در حالی که طالبان ضمن اذعان به مذاکره ی با دولت آمریکا ، هرگونه گفت و گوی با دولت افغانستان را رد می کند، دولت افغانستان اعلام کرده که به زودی با طالبان در عربستان سعودی وارد مذاکره خواهد شد. قطر و عربستان سعودی دو کشوری هستند که در تحولات اخیر منطقه نقش فعالی داشته و دارند.

پنجم- ادامه ی درگیری با آمریکایی ها : حمله ی نظامی به افغانستان و عراق و اشغال این دو کشور، موجب افزایش نفرت از آمریکا شد. ده سال پس از اشغال افغانستان، هنوز هم کوچکترین رویداد تحقیرکننده ای ، واکنش شدید افغانها را بر می انگیزد. افغان ها در طی ده سال گذشته شاهد صدها مورد تحقیر کننده بوده اند. به سه مورد بنگرید:

مورد اول: در اردیبهشت ماه 1390 کماندوهای آمریکایی به مقر بن لادن در پاکستان حمله و او را ترور کردند. در همان زمان مقامات آمریکایی اعلام کردند که “بر اساس سنت و قوانین اسلامی، جسد نباید بیش از 24 ساعت روی زمین بماند و از همین رو جسد طبق سنت های اسلامی دفن شده است”. سپس افزودند که جسد وی “ در اعماق دریا دفن شده است “[12]. اما معلوم نبود که مطابق کدام یک از قوانین شریعت اسلامی جسد مسلمان را می توان در اعماق دریا دفن کرد؟ حال پس از گذشت ماه ها با افشای اسناد محرمانه ی موسسه ی ارزیابی های امنیتی “استراتفور”، معلوم می شود که جنازه ی بن لادن توسط یک هواپیمای سیا به آمریکا  و سپس به مرکز   کالبدشکافی نیروهای مسلح آمریکا در مریلند منتقل شده است. در نهایت جنازه ی وی را “ سوزانده ” اند[13]. درست است که بن لادن محصول مشترک عربستان سعودی و آمریکا بود، اما دروغ  گفتن درباره ی رعایت شریعت اسلام درباره ی جنازه ی او و عمل کردن به شیوه ای دیگر، “ تحقیرآمیز ” بوده و حداقل “ نفرت ” گروهی از مسلمانان از آمریکا را افزایش می دهد.

مورد دوم: در 21/10/90 فیلمی منتشر شد که نشان می‌دهد چهار سرباز آمریکایی در حال ادرار کردن بر اجساد افغانی‌ها هستند. دولت آمریکا مجبور به پوزش‌خواهی شد و پنتاگون اعلام کرد که به این موضوع رسیدگی خواهد کرد[14].

مورد سوم: جدیدترین موضوعی که به نفرت و  درگیری دامن زد،داستان سوزاندن قرآن توسط نظامیان آمریکایی بود. انتشار خبرهایی پیرامون بی حرمتی نظامیان آمریکایی به قرآن، در 2/12/90- 21 فوریه 2012- تظاهرات گسترده ی افغان ها در کابل را در پی داشت[15]. این تظاهرات روزهای بعد نیز گسترش یافت و در طی آن، حدود 40 افغانی کشته، ده ها تن زخمی، و دو تن از نظامیان آمریکایی نیز کشته شدند. در پنجمین روز اعتراض ها، 2 نظامی بلندپایه ی آمریکایی در بخش کاملاً امنیتی وزارت کشور افغانستان به دست یک سرباز افغان به قتل رسیدند[16]. بدین ترتیب شمار کشته شدگان نظامی آمریکایی به چهار تن افزایش یافت[17].

در 11 اسفند- اول مارچ 2012- ژنرال جان آلن- فرمانده نیروی های ناتو در افغانستان- اعلام کرد که حاضر است بدون اسلحه و پیاده وارد وزارت کشور افغانستان شود، یعنی همان مکانی که دو نظامی آمریکایی در آن به قتل رسیدند. ژنرال آلن گفت:“ما باید اهمیت دین بزرگ اسلام برای این مردم را درک کنیم اما این مسئله باعث ضربه زدن به رابطه ی ما نمی شود”. وی افزود که در طول حضور ده ساله ی ناتو در افغانستان “هزاران هزار سرباز این نیروها” به دین اسلام حرمت گذاشته اند[18]. همزمان با این سخنان اطمینان بخش فرمانده ی ناتو در افغانستان،درست در همین روز،  دو سرباز دیگر آمریکایی نیز به دست افغان ها به قتل رسیدند[19]. بدین ترتیب ظرف یک هفته شش نظامی آمریکایی توسط افغان ها به قتل رسیدند. در 15/12/90 طی یک عملیات انتحاری دیگر توسط طالبان- در اعتراض به سوزاندن قرآن- در نزدیکی پایگاه آمریکایی بگرام در شمال کابل، دو تن کشته و چهار غیر نظامی زخمی شدند[20].  در ضمن طالبان در 2/12/90 - 21 فوریه ی 2012- چهار غیر نظامی را به اتهام “جاسوسی” برای دولت افغانستان، در ولایت هلمند سر بریدند[21].

