آخرین تانگو در تهران

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

اصولا دیپلماسی همین است که شما یک چیزی می شنوید، در حالی که منظور چیز دیگری است. این روزها کلمات و اتفاقات کاملا دارند از هم فاصله می گیرند، مثلا وقتی کسی می گوید ما دوست داریم بزودی رابطه برقرار کنیم، یعنی اینکه داریم شلیک می کنیم. یا وقتی گفته می شود، ما برای گفتگو آماده ایم، یعنی داریم موشک های مان را آزمایش می کنیم. به همین دلیل واضح و مبرهن و مشخص، کسانی که می خواهند بفهمند چه خبر است، باید به جای اعتماد کردن به گوش های شان، کمی هم از چشم شان استفاده کنند. در همان حالی که 21000 نیروی تازه نفس آمریکا وارد عراق شده است و خانم رایس هنوز از در بیرون نرفته، خانم کلینتون وارد می شود و نماینده دشت آزادگان از سقوط یک هواپیمای جاسوسی آمریکا در مرز دشت آزادگان خبر می دهد، خانم رایس در حالی که از شنیدن کلمه جنگ وحشت کرده بود و داشت پس می رفت، گفت: « حتی صحبت از حمله به ایران خطرناک است.» ایران هم در حالی که آمریکا فقط یک شرط دارد و آن، توقف ولو موقت نیروگاه نطنز است، بدون اینکه این شرط را بپذیرد، آمادگی خودش را برای گفتگو با آمریکا اعلام کرد. علی لاریجانی که دفعه قبل دچار مشکل سوختگی بینی در چین شده بود، پیام رئیس جمهور و رهبری را برای اینکه عربستان میان آمریکا و ایران میانجیگری کند، به پادشاه عربستان تقدیم کرد. و درست در همان حالی که این درخواست را داشت به عربستان تقدیم می کرد، وزارت خارجه و دولت هرگونه درخواست و میانجیگری و نامه و عربستان سعودی و صلح و مذاکره را تکذیب کرد. فقط مانده بود که سفر لاریجانی را هم به عربستان تکذیب کنند که چون نمی توانستند بگویند که پادشاه عربستان خالی بسته است، این یکی را تکذیب نکردند. عربستان سعودی هم که صبح با گردن شکسته آقای لاریجانی و عصر با چشم های دریده خانم رایس مواجه شده بود، ایکی ثانیه « نه» را گفت و نه ماه را به شکم نکشید. مادر! بیکاری، وسط جنگ بچه بزایی؟

طرح بوش و بوم تق توق

ظاهرا خلاصه طرح جدید بوش برای عراق این است که قرار است خواهر و مادر ایران و سوریه به عقد دائم آمریکای جنایتکار درآمده و بوش دامادمان شود. سعود الفیصل در دیدار با رایس گفت: « از اهداف استراتژی جدید بوش در عراق حمایت می کند.» مالکی هم به عنوان صاحب عزای طرح جدید بوش در عراق گفت: « درباره موفقیت طرح امنیتی بغداد خوشبین هستم.» البته دیروز صدای بلندی که همزمان با موفقیت طرح جدید بوش برای آرامش عراق در بغداد به گوش می رسید، اثبات کرد که ظاهرا طرح جدید بوش بسرعت موفق شده است. دیروز در بغداد صدای بلندی برخاست و در انفجاری که جلوی دانشگاهی در بغداد رخ داده بود، حدود 70 نفر کشته و صد نفر زخمی شدند.

مملکت یا انرژی هسته ای؟

این روزها نوشته های احمد زیدآبادی و زیباکلام را در مورد مسائل بین المللی بخوانید، این دو نفر عاقلانه و دقیق مسائل را می بینند. احمد زیدآبادی در مسائل بین المللی شاهکاری است. زیباکلام گفت: « اینکه ما بدون هیچ انعطافی در مقابل قطعنامه بایستیم، دقیقا همان چیزی است که بوش و رادیکالهای کاخ سفید می خواهند.» وی کلام زیبایش را ادامه داد و گفت: « دولت نهم کاری کرد که اجماع جهانی علیه ایران شکل گرفت.» وی سووال مهمی را که گاهی اوقات از شدت اهمیت آدم یادش می رود که باید به این سووال پاسخ دهد، پرسید که: « برنامه هسته ای برای مملکت است یا مملکت برای برنامه هسته ای؟» احمدی نژاد از وسط مراسم تحلیف ریاست جمهوری اکوادور در کیتو پاسخ داد، مملکت برای برنامه هسته ای.

