انتخاب راه اشتباه در مورد ایران

نویسنده

کریم سجاد پور

به نظر می رسد که اعلام خبر فروش 20 میلیارد دلاری اسلحه توسط آمریکا به متحدان عرب این کشور به تلافی نقش قدرتمندانه ای که ایران در خاورمیانه بازی می کند، شبیه صفحاتی از کتاب راهنمای جنگ رولاند ریگان است: همزمان شدن ایجاد مانع برای ایران و وادار ساختن این کشور به خرید اسلحه به جای کمک به بازسازی اقتصاد ویران شده اش که کشور را به ورشکستگی نزدیک تر می کند.

اما این روش یک ایراد بزرگ دارد و آن این است که نفوذ فزاینده ایران در منطقه به دلیل داشتن نیروی نظامی قدرتمند و یا هزینه های آن نیست (عربستان در حال حاضر چهار برابر ایران هزینه کرده است)، بلکه دلیل آن استفاده از نیروهای نظامی سبک در منطقه و به منظور ضربه زدن به نیروهای به مراتب قوی تر اسرائیل و آمریکا در منطقه است. مسلح کردن هرچه بیشتر همسایگان عرب ایران با سلاح های فوق پیشرفته میلیارد دلاری راه حل این مسئله پیچیده نیست.

در جنگ سردی که توسط بعضی از اعضای کابینه بوش براه افتاده است، ایران جای اتحاد جماهیر شوروی سابق را گرفته و تندرو های طرفدار ایران هم همان کمونیست ها هستند. درحالی که چنین برخوردی با قدرت و نفوذ ایران در سطح جهانی می شود، در سطح منطقه ای هم مسلما نیروهای موازی وجود دارد. ایران و آمریکا هر دو تمایل دارند که با جنگ ایدئولوژیکی در خاورمیانه تغییراتی بوجود بیاورند و هردو مناقشات عراق، فلسطین، لبنان و خلیج فارس را عرصه نبردی می دانند که به فراتر از قلب منطقه کشیده خواهد شد.

تهران هم مانند مسکو از زمان آغاز انقلاب در ایران در سال 1979 به گروه های نظامی سخاوتمندانه کمک مالی کرده و اسلحه در اختیارشان گذاشته است. بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، ایران امروز قصد دارد قدرت و نفوذ خود را در در خاورمیانه از طریق انتخابات دموکراتیک به دست بیاورد و خنده دار این است که روحانیون ایران که بر سر قدرت اند، از برگزاری انتخابات منصفانه و آزاد در کشور خودشان، جلوگیری می کنند. پیروزی حماس در فلسطین، اخوان المسلمین در مصر، حزب الله در لبنان و شیعه ها در عراق برای ایران به مثابه این است که دوستان اسلام گرایشان در مبارزه شان برای بدست آوردن ذهن و قلب مردم منطقه، بر لیبرال های غرب زده پیروز شده اند. رهبر ایران، آیت الله خامنه ای گفت: “امروز، اگر در هر کشور اسلامی رفراندوم برگزار شود، مردم به افرادی رای می دهند که طرفدار اسلام و مخالف آمریکا هستند”.

خامنه ای از این حرف، هدفی دارد. نظرسنجی هایی که از اعراب شده است نشان می دهد که رئیس جمهور تندرو ایران، محمود احمدی نژاد، دبیرکل حزب الله لبنان، حسن نصر الله و رهبر حماس، خالد مشعل محبوب ترین چهره های منطقه اند. طبق برخی از نظرسنجی ها نزدیک به هشتاد درصد مصری ها و اردنی ها از آمریکا بدشان می آید. اگر زنگ خطر احساسات ضد آمریکایی در کشور های عرب در گذشته به صدا در می آمد، ممکن بود حاصل مشکلات اجتماعی و کمی هم سیاسی تلقی شود، دولت بوش با اصرار بر مسئله دموکراسی در خاورمیانه این دو مقوله را به هم گره زده است.

