ناقوس جنگ و شبکه‌های اجتماعی

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

ناقوس جنگ بلندتر از همیشه در منطقه به صدا در آمده است. سایه‌ی حمله‌ی نظامی نه تنها بر سر حاکمان دمشق گسترده شده که پیامدهای ناگزیر آن، ایران را از خود متأثر خواهد کرد.

وزیر خارجه آمریکا تاکید می‌کند که اقدام نکردن علیه سوریه “پیام خطرناکی” به تهران و پیونگ یانگ خواهد فرستاد. وزیر دفاع ایالات متحده نیز در اظهارنظری مشابه تصریح می‌نماید که اگر واشنگتن به سوریه حمله نکند در برابر جمهوری اسلامی و در مورد برنامه هسته‌ای تهران ضعیف به نظر خواهد آمد. نخست وزیر فرانسه هم در پارلمان این کشور هشدار داده که اگر جامعه بین‌المللی در واکنش به حمله شیمیایی در سوریه اقدامی نکند، “پیامی اشتباه” برای ایران و کره شمالی فرستاده است: “پیام روشن است: می‌توانید فعالیت خود را ادامه دهید.”

هم‌زمان با چنین وضعی، و درحالی‌که بعید است کسی از جمع شهروندان آگاه و کنشگران مدنی در تاثیر مستقیم و غیرمستقیم تحولات سوریه بر زندگی ایرانیان ـ و نه فقط جمهوری اسلامی ـ تردید کند، خبر فتوشاپ تصویر یک دختر مقیم خارج توسط مادرش ـ که از منسوبان رهبر فقید جمهوری اسلامی است ـ هیاهویی برانگیخته است. راست‌های افراطی و رسانه‌هایشان مستمسکی برای حمله به اصلاح‌طلبان یافته‌اند، و طیفی از مخالفان جمهوری اسلامی و گروهی از منتقدان دروغ و سانسور و نیز برخی از دغدغه‌داران آزادی و حقوق بشر، بهانه‌ای برای نقد و تعقیب مطالبات خود. جالب این‌جاست که در مجموعه‌ی اخیر، کم نیستند کسانی‌که چندی پیش، مخالفان رفتار هنرپیشه‌ی جوان مهاجری را در فرانسه، با دلایلی مشابه نقد می‌کردند.

بحران اقتصادی، تداوم حبس رهبران و زندانیان جنبش سبز، تداوم تشدید سخت‌گیری نیروی انتظامی علیه پوشش شهروندان، و مشکلات و مصائب گوناگون و مشابه اجتماعی، به‌کنار؛ دیگر صدای ناقوس جنگ را نیز ظاهرا لایه‌هایی از جامعه نمی‌شنوند. سانسوری که رسانه‌ی ملی چترش را بر سر ایرانیان فراگیر ساخته، با فعالیت‌هایی یک‌سر متفاوت در جامعه، تکمیل می‌شود. بیش از ۴۱۰ هزار نفر در فیس‌بوک، در صفحه‌ای که “جوک بی‌تربیتی” منتشر می‌کند، عضویت دارند. بیش از ۳۸۰ هزار نفر همراه صفحه‌ای هستند که “مطالب بالای ۲۱ سال” در آن درج می‌شود. و در چنین وضعی دوستداران فراتر از ۴۳۰ هزاری “دختران مد” غیرطبیعی نخواهد بود.

البته قرار نیست تمام شهروندان دغدغه‌های سیاسی ـ اجتماعی داشته باشند؛ نگارنده هم چنین مقصودی ندارد. اما کج رفتن یا راه گم کردن آن گروه از کنشگران مدنی که می‌توانند در شبکه‌های اجتماعی حقیقی و مجازی، نقشی موثر در روند تحولات سیاسی ـ اجتماعی کشور ایفا کنند، چندان قابل فهم نیست.

پیگیری خواسته‌ها با تقویت جامعه مدنی و به اتکای پتانسیل و امکانات آن (ازجمله شبکه‌های اجتماعی حقیقی و مجازی) ظاهرا تحت‌الشعاع پیروزی روحانی در انتخابات ۹۲ و تغییر ترکیب قوه مجریه قرار گرفته است. برخی از کنشگران به حضور در قوه مجریه و سازمان عریض و طویل بوروکراتیک‌اش دلخوش شده و بسنده کرده‌اند؛ گروهی نیز چشم انتظار تغییر و بهبود وضع به اتکای رییس جمهور جدید مانده‌اند؛ پیگیران، ظاهرا کمتر و کمتر می‌شوند.

در این وضع، خبرگان رهبری در بیانیه‌ی پایانی اجلاس جدیدش، بی‌اشاره به سرکوب‌های خونین دولت اسد، اعلام می‌کند: “مسئله‏ سوریه که بیش از سی ماه در آتش جنگ تروریست‏هایی که از طریق استکبار جهانی، صهیونیزم و عمّال دست‏نشانده‏ آنان می‏سوزد، قلب هر انسان آزاده‏ای را به درد می‏آورد.” و سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس در همین اجلاس گزارش می‌دهد که “آمریکا روش‌های مختلفی برای سرنگونی بشار آزمایش کرده، فشار سیاسی و ورود القاعده از جمله آنهاست؛ آخرین بهانه هم استفاده از سلاح شیمیایی است که در این قضیه هم به نتیجه نمی‌رسند.” او سوریه را پیروز نزاع اخیر توصیف کرده است.

دولت روحانی، راست میانه و محافظه‌کاران واقع‌گرا آیا سردار ارشد سپاه قدس و همراهان نظامی ـ امنیتی‌اش را کنترل خواهند کرد؟

به نظر می‌رسد، شبکه‌های اجتماعی حقیقی و مجازی از پتانسیل خود چنان که باید، برای اعمال فشار بر منازعه‌جویان داخل و خارج، بهره نمی‌گیرند. صلح‌خواهی و آشتی‌جویی و پرهیز از منازعه، که می‌تواند به‌مثابه‌ی خواست افکار عمومی تبلیغ شود و خطرات جنگ را به گوش شهروندان رساند و راست افراطی را از هرگونه ورود پرخطر زنهار دهد و نسبت ایرانیان جنگ گریز را با حوادث سوریه تدقیق کند، در خروجی شبکه‌های اجتماعی چنان که بایسته‌ی اهمیت موضوع است، برجسته نمی‌شود.‌

دولت روحانی هم‌زمان با افزایش انتقادها و اعمال فشارهای راست افراطی و اقتدارگرایان شکست خورده در انتخابات 92، از پشتیبانی و حضور فعال دموکراسی‌خواهان در جامعه مدنی بی‌بهره‌تر می‌شود. گویی با تغییر ترکیب قوه مجریه، حسن روحانی کلید تمام قفل‌ها را نیز در اختیار گرفته است. غفلت از “نیروی اجتماعی” به‌مثابه‌ی کلیدی باارزش برای گشودن بسیاری قفل‌ها و ابزاری مهم برای غلبه بر موانع و سدهای گذار دموکراتیک، کم پرهزینه نیست.