عقب عقب، جلو جلو، زدی به دیوار

من مطمئنم که کل ماجرای انرژی هسته ای یک بازی وحشتناک است. شما می گوئید که توی جیب تان اسلحه دارید، طرف هم می گوید اسلحه را بده. شما هم نمی دهید، طرف هم از ترس مردن خودش شما را می کشد و بعد از کشتن شما طرف هرچه می گردد چیزی را پیدا نمی کند. شما می خواستید او را بترسانید، ولی کم کم خودتان از اینکه او ترسیده خوشتان آمده است. اگر یک محاسبه سرانگشتی کنید می بینید تا به حال یک میلیون سانتریفیوژ باید نصب شده باشد و به اندازه قنادی بی بی باید کیک زرد پخته باشند. از یک طرف قرار است جشن هسته ای در دهه فجر برگزار شود که مطمئنم خبری نیست و از طرفی ایران از جامعه بین المللی برای دیدار از تاسیسات هسته ای دعوت کرده است. جامعه بین المللی کجا بود؟ دوباره یک مشت کور و کچل از جزیره بالی و توگو جمع می کنند و اسمش را می گذارند جامعه بین المللی. دیروز، محمود فتنه، از راه دور ابلاغ قانون تجدید نظر در روابط با آژانس را امضا کرد. و قرار شد که برنامه هسته ای کشور سرعت پیدا کند و دولت در همکاری با آژانس تجدید نظر کند. در همان دیروز احمدی نژاد در اکوادور گفت: « توسعه نطنز گام به گام و به زودی انجام می شود.» محمود فتنه که یک ماه قبل گفته بود ما تا قله اتمی یک گام بیشتر نداریم، گفت: « در نطنز ما در مسیر تحقیقات قرار داریم و تا تولید برق هسته ای راه درازی در پیش است.» از یک طرف دیگر یک دیپلمات عالیرتبه آشنا با بازرسی های آژانس گفت: « هیچ مدرکی وجود ندارد که ایران نصب سانتریفیوژها را در نطنز آغاز کرده باشد.» آگاهان سه فرض را احتمال دادند:

اول: ایران تا یک ماه دیگر برق تولید می کند و در حالی که برق اتمی تولید کرده نابود می شود.

دوم: ایران تا یک ماه دیگر نابود می شود و بعد معلوم می شود هیچ سانتریفیوژی در کار نبوده.

سوم: ایران تا هفته آینده بمب اتمی تولید می کند و در حالی که بمب اتمی دارد، نابود می شود.

بابا، یواش قلی! بدو، لحاف یخ کرد!

این رفسنجانی هم مثل چاپ سیاه و سفید قدیمی یک سال طول می کشد ظهور کند، تازه وقتی هم ظهور می کند وسط جنگ، اول می خواهد یک دور تاریخ تمدن را بگوید و بعد یک دور مبانی فلسفه شرق و غرب درس بدهد و بعد آمادگی خودش را برای حضور در صحنه اعلام کند. هاشمی رفسنجانی دیروز پس از اینکه کلی سرفه کرد و صدایش را صاف و صوف کرد و آب خورد و لب و لوچه اش را ورچید، گفت: « صدقه دادن به فقرا عدالت به وجود نمی آورد.»

هفت سامورایی

در مورد دانیل اورتگا چه می دانید؟ یا حتی در مورد هوگو چاوز و اوو مورالس و یا رافائل کوره آ در اکوادور و باشله در شیلی؟ فکر می کنید نظر آنها در مورد دموکراسی در ایران چیست؟ به نظر شما آیا دانیل اورتگا تفاوت احمدی نژاد و اکبر گنجی و خاتمی را می داند؟ واقعیت این است که همانطوری که قطعا شما هنوز تلفظ اسم رافائل کوره آ را مثل من بلد نیستید، و مطمئنا هیچ اطلاعاتی در مورد اکوادور ندارید، اورتگای بدبخت هم اطلاعاتی در مورد ایران و احمدی نژاد و اصلاحات و از این چیزها ندارد. این وسط یکی پیدا شده و از آن طرف دنیا آمده و با او قرارداد می بندد و به او تبریک می گوید و قیافه اش هم مثل پابرهنه هاست و معلوم است که سه ماه است هیچ غذایی نخورده است. این حرف ها را به شما نمی زنم، به خودم می زنم که سه روز است دارم از حرص احمدی نژاد و کارهای او، به اورتگایی که دوستش داشتم بد می گویم. البته طبیعتا یک سیاستمدار نمی تواند رفع مسوولیت کند و بغل دست یک فاشیست بایستد و او را آزادیخواه معرفی کند. البته چاوز از نظر من مارمولک قدرت طلبی است، ضمن اینکه اگر قرار باشد مثل کاسترو جلوی آزادی ملت را بگیرد و حاصل عدالت جویی اش همین زباله دانی به نام کوبا باشد، طبیعی است که رابطه چاوز با احمدی نژاد، به زیان ملت ایران است. اینها را گفتم که خودم حواسم باشد که اورتگا آدم نازنینی است و اشکال ماست که آنها نمی دانند در ایران چه خبر است. البته، اگر سفر احمدی نژاد همین یک فایده را داشته باشد که از این به بعد اگر یک دختر خانم خوشگل جلوی رئیس جمهور ما برقصد و رئیس جمهور ما در عوض اخم کردن لبخند بزند و انسانی رفتار کند، طبیعتا فردا هم اگر یک رئیس جمهور اصلاح طلب رفت نیکاراگوئه و یک کمی لامبادا رقصید دیگر به او گیر نمی دهند. اما بشنوید از مراسم امروز در اکوادور که برنامه به بهترین شکا اجرا شد و رافائل کوره آ در حضور یازده رئیس جمهور آمریکای لاتین و یک رئیس جمهور آسیایی قسم خورد و مشغول کارش شد. همزمان با این مراسم پزشکان اعلام کردند که حال فیدل کاسترو شدیدا وخیم است. گفته شد که کاسترو در حالت کما هم شعارهای ضدآمریکایی می داد. البته این چیز عجیبی نیست، چون تمام ملت کوبا الآن بیست سال است که در حال کما هستند و دارند شعار ضدآمریکایی می دهند. به این بیماری می گویند « تلاش مذبوحانه بیمار لاعلاج» . فکر می کنم تا فردا صبح خدا رحمتش کند.