با اینکه اوباما و دیگر مقامات آمریکایی عذرخواهی کرده اند، “شورای علمای افغانستان” در 13/12/90 - طی بیانیه ای که از طریق دفتر حامد کرزی انتشار یافت- اعلام کرده اند که سوزاندن قرآن “عملی نیست که قابل بخشش باشد و عذرخواهی کافی نیست”. آنها افزوده اند که این اتفاق به دلیل “مدیریت غیرقانونی” زندان بگرام رخ داده و کنترل زندان‌ها باید به دولت این کشور سپرده شود. آنان خواستار محاکمه ی علنی و مجازات “هر چه زودتر” نظامیانی شده اند که در این ماجرا دست داشته اند[22].

تأکید بر دولت آمریکا به معنای موافقت با حضور نظامیان دیگر کشورها در افغانستان نیست. در 17/12/90 ، شش سرباز بریتانیایی در اثر انفجار یک بمب کشته شده و بدین ترتیب شمار نظامیان انگلیسی کشته شده در افغانستان به 404 تن رسید[23].

ششم- سازش با اسلام طالبانی : ده سال از تهاجم نظامی و اشغال افغانستان گذشته است. ده ها هزار کشته، میزان بیشتری مجروح و معلول،و ادامه ی درگیری ها، چه دستاورد دیگری برای آمریکا و افغانستان پدید آورد؟ “شورای علمای افغانستان” در 12/12/90 طی دیدار با کرزای، با صدور بیانیه ای خواستار جدایی دختران و زنان در محلات کار و تحصیل و همچنین اجتناب از سفر بدون محرم شرعی شد. ماده ی اصلی بیانیه، مدعی است که “ در خلقت بشر مرد اصل و زن فرع می‌باشد و نیز قوامیت از آن رجال است “.حامد کرزای، در این دیدار، طرح آنان را “جامع” به شمار آورد و بر “مدیریت، دانش و حراست” علما در مورد مسائل دینی تاکید کرد. دو ماده ی دیگر این قطعنامه به موضوع مصالحه با گروه طالبان و حزب اسلامی و حمایت از گفت‌وگو با این دو گروه اختصاص یافته است. این شورا از “سران طالبان، حزب اسلامی و تمام گروه‌های مخالف مصرانه” خواسته که در یک “روند افغانی” با دولت افغانستان مصالحه کنند[24].

حامد کرزی، در 16/12/90 – 6 مارس 2012- از بیانیه ی شورای علما  دفاع کرد و گفت که این اعلامیه برای حمایت از حقوق زنان صادر شده است:“جمعه ی گذشته آنها (شورای علما) در اعلامیه‌شان، که به صورت ماهیانه نشر می‌شود، اصول و ارزش های اسلامی را برای تقویت موقف زنان و حمایت از موقف زنان اعلام داشتند. این یک دیدگاه شرعی وطن ما است و تمام مسلمانان افغانستان به آن پابند هستیم”[25].

این اسلام علمای نزدیک به دولت و مقبول کرزی است. “ اسلام طالبان ” که تکلیفش روشن است. فرض کنیم که دولت اوباما موفق به سازش با طالبان شده و آنها را وارد دولت افغانستان سازد. آیا این دستاورد بزرگی است و نیاز به ده سال جنگ و خون ریزی داشت؟ طالبان به دنبال همه ی قدرت است، نه بخشی از آن. اما مسأله اساسی تر از این است: باید به “بهار عرب” نیز از این منظر نگریست. از این چشم انداز، چه اتفاقی در لیبی افتاده و چه تحولی در سوریه در حال وقوع است؟ “ اسلام سلفی ” با دلارهای عربستان چگونه قدرت می گیرد؟ آیا نظام فاسد و خودکامه ی آل سعود عقب مانده تر از بقیه ی “ دیکتاتوری های سکولار ” خاورمیانه نبود و نیست؟ آیا عربستان سعودی و قطر به دنبال دموکراتیزه کردن افغانستان، مصر، لیبی و سوریه و ایران اند؟ یعنی آن همه دلارهای نفتی را در کشورهای این منطقه هزینه می کنند تا وضعیت حقوق بشر بهبود یابد؟ عربستان سعودی فاقد سینما[26] به کشورهای دارای سینما و برنده ی جوایز جهانی- از جمله اسکار- چه تجربه ای را منتقل خواهد ساخت؟

نتیجه: می توان به نحو آگاهانه امری را پدید آورد و پیامدهایی را از آن انتظار داشت. اما پدیده های اجتماعی فقط دارای “ پیامدهای خواسته ” ی طراحانشان نیستند، آنها “ عواقب ناخواسته ” ای به دنبال دارند که درذهن پدید آورندگانشان نمی گنجد. روزی که دولت آمریکا در افغانستان تحت اشغال روسها به حمایت از طالبان و القاعده پرداخت، نمی دانست این امر چه پیامدهایی به دنبال دارد. اما آن عمل تاریخی، گشودن طوماری بود که آینده اش آن روز دیده نمی شد. تحولات امروز منطقه هم آینده ای دارد که لزوماً مطابق خواست طراحانشان نخواهد بود. قدرت گرفتن “ سلفی ها “ی تحت حمایت عربستان سعودی و اقداماتی که این کشور در حال انجام آن است، آینده ای می سازد که شاید امروز برای دولت های غربی قابل فهم و درک نباشد.

