برادر اطلاعاتی عزیز
سلام. من نرگس هستم، دختر شیرین و جواد. می دانم که من را خوب میشناسی. حضور مبارکت همیشه در مکالمات تلفنی و… محسوس بوده است. دنبال چه می گردی در خانوادهٔ ما برادر؟
فیلم “اعترافگیری” جدیدت را دیدم. خوب، خسته نباشی. پروژهٔ دیگری را به پایان رساندی. راستی، نگفته بودی سبک فیلم هایت را عوض کرده ای. اعتراف کننده ات این بار، نه یک مبارز سیاسی بلکه مهندس سادهای بود که هیچ گاه ادعای مقابله در برابر زندان و شکنجه را نداشته است. پس، کارت راحت تر بوده. خوب. بهتر که خیلی خسته نشدی.
بعد از عرض خسته نباشید، میخواستم تشکر کنم. متشکرم. با دیدن فیلم ات یک بار دیگر، به مادرم افتخار کردم. از این جهت که با تمام تجسسهایی که در زندگی ما کرده اید، از زیر و رو کردن دفتر و همه گوشه های خانه تا گوش کردن مدام به مکالمات تلفنیمان ( راستی یادت میآید چند بار وقت گفتگو با دوستانم در تلفن از تو معذرت خواستم اگر حرفهایمان حوصله ات را سر می برد؟ ) و خلاصه بعد از عمری تحقیق و تفحص نتوانستید چیزی پیدا کنید. پس ناچار، با دستگیری و آزار و اذیت پدرم، سناریوی اعتراف گیری جدیدی ساختی.
راستی، چرا از قدرت تخیل خود بیشتر استفاده نمی کنی؟ آخه دفاع از حقوق اقلیت های مذهبی که جرم نیست. مگر در خود اسلام، به نیکی با انسانها و حقوق شهروندی تاکید نشده و از امام علی نقل نشده است که: “که با مردم به نیکی رفتار کن اگر برادر دینی تو هستند و یا برادر تو در اصل آفرینش.”
باز هم ممنون که یادآوری کردی که مادرم پول جایزه نوبل را به تنهایی خرج نکرده، بلکه صرف کمک به زندانیهای عقیدتی- سیاسی هم کرده است. مگر خود او روزهای اولی که خبر برنده شدنش را شنیده بود اعلام نکرد که “این جایزه فقط متعلق به من نیست، بلکه متعلق به تمامی فعالین حقوق بشر است.”
ولی یک توصیه برایت داشتم برادر. پروژهٔ اعتراف گیری ات دیگر قدیمی و نخ نما شده است. حیف این همه استعداد در سناریو نویسی و فیلم برداری که صرف چنین کارهایی شود. به تو اطمینان میدهم اگر این همه استعداد و امکانات را در فیلمسازی و صنعت سینما به کار برده بودی، شاید چند سیمرغ بلورین به تو داده می شد.
در آخر نامه جای دارد یادی از پدر عزیزم، مهندس جواد توسلیان بکنم. و خطاب به او بنویسم: پدر عزیزم، خودت می دانی، بارها بعد از آن که جریان دستگیری و اعتراف گیریت را تعریف کردی، من و نگار بهت گفتیم که همه جوره دوستت داریم. همیشه می گفتی: من مبارز نیستم و نمی دانم اگر زندان بروم چقدر بتوانم طاقت بیاورم و اعتراف ساختگی نکنم.
خوب کاری کردی هر چه گفتی. دفع فاسد به افسد بود، که اذیت و آزار تو بزرگترین فساد زندگی من و نگار است. باز هم اگر گفتند اعتراف کنی، خیالت راحت باشد که دست برادران اطلاعاتی برای همه رو شده است. هیچ کس باور نکرد پدر. هیچ نگران نباش.
منبع: گویا نیوز