استقبال در خارج، بحران در داخل

تقریبا همه جناح ها و رسانه های شان از سفر احمدی نژاد به آمریکای لاتین انتقاد کردند. خوش چهره گفت: « سفر احمدی نژاد به آمریکای لاتین در فصل بودجه توجیه ندارد.» اگر سه چهار روز دیگر اوضاع همین طور پیش برود و طرف برنگردد فکر می کنم همان جا بماند سنگین تر است. در حالی که ایران زیر فشار سنگین آمریکا در منطقه است، احمدی نژاد به رئیس جمهور اکوادور قول داد که در صورت حمله آمریکا از این کشور دفاع می کند. رئیس جمهور اکوادور هم احتمالا به ذهنش نرسید که بپرسد: چطوری؟ ولی دارم فکر می کنم سه ماه دیگر رئیس جمهور اکوادور وقتی اخبار ایران را می شنود، به خودش می گوید: منو باش که فکر می کردم این آقاهه راست می گه، دیدی بیچاره چی شد؟ اما بشنوید از این بیچاره که وزیر مسکن کابینه اش امروز در مجلس به سووالات نمایندگان پاسخ داد. سعیدی کیا، وزیر مسکن در مجلس گفت: « دولت برای کاهش قیمت مسکن لایحه فوریتی ارائه می کند.» اما حداد عادل که وقتی جیک جیک گرمای تشکیل کابینه بود، اصلا فکر نمی کرد با سرمای زمستان برخورد کند، گفت: « مردم و مجلس راه حل فوری تری نیاز دارند.» حداد عادل اضافه کرد: « دولت آبی بر آتش گرانی مسکن بریزد.» آگاهان اعلام کردند که دولت می تواند هیزم زیر آتش بگذارد ولی بلد نیست چه جوری آب روی آتش بریزد. نکته مهم این که من نمی دانم چه رازی است که این دولت وقتی می خواهد قیمت ها را بالا ببرد، این کار را دو ماهه می کند، بعد که می خواهد قیمت را سرجای اولش برگرداند، دو سال طول می کشد.

مجلس علیه دولت، دولت علیه ملت

فعلا چهل نماینده مجلس طرح استیضاح فرشیدی، وزیر آموزش و پرورش را امضا کردند. فرشیدی هم که عقلش به این چیزها نمی رسید، گفت: « نگران کنار رفتن خودم از قدرت نیستم» آگاهان گفتند: ما هم نگران کنار رفتن شما از قدرت نیستیم. از طرف دیگر با محوریت نمایندگان استان بوشهر در مجلس، طرح استیضاح وزیرکشور هم تهیه شد.

آخرین تانگو در تهران

به نظر من این آخرین خواستگار است. تا دیروز سولانا با آن قد و بالا نازش را می کشد، دیروز مرتیکه عرب با چهار تا زن، جواب رد بهش داد. فرانسه هم برای حل مشکل خودش و هم برای اینکه آخرین تلاش را بکند، اعلام کرد که وزیر خارجه اش را به تهران می فرستد. جان مادرتان! این یکی را رد نکنید، وگرنه می ماند روی دست مان.

