در صحنه پر ماجرای سیاست ایران، و در پس همه دودهایی که به راه می افتد تا چشم، چشم را نبیند، موضع گیری روز جمعه آیت الله خامنه ای در مورد سخنان رحیم مشایی و دوست داشتن “ملت اسراییل” و حمایت محمود احمدی نژاد از معاون خود، اگر چه در ظاهر به دو سوی مختلف می رفت، اما در واقع بر یک داستان، تاکید داشت: ساکت! خودمان تصمیم می گیریم.
آیت الله علی خامنه ای در نماز جمعه تهران، سخنان رحیم مشایی در باره دوستی با مردم اسرائیل را اشتباه دانست و گفت: “یک نفر پیدا می شود در باره مردمی که در اسرائیل زندگی می کنند، اظهار نظر می کند، البته این اظهار نظر غلطی است. اینکه گفته می شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم، این حرف درستی نیست.” و همچنین اینکه “این موضع دولت جمهوری اسلامی هم نیست.“
آن هم درست ساعاتی پس از آنکه احمدی نژاد گفته بود: “حرف آقای مشایی حرف دولت است و حرف روشنی است.” حال لابد به روال سی سال گذشته که آقایان حرف های خود را گفته اند و دیگران، هر کس از ظن خود، یار گشته است با این و آن، باید این دو تیتر را مقابل هم گذاشت و نتیجه گرفت که: آقا از رئیس جمهور ناراضیست.
من اما می خواهم این بار از ظن تجربه، با این سخنان یارشوم و دیگر جملات کلیدی آقایان خامنه ای و احمدی نژاد را بازخوانی کنم. آیت الله خامنه ای در پس تنبیه کلامی آقای مشایی اما تنبیه همه آن 50 آیت الله عضو مجلس خبرگان، همه آن 200 نماینده مجلس، همه روحانیون مجلس، همه مخالفان رئیس آقای مشایی، یعنی احمدی نژاد را مد نظر دارد. او به نوشته ایسنا “عکسالعملهای مستمر درباره اظهار نظر غلط درباره مردم اسرائیل را کاری بیهوده و التهابآفرین” می خواند و می گوید: “این حرف غلط تمام شده است و نباید دنبال اینجور مسائل کوچک و پوچ را گرفت و آن را ادامه داد.”
به عبارت دیگر: آقای مشایی یک غلطی کرد، اما شماساکت!
و این “شما” همان کسانی هستند که محمود احمدی نژاد وقتی از وی نظرش را در باره موضع گیری برخی مراجع تقلید ـ و اتفاقا همگی از جناح راست ـ درباره لزوم برکناری آقای اسفندیار رحیم مشایی می پرسند، به صراحت تعریف شان می کند. او با اشاره به اینکه “برای مراجع احترام قائل است” می افزاید: “تصمیمات دولت مستقل از اظهارنظرهای افراد گرفته میشود، حتی اگر آن افراد محترم و عزیز باشند.”
و این لپ کلام است که رهبر جمهوری اسلامی صورت کلی اش را مطرح می کند و رئیس جمهور وی مصداقش را.
سخنانی که اگر در روزگاری دیگر توسط کسانی دیگرمطرح می شد، حداقلش راه افتادن کفن پوشانی بود که در دوران آقای احمدی نژاد به دلایل پیدا و ناپیدا، دیگر نه غیرت اسلامی شان به جوش می آید و نه از خاصیت “خودجوشی” شان چیزی باقی مانده است.
به دیگر سخن، امروز روزبازگشت “مراجع عزیز” به خانه است. تاریخ مصرف آنان تمام شده. حکومت، رئیس و صاحب دارد و پشتوانه اش هم حزب پادگانی مخفی. این سخن برخلاف گفته برخی به معنای مقابله با روحانیت و شاید در دراز مدت جدایی دین از حکومت نیست؛ برعکس. سخن دقیقا بر سر حکومت دینی است، اما از نوع “یک نفره” اش و با کارپردازی همانان که سخنگویی خویش را در این مقطع به محمود احمدی نژاد سپرده و یک دوره 4 ساله دیگر نیز برایش تدارک دیده اند. دوره ای که قرار است حکومت دینی”یک نفره” به کمک پادگانچی ها و عدلیه چی هایی از نوع سعید مرتضوی، به تمامی استقرار یابد و ته مانده صداهای معترض را نیز در حنجره ها خفه کند.
نه! سخنان آقای احمدی نژاد که به پشتوانه رهبری فقیه ادا می شود، پایان حکومت دینی نیست؛ آغاز سردیست که تنها چراغ آن قرار است در یک جا بسوزد:خانه ولی مطلقه فقیه. هر چند خانه ای که تجربه ایرانی می گوید در آن نیز جنگ، سنگر به سنگر ادامه خواهد یافت؛ شاید وقتی دیگر.