اما بلندپروازی های ایران برای جلو دار بودن در خاورمیانه ای که اکثریت آن سنی هستند، در نهایت به دلیل شیعه و ایرانی بودنشان، بی نتیجه خواهد بود. اگر شکاف های موجود بین سنی و شیعه را کنار بگذاریم، اتحاد مسلمانان هرگز با اختلاف میان اعراب و ایرانی ها کنار نخواهد آمد. در ضمن با وجود محبوبیتی که احمدی نژاد دارد، اگر با دقت بیشتری به قضیه نگاه کنیم، در می یابیم که محبوبیت ایران در میان مردم کوچه و بازار دنیای عرب بیشتر شبیه احساسی است که مردم کشورهای آمریکای لاتین به کاستروی کوبا داشتند؛ سیاست های مخالفت او بسیار جالب بودند، البته از راه دور و آنها این سیاست ها را برای کشور خودشان نمی پسندیدند.

نظرسنجی ها نشان می دهد که مردم خاورمیانه دلشان نمی خواهد در جمهوری اسلامی ایران یا در کشوری مثل عربستان که سختگیری های مذهبی بشدت رواج دارد زندگی کنند و جایی مثل دوبی که از لحاظ اقتصادی رو به پیشرفت است و از لحاظ اجتماعی آزاد و از لحاظ سیاسی منطقی است را برای زندگی ترجیح می دهند.

در یک دنیای ایده آل، ایران و آمریکا با در نظر گرفتن این نکته مهم که هردو کشور منافع زیادی در صورت ایجاد ثبات در افغانستان و عراق و مبارزه با القاعده نصیبشان می شود، هر کدام می توانستند برای بلند پروازی های خود در منطقه، تلاش کنند. اما 28 سال عدم اطمینان دائمی و روابط غلط که با گستاخی های دولت بوش و احمدی نژاد صحنه ای تیره ایجاد کرده است، فقط چند راه حل مناسب را باقی گذاشته است؛ برای نفوذ ایران در منطقه نمی شود مانعی ایحاد کرد یا از طریق نظامی با آن مقابله کرد. و همین مسئله در مورد مناقشه فلسطین و اسرائیل هم وجود دارد، هیچ یک از طرفین دیگری را “شریک صلح” خود نمی داند.

بی طرفی می تواند به پیروزی منجر شود، بعید به نظر می رسد که ادامه جنگ از طریق نماینده های این دو کشور در خاورمیانه به این نتیجه منجر بشود، جنگ سال گذشته در لبنان را درنظر بگیرید: این جنگ پیروزی نداشت، تعدادی غیر نظامی که لازم نبود کشته یا زخمی بشوند و زمینی حاصلخیز برای گروه های سنی تندرو فراهم می شود که مخالف آمریکا، ایران و نفوذ شیعیان هستند. ادامه این جریان منجر به کشته و زخمی شدن افراد غیر نظامی بیشتری در عراق و سرزمین های فلسطین می شود و در صورتی که برخورد نظامی بین ایران و آمریکا صورت بگیرد کشور های نفت خیز منطقه تغییرات فاحشی را در اقتصاد جهانی ایجاد خواهند کرد.

در این موقعیت فروش 20 میلیارد دلاری اسلحه به کشورهای منطقه فقط به آتش دامن می زند و به قدرت نرم ایران هیچ آسیبی نمی رساند. بهتر بود آمریکا این 20 میلیارد دلار را در برای تغییر بنیادین در تعلیم و تربیت و اقتصاد خاورمیانه خرج می کرد و برای ایجاد بازار و جامعه ای مثل دوبی تلاش کرد که در آن عرب های جوان درباره قوانین اسلامی بجای بمب اسلامی و اینکه جمهوری اسلامی ایران نظامی برگزیده نیست که استحقاق این تمجید ها را داشته باشد، بلکه یک تجربه سیاسی شکست خورده است که باید از آن دوری کرد، نه اینکه آن را تکرار کرد، حرف می زنند.

منبع: اینترنشنال هرالد تریبون، 3 اوت 2007