گویی “منافع ملی” آمریکا با “اسلام” متحدان اصلی اش در منطقه (عربستان سعودی ، قطر، پاکستان و…) ناسازگار نیست، و اگر وهابی ها، سلفی ها، طالبان، القاعده بتوانند به خدمت “منافع ملی” آمریکا درآیند- کما این که عربستان سعودی چندین دهه این وظیفه را انجام داده- دولت آمریکا مسأله و مشکلی نخواهد داشت. تردیدی وجود ندارد که این نوع “ اسلام ها ” تعارض بنیادین با دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، کثرت گرایی و عقلانیت انتقادی دارند. شاید دموکراسی خواهان و مدافعان حقوق بشر انتظار زیادی از دولت آمریکا داشته و دارند. همان گونه که اوباما اعلام کرد، اساس کار تأمین “منافع ملی” است و ارزش هایی چون دموکراسی، حقوق بشر، عدالت و یک بام و دو هوایی نبودن به شرطی پیگیری خواهند شد که با منافع ملی آمریکا در یک راستا قرار گیرند. دفاع آمریکا از عربستان سعودی و بحرین، همانند دفاع روسیه و چین از سوریه است. با این تفاوت که آمریکا دارای نظامی دموکراتیک است و چین و روسیه( در واقع روسیه تحت حکومت مافیایی پوتین) فاقد دموکراسی اند. اما هر سه، در سطح بین المللی، بر اساس “منافع ملی” عمل می کنند.

تبدیل عربستان سعودی- متحد مهم آمریکا- به قدرت برتر جهان اسلام و منطقه که نیروهای همسوی با خود را با دلارهای نفتی به قدرت برساند، برای مردم ایران، خاورمیانه و جهان پسرفت و فاجعه آمیز خواهد بود. این مدعا در رابطه ی با بهار عرب، باید مستقلاً مورد بررسی قرار گیرد.

پاورقی ها:

1- رجوع شود به لینک: http://www.youtube.com/watch?v=X2CE0fyz4ys

2- رجوع شود به لینک:

http://www.voanews.com/persian/news/US-Pakistan-2012-01-28-138255834.html

3 – رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/02/120201_l03_afghanistan_taliban_nato.shtml

4- رجوع شود به لینک:

http://www.voanews.com/persian/news/US-Pakistan–140429773.html

5 – رجوع شود به لینک: http://www.dw.de/dw/article/0,,4908228,00.html

6- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2011/12/111211_k02-afg-corruption.shtml

7 – رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/02/120201_l03_afghanistan_taliban_nato.shtml

8- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/02/120204_k02-un-report-afghan-civilian-casualties.shtml

9- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2011/04/110406_k01_af_peace_counsil_us.shtml

10- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/01/120130l30.shtml

11- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/02/120217_k02-taleban-talks-rejected.shtml

12- رجوع شود به لینک:

http://www.radiofarda.com/content/f5_osama_bin_laden_hunt_details/16800062.html

13- رجوع شود به لینک:

http://www.radiofarda.com/content/f4_dailytelegraph_binladen_corpse_not_buried/24507885.html

14- رجوع شود به لینک:

http://persian.euronews.com/2012/01/12/us-investigates-taliban-corpse-abuse-in-afghanistan

15- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/02/120221_k01_kabul_quran_demo.shtml

16- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/02/120225_l09_kabul_interior_ministry_killing_us.shtml

17- رجوع شود به لینک:

http://www.radiofarda.com/content/f8_nato_withdraws_afghan_ministry_staff_after_shooting/24496121.html

18- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/03/120229_u14_nato_kpran_setback.shtml

19- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/03/120301_k01_nato_killing.shtml

20- رجوع شود به لینک: http://www.dw.de/dw/article/0,,15789058,00.html

21- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/02/120221_k01_taliban_beheaded.shtml

22- رجوع شود به لینک:

http://www.radiofarda.com/content/f2_afghanistan_council_experts_apology_not_enough_prisons_illegal_karzai/24503328.html

23- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/03/120307_k01_helmand_troops.shtml

24- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/03/120304_k02-afg-ulama-women-reactions.shtml

25- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/03/120306_k02-afghan-us-strartegic-relations.shtml

26- رجوع شود به لینک:

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2009/06/090608_ba-saudi-cinema.shtml