آخرین قربانی هولوکاست

اگر شما به جای این خانم بودید چه می کردید؟ فکر کنید شوهر ایشان با یک من ریش و پشم، که مثل خیلی از یهودی های متعصب حتی وقتی که دارند به این سووال عمل می کنند که « چند تا بچه کافی یه» هم صورت زن شان را می پوشانند و نگاهش نمی کنند، به خانم گفته که من دارم برای کار مهمی به ایران می روم. بعد این خانم که هیچ وقت مورد ماچ شوهرش قرار نگرفته، ببیند همه روزنامه ها عکس شوهرش را در حالی که یک موجود دیگر با یک من ریش تا وسط لنگ و پاچه اش رفته و دارد فرنچ کیس اش می کند، چاپ کرده اند. طبیعی است که شما هم جای این خانم باشید طلاق تان را از این مرتیکه همجنس گرا می گیرید. همسر خاخام موشه آریه فریدمان بخاطر روبوسی شوهرش با احمدی نژاد از او تقاضای طلاق کرد.

یاواش یاواش، عجله نکن

به نظر می رسد به قول بهزاد نبوی « آرایش نیروهای سیاسی در شرف تغییر است.» من فکر می کنم باید نیروهای اصلاح طلب ضمن مدیریت دقیق و حساب شده مجموعه ای از استیضاح ها در مجلس و ایجاد فشار مردمی بر بدنه دولت برای تغییر وزارت کشور، و برخورد فعال در حوزه سیاست خارجی، خودشان را برای یک سال دیگر آماده کنند. بهزاد نبوی گفت: « برنامه اصلاح طلبان حضور فعال در انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری آینده است.» من فکر می کنم از این پس باید جناح بندی نیروهای سیاسی را اینطوری تعریف کرد: نیروهای میانه رو، نیروهای تندروی چپ، نیروهای طرفدار نظامیان، سکولارهای ملی گرا. جناح بندی خوبی است، البته شامل 98 درصد نیروها نمی شود.

اصولگرایان اصلاح طلب

من نمی دانم خودشان را هم مسخره کردند یا نه، ولی مطمئنم که ما را مسخره کردند. باد آمد و بوران آمد و ماه رمضان رفت و بالاخره یکی از زیرزمین سبز شد و کفتر را از توی کلاه درآورد. یک بیانیه مهم منتشر شد و یک جبهه که هیچ کسی عضو آن نیست، معرفی شد. در این بیانیه اعلام شده است: «جبهه‌ اصولگرایان اصلاح‌طلب ایران اسلامی برخاسته از متن مردم و یک جریان مردمی و انقلابی است که دارای تفکر ولایی و انقلابی واقعی، عشق به ولایت و حمایت از دولت و ملت و وفادار به آرمان‌های انقلاب اسلامی و سیاست‌های کلی نظام و دارای اراده‌ خدمت به نظام و مردم است. جریان سومی که همواره صحبت از وجود آن می‌شود همان تفکر اصول‌گرایی اصلاح‌طلبانه است، یعنی جبهه‌ اصول‌گرایان اصلاح‌طلب ایران اسلامی.» به نظر شما رایحه خاصی از این بیانیه استشمام نمی شود؟

مایوی اسلامی

یک طراح استرالیایی یک مایو برای زنان مسلمان طراحی کرده است که با آن مایو این زنان می توانند با رعایت حجاب کامل به دریا بروند. عکس این مایو منتشر شد، فقط مشکلش این است که اگرچه مایوی مذکور اسلامی است، اما مانکنی که آن را پوشیده هیکلش به نظر مسیحی می آید.


لطفا کمی دیگر ادامه دهید

دیروز نوشتم که دارم کمی در شیوه نوشتن این ستون تجدید نظر می کنم و از خوانندگان خواستم که نظر بدهند که آیا این ستون را به طرف طنزهای کوتاه، و بدون توجه متمرکز بر اخبار روز پیش ببرم، یا اینکه همین حالت را حفظ کنم و کمی از لحن عصبی آن و بیمزه بودنش کم کنم و همین غلطی را که می کنم ادامه دهم؟ از دیشب تا به حال حدود دویست ای میل دریافت کردم، تقریبا حاصل جمع نظرات این است که همین شیوه خبری باشد، ولی از طنز و کوتاه نویسی غفلت نشود. خواهش می کنم باز هم نظرات تان را برای من بفرستید. من هم دارم تلاش می کنم که تا هفته آینده شیوه نوشته را متناسب با آنچه مورد نظر شماست تغییر دهم. ضمنا قصد دارم سفری به آسیای میانه و بخصوص به تاجیکستان و ارمنستان بروم، از بروبکس ایرانی ساکن آنجا می خواهم در صورت امکان در مورد ایرانیان این دو کشور اطلاعاتی که مفید است برایم ای میل کنند. نظرات تان را برای من به آدرس زیر بفرستید: