اصرار بر تکرار سنتی غلط

ابوالحسن مختاباد
ابوالحسن مختاباد

از همین چند روزی که از زمان نمایشگاه کتاب ۲۶ گذشته، می‌توان حدس زد نمایشگاه امسال کم‌فروغ‌ترین دوره خود را پشت سرخواهد گذاشت. برخی از این بی‌فروغی البته به مشکلات ومسائل اقتصادی که دامن گیر معیشت مردم شده است بازمی‌گردد و بخشی دیگر به نوع مدیریت و اداره نمایشگاه کتاب. از جمله این بی‌سیاستی‌ها می‌توان به محروم کردن برخی از ناشران شناخته شده از حضور در نمایشگاه اشاره کرد یا آماده نبودن بخش کتاب خارجی و پلی که قرار بود تا زمان آغاز به کار نمایشگاه درست شود. اما از جمله مواردی که می‌توانست در نمایشگاه امسال و به دلیل شرایط بد اقتصادی و نیز گرانی وحشتناک کاغذ و دیگر مواد تهیه کتاب از سوی دست‌اندرکاران برگزاری نمایشگاه نادیده انگاشته شود، بحث جلوگیری از عرضه کتاب‌هایی است که چاپ آنها به سه سال قبل بازمی‌گردد. این سنت البته در سال‌های قبل نمایشگاه هم جاری بود و هدف آن هم این بود که ناشران را به تولید و چاپ کتاب‌های تازه‌تر وادارند و از این طریق در نمایشگاه بیشتر تمرکز بر عرضه و فروش آثار وعناوین تازه باشد تا عناوین گذشته و قدیمی. اما تا آنجایی که نگارنده در خاطر دارد، دست‌اندرکاران نمایشگاه از کنار این بند با تساهل عبور می‌کردند و عملا ناشران کتاب‌های گذشته خود را هم می‌آوردند. امسال اما سختگیری شدید‌تر شد در حالی که نباید این گونه می‌شد؛ چرا که به دلیل اقتصادی، بسیاری از ناشران عملا نتوانستند کتاب‌های تازه‌یی را منتشر کنند. ضمن آنکه اصولا این تصمیم در تضاد با فرهنگ کتاب و کتابخوانی قرار دارد. همه ما می‌دانیم که ویترین کتاب در ایران کم است واگر کتابی هر چقدر خوب و باکیفیت درتالیف یا ترجمه نتواند بفروشد، در ماه دوم یا سوم از روی ویترین‌ها جمع و به انبارها بازگردانده می‌شود. در این میان هستند کتاب‌هایی که عملا تنها در انبار همان ناشر هستند و در هیچ کتابفروشی کشور حضور و بروزی ندارند و البته انتشارشان هم به سه یا چهار سال قبل بازمی‌گردد. در چنین وضعیتی فردی که از شهرستان یا تهران به دنبال کتابی از ناشری خاص می‌گردد و به نمایشگاه می‌آید، گمان می‌کند که می‌تواند این گونه کتاب‌ها راهم پیدا وابتیاع کند، اما در عمل چنین قانون و آیین‌نامه‌یی دست او و ناشر را در پوست گردو می‌نهد. مثالی بزنم که ماجرا روشن‌تر شود.
« فرهنگ فارسی تاجیکی» از جمله کتاب‌هایی است که سال ۱۳۸۵ از سوی انتشارات فرهنگ معاصر در دو جلد منتشر شد. این اثر از جمله آثار شاخص درحوزه فرهنگ‌های زبان فارسی است و شخص نگارنده گهگاه همانند کتاب‌های داستان وشعر صفحاتی از آن را می‌خواند، چرا که به قدری شاهد مثال‌های زیبا وکهنی از ادبیات فارسی دارد که خواننده را در حظ خود غرق می‌کند. کتاب در همان سال چاپ شد و متاسفانه نه جامعه ادبی قدر آن را دانست و نه حتی مسوولان و دست‌اندرکاران. لذا عمده آن در انبار ناشر ماند. با آیین‌نامه موجود این کتاب امکان عرضه در نمایشگاه را ندارد، در حالی که از جمله کتاب‌هایی است که شاید هر اهل ادبی را به آن نیاز افتد. از این دست کتاب‌های مفید، به ویژه در حوزه فلسفه و تاریخ و فرهنگ فراوان است که ناشران استخوان خردکرده آن را منتشر کردند، اما به دلیل عدم اقبال در انبارها خاک می‌خورد. به نظر شما در چنین شرایطی تصمیم درست این نبود که آن مصوبه یا آیین‌نامه را حداقل در این نمایشگاه نادیده می‌گرفتند؟

منبع: اعتماد، هفدهم اردبیهشت