شبکهی ۲ به انعکاس اتفاقهای فرهنگی، ادبی و هنری روز در شبکههای اجتماعی میپردازد.
عکس هفته
عکسی است از نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی. نیما با اینکه مجبور به اقامت در تهران شد، همیشه یاد زادگاهاش را با خود داشت و همواره از اینکه دیگر در دامان طبیعت یوش نیست گلایه میکرد؛ “من از این دونانِ شهرستان نیم/ خاطر پردرد کوهستانیام”. نیما در ۲۱ آبان ۱۲۷۴ به دنیا آمد.
کانون نویسندگان ایران: بیانیه
بیانیهی کانون نویسندگان ایران دربارهی “اسیدپاشیهای زنجیرهای”
درهفتههای اخیرچند زن جوان درشهرهای اصفهان و مشهد قربانی اسیدپاشی شدند. این حملهها چندان تکرار شد که به “اسیدپاشی زنجیرهای” شهرت یافت. ابعاد ضدانسانی و زنستیزانهی این اقدام، خشم و انزجار همگان را برانگیخت و بسیاری از مردم به ویژه زنان با حضور اعتراضآمیز خود نشان دادند که پدیدهی شوم اسیدپاشی برچهرهی زنان هیچ نسبتی با فرهنگ مردم ایران ندارد بلکه برآمده از تفکر عقبماندهای است که مشابه آن از سوی نیروهای مرتجع داعش در سطح منطقه در حال وقوع است و خشم جهانیان را برانگیخته است. جلوگیری از اعتراض مردم، ضرب و شتم و بازداشت آنها و یکی از خبرنگاران با هدف سانسور خبری، در کنار برخی سخنرانیهای تحریک آمیز و تصویب قوانینی که دست معترضان به حریم خصوصی مردم را باز میگذارد، پیامدهای فاجعهبارتری در پی خواهد داشت.
کانون نویسندگان ایران ضمن همدردی با قربانیان پدیدهی شوم اسیدپاشیهای اخیر و خانوادههای آنها براین باور است که چنین اقدامهایی ریشه در سیاست و تفکری دارد که هدف آن سرکوب زنان و حذف آنان از عرصههای اجتماعی است. کانون نویسندگان ایران خواهان دستگیری ومحاکمهی علنی آمران و عاملان این جنایت است. / کانون نویسندگان ایران/ ۷ آبان ۱۳۹۳
شمس آقاجانی: عوامل اسید
خب، مسئولین محترم، طاعات و عبادات قبول. گویا هنوز از شناسایی عامل یا عوامل اسیدپاشیهای اخیر خبری نشده. ما همچنان منتظریم. دیگر خیلی دارد دیر میشود!..
عبدالکریم سروش: به روحانی
شما در مقابل جنایات اسیدپاشان، به احترام زخمدیدگان و بیمناکان از ادامه این جنایات و به حرمت سوگندی که یاد کردهاید، ساکت ننشینید، امر را به قوه قضاییه نسپارید. آن قوه شکستهتر از آنست که گردن خاطیان را بشکند. حرکتی خاتمیوار کنید. همه عوامل پشت این پرده ننگین را از دخمههای پلیدشان به در آورید و به مردم معرفی کنید. امام جمعههایی را که هر هفته نقشهای برای ناآرامی مردم میکشند و محتسبوار نعره واشریعتا میزنند، در عزای عزل بنشانید و چون یک حقوقدان پاسدار و دلسوز امنیت و حقوق مردم، این مردمستیزان حقوق ناشناس مبسوطالید را به پستوهای انزوا و رسوایی برانید.
شهرام اقبالزاده: داعش در اصفهان
همگی علیه داعشهای ژنریک
خبری خواندم و عکسی دیدم در بارهی زنان ایزدی که یکی از آنها توانسته تلفنی با برخی از فرماندهان ارتش عراق تماس بگیرد و درخواست کرده که محل اختفای آنها را بمباران کند تا هم خودشان از دست توحش و تجاوز این درندهخویان بردهدار و کنیزپرور خلاص شوند و هم آن خونخواران به درک واصل شوند و افزوده شماری از زنان و دختران خودکشی کردهاند و اگر این کار را نکنند او هم خودکشی خواهد کرد. اما برخی دوپایان خونخوار انسان نما در سرزمین ما و در اصفهان که مهد فرهنگ و هنر بوده، آنچنان فضای رعب و وحشتی آفریدهاند که یکی از خانمهای خبرنگار فعال ما در پیامی از این هراس فراگیر سخن گفته است و خواسته است که بانگ برآوریم. کاش فریاد ما به گوشی برسد.
فریاد سبز ما
کسی نشنید
جیغ بنفش ما
مگر بشنوند!!
محمد محمدعلی: داعش کیست؟
از خود نپرسیم داعش کیست و چیست و از کجا آمده. کافی است گربه مان را از خواب بیدارکنیم تا نگاهی به دور و برش بیندازد. حتی نیازی نیست برود اصفهان یا تهران و شاهد اسید پاشی به دختران و زنان باشد… کافی است یادش بیاید شب چه غذایی خورده و صبح چه تعلیماتی دیده که می تواند این کابوس ها را خرناس بکشد.
محسن خیمهدوز: لمپن اسیدپاش
جدا کردن مسألهی لمپنهای اسیدپاش از پدیدهی “امر به معروف و نهی از منکر”، پدیدهای که به صورتی غیرعقلانی، هم قانونی شده، هم سیاسی و هم امنیتی، جدا کردن مسأله لمپنهای اسیدپاش از پدیده خشونتبار مقابله با بدحجابی، و جدا کردن مسأله لمپنهای اسیدپاش از عناصر داخلی و بومی و نسبت دادن آن به بیگانگان، اهانت به شعور ملیست. پروژه لمپنی اسیدپاشی، که بخشی از احساس تکلیف خودسرانه آمران به معروف و ناهیان از منکر است، ادامه پروژه قتلهای زنجیرهایست که اینک علیه بانوان مدنیتخواه کشور به اجرا گزارده شده است. در پروژه قتلهای زنجیرهای هم، ابتدا به شعور ملی اهانت شد و آن جنایتها را کار عناصر بیگانه دانستند ولی با تداوم آبرورریزی، نهایتأ آن را کار عناصر خودسری دانستند که احساس تکلیفشان فوران کرده بود و باعث شد تعدادی از بهترین روشنفکران ایران به قتل برسند. تکرار اشتباه مدیریتی در “مسأله” لمپنهای اسیدپاش، ضربه هولناکی بر پیکره همگان (حکومت و مردم) خواهد زد. پیکره مردم، چند روشنفکر بیپناه نیست که در قتلهای زنجیرهای به قتل برسند و با یک اطلاعیه سادۀ وزارت اطلاعات سر و ته قضیه به هم آید. (هر چند به لحاظ تاریخی این لکه ننگ هرگز فراموش و پاک نخواهد شد. پیکره مردم، ستار بهشتی هم نیست که بعد از دستگیری کشته شود، قاتلان لمپنی که او را به قتل رساندهاند، مجازات نشوند و خانوادهاش هم تهدید شود که با کسی مصاحبه نکند. پیکره مردم، اگر بیش از اندازه زخم بردارد به سیل تبدیل شده و نیک و بد را جارو خواهد کرد.
آمران به معروف و ناهیان از منکر، به جای امر به معروف و نهی از منکر ِ سیاسیشده و امنیتی شده، بهتر است به تحصیلات بپردازند، سواد دبیرستانی و دانشگاهی غیرتقلبی پیدا کنند، ادبیات، رمان و داستان بخوانند، تاریخ بخوانند، موسیقی مدرن گوش کنند، فیلمهای مدرن ببینند، نقاشی و مجسمه ببینند، کمی مسافرت بروند تا با فرهنگهایی متفاوت با فرهنگ بسته خودشان آشنا شوند، تا شاید کمی هم با دورانی که در آن متولد شدهاند بیشتر آشنا شوند. جهان معاصر یک روستای بزرگ نیست که با فهم روستائی بتوان با آن رفتار کرد. انتشار تصویر متخصصی که عضو هیأت مدیره استاندارد است به جای دستگیری لمپنهای اسید پاش، اشتباهی بود بسیار خفتبارتر از قتلهای زنجیرهای وزارت اطلاعات آن زمان.
جهان، همواره پذیرای اشتباهات تکراری ما نیست. باور ندارید؟ به گذشته بنگرید.
جامعهی راک ایران: جک بروس درگذشت
جک بروس خواننده و آهنگساز بزرگ اسکاتلندی که بیشتر به عنوان خواننده و بیسیست گروه بلوز “کریم Cream” شهرت داشت، درگذشت. از معروفترین ترانههای بروس میتوان از “تابش آفتاب عشق تو”، “آمیزش غریب”، “سیاستمدار” و “اتاق سفید” نام برد. بهترین کارهای بروس مربوط به دههٔ ۶۰ میلادی و همکاری او با اریک کلپتن و جینجر بیکر در گروه کریم هستند، گروهی که چهرهی موسیقی راک اند رول را تغییر داد و موسیقی بلوز را نزد شنوندگان عام محبوب کرد. یادش گرامی.
حسین علیزاده: نشان شوالیه
حسین علیزاده، آهنگساز و نوازندهی سرشناس تار و سهتار در شامگاه ششم آذرماه، طی مراسمی در اقامتگاه سفیر کبیر فرانسه، نشان شوالیهی هنر و ادبیات را از برونو فوشه، سفیر کبیر این کشور در ایران دریافت خواهد کرد.
نشان شوالیه، نشان هنر و ادب، نشان افیسر، نشان کماندو و… نشانها و مدالهایی هستند که دولت فرانسه در مقاطع مختلف زمانی به اهالی فرهنگ و هنر اهدا میکند. در این میان نشان شوالیه یکی از نام آشناترین این نشانها در ایران است چرا که پیش از این نصیب شخصیتهای علمی و فرهنگی کشورمان و هنرمندانی چون پری صابری، محمدعلی سپانلو، جلال ستاری، پروفسور محمود حسابی و… شده بود در بین اهالی موسیقی نیز این نشان به شهرام ناظری و محمدرضا شجریان تعلق گرفت. اینبار اما نشان شوالیهی هنر و ادبیات دولت فرانسه بر سینهی هنرمندی جای میگیرد که با یک عمر فعالیت بیوقفه خود، تاریخ سیاسی- اجتماعی این مرز و بوم را در آثار موسیقاییاش روایت کرده است.